کهنه یادداشت

نتیجه جستجو برای

امروز سوار شدیم به عزم رفتن به سرکان و آرتیمان و تماشای آنجاها از همان راهی که همیشه می‌رفتیم. باز سوار شده، راندیم و از همان دره توتی گذشته، رسیدیم به یک تپه‌ای که مشرف به شهر بود و شهر «توی» از آنجا به‌خوبی دیده می‌شد و سنگهای بزرگی روی این تپه داشت که خیلی خوب می‌شد رفت زیر آن سنگها نشست و دوربین انداخت؛ اما آفتاب گرم سوزنده‌ای داشت و خشک هم بود. روی تپه قدری تماشا کرده، بعد از تپه آمدیم پایین

( ادامه مطلب )

اگر هویت انسانی با آن عظمت و استعدادها که دارد و در گذشته ما قبل غلبه صنعت گرایی تا حدودی خود را ارائه نموده بود، تا به حال ادامه داشت، ما امروز به جای این بحث این مسئله را بررسی می کردیم: «تحقیق در ادامه تکامل هویت انسانی». به هر حال نخستین مسئله ای که ما در این مبحث با آن روبرو هستیم،تعریفی ولو به طور اجمالی از «جایگاه » و سه مقطع زمانی (گذشته،حال،آینده) و «علوم انسانی» است.

( ادامه مطلب )

اما طرح اصلی عبارت است از اجتماع مرغان و مجمع ساختن آنها برای برگزیدن و پیدا کردن پادشاهی که بر آنها فرمانروایی کند زیرا معتقد بوده اند که بدون پادشاه زندگانی کردن و آسوده زیستن کاری دشوار و صعبناک است و در آن مجمع هدهد به پا خیزد و سخن می گوید و خود را بدان که فرستاده سلیمان سوی بلقیس بوده وصف می کند و سیمرغ را شایسته سلطنت و فرمانروایی بر مرغان معرفی می نماید وزان پس هر یک از مرغان عذری پیش می آورند و از طلب سیمرغ و پژوهش جایگاه و کنام وی تن می زنند ولی هدهد هر یک از آن مرغان عذری پیش می آورند

( ادامه مطلب )

از طرف وزارت مطبوعات افغانستان بمناسبت پانصدو پنجاهمین سال تولد نورالدین عبدالرحمن جامی مجلس بزرگداشتی در کابل از اول تا سوم آذر با حضور عده ای از دانشمندان افغانستان و نمایندگان دیگر تشکیل گردید. آقای ایرج افشار از طرف دانشگاه تهران در آن مجمع شرکت داشت و در جلسه اول پیامی را نام فضلای ایران و در جلسه سوم خطابه ای درباره خردنامه جامی خواند که متن آن در اینجا درج می شود:

( ادامه مطلب )

»یا ایها الرّسول بلّغ ما اُنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته. والله‌ یعصمُک من الناس ان الله لایهدى القوم الکافرین: اى پیامبر، آنچه از ناحیه پروردگارت به تو نازل شده، برسان؛ وگرنه اصلاً پیغام پروردگار را نرسانده‌اى و خدا تو را از [شر] مردم نگه مى‏دارد؛ زیرا خدا کافران را هدایت نمى‏کند.» (مائده، ۶۷

( ادامه مطلب )

این مرد نامور کتابشناسی ایران، در کتاب با ارزش مؤلفین کتب چاپی زندگی خود را در چند سطر چنین نوشته است: « در تهران تولد یافت. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و متوسطه به خدمت وزارت دارایی درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصیل علوم قدیمه پرداخت. در وزارت دارایی در ادارات تحدید کل و کارگزینی و مالیات بر درآمد و کلاس مالی خهده دار خدمت بود. پس از بیست و یک سال کارمندی دولت به میل خود باز نشسته شد و به امور کشاورزی پرداخت.»

( ادامه مطلب )

اشعار دلکش و زیبای شهریار سخن، شاعر شیرین کلام معاصر سید محمد حسین شهریار علاوه بر وصف های بدیع و جاذب شاعرانه و کاربرد مضامین جدید و تصاویر خیال انگیز و رعایت تناسب و هم آهنگی واج های زبان فارسی و موسیقی شعر و دارا بودن تجسم شیوه زندگی دل انگیز روستایی و مشحون بودن از مفاهیم فرهنگ عامه،دارای نکات مهم و اشارات قابل اعتنا از تاریخ هنر معاصر است.

( ادامه مطلب )

این که صادق هدایت را در نثر و نیما یوشیج را در شعر طلایه‌داران ادبیات ایران خوانده‌اند، بی‌شک از پاره‌ای جهات مبالغه بی‌حجت نیست؛ اما در این هر دو عرصه، اهمیت و حیثیت بهار را هم نمی‌توان نادیده گرفت و لامحاله شهریار را در شعر و جمال‌زاده را در شعر و جمال‌زاده را در نثر نیز باید به گروه پیشروان ادبیات این عصر افزود. این طلایه‌داران نامدار، هر یک در حد خود و در محدوده «نفوذ» خویش فعالیت ادبی را در ایران بعد از مشروطه در جاده تحول و تجدد انداخته‌اند.

( ادامه مطلب )

از نمام آنچه فرهنگ گذشتۀ ایران به دنیا هدیه کرده است، هیچ چیز از ادبیات عرفانی آن انسانی تر نیست. این ادبیات عرفانی محکمترین حلقۀ پیوندی است که فرهنگ ایران را با تمام آنچه در ادبیات دنیا، انسانی و جهانی است ارتباط می دهد. درست است که حماسۀ ملی، شعر غنائی، قصه و داستان، حکمت و اخلاق هم حلقه های دیگری از این پیوند روحانی است اما آن پیوندها بیشتر تابع علاقه های تاریخی یا قراردادهای انسانی است و ناچار ارزش آن در معرض تبدّل و تغییرست اما ادبیات عرفانی مولود تجارب عمیق روحانی انسانی استو تغییر و تبدّل کمتر در آن راه دارد.

( ادامه مطلب )

اسم بنده، محمد و اسم پدرم عبدالوهاب بن عبدالعلی قزوینی است. پدرم یکی از مولفین اربعه‌ی ‹‹نامه دانشوران›› است و تراجم احوال نحاه و لغویین و ادبا و فقها غالباً به او محول بود و اسم او در مقدمه آن کتاب و ترجمه حال مختصری ازو در کتاب ‹‹المأثر و الأثار›› مرحوم اعتمادالسلطنه محمد حسن خان، مسطور است. پدرم در سنه‌ی 1306 در طهران مرحوم شد.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: