رزم آرا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 26 بهمن 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/246251/رزمآرا
دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
چاپ شده
24
رَزْمْآرا، سپهبـد حاجعلـی (1280- 1329 ش / 1901-1951 م)، نخستوزیر (تیر ـ اسفند 1329)، از برجستهترین فرماندهان نظامی ایران و مؤلف. هنوز هم آمران و عاملان قتل مرموز او بهدرستی شناخته نشدهاند.برپایۀ اطلاعاتی که او دربارۀ خودش از بدو تولد تا 1324 ش ارائه داده است، در خانوادهای از سوی پدرْ نظامی، و از سوی مادرْ دیوانی، در تهران زاده شد. چون شب عید قربان به دنیا آمد، نام او را حاجعلی (در برخی منابع: حاجیعلی) گذاشتند. او در دورۀ تحصیل در مدرسۀ آلیانس با زبان فرانسوی آشنا شد. سپس برای تحصیلات نظامی به مدرسۀ نظامِ مشیرالدوله رفت و در آنجا، با شماری از محصلانی همدوره شد که بعدها، بـه درجات و سمتهای عالی نظامی دست یافتند. در 1299 ش، با درجۀ ستواندومی به بریگاد مرکزی پیوست که پس از کودتای اسفند همان سال در واحدهای دیگر ادغام شد. در 1300 ش، با سمت آجودانی در نبرد با جنگلیها (نک : ه د، کوچک جنگلی، میرزا) در شمال ایران شرکت داشت و پس از 10 ماه به تهران بازگشت. چون در آن مدت، از خود جدیت چشمگیری نشان داده بود، در 1301 ش به درجۀ ستوانیکمی ترفیع یافت. در همان سال، همراه اردویی برای سرکوب اسماعیل سیمتقو (ه م) به آذربایجان اعزام شد و پس از شکست نیروهای او به تهران بازگشت، به درجۀ سروانی ارتقا یافت و مدال طلا هم جایزه گرفت (رزمآرا، خاطرات ... ، 18-22، 29-32، 34-40؛ نیز نک : سالنامه ... ،130).
رزمآرا در شمار نخستین افسرانی بود که در 1302 ش برای ادامۀ تحصیلات نظامی به فرانسه اعزام شدند. او در مدرسۀ نظامی سنسیر تحصیل کرد و گذراندن دورۀ نظامی در آنجا در منش و روشش تغییراتی عمیق به بار آورد. پس از بازگشت به کشور در 1304 ش، مدتی فرماندهی گردان را بر عهده داشت، در سفر رضا شاه به لرستان جزو همراهان او بود و در همان سفر، توجه شاه به او جلب شد. پس از بازگشت به تهران، گزارش دقیق و فنی او به اطلاع شاه رسید. در فروردین 1306، با درجۀ سرگردی به سمت کفیل هنگ منصور، مستقر در کرمانشاه، منصوب شد. در مدتی کوتاه توانست به آن هنگ سروسامان دهد و بدینترتیب، برای سرکوب عشایر یاغی راهی لرستان شد. چند سالی با سمتهای مختلف فرماندهی، در نقاط مختلف لرستان با یاغیان جنگید و مسئولیت سرکوب، جابهجایی و اسکان اجباری آنها را بر عهده داشت. او بارها تا آستانۀ مرگ پیش رفت و در نبردها، از خود رشادت، قدرت تصمیمگیری سریع و فرماندهی قاطع نشان داد (رزمآرا، همان، 45-47، 55-93، 199).در 1310 ش، برای سرکوب کردان یاغی به کردستان مأمور شد که به گفتۀ خود او، سختترین و خطرناکترین مأموریت نظامی وی تا آن زمان بود (همان، 83). رزمآرا در مهرماه 1311، افزون بر فرماندهی هنگ منصور، به فرماندهی تیپ لرستان هم منصوب شد و در پایان همان سال، در 31سالگی، به درجۀ سرهنگی ارتقا یافت. در 1314 ش، مأموریتش در لرستان پایان یافت و راهی تهران شد (همان، 84، 88، 92؛ سالنامه، همانجا).در تهران، رزمآرا را به دانشگاه جنگ مأمور کردند و پس از مدتی، ریاست دایرۀ جغرافیایی ارتش را به وی سپردند که این سمت فصل تازهای در زندگی علمی ـ نظامی خود او و نیـز باب جدیدی در تدوین و انتشار آثاری در زمینۀ جغرافیای نظامی ایران و مناطق همجوار بود. رزمآرا درعینحال، مبحث «جغرافیای نظامی» را در دانشگاه جنگ تدریس میکرد. او تا مدتی در معرض چند اتهام، و حتى منتظر محاکمه و محکومیت در دادگاه نظامی بود؛ اتهاماتی که رقیبان و مخالفان او با پروندهسازی متوجه وی کرده بودند. به نظر میرسد گزارش افسران فرانسوی در ایران دربارۀ توانایی علمی و لیاقت نظامی او به رضا شاه، به کمک وی آمد و به صدور دستوری انجامید که برپایۀ آن، پروندۀ او را در 1317 ش از جریان خارج کردند و به بایگانی سپردند. رزمآرا از اوایل سال 1318 ش، به درجۀ سرتیپی ارتقا یافت و به عضویت شورای عالی جنگ هم منصوب شد (رزمآرا، همان، 103-106، 112-117).مجموعۀ 20جلدی جغرافیای نظامی ایران (یک جلد دربارۀ جغرافیای عمومی کشور، یک جلد شامل نقشۀ عمومی کشور، و دیگر جلدها دربارۀ همۀ استانها)، در زمان تصدی او در دایرۀ جغرافیایی ارتش تدوین شد؛ انتشار این مجموعهْ تشویق و اعطای جایزه را برایش در پی داشت (نک : همان، 118- 119، برای آگاهی بیشتر، نک : جغرافیا ... ، سراسر اثر).ایران در شهریور 1320، با هجوم غافلگیرانۀ ارتش متفقین روبهرو شد. رزمآرا مسئولیت این حادثه را مستقیماً متوجه خود رضا شاه، بیخبری، بیاطلاعی و استبداد رأی وی کرده است. دلایل متقن و محاسبات دقیق از توان نظامی ارتش، که در شورای عالی جنگ ارائه داد، از موجبات اصلی متقاعدکردن شاه به صدور فرمان عدم مقاومت در برابر ارتش متفقین بود (همو، خاطرات، 131-136).در شهریور 1320، که رضا شاه بهناگزیر از سلطنت کنارهگیری، و آن را به جانشینش واگذار کرد، رزمآرا را به سمت فرماندهی لشکر یکم، مستقر در تهران، منصوب کردند؛ لشکری ازهمگسیخته که بخش عمدهای از ابوابجمعی آن گریخته، یا ترک خدمت کرده بودند. او در مدتی کوتاه، به این لشکر سروسامان داد و به پاس زحماتش، نشانهای درجۀ یک لیاقت و افتخار را دریافت کرد؛ بااینحال، از سوی مخالفان و حاسدان به زمینهچینی برای کودتا متهم شد (همان، 138-144)؛ اتهامی که بارها و تا پایان عمرش متوجه او بود.رزمآرا سپس مأمور شد برای جذبکردن نیروهای نظامی جدید و آموزشدادن آنها، واحد تازهای را به نام آمادگاه راه بیندازد. او با حفظ سمت فرماندهی لشکر یکم، این مأموریت را به انجام رساند و در 1322 ش، به فرماندهی آمادگاه تهران منصوب شد. شاه جدید بهطور مرتب از آمادگاهْ بازدید، و از پیشرفت کارها اظهار رضایت میکرد؛ نیز به او دستور داد که بهطور مرتب، هر شنبه در کاخ سعدآباد به حضورش برود. شاه از فعالیتهای رزمآرا آنقدر راضی بود که او را به ریاست ستاد ارتش منصوب کرد؛ سمتی که با سن و درجۀ نظامی وی تناسب نداشت. او نتوانست بیش از دو ماه در این سمت دوام بیاورد و بر اثر اختلافنظر با وزیر جنگ بر سر تداخل وظایف، ناگزیر به استعفا شد (همان،143- 149).رزمآرا پس از مدت کوتاهی خانهنشینی، به دستور مستقیم شاه، به سمت تشریفاتی رئیس دفتر نظامی شاهنشاهی منصوب شد؛ سمتی که با خلق و خوی نظامی او سازگاری نداشت. سرانجام در زمستان 1323 ش، با حفظ همین سمت، فرماندهی دانشکدۀ افسری به وی واگذار شد و در پایان همان سال، به درجۀ سرلشکری ارتقا یافت. او به دانشکدۀ افسری دلبستگی داشت؛ اما بهرغم میلش و به دستور شاه، در اردیبهشت 1323، برای بار دوم، به ریاست ستاد ارتش منصوب شد (همان، 150-153). رزمآرا در این سمت، به اقداماتی اصلاحی دست زد. خود او در خاطرات، از 40 خدمت نام برده است (ص 154- 158). بیش از چند ماه از خدمتش در این سمت نگذشته بود که با اتهام زمینهچینی برای کودتا، ریاست ستاد ارتش را به سرلشکر حسن ارفع، رقیب دیرینهاش، واگذارکرد، و بازهم به زمینهچینی برای کودتا متهم، و منتظر خدمت شد (همان، 159-160؛ قس: افخمی، 188، که او را بازنشسته دانسته است؛ برای روایتی دیگر از سبب برکناری او، نک : ریاحی، 514-515). همانطورکه در خاطرات او آمده، تا تیر 1324، در منزلش تحت نظر بوده است (ص 163-164)؛ بهرغم این، شمار بسیاری از سیاسیون، صاحبمنصبان و افرادی از طبقات دیگر به دیدنش میرفتند که خوشایند شاه نبود (ریاحی، 507)؛ افزونبر آن، وی با شماری از افسران ناراضی و وابسته به گروههای چپ هم، به سبک احمد قوام، مراوده داشت (مقدم، 329).در بهمن 1324، ورق برگشت و احمد قوام (قوامالسلطنه) به نخستوزیری رسید (دولتها ... ، 209). وقایع آذربایجان هم پیش آمد و کشور را خطر تجزیه تهدید میکرد. در چنین اوضاع و احوالی نیاز بود فرماندهانی به صحنۀ نظامی بیایند که در آن وضعیت خطیر، از توانایی و درایت لازم بهرهمند باشند. رزمآرا به توصیۀ مظفرفیروز، معاون نخستوزیر، که با همسر رزمآرا خویشاوندی داشت، از بازنشستگی خارج، و با سمت بازرس کل ارتش راهی آذربایجان و کردستان شد (افخمی،همانجا؛ نیز مهدینیا، 55)، هرچند بنابه مدارکی، شاه با بازگشتن او به ارتش موافق نبود (بیات، 176-177؛ قدس، 32). رزمآرا در آن نواحی روش مقابله و مذاکره، همراه با گفتوگو، توافق و درایت نظامی را در پیش گرفت؛ حتى با خود قاضی محمد (ه م) دیدار و گفتوگو کرد؛ ازاینرو، مأموریت نظامیاش در آن نواحی موفقیت و اعتبار به بار آورد و رزمآرا بار دیگر به قدرت بازگشت (بیات، 179-181)؛ با اینحال، مخالفانش اتهامهای تازهای به او نسبت دادند، ازجمله سازش با بارزانیها (ه م)، بازکردن راه فرار برای آنها و خیانت به کشور (ترکمان، 324، برای آگاهی از دیگر اتهامهای او، نک : ص 322-324).رزمآرا ظاهراً بهرغم میل شاه و شماری از سران نظامی و بر اثر فشار قوام، در تیرماه 1325 به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. او با انتخاب راهبرد و آرایشی نظامی توانست پیشروی نیروهای ارتش را با حداقل درگیری در آذربایجان و کردستان به نتیجه برساند تا بدینترتیب، حاکمیت ملی ازدسترفته در آن نواحی اعاده شود. پس از این موفقیت، به اصلاحات دیگری در ارتش دست زد (بیات، 181، نیز حاشیۀ 1، 182-185).رزمآرا در فروردین 1327 به درجۀ سپهبدی ارتقا یافت («اسناد»، 448). در بهمن 1327، که در دانشگاه تهران به سمت شاه تیراندازی شد، او در مقام ریاست ستاد ارتش همۀ قوای نظامی را در اختیار داشت و اگر شاه از آن حادثه جان به در نبرده بود، رزمآرا بهسادگی میتوانست قدرت را تصاحب کند (طلوعی، 1 / 381-382). ارتشبد حسین فردوست به گفتوگویی میان شاه و رزمآرا در اینباره اشاره کرده است که بر بدگمانی شاه به وی در این ماجرا دلالت دارد (1 / 166). گفتوگویی میان شاه و علی امینی هم حاکی از این است که شاه احتمال دستداشتن رزمآرا را در آن ماجرا بهکلی رد نکرده است (افخمی، 215، به نقل شفاهی از سیروس غنی، تاریخپژوه معاصر). محسن مبصر (بعدها سپهبد، رئیس اطلاعات و تجسس رکن 2 ارتش در آن زمان)، از دفتری حاوی یادداشتهای رزمآرا مربوط به 15 بهمن و نکتههای مهمی دربارۀ آن ماجرا یاد کرده که آن را به شاه تحویل داده است؛ اما پس از آن، از سرنوشت این دفتر اطلاعی در دست نیست (نک : فردوست، 1 / 167). سیلی از اتهامات دیگر هم بر رزمآرا وارد شد، ازجمله دستداشتن در قتل عبدالحسین هژیر و احمد دهقان (ه مم)، فراریدادن سران حزب توده از زندان، زدوبند با طرفداران شوروی، مداخله در انتخابات، فساد، دزدی، سوءاستفاده، خیانت و نظایر آن (نک : خامهای، 815- 818؛ صفایی، 1 / 226؛ کاتوزیان، 162-163؛ موحد، 1 / 121؛ نیز برای مجموعهای از انواع اتهامهای او، نک : امینی، 79-84).رزمآرا در پی چند حکومت کوتاهمدت و ناموفق، در اوضاع و احوالی آشفته، جوّی تنشآلود، در بحبوحۀ مناقشههای شدید بر سر نفت و بهرغم مخالفتهای جناحهای سیاسی نیرومند داخلی، و اینکه او پیوستگی اندامواری با هیچیک از آنها نداشت، در تیرماه 1329، به نخستوزیری منصوب شد. او با رویکردی مصلحتگرایانه در صدد یافتن راهی برای مصالحه در این زمینه با دولت انگلستان بود (همبلی، 252-253؛ دولتها، 235؛ الموتی، 5 / 98). رزمآرا کوشید با جلبکردن نظر موافق دولتهای ذینفوذ وقت در امور ایران، راهی برای برونرفت از بنبست مناقشات نفت بیابد؛ آن هم در موقعیتی که نیروهای سیاسی، حزبها و گروههای متشکل صفآرایی کرده بودند (آبراهامیان، 324؛ الموتی، 5 / 81-82، 84؛ موحد، 1 / 102-103). پخش مطلبی از رادیو مسکو، سخنگوی رسمی اتحاد شوروی، پس از قتل رزمآرا دربارۀ او و نیز نسبتدادن این قتل به نیروهای خارجی، نشاندهندۀ لحن مناسب آن رسانه نسبت به او ست (الموتی، 5 / 80-81).رزمآرا در 6 تیر 1329 شماری از اعضای کابینهاش را به شاه، و در میان جنجال شدید نمایندگان مخالف، به مجلس معرفی کرد و سرپرستی وزارت کشور را خود به عهده گرفت ( گاهنامه ... ، 1 / 609). در مهرماه دولتش دو بار استیضاح شد، اما رأی اعتماد گرفت (همان، 1 / 618، 620). دانشجویان در 3 دی با شرکت در تظاهراتی عظیم خواستار لغو قرارداد نفت و حکومت نظامی شدند. طی روزهای بعد هم موضوع لغو قرارداد نفت بارها در مجلس شورای ملی مطرح شد (همان، 1 / 625-627). رزمآرا گفتوگوهای محرمانهاش را دربارۀ نفت با هیچکس، حتى با وزیر دارایی کابینهاش در میان نگذاشته (الموتی، 5 / 53)، و کوششهای چندماهۀ دولتش برای یافتن راهحل نفت هم به نتیجۀ مشخصی نرسیده بود (برای تفصیل بیشتر، نک : ه د، ملیشدن صنعت نفت، جنبش).رزمآرا در 16 اسفند همان سال، که برای شرکت در مجلس ترحیم آیتالله فیض به مسجد شاه (امام خمینی کنونی) رفته بود، هـدف گلولـۀ یکـی از اعضای سازمان فـداییان اسلام (ه م) قـرار گرفت ( گاهنامه، 1 / 632). بهرغم اینکه سازمان فداییان اسلام با صدور اعلامیهای مسئولیت قتل رزمآرا را بر عهده گرفت، بهسبب اختلاف روایتهای شاهدان عینی قتل، فرضیههای متفاوتی دربارۀ آمران، عاملان و چگونگی ارتکاب به قتل به میان آمده که از آن زمان تا کنون، به نتیجۀ قطعی نرسیده است (برای دیدگاهها و تفسیرهای مختلف در اینباره، نک : ترکمان، جم ؛ خامهای، 857-861؛ مصور، 1 / 353-356؛ الموتی، 5 / 81؛ تربتی، 77- 78؛ مهدینیا، 371-372؛ نجاتی، 1 / 50-51).دولت رزمآرا بیش از چند ماه نپایید و برنامههایی که او برای اصلاحات و حلکردن قضیۀ نفت تدوینکرده بود، هیچکدام تحقق نیافت؛ حتى اگر رزمآرا با گلوله از پای درنمیآمد، فشارها و مخالفتها از چند سو برای او مجالی باقی نمیگذاشت (بهنیا، 300).از رزمآرا چند اثر تألیفی بر جای مانده است. جغرافیای نظامی ایران (نک : قسمتهای پیشین مقاله) در چندین مجلد زیر نظر او تدوین شد. دربارۀ این اثر گفتهاند که اطلاعات آن از راه سفر به نقاط مختلف کشور و شرکت در عملیات نظامی به دست آمده است (نک : سراسر مقدمۀ اثر). بر این اثر انتقادهایی هم وارد شده است؛ ازجمله اینکه اطلاعات آن دقت و اصالت لازم را ندارد، زیرا آنها را مأموران ژاندارمری در پاسگاهها بر اساس بخشنامههای نظامی گردآوردهاند (نک : گنجی، 215). خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزمآرا حاوی اطلاعات دقیقی دربارۀ بخشی از زندگی شخصی، نظامی، مأموریتهای خود او و نیز ارتش ایران در آن دوره است و برخی اشارههای سیاسی به اوضاع و احوال هم در آن دیده میشود (نک : ص 1-174).جدا از داوریهای سیاسی، رزمآرا به بهرهمندی از هوش سرشار، لیاقت در فرماندهی، توان تصمیمگیری سریع و قاطع، سرعت انتقال، خونسردی، انضباط، پشتکار و توانایی کار شدید و مداوم معروف بوده (نک : نفیسی، 94-95؛ شریفامامی، 99؛ فردوست، 1 / 164)، و به مناسبت خدمات و لیاقتهایش، به دریافت نشانهای بسیاری نایل آمده است (برای نمونه، نک : «اسناد»، 419-423، 431، 439-444، 449-452، 455- 459). او به زبانهای فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت و روسی را هم در حدی میدانست که میتوانست با سفیر روسیه در ایران بدون حضور مترجم گفتوگو کند ( گذشته ... ، 557- 558، 564). از مسائل فرهنگی و روشنفکری هم بیاطلاع نبود و گویا از طریق صادق هدایـت، بـرادر همسرش، بـا شمـاری از اهل ادب و دانشگاهیـانمرتبط بود (نفیسی، 96). براساس نامههایی منتسب به رزمآرا، او از دلباختگان اشرف پهلوی به شمار آمده، و به او وعدۀ بلندپروازانهای هم داده است. مفاد این نامهها از مناسباتی نزدیک میان آن دو حکایت میکند؛ اما به نظر میرسد اشرف این مناسبات را با شاه در میان گذاشته بود و هر دو متوجه و مراقب جاهطلبی رزمآرا بودهاند (نک : افخمی، 227؛ شجاع، 153-163).
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، 1377 ش؛ «اسناد»، خاطرات و اسناد (نک : هم ، رزمآرا)؛ افخمی، غلامرضا، زندگی و زمانۀ شاه، لسآنجلس، 1387 ش؛ الموتی، مصطفى، ایران در عصر پهلوی، لندن، 1990 م؛ امینی، ایرج، بر بال بحران، تهران، 1388 ش؛ بهنیا، عبدالحسین، «سپهبد حاجعلی رزمآرا»، مشاهیر رجال، به کوشش باقر عاقلی، تهران، 1370 ش؛ بیات، کاوه، «در راه سیاست»، خاطرات و اسناد (نک : هم ، رزمآرا)؛ تربتی سنجابی، محمود، سه مرد در برابر فریب تاریخ، تهران، 1390 ش؛ ترکمان، محمد، اسرار قتل رزمآرا، تهران، 1370 ش؛ خامهای، انور، خاطرات سیاسی، تهران، 1372 ش؛ دولتهای ایران، تهران، 1378 ش؛ رزمآرا، حاجعلی، جغرافیای نظامی ایران، تهران، 1320 ش؛ همو، خاطرات و اسناد، به کوشش کامبیز رزمآرا و کاوه بیات، تهران، 1382 ش؛ ریاحی، منوچهر، سراب زندگی، تهران، 1371 ش؛ سالنامۀ دنیا، تهران، 1325 ش، س 2، شم 2؛ شجاع، شهریار، «نامههای رزمآرا به اشرف پهلوی»، کارنامک، تهران، 1366 ش؛ شریفامامی، جعفر، خاطرات، تهران، 1380 ش؛ صفایی، ابراهیم، نخستوزیران ایران، تهران، 1351 ش؛ طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی: از فروغی تا فردوست، تهران، 1372 ش؛ فردوست، حسین، ظهـور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، 1370 ش؛ قدس، محمدرضا، «ظهور و سقوط سپهبد رزمآرا»، ترجمۀ علی میرزایی، نگاه نو، تهران، 1372 ش، شم 13؛ کاتوزیان، محمدعلی، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمۀ احمد تدین، تهران، 1371 ش؛ گاهنامۀ پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، تهران، 1355 ش؛ گذشته چراغ راه آینده است، تهران، 1361 ش؛ گنجی، محمدحسن، جغرافیا در ایران، مشهد، 1367 ش؛ مصور رحمانی، غلامرضا، کهنهسرباز، تهران، 1366 ش؛ مقدم مراغهای، رحمتالله، سالهای بحرانی نسل ما، تهران، 1386 ش؛ موحد، محمدعلی، خواب آشفتۀ نفت، تهران، 1378 ش؛ مهدینیا، جعفر، زندگی سیاسی رزمآرا، تهران، 1363 ش؛ نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنجسالۀ ایران، تهران، 1371 ش؛ نفیسی، سعید، خاطرات، به کوشش علیرضا اعتصام، تهران، 1381 ش؛ نیز:
Hambly, G. R. G., «The Pahlavī Autocracy: Riżā Shāh, 1921-1941 », The Cambridge History of Iran, vol. VII, eds. P. Avery et al., Cambridge etc., 1991.
عبدالحسین آذرنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید