صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / زن /

فهرست مطالب

زن


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 12 خرداد 1404 تاریخچه مقاله

زَن، یکی از جنسیتهای دوگانۀ انسان که در فرایند تاریخی ایران، از دوران باستان تا امروز، جایگاه و نقش ویژه و چشمگیری در کنشهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، همراه و همگام با مرد داشته است. در این مقاله، زن به گستردگی و در 4 بخش مورد بررسی قرار گرفته است: I. در دورۀ پیش از تاریخ و دورۀ ایران باستان، II. با سیما و نقشی دوگانه در اسطوره و فرهنگ، III. نقش و منزلت در جامعۀ عشایری ـ روستایی ایران، IV. انقلاب مشروطه و آثار آن بر مطالبات زنان. 

I. در دورۀ پیش از تاریخ و دورۀ ایران باستان

واژۀ زن در فارسی میانه (پهلوی ساسانی) به‌شکل zan، در پارتی (پهلوی اشکانی) žan، در سغدی ʾync،؛ʿync،؛ynch،؛stryc،؛-wδ و wδ-w، و نیز در اوستایی به‌شکلهای -ǰani و -ǰəni به کار رفته است (نک‍ : نیبرگ، II/ 228-229؛ مکنزی، 98؛ سیمز ـ ویلیامز، 46 ,42؛ بارتولمه، 525, 603, 608؛ هُرن، 148 <شم‍ 668>؛ قریـب، شم‍ 2189, 2407, 8999, 9955, 9968, 10992). این واژه از ریشۀ ایرانی آغازین zanH*، به معنی زادن/ زاییدن، و از هندواروپایی آغازین g´enH* به معنی تولیدکردن آمده است (چئونگ، II/ 464-466).
به‌سبب معنای زایندگی، باروری و تولیدکنندگی واژۀ زن در زبانهای هندواروپایی، هندوایرانی (آریایی) و ایرانی، عجیب نیست که در آن جوامع، زن گاه، نقشی برجسته داشته است و ایزدبانوان بسیاری ستایش می‌شده‌اند. 

شمایل‌نگاری زنان در ایران پیش از تاریخ و دورۀ تاریخی

در ایران پیش از تاریخ، شمایل‌نگاری زنان از دورۀ نوسنگی (هزارۀ 8 تا اواسط هزارۀ 6 ق‌م) قابل مطالعه است. نمونه‌های این شمایل‌نگاری از نمادهای ابتدایی ــ که معمولاً به باروری اشـاره دارند ــ اندک‌اندک به سوی شکلهای ظریف‌تر تکامل یافته‌اند. درک این نکته که تحولات شمایل‌نگاری زنان در این دوره، بیشتر با پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی ارتباط داشته است و نه با اندیشه و سلیقۀ شخصیِ هنرمند آفرینندۀ آن نقشها، مسئلۀ مهمی است (دامس، 1, 3). در‌عین‌حال، مطالعه در شمایل‌نگاری زنان، به‌ویژه در ایران پیش از تاریخ، معمولاً با این دشواری روبه‌رو ست که تشخیص جنسیت نقشها کار آسانی نیست. افزون‌براین، به‌طور کلی، در پژوهشهای شمایل‌نگاری ایران، مسئلۀ اشیاء مشکوک که احتمال جعلی‌بودن آنها مطرح است و نیز موضوع اشیائی که خاستگاه آنها شناخته‌شده نیست، بررسی علمی این شمایل‌نگاریها را دشوار می‌سازد (نک‍ : ماسکارلا، 155؛ دامس، 2). 
در دورۀ نوسنگی ایران، شمایلهای زنانه را می‌توان در دو موضوع پیکره‌های برهنه و پیکره‌های مادرانه تقسیم‌ کرد. پیکره‌های گِلی به‌دست‌آمده از گنج‌دره (در شهرستان هرسین، استان کرمانشاه) مربوط به هزاره‌های 8 و 7 ق‌م، کاملاً انتزاعی است و به معنی واقعی، دست، سر و پا ندارند. به نظر می‌رسد که تمامی 113 پیکرۀ انسان‌مانندی که از آنجا به دست آمده، زنانه است (اِگون، 110-113). نمونه‌های دیگر پیکره‌های زنانۀ دورۀ نوسنگی ایران را می‌توان در تپه‌سراب (در شهرستان کرمانشاه)، تپه‌زاغه (در دشت قزوین) و تپۀ حاجی‌فیروز (در شهرستان نقده) یافت (نک‍ : دامس، 3). 

 در دورۀ مس‌سنگی ایران (از اواسط هزارۀ 6 تا اواخر هزارۀ 4 ق‌م)، ساخت پیکره‌های برهنه تداوم یافت. یکی از مهم‌ترین این نمونه‌ها، پیکره‌ای است از جنس سنگ صابون/ صابونی که در تپه‌یحیى (در جنوب کرمان) به دست آمده، و زمان آن، میان 5500 تا 4500 ق‌م تاریخ‌گذاری شده است. این پیکره، منحصربه‌فرد و شاید استثنایی است، زیرا پیکرۀ انسان‌مانندی را نشان می‌دهد که جنسیتی دوگانه ــ هم زن، هم مرد ــ دارد (لَمبرگ ـ کارلُسکـی، 13-15, 17). 
در هنر دورۀ مس‌سنگی ایران، پیکره‌های زنانۀ شوش، زیبا و ظریف ساخته شده‌اند. زنان نیایشگر که می‌خواستند نیایشهای آنها جاودانه باقی بماند، پیکره‌هایی از خود می‌ساختند و در پرستشگاهها می‌نهادند. در این شمایلها، زنان زانوزده، هدیه‌هایی در دست دارند و یا برای دعاکردن دستان خود را به هم چسبانده‌اند. این پیکره‌ها به حدود سالهای 3500 تا 3100 ق‌م منتسب شده‌اند و زنانْ لباس بلند ایلامی بر تن کرده‌اند (بنوئا، 59، تصویر 25، نیز 62، تصویر 31). از دورۀ مس‌سنگی ایران، نمونه‌هایی از زنان رقصنده به دست آمده که تصویر ایشان روی قطعه‌سفالینه‌هایی نقاشی شده است. تصویر رقصندگان با رنگ سیاه روی زمینه‌ای روشن نقش شده است. این شواهد احتمالاً به نیمۀ دوم هزارۀ 5 ق‌م و اوایل هزارۀ 4 ق‌م مربوط می‌شود و نمونه‌های آن را می‌توان در محوطه‌های تپه‌خزینه (نزدیک دهلران)، چُغاسبز (در جنوب لرستان)، چشمه‌علی (در شهـرری) و تپه‌سیـلک کاشـان دیـد (نک‍ : گیرشمـن، «کاوشهـای سیلک ... »، I/ LXXV، تصویرهای 1-2؛ دامس، 8). 
در عصر مفرغ در ایران (3100-1300/ 1250 ق‌م)، که مطابق با دوره‌های ایلام آغازین، ایلام باستان و ایلام میانه است، محصولات هنری تنوع و پیچیدگی بیشتر یافت. در این عصر، پیکره‌های برهنه نه‌تنها از سفال، بلکه از سنگ، استخوان و گِل پخته ساخته می‌شد. بااینکه احتمالاً پیکره‌های دوره‌های نوسنگی و مس‌سنگی بیشتر مربوط به مناسک دینی و آیینهای باروری بوده است، پیکره‌هایِ عصر مفرغ به‌منظور پیشکش به شخص درگذشته تولید می‌شد که نمونه‌های آن در شهداد (پیش‌تر: خبیص، در شمال شرقی کرمان) دیده شده است. قدیم‌ترین پیکره‌های برهنۀ عصر مفرغ ایران، از دورۀ دومِ شهر سوخته (2800-2500 ق‌م) به دست آمده‌اند (توزی، 336؛ دامس، 9). ساخت پیکره‌های برهنۀ زنانه در شوش از حدود نیمۀ دوم هزارۀ 3 ق‌م افزایش یافت (اسپیکه، «تندیسها ... »، 25-27؛ دامس، 10). در دورۀ ایلام میانه (1500/ 1450-1100 ق‌م)، پیکره‌های زنانۀ به‌دست‌آمده از هفت‌تپه ظریف‌تر و متناسب‌تر از مجسمه‌های مردان ساخته شده است. شاید برخی از این پیکره‌ها، معرّف ایزدبانوان بـاروری و حاصلخیزی بـاشند (نگهبان، حفـاری هفت‌تپه ... ، 176). ممکن است که برخی از پیکره‌های ایلامِ میانه که در شوش یافت شده‌اند، مجسمه‌هایی از ایزدبانوی باروری ایلام، مَنزَت باشند که زنان در دوران بارداری برای حفاظت از جنین خود، این مجسمه‌ها را نگاهداری می‌کردند. ازآنجاکه بیشتر این پیکره‌ها در کاوشهای شوش به‌صورت شکسته و ناقص پیدا شده‌اند، این فرضیه مطرح شده است که شاید پس از تولد نوزاد، این پیکره‌ها که دیگر به کار نمی‌آمدند، به دور انداختـه می‌شدند (نک‍ : گیرشمـن، «الٰهۀ برهنه ... »، 12-13؛ دامس، 13). 
بر روی لوحه‌ای که از شوش و نیایشگاه نین‌خورسگ به دست آمده است و به حدود سالهای 2750-2600 ق‌م مربوط می‌شود، صحنه‌ای از یک مجلس مهمانی نقش شده است که در ردیف بالای آن، در سمت چپ، زنی در دست راست خویش چنگ، و در دست چپ خود ساغر دارد (نک‍ : بحرانی، 84، تصویر 51). 
از شهداد درفش فلزی منحصربه‌فردی کشف شده است که مربوط به نیمۀ دوم هزارۀ 3 ق‌م و روی آن، براساس برخی تفسیرها، تصویر ایزدبانویی دیده می‌شود: او در نخلستانی بر صندلی زیبایی نشسته است و 3 زن را که برای دیدارش آمده‌اند، می‌پذیرد. شاید زنان نیز هریک، هدیه‌ای به ایزدبانو پیشکش می‌کنند. یکی از این زنان بر دو تن دیگر برتری دارد و ممکن است دو زن کوچک‌تر خدمتکار او باشند (حاکمی، 143-145، 747). 
نمونه‌های دیگری از شمایل ایزدبانوان در هنر این دوره نیز وجود دارد. ازجمله، مُهری که از شوش به دست آمده است، ایزدبانویی را نشان می‌دهد که در سمت راستِ تصویر بر تخت نشسته است، و دوشیدن شیر بُزی را می‌‌نگرد که دو زن مشغول دوشیدن شیر هستند (آمیه، 207، تصویر 153). 
از شهر سوختۀ 2-3، مجسمه‌ای مفرغی به دست آمده است که زنی را نشان می‌دهد که کـوزه‌ای را روی سر خود نگاهداشته، و لباس بلندی را ــ که از دو تکۀ مجزا تشکیل شده ــ پوشیده است (توزی، 304-305, 311، تصویرهای 3-11). 
در عصر آهن ایران (1300/ 1250-550 ق‌م) که اواخر دورۀ ایلام میانه و دورۀ ایلام نو را نیز شامل می‌شود، شماری پیکره‌های مفرغی زنانه از مارلیک (در شهرستان رودبار، استان گیلان) به دست آمده است. این پیکره‌ها در کاوش آرامگاهها به دست آمده‌اند، و از ویژگی آنها، سرِ کوچک و مخروطی‌شکل، چشمان فرورفته و گوشهای بزرگ است. در یک مورد، بخشی از یک گوشوارۀ مفرغی در یکی از سوراخهای گوش مجسمه دیده می‌شود (نک‍ : نگهبـان، حفاریهای مارلیک، 354- 358، تصویرهای 144-147). در عصر آهن 2 و 3 ایران، در مناطق مرکزی ایران و در لرستان، شمایل زنانه به‌صورت پایه یا ستون زن‌مانند یا کاریاتید ساخته شده‌اند. معمولاً این پیکره‌های مفرغی دستۀ آینه‌های مدورِ مفرغی بوده‌اند (برای نمونه، نک‍ : گیرشمن، «ایران: ایرانیان آغازین ... »، 76، نیز تصویرهای 23, 101). 
در شوش دورۀ ایلام نو (1100- 539 ق‌م)، لوحه‌ای از جنس قیر به دست آمده است که معمولاً آن را «بانوی ریسنده» می‌نامند. در این شمایل، زنی که ظاهراً مرتبۀ اجتماعی والایی دارد، نشسته است و دوکی در دست دارد. یک زن خدمتکار نیز پشت سر او ایستاده است و بادبزنی چهارگوش در دست دارد (در این باره، نک‍ : آمیه، 540؛ کارتر، 200، تصویر 141؛ کخ، «زنان ... »، 157). 
یک قطعۀ مفرغی یا سیتولا که در کرمانشاه به دست آمده است، صحنه‌ای از یک بزم را تصویر می‌کند که در آن بانویی والامقام روبه‌روی مردی (شاید همسرش) در حال شادخواری است و یک چنگ‌نواز زن و یک خدمتکار زن نیز با آرایش و پوششی که جزئیات آن به‌روشنی دیده می‌شود، قابل مشاهده‌اند (دامس، 38-39، تصویر 151). 
بر روی جام اَرَّجان که از آرامگاهی ایلامی در نزدیک بهبهان به دست آمده است، در 5 ردیف مدور تصویرهایی دیده می‌شود. در ردیف چهارم، دو زنِ چنگ‌نواز دیده می‌شوند. دربارۀ زن‌بودنِ برخـی از افـرادی که نقش آنهـا روی این جـام تصویر شـده نیـز بحثهایی وجود دارد (برای تفصیل، نک‍ : صراف، 4-12، 53؛ مجیدزاده، 131-133؛ آلوارز ـ مُن، 122-143، تصویرهای 62-63). 
از روزگار شاهنشاهی هخامنشیان (559-330 ق‌م)، تا کنون نمونه‌ای از پیکرۀ زنانۀ برهنه به دست نیامده است. برخی از پژوهشگران، سبب را در فعالیتهای نظامی هخامنشیان و جنگهای آنان با همسایگان خویش جست‌وجو کرده‌اند. در هنر هخامنشی، ازجمله در شمایل‌نگاری، تمامی توجه به نظامیگری و تصویرهای مردانه محدود می‌شد و ازاین‌رو، شمایل‌نگاریِ زنان برهنه مقبول نبود (در این باره، نک‍ : دامـس، 42). بااین‌همه، این استدلال ضعیـف، و این نتیجه‌گیری نادرست است. وجود شمایلهای زنانۀ غیر برهنه از دورۀ هخامنشی (برای نمونه، نک‍ : کالیکان، لوح XXII، شکل 9A؛ گلدمن «ردای زنان در دورۀ هخامنشی»، 87، تصویر 11) نشان می‌دهد که نبودن پیکره‌های زنانۀ برهنه، ارتباط منطقی با جهانگیری هخامنشیان ندارد. افزون‌براین، از روزگار اردشیر یکم هخامنشی، به‌تدریج، انجام عملیات نظامی برای گسترش قلمرو هخامنشیان کاهش یافت (در این باره، نک‍ : زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ... ، 1/ 174-175). 

در روزگار شهریاری اشکانیان (238 ق‌م -226 م)، بار دیگر، شمایل‌نگاری پیکره‌های زنانۀ برهنه آغاز شد. بیشتر این پیکره‌ها را یا از میانرودان (شاید از سلوکیۀ دجله) به ایران آورده‌اند، یا آنها را با سرمشق‌گرفتن از هنر آن منطقه ساخته‌اند. جنس این پیکره‌ها معمولاً از سفـال (تراکوتا)، رُخام (آلاباستر، سنگ مرمرنما)، عاج و استخوان است (دامس، 46-47). نمونه‌ای از این شمایلها که با رُخام ساخته شده است، و زنی را نشان می‌دهد که با آرنج چپ بر روی تختی لمیده، برگرفته از هنر یونانی است. بااینکه برخی از پژوهشگران این بانو را تجسمِ ایزدبانو اَناهیتا دانسته‌اند، ازآنجاکه این شمایلها کتیبه ندارد، چنین مدعایی قابل اثبات نیست (همو، 47). گاه برخی از دیگر پیکره‌های مربوط به دورۀ اشکانی نیز به‌احتمال، به ایزدبانو اناهیتا منتسب دانسته شده‌اند (نک‍ : کالج، 80، تصویر 11b) که همچنان دلیلی بر چنین انتسابی وجود ندارد. شمایلهای زنانۀ دورۀ اشکانی را روی سرستونهای گچ‌بری‌شده نیز می‌توان یافت که تصویرهای نقش‌شده بر ستونی در قلعۀ یزدگرد (در شهرستان دالاهو، در استان کرمانشاه)، مربوط به اواخر دورۀ اشکانی از آن جمله است (نک‍ : مَتییِسِن، II/ 179). 
در روزگار شاهنشاهی ساسانیان (ح 226-652 م)، شمایلهای زنانه گاه به‌صورت قطعه‌های گچ‌بری، سردیس و مجسمۀ گچی ساخته شده‌اند که برخی از آنها در یک خانۀ اربابی در روستای حاجی‌آباد فارس (در جنوب غربی داراب) و نیز در قلعۀ یزدگرد و تپه‌حصار دامغان به دست آمده است (برای دیدن تصویر آنها، نک‍ : ایازی، 33، 45، 46، 49، 76). گاه برخی از این شمایلهای زنانه بدون ارائۀ دلیلی روشن، به ایزدبانو اناهیتا منسوب شده‌اند (برای نمونه، نک‍ : همـو، 25، 32). در این میـان، ظاهراً یک پیکرۀ گچـی کشف‌شده از حاجی‌آباد در حیاط نیایشگاه اناهیتا قرار داشته است و شاید تجسمی از این ایزدبانو بوده باشد (نک‍ : همو، 38؛ آذرنوش، مسعود، 124-125، تصویرهای 120-122). در گچ‌بریهای ساسانی گاه، نقش رقصندگان زن را نیز می‌توان دید (نک‍ : کروگر، 85, 104، تصویرهای 46, 59). 
در برخی از موزاییک‌کاریهای شهر بیشاپور، شمایل زنی چنگ‌نواز و نیز سرِ زنی جوان نشان داده شده است (نک‍ : گیرشمن، بیشاپور، II/ 10-41, 49-50؛ لوحهای A, B، «ایران: اشکانیان ... »، ص 143, 144، تصویرهای 182, 183). همچنین، در دو نمونه از جامهای سیمین ساسانی، نیم‌تنۀ زنانی به نمایش درآمده است که شاید مربوط به اوایل دورۀ ساسانی باشند (هارپر، I/ 167, 168، نیز برای تصویر آنها، نک‍ : 206, 208، تصویرهای 5, 7). 
در شماری از مهرهای ساسانی نیز می‌توان شمایل زنان و گاه، زن و کودکی را دید. نکتۀ جالب توجه آن است که ظاهراً در بیشتر این شمایلها، زن به سمتِ راست می‌نگرد (برای تصویرها، نک‍ : ژینیو و گیزلن، IV، تصویرهای 10.1-10.3؛ همو، 97؛ نیز دربارۀ صحنه‌ای که مادر و کودک به سمت چپ نگاه می‌کنند، نک‍ : گیرشمن، همان، 242، تصویر 296). 
شمایلهای زنانۀ ساسانی روی نقش‌برجسته‌ها نیز دیده می‌شود؛ چنان‌که در طاق بستان در سنگ‌نگارۀ خسرو پرویز (خسرو دوم)، وی در یک صحنه مشغول شکار گوزن است و در صحنۀ دیگر، به شکار گراز می‌پردازد. در هر دو این نقشها، شمایل زنان نوازنده و خواننده دیده می‌شود (در این بـاره، نک‍ : ریاضی، 92-95؛ دامـس، 57-58؛ نیز برای نمونه‌ای از تصویرها، نک‍ : هرتسفلد، 127؛ فوکای و هُریوچی، I/ 46-48؛ گیرشمن، همان، 194-198، تصویرهای 236, 237). 

زن در گِل‌نبشته‌های باروی تخت جمشید

از گزارش پلوتارک چنین برمی‌آید که ایرانیان در روزگار هخامنشی، زنانِ دائم و موقت و نیز کنیزان خویش را در خانه نگاه می‌داشتند تا چشم بیگانه‌ای بر آنها نیفتد. حتى در هنگام سفر هم زنان خود را در ارابه‌های سرپوشیده قـرار می‌دادند (نک‍ : بنـد 26، سطرهای 3-4). معمولاً پژوهشگران از این گزارش نتیجه گرفته‌اند که در زمان هخامنشیان زندگی‌ زنان به خانه، اجاق و حرم محدود بوده است و بنابراین، زنان در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی حضور نداشتـه‌اند (در این بـاره، نک‍ : هینتـس، «داریـوش ... »، II/ 179). بااین‌همه، گل‌نبشته‌هـای ــ غالباً ایلامـی ــ تخت جمشید تصویـر دیگری از زندگی زنان روزگار هخامنشی را، دست‌کم در پارس، نشان می‌دهد. این زنان شامل زنان درباری و کارگرانی می‌شوند که گل‌نبشته‌های تخت جمشید دربارۀ هر دو گروه آگاهیهای جالب توجهی به دست می‌دهند. زنان کارگر (در ایلامی: کورتش) دستمزدی برابر با مردان داشته، و گاه، مسئولیتهای مهم‌تر و کارهای دشوارتر عهده‌دار بوده‌اند. زنان کارگر در تخت جمشید، کشاورزی، سنگ‌سابی، آشپزی، دایگی، و گروه زیادی نیز خیاطی می‌کردند. درعین‌حال، امکانات آموزشهای هنری و حرفه‌ای برای زنان و مردان یکسان بود و میزان دستمزد ایشان به نوع کار انجام‌شده بستگی داشت، نه به جنسیت انجام‌دهندۀ آن؛ ازاین‌رو، برخی از پژوهشگران، از تساوی حقوق زن و مرد در روزگار هخامنشیان سخن گفته‌اند (کُخ، «از زبان داریوش ... »، 233-234؛ نیـز نک‍ : هینتس، همـان، II/ 172, 177). 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: