مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بانه لوقا |
  • بانه | بانه، شهرستان و شهری در غرب استان کردستان.
  • بانک و بانک داری | بانْک و بانْکْ‌داری، بانک به عنوان نهادی که به عملیا ت پولی، مالی و اعتباری می‌پردازد، به مفهوم امروزی آن پس از انقلاب صنعتی در اروپا شکل گرفت. بانک‌داری به عملیات بانکها گفته می‌شود که عمدتاً از نقل وانتقال وجوه، نگهداری سرمایۀ اشخاص و به کارگیری آن در جهت رشد و توسعۀ اقتصادی، صدور بروات و حواله‌های تجاری، ا...
  • باورد |
  • بانیالوکا | بانْیالوکا، شهری کهن در شمال غربی بوسنی. این شهر در °44 و ´46 عرض شمالی و °17 و ´10 طول شرقی، و در ارتفاع 163 متری از سطح دریا («دائرةالمعارف ایتالیا»، V/ 90؛ نک‍: بریتانیکا، ماکرو، XIX/ 1100)، و بر دو سوی رودخانۀ ورباس واقع است (EI1,S؛ پاندز، 634؛ «دائرةالمعارف دیانت»، V/ 49-50؛ WNGD,114).
  • بانیاس | بانیاس، نام دو شهر ورودی در کشور سوریه.
  • باوردی | باوَرْدی، حسین، متخلص به فیضی، شاعر و ادیب سدۀ 9ق/ 15م، در برخی مآخذ و همچنین آثار وی، نام او امیر سید حسین ابیوردی، حسین ابیوردی، و میر حسین باوردی آمده است (نک‍: افشار، 5، 7؛ باوردی، «انیس...»، 87، 111).
  • باهلی | باهِلی، ابوعمر سعید بن محمد (د 300ق/ 913م)، از متکلمان معتزلی مکتب بصره. برخی نام و نسب او را بن محمد عمر بن سعید نیز آورده‌اند (ابن ندیم، 219، حاشیه؛ ابن حجر، 5/ 320؛ داوودی، 2/ 219). دانسته‌های ما از سرگذشت او به روایتهای انگشت‌شماری محدود می‌شود که امکان نوشتن یک زندگی‌نامۀ قانع‌کننده را فراهم نمی‌کند؛ اما...
  • باویه | باویه، یکی از قبایل بزرگ عرب شیعی مذهب ساکن خوزستان.
  • باهلی | باهِلی، ابونصر احمد بن حاتم (د 231ق/ 846م)، ادیب، نحوی، لغت‌شناس و راوی اشعار عرب. به گفتۀ ابن ندیم، باهلی در 70 و چند سالگی درگذشته است (ص 61)، پس می‌توان پنداشت که میان سالهای 157تا 160ق دیده به جهان گشوده بوده است (نیز نک‍‍: قفطی، 1/ 36). او در بصره رشد و نمو کرد و نسبت بصری (نک‍: میمنی، 543) را نیز از همی...
  • باهله | باهِله، ازقبایل عرب عدنانی منسوب به باهله، همسر ملک بن اعصر بن سعدبن قیس‌عیلان. باهله خود دختر صعب بن سعدالعشیره از اعراب بنی مذحج قحطانی بود. وی پس از مرگ مالک بن اعصر، به همسری پسر شوهر خویش، معن بن مالک، درآمد و از او هم فرزندانی یافت. این فرزندان و دیگر پسران متعدد معن همه به دست باهله پرورش یافتند و از ا...
  • باوی | باوی، ایلی از ایلات لُر استان کهگیلویه و بویراحمد، و پیرو مذهب تشیع.
  • بای |
  • باهو | باهو، سلطان (1039-1102ق/ 1630-1691م)، عارف و شاعر معروف شبه قارۀ هند. نام اصلی او سلطان محمد است (رضوی، II/ 440). پدرش سلطان بازید (بایزید) مردی دانشمند و پرهیزگار، و در دستگاه شاهجهان مورد احترام بود (نک‍: احمد، 163؛ رضوی، همانجا).
  • بائده، عرب |
  • بایبورد | بایْبورْد، مرکز استانی به همین نام، در شمال شرقی آناتولی، در حوضۀ شرقی دریای سیاه، در کشور ترکیه.
  • بایجو | بایْجو، از سرداران و فرماندهان مغول در مناطق شمال غربی ایران که مغولان را بر آناتولی و آسیای صغیر مسلط ساخت. نام بایجو در منابع اسلامی به صورتهایی چون تایچو، پاچو، بایچو و پَچو نیز آمده است (نک‍: قزوینی، 3/ 282؛ هاورت، III/ 78؛ التونیان، 38). در میان مغولان دست‌کم دو تن دیگر، هر دو از تبار چنگیز به نام بایجو ...
  • بایدو | بایْدو، نوادۀ هولاکو و ششمین ایلخان مغول در ایران. او که پس از سرنگون‌کردن عموزادۀ خود گیخاتو به ایلخانی رسیده بود، پس از حدود 8ماه، به دست پسر عموی دیگر خود غازان، دستگیر و کشته شد (برای شکلهای دیگر نام بایدو، نک‍‍ : ابن‌کثیر، 13/ 343، 346؛ ابن شاکر، 517؛ نویری، 27/ 406-407؛ نیز نک‍ : عزاوی، 1/ 364). پدرش طَ...
  • بایزید | بایَزید (دوغو بایزید)، شهری کوچک در شمال‌شرقی ترکیه، از توابع استان آغری، در جنوب غربی کوه آرارات (آغری‌داغ).
  • بایر |
  • بایزید انصاری |
  • بایزید، کتابخانه | بایَزید، کِتابْخانه، نخستین کتابخانۀ دولتی در امپراتوری عثمانی منسوب به سلطان بایزید دوم، واقع در مجموعۀ بایزید در میدانی بزرگ به همین نام در استانبول که امروز میدان حریت نامیده می‌شود. این کتابخانه به هنگام تأسیس (1301ق/ 1884م) کتابخانۀ عمومی عثمانی نام گرفت و در 1340ش/ 1961م کتابخانۀ دولتی بایزید خوانده شد ...
  • بایزید | بایَزید، نام دوتن از پادشاهان دولت عثمانی.
  • بایزید بیات | بایَزیدِ بَیات، مورخ و دولتمرد ایرانی دربار همایون‌شاه بابری در سدۀ 10ق/ 16م. از احوال او پیش از پیوستن به همایون اطلاع اندکی در دست است (مثلاً ﻧﻜ : بایزید، 244). وی نخستین بار همایون را که به شاه طهماسب صفوی پناهنده شده بود، در زنجان ملاقات کرد. این دیدار در 951ق/ 1544م در مشهد که بایزید در آنجا به تحصیل علم...
  • بایزید بسطامی ثانی | بایَزیدِ بَسْطامیِ ثانی، ابومحمدعلی بن عنایت‌الله (زنده در 1011ق/ 1602م)، عارف، محدث، فقیه شیعی و از نوادگان بایزید بسطامی.
  • بایزید بسطامی | بایَزیدِ بَسْطامی، ابویزید طیفور بن عیسی بن سروشان (د 234 یا 261ق/ 848 یا 875م)، از عارفان بزرگ ایران در سده‌های 2 و 3ق/ 8 و9م. وی در نیمۀ دوم سدۀ 2ق در خانواده‌ای نومسلمان در محلۀ موبدان بسطام، از شهرهای منطقآ قومس به دنیا آمد (سهلجی، 63). اجداد او از موبدان زرتشتی و از بزرگان بسطام بودند. احمدبن حسین ابن خر...
  • بایسنقر ترکمان |
  • بایزید رومی | بایَزیدِ رومی، شاعر و عارف ترک قرن 10ق/ 16م که به بایزید خلیفةبن عبدالله، بایزید درویش و بایزیدثانی نیز شهرت دارد. وی از خلفای جمال‌الدین خلوتی و از مشایخ دورۀ سلطانی بایزید دوم بوده است. تاریخ ومحل تولد وی به درستی معلوم نیست، دربارۀ گذشتش نیز منابع سالهای متفاوتی را ذکر کرده‌اند، ولی چون گفته‌اند که تألیف ی...
  • بایزیدی |
  • بایزید جلایری |
  • بایزید پاشا | بایَزیدْپاشا، دولتمرد و وزیراعظم عثمانی در زمان سلطان محمد اول و سلطان مرداد دوم در سدۀ 9ق/ 15م.
  • بایزید دوری | بایَزیدِ دوری (د 986ق/ 1578م)، فرزند میرنظام، خوش‌نوس مشهور و شاعر ایرانی مقیم هند. وی از نسل امام دوری بود که مزار و خانقاه خاندان او هنوز هم در بغداد برپاست (جغتایی، 131). بایزید را به سبب آنکه در هرات رشد و نمو یافته بود، بایزید هروی نیز می‌نامیده‌اند (عالی، 47).
  • بایقرا |
  • بایقرا | بایْقَرا (795-826ق/ 1393-1423م)، شاهزادۀ تیموری و فرزند عمرشیخ میرزا پس امیرتیمور گورکان، مادرش ملِک آغا (مِلْکَت آغا) پس از درگذشت زودهنگام عمر شیخ به اشارۀ تیمور به ازدواج شاهرخ، عموی بایقرا درآمد (نوایی، 644)؛ به هنگام درگذشت تیمور، بایقرا 12ساله بوده است (شرف‌الین، 1002؛ فصیح، 3/ 153-154) و از آنجا که این...
  • بایسنقر میرزا | بایْسُنْقُرْمیرزا (882-محرم 905ق/ 1477- اوت 1499م)، یکی از نوادگان تیمورگورکانی و از امیران ماوراءالنهر. او دومین پسر سلطان محمود سمرقندی بود و مادرش پاشا بیگلم نام داشت، بایسنقر در حصار شادمان به دنیا آمد (بابر، 110، I/ 47؛ خواندمیر، 4/ 98، 200؛ تتوی، 263؛ نهاوندی، 2/ 35-36) و هنوز بسیار جوان بود که پدرش حکو...
  • بایکال | بایْکال، دریاچه‌ای در بخش جنوبی سیبری شرقی در جمهوری خودمختار بوریات و استان ایرکوتْسک جمهوری فدراتیو روسیه. بایکال در زبان تاتارها بایکول بوده است و از دو واژۀ بای (= غنی) و کول (= دریاچه) پدید آمده است (بارتولد، III/ 349؛ بروکهاوس، IIa/ 715). مغولها در زبان خود این دریاچه را دالای- نور (= دریای مقدس) می‌نام...
  • بایسنقر میرزا | بایْسُنْقُرْمیرْزا (799-7 جمادی‌اول 837ق/ 1397-20 دسامبر 1433م)، فرزند شاهرخ پسرتیمور امیرزادۀ نامور و همرپرور گورکانی.
  • بایندر | بایَنْدُر، غلامعلی (1277-1320ش/ 1898-1941م)، دریادار و فرمانده برجستۀ نیروی دریایی ایران که به‌رغم عقب‌نشینی ارتش ایران در آغاز یورش متفقین، دلیرانه رد برابر نیروهای مهاجم انگلیسی در خرمشهر ایستادگی کرد و سرانجام از پای درآمد.
  • باینگان | بایِنْگان، یا بایَنگان، بخش و شهری در شهرستان پاوه (استان کرمانشاه). بانیکان نیز ظاهراً صورت تصحیف شدۀ این کلمه است که گاه در منابع رسمی دیده می‌شود (ﻧﻜ : دایرةالمعارف...، 1/ 387).
  • بائوچی | بائوچی، شهر و استانی مسلمان‌نشین در شمال کشور نیجریه. شهر بائوچی در 1224ق/ 1809م به دست مجاهد مسلمانی به نام «یعقوبو» پی افکنده شد و سپس دولتی به همین نام به منظور اجرای برنامۀ جهادی برای گسترش اسلام در غرب افریقا در دشت مرتفع بائوچی پایه‌گذاری گردید. شهر بائوچی سالها به نام بنیان‌گذار خود، یعقوبو نامیده می‌ش...
  • ببشتر | بُبَشْتَر، دژی استوار در رشته کوههای جنوبی اندلس که در عصر اسلامی از توابع کورۀ (استان) ریّه به شمار می‌رفت و در 30 فرسخی قرطبه، شمال غربی مالقه و شمال شرقی رنده قرار داشت (ادریسی، 2/ 570؛ یاقوت، 1/ 486؛ عنان، حاشیه...، 3/ 279).
  • ببغاء | بَبَّغاء، ابوالفرج عبدالواحد بن نصرمخزونی نصیبی (313-27 شعبان 398ق/ 925-7مۀ1008م)، ادیب، شاهر و کاتب. وی در نصیبین دیده به جهان گشود و در همانجا بالید. برخی توانایی او را درسخنوری، و برخی به عکس، لکنت زبانش را سبب شهرت وی به ببغاء (طوطی) دانسته‌اند. همچنین او را به سبب انتساب به نیای خود، حَنْطبی نامیده‌اند. ...
  • بت | بُت، تمثال یا پیکره‌ای (از ایزد، شخص و یا جانوری) که به اعتقاد برخی از ادیان از جهانی تقدس و جنبۀ الوهیت یافته است و واجد قدرتهای فوق طبیعی شناخته می‌شود. بتها را از چوب، سنگ، سفال و یا انواع فلزات و حتێ عاج و به اندازه‌های مختلف می‌سازند و در معابد (بتکده‌ها) و در خانه‌ها در جایگاه معین قرار می‌دهند و با آدا...
  • ببن | بَبَن، یا بَوَنف ببنه، شهری کهن که میان بادغیس و هرات واثع بوده، و یکی از شهرهای سه‌گانۀ ناحیۀ گنج رستاق و مرکز آن به شمار می‌رفته است. اگرچه منابع موجود دربارۀ تاریخ ببن در دورۀ پیش از اسلام خاموشند، لیکن به طور قطع و یقین این شهر در تقسیمات کشوری دورۀ ساسانیان یکی از شهرهای کورۀ هرات از «کوست» خراسان به‌شما...
  • بتاله | بَتاله، شهری کهن در منطقۀ باری دو آب علیا در ناحیۀ گُرداس‌پور در شمال ایالت پنجاب. نام بتاله به صورت وَتاله نیز در برخی از منابع آمده است (لاهوری، 1/ 83؛ هاشمی، 298). گفته‌اند که بتاله در زبان پنجابی به معنای تغییر و تبدیل است و چون به هنگام احداث این شهر (877ق/ 1472م) به دست شاهزاده‌ای هندی به نام رای رام‌دی...
  • بتانی |
  • بتریه |
  • بتلیخ |
  • بتجان |
  • بتر | بُتْر، نام یکی از دو قبیلۀ اصلی بربر که به همراه قبیلۀ برانس (ﻫ م)، بربرهای ساکن شمال افریقا را تشکیل می‌دهند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: