زناشویی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 7 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257509/زناشویی
سه شنبه 21 مرداد 1404
چاپ شده
5
زَناشویی، فرایند زندگی زن و مرد، پس از پیوند شرعی و عرفی، بهمنظور تشکیل خانواده و حفظ نسل، شامل کلیۀ وظایف و رفتارهای متقابل آن دو که از عروسی شروع میشود و به مرگ و در مواردی به طلاق میانجامد. زن و مرد با اجرای آیین گذر همسرگزینی و ازدواج، وارد مرحلۀ زندگی زناشویی میشوند و جامعـه آنها را بهعنـوان نهـاد خانواده به رسمیت میپذیرد؛ فرزندان آنها نیز بهطور رسمی هویت اجتماعی مییابند. دیگر مناسک گذر (ه م) در زندگی خود و فرزندانشان نیز در ادامۀ همین فرایند تحقق مییابد.
براساس نوشتههای دینی بازمانده از عصر باستان، زناشویی در ایران اهمیت ویژهای داشته، و بهعنوان یگانه راه رستگاری و سعادت جاودانی برای روح و نیز بهبارآوردن فرزند تلقی میشده، و انجام آن بر هر کسی واجب بوده است. در آیین زردشتی، شادترین جای زمین، مکانی محسوب میشده است که مردی پاک و مؤمن در آن خانهای بسازد، و در آن کدبانویی کامیاب، فرزندان بالنده، آتش فروزان و رمه، گله، غله و همهگونه وسایل خوب زندگی بهفراوانی وجود داشته باشد. همین آیین، زمین کشتنشده را همسان دختری زیبا و نورسته میداند که با مردی نیک پیوند نکرده، و دیری بدون پسر مانده باشد ( اوستا، «وندیداد»، فرگرد 3: 3). همچنین، در آیین زردشتی یادآوری میشود که اگر امکان زناشویی وجود داشته باشد، زننگرفتن مرد و شوهرنکردن زن جایز نیست ( کتاب ... ، فصل 16). از وظایف اصلی زن و شوهر در فرایند زندگی زناشویی، تشکیل خانواده و تولید فرزند است که از ایران باستان تاکنون بر آن تأکید شده است. بنابر اوستا، اهورهمزدا مردی را که همسر دارد، بر مرد بیهمسری که پسرانی پدید نمیآورد، و نیز کسی را که خانهای دارد، بر کسی که ندارد، برتر میداند («وندیداد»، فرگرد 4: 48)؛ همچنین، در دیگر آثار زردشتی، شخص بیفرزند با عنوان بریدهپل ذکر شده است، یعنی کسی که نمیتواند از پل چینود بگذرد (نک : شهزادی، 243). گزارش هرودت (425-484 قم) تأکیدی بر اهمیت زندگی زناشویی است و برجستهترین نشانۀ مردانگی هر ایرانی را، بعد از رشادت در میدان جنگ، فرزندان زیاد ذکر کرده، و افزوده است: چون ایرانیان کثرت را مایۀ قدرت میدانند، هر سال مردانی که پسران بیشتری دارند، از دست پادشاه جایزه میگیرند (3 / 75). در یشتها، دختران از ایزد باد، کامیابی در گرفتن شوهر جوان زیبا و بلندبالایی را طلب میکنند که با آنها سلوک خوب داشته باشد و فرزندان دانا و هوشیار و خوشگوار از آنها به وجود آورد (2 / 152). در یسنا، آرزو میشود که ایزد هوم به زنان زاینده، پسران نامور و فرزندان پارسا دهد و شوهری پیمانشناس نصیب دخترانی کند که دیرزمانی شوهر نکردهاند (1 / 165-166). در آیین مزدیسنا، در امر همسرگزینی و زناشویی، دختران برای گزینش همسر آزاد بـودهاند، چنـانکه زردشت دخترش را در امـر گزینش همسر آزاد گذاشت، ولی پندش داد که دربارۀ همسر آیندهاش با خرد خویش رایزنی کند؛ او همچنین، پندهایی به زنان و شوهران داد ( اوستا، «گاهان»، هات 53). در آن دوره، قانون مردم را وادار به زناشویی میکرد تا تولید نسل شود و خانواده بقا یابد. اگر مردی میمرد و پسری از خود به جای نمیگذاشت، زن او را به نزدیکترین کسان میدادند، و اگر زن نداشت، دختر یا زنی از نزدیکان او را به نزدیکترین مرد خویشاوندش میدادند و اگر هیچ زنی از نزدیکانش باقی نمانده بود، زنی را با ماترک مرده، به عقد یکی از خویشاوندان او درمیآوردند؛ پسری که از این نوع زناشویی به دنیا میآمد، نسل آن فرد مرده به شمار میرفت (نفیسی، 1 / 41). در زمان ساسانیان، 5 گونه زناشویی معمول بوده است: 1. دختر با رضایت پدر و مادر خود وارد زندگی زناشویی میشد. فرزندان حاصل از این ازدواج در این جهان و جهان بعدی از آن او بودند. چنین زنی را «پادشاهزن» میگفتند؛ 2. زنی را که یگانه فرزند پدر و مادر خود بود، «اِوَگزن» یعنی زن یگانه مینامیدند. نخستین پسری که از او زاده میشد، به نام پدرش میخواندند تا جانشین پدربزرگش شود و از گسیختهشدن رشتۀ خانوادگی جلوگیری کند. پس از آن، این زن را نیز «پادشاهزن» میگفتند؛ 3. اگر مردی در سن بلوغ و پیش از زناشویی میمرد، خانوادهاش جهیزیۀ زن بیگانهای را تدارک میدیدند و او را به کابین مرد بیگانهای درمیآوردند. زنی را که با این روش شوهر میکرد، «سَتَرزن» یعنی فرزندخوانده میگفتند. فرزندانی که این زن میزایید، نیمی به آن مرد مرده تعلق مییافتند و در آن جهان فرزند او به شمار میآمدند، و نیم دیگر متعلق به شوهرش بودند؛ 4. اگر زن بیوهای دوباره شوهر میکرد، به این نوع همسر «چَگرزن» به معنی چاکرزن، یعنی زن خادمه میگفتند. اگر این زن از شوهر اول خود فرزندی نداشت، او را سترزن میدانستند. نیمی از فرزندانی را که از شوهر دوم پیدا میکرد، از آنِ شوهر اول او به شمار میآمدند. باور بر این بود که روان این زن در جهان دیگر، به همان شوی اول خود خواهد پیوست؛ 5. دختری را که بدون رضایت پدر و مادرش شوهر میکرد، «خودسرایزن» میگفتند، یعنی دختری که خودسرانه شوهر کرده است. این زن از پدر و مادر خود ارث نمیبرد، مگر تا موقعی که پسرش به سن بلوغ میرسید و مادر خود را به عنوان اوگزن به عقد پدر خود درمیآورد (سروشیان، 182-184؛ شاهرخ، 124-126؛ نیز نک : نفیسی، 1 / 40). در همین زمان، تعدد زوجات در برخی از موارد و دربارۀ برخی از مردم و با فتوای موبدان مجاز بود. برخی از شاهان قطعاً زنان متعدد داشتهاند. بعضی از مردان، افزون بر زنان قانونی خود، زنان غیرقانونی زرخرید یا اسیر جنگی نیز داشتند. در بیشتر موارد، دختر و پسر را در کودکی، و پسندیدهتر آنکه در نوجوانی، پیوند میدادند. در دینکرد، سن زناشویی برای پسران 16 سال تعیین شده است (همو، 1 / 38). در ارتباط با پیوند زناشویی با خویشاوندان نزدیک (خویدوده) دیدگاههای متفاوت و گاه متضادی بیان شده است (نک : همو، 1 / 38- 39؛ شهبازی، علیرضا، 237-247). در ارداویرافنامۀ منظوم، ضمن تأکید فراوان بر اتحاد زن و شوهر و تشکیل زندگی زناشویی، به اطاعت زن از شوهر و بر مدارا و ملایمتِ شوهر نسبت به زن، تأکید شده است. روایات متعددی وجود دارد که زن و مرد در جهان دیگر نیز باهم خواهند زیست؛ اشارات متعددی نیز دربارۀ وظایف و رفتارهای واجب زن و مرد در تعامل با یکدیگر آمده، و عدول از آنها گناه دانسته، و عذاب آنها نیز ذکر شده است که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد: روان زن بدکارهای که در دنیا شوهر خود را رها کند و تن به مرد بیگانه دهد، در دوزخ از پستان خود آویخته میشود و خرفستران از تن او تغذیه میکنند (فرگرد 24)؛ روان مرد بدکارهای که در دنیا دشتانمرزی (نزدیکی با زن حیض) کند، فرزند بایستۀ خود را میپزد و میخورد، و چرک و دشتان زنان به دهان او ریخته میشود (همانجا). روان زن بدکارهای که در دنیا شوهر خود را پست انگارد، نفرین کند، دشنام دهد و پاسخگویی کند، در دوزخ از گردن آویخته میشود (فرگرد 26، برای نمونههای بیشتر، نک : فرگرد 60-85). اهورهمزدا به اناهیتا توصیه میکند که دختران جوان باید از تو برای سرور و خانهخدایی دلیر استغاثه کنند ( اوستا، «آبانیشت»، کردۀ 21: 87). حتى دختر زردشت آرزوی این کامیابی را دارد که در جریان زناشویی در خانۀ گشتاسب، چنان خوب پذیرفته شود که عزیز و محبوب باشد (همان، «رامیشت»، کردۀ 9: 36). در اوستا، مشخصات زن مطلوب در امر زناشویی چنین توصیف شده است: در اندیشۀ نیک، کردار نیک و گفتار نیک، سرآمد، و خوبآموخته و فرمانبردار شوهر و پاک چون زنان نیک اهورایی باشد («ویسپرد»، کردۀ 3: 4). زن زردشت نیز آرزو دارد که در جریان زناشویی با زردشت، خوشبخت باشد و برطبق دین سخن بگوید و رفتار کند (همان، «دینیشت»، کردۀ 5: 15). و بازهم دربارۀ رفتار زنان با مردان در زندگی زناشویی آمده است: آن زنانی برای مردان گرامیاند که بر تختهای زیبای زرینپایه، و بر بالشهای آراسته آرمیدهاند، و خود را با دستبند، گوشواره و طوق زرنشان آراستهاند و میگویند: چه هنگام خانهخدای به سوی ما میآید؟ چه هنگام او از ما شادمان و از تنِ ما برخوردار میشود؟ (همان، «ارتیشت»، کردۀ 2: 10). دربارۀ مرد مطلوب در زندگی زناشویی، از اهورهمزدا چنین طلب میشود که در اندیشه، گفتار و کردارِ نیک سرآمد، و از فروَرانه آگاه، و با کید بیگانه باشد و از کردار وی جهانِ راستی فزاید (همان، «ویسپرد»، کردۀ 3: 4). با توجه به گونههای مختلف زناشویی در عصر باستان، در دستورات دینی از مردان خواسته میشد که عدالت را در رفتار با زنان خود رعایت کنند و حتى نوع رفتار مردان با زنان، در دورۀ دشتان (حیض) معین شده بود (برای نمونه، نک : کتاب، فصل 16). هرودت نیز اشاراتی دربارۀ تربیت فرزندان در دورۀ زناشویی و اهمیت و نقش پدر دارد و نوشته است: در ایران، طفل تا پنجسالگی در اندرون، نزد زنان پرورش مییابد و هیچگاه در حضور پدر دیده نمیشود تا اگر در اوایل رشد تلف شود، کمتر سبب تأثر خاطر پدر گردد (3 / 75-76). براساس کتب دینی، در عصر باستان تنها پدر حق داشت برای دخترش شوهر اختیار کند و بایست او را به محض رسیدن به سن بلوغ، شوهر دهد و وارد زندگی زناشویی کند (نفیسی، 1 / 41).
در این دوران نیز ازدواج اهمیت خود را همچنان حفظ کرد. در برخی از منابع این دوره، مطالبی دربارۀ زناشویی، ازجمله اهمیت ازدواج، چگونگی انتخاب همسر، حقوق و وظایف زن و شوهر، شرایط ازدواج و جز اینها وجود دارد که بعضی از آنها بسیار روشنگر است. این منابع را میتوان به 3 دستۀ کلی تقسیم کرد: منابع حکمت عملی یا تعلیمی، منابع فقهی، و منابع داستانی. یکی از منابع مهم گروه اول، قابوسنامه (ه م) است که در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق تألیف شده است و بابهای 26 و 27 آن به زناشویی و چگونگی سلوک با زن و فرزندان اختصاص دارد. نویسنده که از شاهزادگان آل زیار است، به فرزندش توصیه میکند که در انتخاب زن به ثروت و زیبایی او توجه نکند. از نظر وی، زن باید «پاکروی، پاکدین و کدبانو»، شوهردوست، زبانکوتاه، باشرم، پارسا و مالنگهدار باشد. او تأکید میکند که زن را نباید با هدف دفع شهوت گرفت، زیرا برای این کار میتوان از بازار کنیزکی خرید (عنصرالمعالی، 129-130). وی برای دفع شهوت، ارتباط با غلامان را نیز توصیه میکند (ص 111- 119). توصیۀ دیگر عنصرالمعالی این است که خانوادۀ زن نباید از خانوادۀ شوهر محتشمتر باشد و نیز برای ازدواج، دوشیزگان بر زنان مطلقه یا شوهرمرده برتری دارند، زیرا دوشیزگان فکر میکنند که همۀ مردان یکساناند و ازاینرو به مردی دیگر طمع نمیکنند (ص 130). وی البته برخی از این ویژگیها را برای داماد نیز در نظر میگیرد (ص 138). او همچنین به پسرش توصیه میکند که «زنان را به دیدار و نزدیکی هیچ مرد استوار مدار»، حتى اگر مردی پیر و زشت باشد. او همچنین ازدواج با بیگانگان را بر ازدواج با خویشان ترجیح میدهد، زیرا به این ترتیب «بیگانگان خویش گردند» (ص 136). توصیۀ عنصرالمعالی برای ازدواج با بیگانگان، مضمونی سیاسی دارد و در طول تاریخ ایران همیشه مورد توجه حاکمان و نیروهای سیاسی بوده است؛ چنانکه، محمود غزنوی برای تقویت مناسبات خود با ایلکخان، یکی از دختران او را به عقد پسر خود، مسعود، درآورد (جرفادقانی، 367). مسعود نیز برای پسر خود، امیر مردانشاه، که «سخت کودک بود»، دختر سالار بگتغدی را خواستگاری کرد و برای ازدواج آنها جشنی بسیار مفصل ترتیب داد (بیهقی، 690-691). ازدواج مقتدی، خلیفۀ عباسی، با دختر ملکشاه سلجوقی نیز از همین نوع ازدواجها بود (نک : خواندمیر، 2 / 313). اینگونه ازدواجهای سیاسی تا همین اواخر نیز در میان خوانین و اشخاص بانفوذ محلی رایج بوده است، چنانکه برخی از خوانین کوهمرۀ فارس با هدف تقویت ارتباط خود با برخی از طوایف، اقدام به اینگونه ازدواجها میکردند (شهبازی، عبدالله، 151). برخلاف رویۀ یادشده، در میان مردم، ازدواج با خویشاوندان بیشتر مرسوم بوده است، چنانکه نزدیک به یک سده پیش از تألیف قابوسنامه، مقدسی دربارۀ ازدواج در میان مردم دیلم نوشته است که آنها دختر به بیگانگان نمیدادند و حتى براساس گزارش وی، در صورت اصرار دختر بر ازدواج با بیگانگان، خانوادهاش قصد جان او را میکردند (2 / 545). افزون بر این، مردم مناطق مختلف ایران ازدواج با خویشاوندان، بهویژه ازدواج دخترعمو و پسرعمو را ترجیح میدادهاند (نک : شهبازی، عبدالله، همانجا؛ اردلان، 158). در همین ارتباط، مردم کوهپایۀ ساوه میگویند: قوم و خویش اگر گوشت فامیل را بخورد، استخوانش را دور نمیریزد (سالاری، 40). مردم سیرجان به کسی که دختر بیگانه را به زنی بگیرد، به طعنه میگویند: آبِ درِ خونه تلخ است (مؤیدمحسنی، 98). افزون بر قابوسنامه، کتابی نیز از سدۀ 9 ق به نام انیس الناس (ه م) باقی مانده، که موضوع آن مانند قابوسنامه، تدبیر منزل است. برخی از فصلهای کتاب، کموبیش شبیه قابوسنامه است که ازجمله میتوان به فصلهای 10 و 11، که دربارۀ آداب زناشویی و تربیت فرزند است، اشاره کرد. دربارۀ زناشویی و چرایی آن، مهمترین تفاوتی که این کتاب با قابوسنامه دارد، تأکید ابتدایی نویسنده بر فضیلت مجردزیستن است؛ وی سپس مینویسد: اما اگر بهسبب شهوت، امکان غلبۀ شیطان بر شخصی وجود داشته باشد، بهتر است که ازدواج کند (شجاع، 218). از قدیمترین منابع گروه دوم، آثار فقهی، ازجمله، احیاء علوم الدین اثر امام محمد غزالی (د 505 ق) است. وی در بخشی از ربع دوم این کتاب و تحت عنوان «کتاب آداب نکاح»، پس از نقل اخباری دربارۀ فضیلت نکاح، به فواید و آفات آن پرداخته است. وی 5 فایده برای ازدواج برشمرده است که مهمترین آنها فرزندآوری است که آن را سبب بقای نسل میداند (2 / 51). فایدۀ دیگر ازدواج از دیدگاه او، فراغت از مشکلات خانه از قبیل پختوپز و پاکیزهکردن اسباب زندگی است؛ زیرا در غیر این صورت، «بیشتر اوقات ضایع شود و آدمی به علم و عمل نپردازد». به گفتۀ او، چنین مشکلاتی را زن پارسا حل میکند که دراینصورت، «یار دین باشد» (2 / 64). دیگر فواید ازدواج از دیدگاه او، شکستن شهوت، بسیاری عشیرت و مجاهدۀ نفس در قیامنمودن به حق ایشان است (همو، 2 / 51). از دیدگاه غزالی، زنی سبب خوشی زندگانی میشود که این ویژگیها را داشته باشد: دیندار و پارسا، نیکوخو، خوبروی، سبککابین، زایا، دوشیزه، دارای نسب شریف، و سرانجام اینکه، از خویشاوندان نزدیک نباشد. وی هریک از این ویژگیها را شرح میدهد؛ مثلاً، دربارۀ نیکوخویی مینویسد: «چون بدخوی و بدزبان و ناسپاس باشد، مضرت او بیش از منفعت او باشد». وی ضمن ستایش سبککابینی، درعینحال، به مانند عنصرالمعالی مینویسد: همانگونه که گرانکردن کابین مکروه است، ازدواج به طمع مال و ثروت زن نیز مکروه است (2 / 78-87). وی سپس، تحت عنوان «در آداب زندگانیکردن و آنچه در دوام نکاح رود»، مطالبی دربارۀ چگونگی اخلاق و رفتار مرد و زن در زندگی مشترک میآورد، ازجمله اینکه: زن بی اجازۀ شوهر نباید از خانه بیرون رود؛ او اگرچه بیرونرفتن زن پارسا را با شوهر مباح میداند، اما تأکید میکند: «در خانه نشستن به سلامت نزدیکتر بود» (2 / 98). غزالی در جای دیگر، دربارۀ نافرمانی زن مینویسد: در این صورت، باید تأدیب شود. به نظر او این تأدیب چند مرحله دارد: اول، پنددادن؛ دوم، دوریگزیدن از وی یا نزدیکینکردن؛ و سوم، اگر هیچیک از اینها تأثیر نداشت، باید او را زد، اما نه به گونهای که زخمی شود یا استخوان وی بشکند یا خونآلود شود (2 / 102). از دیگر منابع فقهی که بهتفصیل به زناشویی و آداب آن پرداخته، حلیة المتقین، اثر ملا محمدباقر مجلسی است. این کتاب از این جهت اهمیت دارد که مطالب آن، و ازجمله مسائل مربوط به زناشویی، از طریق اهل منبر برای مردم تشریح میشده است و ازاینرو بر فرهنگ مردم ایران تأثیر گذاشته است (نک : ه د، حلیة المتقین). باب چهارم این کتاب، به «بیان فضیلت تزویج و آداب مجامعت و معاشرت زنان و کیفیت تربیت فرزندان و معاشرت ایشان» اختصاص دارد. مجلسی همۀ آراء و اندیشههای خود را در این زمینهها با استناد به سخنان پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه (ع) تشریح کرده است. وی ابتدا با نقل روایات و احادیثی، فضیلت ازدواج و نیز برتری مرد متأهل بر مجرد را شرح میدهد و سپس به «صفات پسندیده و ناپسندیدۀ زنان» میپردازد. از نظر وی زن باید ازلحاظ اجتماعی همشأن مرد باشد، و سترون نباشد، و از قول معصوم نقل میکند که زن مقبول باید گندمگون، فراخچشم، سیاهچشم، بزرگسر، میانهبالا، قوزک پایش پرگوشت، پاکدامن، در میان خویشاوندان خود عزیز و در هر حالت، تابع امر شوهر باشد. مجلسی بدترین زنان را زنی میداند که در میان خویشاوندان خود، خوار و بر شوهر مسلط، سترون و کینهورز باشد و در غیاب همسرش، خود را به دیگران نشان دهد و اطاعت شوهر نکند؛ او همچنین، میگوید که زن باید خوشرو، کابینش سبک و زاییدنش آسان باشد (ص 65- 69). مجلسی در ادامه، به مبحث حقوق متقابل زن و مرد نسبت به هم پرداخته است و ازجمله دربارۀ حق زن بر مرد مینویسد: مرد باید خوراک و پوشاک زن را تأمین کند؛ اگر بدی کرد، او را ببخشد؛ هر دو روز یک بار، روغن برای مالیدن تن، و هر 6 ماه یک بار، حنا و وسمه به او بدهد؛ سالی 4 دست لباس برای او تهیه کند؛ میوههای مرسوم و گوشت در اختیار او بگذارد؛ در ایام عید مقدار این خوردنیها را بیشتر کند؛ همچنین، مرد نباید اجازه دهد که زنان نوشتن بیاموزند و در بالاخانه بنشینند؛ و نیز نباید رازی به زنان گفته شود (ص 76-77؛ برای آگاهی از برخی منابع دیگر که از دید تدبیر منزل و یا از دید فقهی به مسئلۀ زناشویی پرداختهاند، نک : نصیرالدین، 200-206؛ بحر ... ، 230-234). منابع گروه سوم، برخی از داستانهای ادبیات رسمی مانند سندبادنامه، بختیارنامه (ه مم)، برخی منظومههای عاشقانه و نیز داستانهای بلند ادب مردمی مانند سمک عیار، ابومسلمنامه، دارابنامه، فیروزشاهنامه (ه مم) و همچنین، برخی از افسانهها را در بر میگیرد. این منابع، تصویر واقعگرایانهتری از مسائل زناشویی، چگونگی انتخاب همسر، عاشقشدن و مناسبات زن و شوهر را باهم ارائه دادهاند. در دورۀ اسلامی نیز چندهمسری برای مردان رایج بوده است. همۀ نویسندگانی که دراینباره مطلبی نوشتهاند، با آن بهصورت موضوعی بدیهی برخورد کردهاند؛ گروهی که ازلحاظ فقهی به موضوع پرداختهاند، بر «رعایت عدالت» نسبت به زنان تأکید کردهاند. غزالی مینویسد: مرد باید میان زنان خود «عدل ورزد و سوی بعضی میل نکند، و اگر قصد مسافرت داشت و لازم بود که یکی از آنها را با خود ببرد، باید میان آنها قرعه بیندازد» (2 / 100؛ نیز نک : مجلسی، 79). چندهمسری مردان شخصیتهایی تحت عنوان هوو و زنبابا (ه مم) به واحد خانواده اضافه کرد که معمولاً مسبب درگیریها و مشاجراتی نیز میشد. به همین سبب، آن گروه از صاحبنظران که از دیدگاه تدبیر منزل، موضوع زناشویی را بررسی کردهاند، چندهمسری مردان را مغایر مصلحت آنها دانستهاند؛ برای نمونه، نصیرالدین طوسی دراینباره مینویسد: نسبت مرد در منزل مانند نسبت دل در بدن است و چون «یک دل منبع حیات دو بدن نتواند بود، یک مرد را تنظیم دو منزل میسر نشود» (ص 216). نویسندۀ انیس الناس نیز ضمن ذکر همین نکته، اضافه میکند: چنانکه مرد زنی شایسته داشته باشد، نباید زنی دیگر بگیرد، زیرا «موجب فساد و کدورت تعیش و عدم نظام احوال باشد» (شجاع، 222-223). بهرغم قانونیبودن چندهمسری برای مردان، در بیشتر مناطق ایران، اساس ازدواج بر تکهمسری استوار است؛ مگر زمانی که زنی نازا باشد یا پسردار نشود، که در این موارد مرد زن دوم میگیرد (نک : بخشیزاده، 232-233؛ لهساییزاده، 236-237). افزون بر ازدواجهای مرسوم و معمول، در برخی از نقاط، گاه براساس عرف، ازدواجهایی برای حلوفصل درگیریهای طایفهای صورت میگرفته است. در میان لرها، این نوع ازدواج به خونبس (ه م) موسوم است (رسترپو، 84- 85). در برخی از مناطق، نوعی ازدواج مرسوم است که براساس آن، خواهر و برادری از یک خانواده با برادر و خواهری از خانوادۀ دیگر ازدواج میکنند. در سیرجان، به این نوع ازدواج، گو به گو (گاو به گاو) میگویند و درعینحال، آن را بدیمن و بدشگون میدانند؛ زیرا بر این باورند که سبب مرگ یا سیاهبختی یکی از دو زوج میشود (مؤیدمحسنی، 96). در ایل باصری نیز بر این باورند که این نوع ازدواج آمدونیامد دارد و معمولاً از آن پرهیز میکنند (توکلی، 248). از دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (1264-1313 ق) به این سو، آگاهیهایی مفصلتر و دقیقتر دربارۀ زندگی زناشویی مردم ایران در دست است که تنها در مواردی، تفاوتهایی اندک در حوزۀ خردهفرهنگهای ایرانی در آن دیده میشود؛ بهطوریکه میتوان زندگی روزمرۀ زناشویی قشر متوسط مردم تهران در عهد ناصری را به همۀ شهرهای ایران تعمیم داد. زندگی زناشویی در تهران بدین منوال بوده است: زن و شوهر هنگام نماز صبح بیدار میشدند. اگر غسل واجب داشتند، مرد با فانوس روشن در دست و عبا بر دوش از جلو و به دنبالش، زن در چادرچاقچور، راهی حمام میشدند. زن وارد حمام زنانه میشد و مرد پس از غسل در حمام مردانه، به در حمام زنانه میآمد و زن خود را به نام فرزندش صدا میزد. در خانه، مرد به نماز میایستاد. زن نیز پس از آتشکردن سماور، سر سجاده میرفت. زن پول سیاهی در کاسهای میانداخت و بدون آنکه کسی او را ببیند، آن را از لای در خانه بیرون میکرد و تکان میداد. شیرفروش دورهگرد با شنیدن صدای کاسه، ملاقهای شیر درون کاسه میریخت. پس از صرف صبحانه، زن سینی محتوی شانه و گلاب را پیش روی مرد میگذاشت و مرد شانهای به ریش و سبیل خود میکشید. زن با شانهکردن سرِ مرد و کمککردن در پوشیدن لباسش، او را راهی میکرد. سپس، نوبت به آشپزی و رختشویی و دوختودوز میرسید. با نزدیکشدن وقت برگشت شوهر به خانه، اگر فصل پاییز بود، زن به تدارک دانۀ انار، و اگر تابستان بود، به تدارک شربت خیار و سکنجبین میپرداخت و پس از 7 قلم آرایش، آب سماور را میجوشاند و منتظر میماند. مرد میآمد و خوراک مختصری میخورد و زن قلیانی برای مرد چاق میکرد که چند برگ سبز و چند گلبرگ در کوزۀ بلورین آن انداخته بود (مونسالدوله، 276- 278). برای زن در عهد قاجار، زندگی زناشویی بدون هوو معنا نداشت. به کنایه گفته میشد: تا شلوار مرد دو تا شود، هوس گرفتن زن دیگر میکند. دربارۀ زناشویی مَثَل «شوهرداری یعنی سَرِ داری» صدق میکرد (همو، 194، 275).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید