صفحه اصلی / مقالات / رحبه /

فهرست مطالب

رحبه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 دی 1398 تاریخچه مقاله

رَحْبه، یا رحبة مالک بن طوق و یا رحبة‌الشام، نام شهری در کرانۀ غربی رود فرات در مرزهای شرقی شام با عراق.
رحبه در عربی به معنای زمینی پست است که پیرامون آن را بلندیهایی در برگرفته باشد و در آن آب جمع شود (یاقوت، 2 / 764). افزون‌براین رحبه، چند موضع دیگر نیز در شام بدین نام بودند، مانند رحبة دمشق و رحبةالهدار (همو، 2 / 763، 767).
دربارۀ تاریخ رحبه در پیش از اسلام، آگاهیهای چندانی در دست نیست؛ برخی موضع رحوبوت را ــ که در عهد عتیق (پیدایش، 37:36) از آن با عنوان «رحوبوت در کنار نهر» یـاد شده است ــ همان رحبه می‌دانند (نک‍ : EI2, VIII / 393؛ هاکس، 413). یاقوت نیز با استناد به عهد عتیق به این موضوع اشاره کرده است (2 / 764). اما منابع دورۀ اسلامی بنیاد این شهر را به مالک بن طوق تغلبی نسبت داده‌اند (نک‍ : بلاذری، 180؛ سمعانی، 3 / 48- 49؛ ابن‌تغری بردی، 3 / 32، نیز حاشیۀ 5؛ ابن‌اثیر، 7 / 274؛ یاقوت، همانجا).
به نوشتۀ بلاذری (همانجا)، تا پیش از عباسیان در پایین‌دست قرقیسیا بر کرانۀ رود فرات شهری به نام رحبه وجود نداشته، و مالک بن طوق بن عناب تغلبی این شهر را در زمان خلافت مأمون (198- 218 ق) بنیاد نهاده است. این منطقه به‌سبب اینکه در کنار رود فرات، و بر سر راه رقه به بغداد قرار داشت، بیشتر محل آمدوشد خلیفه و نیروهای نظامی و کاروانهای بازرگانی بود و برای کاروانهایی که از عراق به سوریه وارد می‌شدند، نخستین توفقگاه به شمار می‌رفت؛ ازاین‌رو اهمیت سوق‌الجیشی داشت و مورد منازعۀ اغلب قدرتهای رقیبِ مسلمان بود.
پس از مرگ مالک بن طوق در 260 ق / 874 م (ابن‌اثیر، همانجا)، یکی از پسرانش به نام احمد به حکومت رحبه رسید. اندکی پس از آن، طولونیان رحبه را به همراه دیگر نواحی شام تصرف کردند (ابن‌جوزی، 12 / 230؛ ابوعلی، 6 / 294-295). به نظر می‌رسد احمد بن مالک به اطاعت طولونیان درآمده باشد، زیرا پس از آنکه معتمد خلیفۀ عباسی، ابن‌ابی‌‌الساج حاکم انبار را در 269 ق / 882 م به رحبه و طریق‌الفرات فرستاد، احمد به شام گریخت که در قلمرو طولونیان قرار داشت و رحبه دوباره به اطاعت عباسیان درآمد (طبری، 9 / 614، 621؛ ابن‌اثیر، 7 / 398؛ ابن‌عدیم، 3 / 1500).
قرمطیان در محرم 316 / مارس 928 به رهبری ابوطاهر سلیمان جنابی، محمد بن عمران ــ حـاکم تغلبی رحبه ــ را شکست دادند و آنجا را تصرف کردند و دست به کشتار و غارت زدند؛ تا اینکه در331 ق / 943 م بجکم امیرالامرای ترکِ بغداد، با قرمطیان مصالحه کرد و پس از آن عدل، حاکم آنجا شد. رحبه که در آن روزگار شهری بزرگ بود، گاهی در شمار شهرهای ناحیۀ طریق‌الفرات، و گاهی در شمار شهرهای درۀ خابور به شمار می‌رفت (ثابت، 50-51؛ ابوعلی، 6 / 17؛ نویری، 25 / 287-293؛ مسعودی، 384-385؛ ابن‌اثیر، 8 / 182، 394-395).
جغرافیانگاران مسلمان رحبه را بزرگ‌ترین شهرهای دیار مضر (از دیارهای سه‌گانۀ جزیره) بر کرانۀ راست فرات، و گاهی به‌عنوان مرکز نـاحیۀ فرات در حـاشیۀ بـادیه ــ کـه دارای حصـن و ربض بوده ــ معـرفی کرده‌اند. این شهر در آن روزگار درختانی بسیـار و زمینهایی حاصلخیز داشته است (اصطخری، 71-73، 75-77؛ مقدسی، 141-142؛ ادریسی، 2 / 654؛ نیز لسترینج، 105-106).
رحبه در دورۀ حکومت آل‌حمدان (شاخه‌ای از بنی‌تغلب) تحت سیطرۀ حمدانیانِ موصل بود. در کشمکش میان ابوتغلب، فرمانروای سلسلۀ حمدانی و ابوالمظفر حمدان، رحبه صحنۀ درگیری بود و ابوالبرکات برادر ابوتغلب در آنجا کشته شد (ابن‌اثیر، 8 / 593-596؛ ابوعلی، 6 / 330-332).
در سالهای پایانی سدۀ 4 ق / 10 م و آغازین سالهای سدۀ 5 ق / 11 م که شام صحنۀ برخورد دو نیروی سیاسی ـ مذهبی عبـاسیان و فاطمیان مصر بود، حکومت رحبه میان عُقیلیهای موصل و آل مرداس دست به دست می‌شد. پیش از این مناقشات، خلیفۀ فاطمی، ابوعلی بن ثمال خفاجی را به‌عنوان حاکم رحبه منصوب کرده بود. ابوعلی در جنگ با بنی‌عقیل به رهبری عیسی بن خلاط در 399 ق / 1009 م کشته شد و حکومت رحبه به دست بدران بن مقلد عُقیلی افتاد. در همین سال لؤلؤ بشاری، نمایندۀ فاطمیِ دمشق، رقه و رحبه را تصرف کرد و به دمشق بازگشت و سرانجام با شورش ابن‌محکان از اهالی رحبه، و ماجراهایی که در پی داشت، صالح ابن‌مرداس حاکم رحبه شد. او هوادار خلافت فاطمی بود (نک‍ : ابن‌اثیر، 9 / 210-211؛ نیز امین، 49-50؛ زکار، 73). بعدها صالح حکومت رحبه را به پسرش ثمال واگذارد. پس از ثمال نیز فرمانروایی رحبه به برادرش عطیه رسید (ابن‌اثیر، 9 / 231-233؛ ابن‌عدیم، 3 / 1348).
در میان سالهای 447-450 ق / 1055- 1058 م، بساسیری (ه‍ م) که به‌سبب فشار طغرل بیک سلجوقی وارد رحبه شده بود، از سوی المستنصر فاطمی حکومت رحبه به او داده شد (هندوشاه، 254؛ مؤید، 121-124؛ سبط ابن‌جوزی، 4-6؛ ابن‌اثیر، 9 / 629-630). انتقال حکومت رحبه به بساسیری که هم‌زمان با اوج‌‌گیری قدرت امرای بنی‌نمیر بود، نخستین اقدام در از میان رفتن حکومت آل‌مرداس به‌شمار می‌رود. هرچند که پس از کشته‌شدن بساسیری در 452 ق / 1060 م، عطیة بن صالح با گروهی، رحبه را که در دست بنی‌نمیر بود، محاصره و تصرف کرد (همو، 10 / 12؛ زکار، 131، 136- 138). در آن روزگار خانوقه، قرقیسیا و دویرا از اعمال رحبه به شمار می‌رفت (ابن‌قلانسی، 116، حاشیه).
در دورۀ سلجوقیان حکومت رحبه در دست آنها و متحدان عربشان بود؛ چنان‌که در 479 ق / 1086 م، ملکشاه سلجوقی حکومت رحبه و اعمال آن را به همراه شهرهای حران، رقه، سروج و خابور به محمد بن شرف‌الدوله مسلم عُقیلی دست‌نشاندۀ سلجوقیان واگذارد (ابن‌اثیر، 10 / 158). در 486 ق / 1093 م، تتش بن الب‌ارسلان پس از شنیدن خبر درگذشت ملکشاه، از دمشق به بغداد حرکت کرد و در راه بر شهرهای آن مسیر چیره شد و در رحبه به نام خود خطبه خواند (همو، 10 / 220).
در سال 489 ق / 1096 م، کربوقا به رحبه حمله، و آنجا را تصرف و غارت کرد و با قتل محمد بن مسلم به حکومت عُقیلیان پایان داد (همو، 10 / 258- 259). پس از کشته شدن کربوقا، قایماز ــ افسر سـابق سپاه الب‌ارسلان سلجوقی ــ بر رحبه چیره شد. دقاق بن تتش سلجوقی و تغتکین اتابک او نیز در 496 ق / 1103 م شهر را محاصره کردند، اما از آنجا رفتند و حکومت رحبه را به قایماز سپردند. پس از درگذشت قایماز در همان سال، غلامی ترک به نام حسن حکومت رحبه را به دست گرفت. دقاق به‌سبب سوء رفتار حسن، سرانجام با دادن اقطاعاتی در شام به او، حکومت رحبه و قلعۀ آن را در اختیار گرفت (همو، 10 / 363). مردم رحبه به دقاق روی خوش نشان دادند و در آنجا پادگانی برای او ساختند. دقاق نیز حکومت رحبه را به محمد بن سباق، فرماندهی از قبیلۀ بنی‌شیبان سپرد (همو، 10 / 376، 428).
چاولی امیرالامرایِ محمد بن ملکشاه، در 500 ق / 1107 م رحبه را یک ماه در محاصره داشت. مردم رحبه در مدت محاصره با سختی روبه‌رو شدند و برخی در مقابل وعدۀ امان از چاولی، از دفاع قلعه دست کشیدند؛ بدین‌ترتیب چاولی وارد رحبه شد و ابن‌سباق نیز به او پیوست (همو، 10 / 428- 429؛ ابن‌قلانسی، 156-157).
عزالدین مسعود برسقی از اتابکان زنگی موصل در 521 ق / 1127 م نامه‌ای به محمود سلجوقی نگاشت و از او خواست سرزمینهای تحت سیطرۀ پدرش ازجمله رحبه را که هنوز در دست چاولی بود، به اقطاع به او واگذارد؛ محمود درخواست او را پذیرفت. ازاین‌رو مسعود برسقی رحبه را محاصره کرد، اما به‌سبب بیماری درگذشت و محمود سلجوقی به‌جای او، عمادالدین زنگی را به حکومت موصل گماشت و رحبه نیز به اقطاعِ او درآمد (ابن‌اثیر، 10 / 643-645). پس از مرگ عمادالدین، پسرش قطب‌الدین بر رحبه دست یافت. در 544 ق / 1149 م، در مذاکرۀ صلح دو پسرِ عمادالدین زنگی (نورالدین و قطب‌الدین) حکومت شهرهایی از جزیره چون رحبه و حمص به نورالدین تعلق گرفت (همو، 11 / 141؛ ابن‌عبری، 360).
در سال 556 ق / 1161 م، در پی حملۀ اعراب خفاجه به حلّه و کوفه، و برپایی جنگی در آن نواحی، اعراب خفاجه به رحبه گریختند. در آنجا میان خفاجیان با حاکمان حله و کوفه نیز جنگی در‌گرفت که اعراب شکست خوردند (ابن‌اثیر، 11 / 276-277). نورالدین زنگی یک‌چند شهرهای رحبه و حمص را در اقطاع عموی صلاح‌الدین ایوبی، اسد‌الدین شیرکوه بن شاذی (د 564 ق / 1169 م) درآورد (همو، 11 / 342؛ ابن‌عبری، 370). از آنجا که رحبه ویران شده بود، شیرکوه الرحبةالجدیده را با قلعه‌ای نظامی در یک‌فرسخی فرات ساخت (ابوالفدا، تقویم ... ، 281).
با توجه به نوشته‌های برخی پژوهشگران، در زمان حکومت ملک مجاهد شیرکوه دوم (581-637 ق / 1185- 1239 م) و به‌دستور او ساخت‌و‌سازهایی در قلعۀ رحبه به دست ابن‌نظیف یکی از ساکنان رحبه صورت گرفت. در آن روزگار قلعۀ رحبه در شرقی‌ترین بخش منطقۀ تحت حکومت او واقع بود و به همراه قلعه‌های حمص، سلمیه و تدمر از مهم‌ترین قلعه‌های نظامیِ او به شمار می‌رفت (نک‍ : بلینسکی، 161-162). شهر جدید رحبه در آن روزگار به‌سبب قرارداشتن در مسیر توقفگاه کاروانهای عراق به سوریه بسیار اهمیت داشت؛ چنان‌که ابن‌بطوطه به هنگام مسافرتش از عراق به شام از آنجا به نیکویی یاد کرده است (ص 650).
در سدۀ 6 ق / 12 م، حکومت ایوبیان بر رحبه ادامه داشت (ابن اثیر، 11 / 509، 518)، تا اینکه بیبرس از سلاطین ممالیک بحری مصر و شام در 663 ق / 1265 م برای حکومت رحبه نایبی تعیین کرد (ابوالفدا، المختصر ... ، 4 / 3). قلعۀ رحبه که از نظر دفاعی بسیار اهمیت داشت، به همراه قلعۀ البیره پایگاه اصلی ممالیک مصر در مرزهای شرقی سوریه برضد تهاجم مغولان به‌شمار می‌رفت. رحبه در دورۀ حکومت ممالیک در نزدیکی پایگاه سکونت قبایلِ بادیه ازجمله آل فضل بود که پس از سقوط خلافت عباسی در برخوردهای ایلخانان و ممالیک نقش داشتند )ابن‌خلدون، 5 / 456- 458؛ قلقشندی، 4 / 214؛ مقریزی، 1(2) / 462، 558؛ نک‍ : خلعتبری، 32-36)؛ چنان‌که در 679 ق / 1280 م، عیسی بن مهنا امیر قبایل عرب، در رحبه با سنقر اشقر نایب دمشق که از قلاوون شکستی سخت خورده بود، نزد آباقاخان فرستاده‌ای گسیل داشتند و او را به حمله به شام تشویق کردند (ابن‌عبری، 499، 500، 503؛ مقریزی، 1(3) / 678، حاشیۀ 2).
در زمان حکومت عثمانیان، رحبه کارکرد نظامی‌اش را از دست داده، و به پایگاهی برای دامدارانِ روستاهای اطراف بدل شده بود، چنان‌که تاورنیه در سدۀ 11 ق / 17 م در مسیرش به عراق از ساکنان دامدار رحبه یاد کرده است (ص 91-92).
در رحبه زیارتگاهی به‌نام مشهد البوق / مشهد علی / مرقد الشیخ علی، منسوب به امام علی (ع) وجود داشته است. برخی از منابع شیعی این زیارتگاه را از آن‌روی منسوب به امام علی (ع) می‌دانند که امام در جنگ صفین در آنجا توقف داشته است (ابن‌شهرآشوب، 3 / 164؛ راوندی، 2 / 916؛ نیز موسیل، 24-25، نیز حاشیه).

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر؛ ابن‌تغری‌بردی، النجوم؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابن‌خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، به کوشش محمدحسین آشتیانی، قم، 1378 ق؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1403 / 1983 م؛ ابن‌عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1988 م؛ ابن‌قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، قاهره، مکتبة المثنى؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1379 ش؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ همو، المختصر فی اخبار البشر، قاهره، مکتبة الحسینیه؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پُرت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ امین، حسن، «تاریخ دولة عربیة مجهولة: بنومرداس»، العرفان، 1361 ش، شم‍ 704؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1866 م؛ تاورنیه، ژان باتیست، رحلة، ترجمۀ کورکیس عواد و بشیر فرنسیس، بیروت، 1427 ق / 2006 م؛ ثابت بن سنان، «تاریخ اخبار القرامطة»، الجامع فی اخبار القرامطة، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1400 ق / 1980 م؛ خلعتبری، اللٰهیار و امید سپهری راد، «تحلیلی بر روابط ایلخانان و امرای عرب آل فضل ... »، پژوهش‌نامۀ تاریخ، تهران، 1385 ش، شم‍ 3؛ راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ زکار، سهیل، امارة حلب، دمشق، دارالکتاب العربی؛ سبط ابن‌جوزی، یوسف، مرآة الزمان، به کوشش علی سویم، آنکارا، 1968 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ طبری، تاریخ؛ عهد عتیق؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1892 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، 1934 م؛ موسیل، الوا، الفرات الاوسط، ترجمۀ صدقی حمدی و عبدالمطلب عبدالرحمان داود، بغداد، 1411 ق / 1991 م؛ مؤید فی‌الدین، هبة‌الله، سیرة، به کوشش محمد کامل حسین، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ نویری، احمد، نهایة ‌الارب، به کوشش محمد جابر عبدالعال حینی، قاهره، 1404 ق / 1084 م؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1349 ش؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1357 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Bylinski, J., «Qalʿat Shirkuh at Palmyra: A Medieval Fortress Reinterpreted», Bulletin d’études orientales, 1999, vol. LI; EI2; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966.

شیوا جعفری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: