صفحه اصلی / مقالات / دینوری، ابوحنیفه /

فهرست مطالب

دینوری، ابوحنیفه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 مرداد 1402 تاریخچه مقاله

دینَوَری، ابوحنیفه احمد بن داوود (د 282 ق / 895 م)، جامع دانشهای گوناگون همچون لغت، نحو، حدیث، حساب و هندسه، هیئت و نجوم، گیاه‌شناسی، و تاریخ.
چنان‌که از شهرت او پیدا ست، اصلاً اهل دینور، ناحیه‌ای معروف در غرب ایران، در محدودۀ کرمانشاهان امروزی بود. دینور در زمان وی، شهری آباد، مهم و مدخل عراق عجم و برخوردگاه فرهنگ ایران باستان با زبانها و فرهنگهای آن سوی زاگرس به شمار می‌آمد. با‌این‌همه، عجیب است که بعضی از محققان او را «دی‌نوری» (به ضمّ نون) (نک‍ : لکلر، I / 298؛ ساسی، 64)، و دیناوری (نک‍ : بهات، 1 ff.) نوشته‌اند (قس: ووستنفلد، 38).
نام نیای او، «وَنَند»، نمایندۀ اصالت خاندان ایرانی او ست که خود بحثهایی دربارۀ معنای آن برانگیخته است (نک‍ : کولسنیکف، 56؛ GAL, I / 127؛ شهابی، 347- 348). تاریخ ولادت دینوری مشخص نیست؛ ظاهراً در دهۀ اول یا دوم سدۀ 3 ق / 9 م، به دنیا آمده است. دربارۀ تاریخ وفاتش، گزارش یاقوت حموی در معجم الادباء، معتبرترین قول به‌شمار است. از 3 تاریخ نزدیک به هم که او نقل می‌کند، سال 282 ق، مقبول‌ترین به نظر می‌آید (1 / 124). بیشترین محققان اسلامی و اروپایی نیز همین سال 282 ق را پذیرفته‌اند (قفطی، 1 / 43؛ ابن‌اثیر، 7 / 475؛ صفدی، 6 / 377؛ ابن‌کثیر، 11 / 71-72؛ ذهبی، 13 / 422؛ زوتر، 31؛ GAL, S, I / 187).
دینوری نزد دانشمندان معاصر خود شخصیتی کاملاً شناخته‌شده به شمار می‌رفت، چنان‌که کتاب او در رشته‌ای از علم نجوم با‌ عنوان الانواء، از سوی صاحب‌نظران هم‌عصر و پس از او در این دانش، بهترین و کامل‌ترین اثر شمرده شده است (نک‍ : صوفی، 7- 8). همچنین کتابی از او در رد ابوعلی حسن بن عبدالله، مشهور به لغذۀ (لکذۀ) اصفهانی، که ظاهراً زمانی همدرس دینوری، و در دانشهای زبانی و ادبی صاحب رأی و تبحر بوده، یاد شده است (ابن‌ندیم، 86، 89؛ خوانساری، 3 / 59؛ قس: داوودی، 1 / 41، که آن را «لغزه» خوانده است). محتمل است که ردیۀ ابوحنیفۀ دینوری پاسخی به الرد علی الشعراء، و یا نقض علل النحو لغذۀ اصفهانی بوده باشد. هیچ‌یک از این کتابها اکنون در دست نیست، هر‌چند به گفتۀ برخی از محققان معاصر، ابوحنیفه کتاب الرد على لغذة الاصفهانی را در رد رصد اصفهانی نوشته و مشتمل بر نقد و بررسی و ایرادها و پاسخهای دو دانشمند است (نک‍ : مهدوی، 15). ظاهراً منبع این اطلاع، نوشتۀ اسماعیل پاشا بغدادی است که از کتابی با عنوان الرد على رصد الاصفهانی، تألیف ابوحنیفه نام برده است (نک‍ : هدیه، 1 / 52؛ نیز طوقان، 183) که خود منشأ استنباطهای بی‌پایه از تبحر او در ارصاد شده است (حاجی خلیفه، 2 / 965؛ صوفی، 8؛ عامر، «و»؛ امین، 1 / 406؛ مهدوی، 16).
مهم‌ترین خبر در باب تأثیر دانش ابوحنیفه، سخن صریح مسعودی است که ضمن ستایش مقام علمی ابوحنیفۀ دینوری می‌گوید که ابن‌قتیبۀ دینوری، بسیاری از نظریه‌های ابوحنیفه را از نوشته‌های گوناگون او، چه در نجوم و چه در دیگر دانشها، ربوده و به خود نسبت داده است (1 / 568). ابن‌قتیبه، عبدالله پسر مسلم، اصلاً از کوفه بود و چون 20 سال با عنوان قاضی در دینور اقامت داشت، به آنجا منسوب شد. او که در 270 ق / 883 م، 12 سال پیش از ابوحنیفه، درگذشته (ابن‌ندیم، 85)، در چندین دهۀ شکوفایی خود با ابوحنیفه هم‌زمان بوده است. به‌طور شگفت‌آوری هر دو دانشمند زمینه‌های علمی مشترکی داشته‌اند، و نام برخی از کتابهایشان هم مشترک است، جز آنکه ابن‌قتیبه در کلام و ملل و نحل هم دست داشت و برخلاف ابوحنیفه، بسیاری از نوشته‌هایش باقی مانده است.
ابوحنیفه صرف و نحو و لغت را از ابن‌سِکّیت و پدر وی فراگرفت. چنان‌که از گزارشها برمی‌آید، در این دانشها به مرتبه‌ای رسید که توانست در باب اختلافهای دو مکتب کوفه و بصره اجتهاد کند؛ ازاین‌رو، ابن‌ندیم، نخستین گزارشگر زندگانی‌اش، او را در زمرۀ دانشمندانی قرار داده است که دو مکتب را با‌هم درآمیخته‌اند (ص 86). بی‌تردید این تبحر و قدرت ابوحنیفه به‌سبب مراودۀ او با قبایل بدوی بوده است (نک‍ : شهابی، 350)؛ زیرا وقتی لغتی را شرح می‌دهد، به‌کرات منبع خود را به‌عنوان مردی از این یا آن قبیله یاد می‌کند (مثلاً نک‍ : همو، 364، 367). اعتبار قول ابوحنیفه در لغت چنان بود که بسیاری از دانشمندان پس از او به سخنانش استناد می‌کردند (نک‍ : ابن‌منظور، ذیل اسف، خوف، خمم، هزم، جم‍‌ ).
در ادبیات عرب نیز ترجیح او و جاحظ را بر یکدیگر دشوار می‌شمردند (یاقوت، 1 / 124؛ قس: صفدی، 6 / 377). کوشش ابوحنیفۀ دینوری برای رسیدن به اوج قلۀ فصاحت و بلاغت را می‌توان گواه بر این امر شمرد؛ چه، کسانی از صاحب‌نظران معاصر، کتاب بسیار مهم الاخبار الطوال او را تنها تفننی ادبی از سوی او دانسته (نک‍ : لوین، 300)، و نثر روان و فصیح آن کتاب را ستوده‌اند (نک‍ : شهابی، 355). او در کتاب النبات، که درحقیقت مشحون از اطلاعات لغوی و ادبی و شعر است، شاید به رقابت با کتاب الحیوان جاحظ برخاسته بوده است. استناد ادیبان و لغت‌شناسان به کتاب النبات، گواه اهمیت آن در این زمینه است (نک‍ : همو، 363، 365؛ بغدادی، عبدالقادر، 8 / 511-513).
یکی از جنبه‌های نسبتاً ناشناختۀ شخصیت ابوحنیفۀ دینوری، گرایش سیـاسی ـ اجتماعی او و تـأثیر آن در فعـالیت علمی وی، به‌ویژه در ارتباط با اثر تاریخی‌اش الاخبار الطـوال است. ناشناخته بودن این اثر بسیار مهم تاریخی در میان عرب‌زبانان توجه پژوهشگران جدید را جلب کرده است. به نظر برخی از آنان، سبب این امر یکی گستردگی زمینۀ فعالیتهای علمی او ست که بر روی کار تاریخی‌اش سایه انداخته است؛ افزون‌بر اینکه روش تاریخ‌نگاری او بدون ذکر منابع، مورد پسند اهل تحقیق نبوده است (کولسنیکف، 54، 56). حتى ابن‌ندیم با‌آنکه نام کتاب تاریخی او را آورده، از او به‌عنوان مورخ یاد نکرده است. به‌علاوه گفته‌اند چون وی قصد داشت کتابی ادبی بنویسد، سندها را به سود فصاحت و بلاغت سخن حذف کرده است (نک‍ : لوین، همانجا).
کتاب الاخبار الطوال روایتی گزین‌شده از رویدادهای تاریخی است. نام آن هیچ‌گونه اختصاصی را نشان نمی‌دهد، جز آنکه صفت «طوال» اگر به فتح طاء باشد، به معنای غایات و انسجام روزگاران است، و به ضمّ آن به معنای دراز و بلند (به‌لحاظ اشتمال بر تاریخ روزگاری دراز). دینوری در این کتاب، همانند بیشتر مورخان از آدم آغاز کرده، و تاریخ دورۀ پیش از اسلام را با عنایتی ویژه به رویدادهای ایران، ظاهراً از روی منابعی که در دست داشته، جلو برده است. از بخشهای مهم کتاب، آگاهیهایی است که دربارۀ پایان دورۀ باستانی تاریخ ایران به دست می‌دهد. تاریخ پس از اسلام را نیز بیشتر به شرح آنچه در عراق و خراسان گذشته، اختصاص داده است.
اگر گفتۀ مسعودی دربارۀ اثر تاریخی ابوحنیفه نادیده گرفته شود (قس: حاجی‌خلیفه، 1 / 208، که با ذکر سخن مسعودی، از کتاب بزرگ تاریخ ابوحنیفه نام می‌برد و معلوم نیست مقصودش الاخبار الطوال است یا اثر دیگری از او)، می‌توان گفت که ابوحنیفه پس از دیدن کتاب ابن‌قتیبۀ دینوری ( المعارف) تصمیم گرفت با نگارش الاخبار الطوال، کاستیهای آن را جبران کند و اثری واقعاً تاریخی بنویسد. این ویژگیها موجب اظهارنظرهایی دربارۀ انگیزه و رویکرد ابوحنیفه در نگارش کتاب شده است. به نظر برخی، غلبۀ حس ایرانی‌بودن، در برابر پیروزی عرب بر ایران در روح ابوحنیفه، انگیزۀ تصنیف اثر بوده است (نک‍ : عامر، «د»).
برخی از محققان اروپایی، داستانهای پهلوی و احتمالاً خداینامک را منبع او و فردوسی دانسته‌اند، به‌ویژه آنکه احتمال می‌دهند او خداینامک را به زبان اصلی خوانده باشد، نه از ترجمۀ ابن‌مقفع (کولسنیکف، 56). کتاب را به خصوص دربارۀ دورۀ متأخر ساسانی، دارای اهمیت دوگانه وصف کرده‌اند: نخست به‌سبب خبرهای بی‌مانند آن، و دیگر بهره‌گیری‌اش از منابع معتبر فارسی (همانجا). پیگیری خطی از خلافت امام علی (ع)، شهادت مسلم بن عقیل، قیام امام حسین (ع)، و قیام ابومسلم، و حتى خلافت عبدالله ابن زبیر، چارچوبی نه‌چندان دل‌چسب از چیرگی امویان را به نمایش می‌گذارد، که هم برای تاریخ تشیع بسیار اهمیت دارد و هم در رابطه با ایرانیگری معنی پیدا می‌کند. هرچند در روزگار عباسیان، ابوحنیفه می‌توانست به‌راحتی دربارۀ سیاه‌کاریهای امویان بنویسد، تمایل و انگیزۀ او در نگارش تاریخ به سود حفظ خاطره‌های ایران و مذهب تشیع، قابل تأمل به نظر می‌آیند.

کتابها

امروزه از ابوحنیفه، به‌جز متن کامل الاخبار الطوال، و بخشهایی از النبات، و قطعاتی از الانواء در نوشته‌های دیگران، چیزی در دست نیست. ابن‌ندیم این کتابها را از او نام برده است: النبات، الفصاحة، الانواء، القبلة و الزوال، حساب الدَّور (مربوط به حسابهای ارث)، الرد على لغذة الاصفهانی، البحث فی حساب الهند، البلدان، الجمع و التفریق، الاخبار الطوال، الوصایا، الجبر و المقابلة، نوادر الجبر، الشعر و الشعراء، و مایلحن فیه العامة (ص 86).
یاقوت در قطعه‌ای منقول از تقریظ الجاحظ‌ ابوحیان توحیدی، از کتاب فی تفسیر القرآن ابوحنیفه یاد می‌کند که خودش آن را ندیده بوده، اما گفته‌اند که در 13 جلد بوده و الموفق (برادر المعتمد خلیفه) ایستاد و آن را از او خواست تا به او هدیه داد (نک‍ : 1 / 125، 127؛ نیز نک‍ : داوودی، 1 / 41، که از او به‌عنوان مفسر یاد کرده است). افزون‌برآن، یاقوت چند کتاب هم بر سیاهۀ ابن‌ندیم افزوده است: اصلاح المنطق و الکسوف‌ (همو، 1 / 127). همچنین از کتابی با عنوان زیج ابوحنیفه یاد شده است (حاجی‌خلیفه، 2 / 965؛ طوقان، 183)، که جز همان خبر حاجی‌خلیفه، نشانی از آن در دست نیست. کتاب اصلاح المنطق ابوحنیفه به دست حسن بن علی، معروف به الوزیر المغربی، تهذیب شده است (حاجی‌خلیفه، 1 / 108). برخی از اهل علم اصل این کتاب را از ابن‌سکیت، استاد ابوحنیفه در علم لغت دانسته‌اند، که ابوحنیفه آن را اصلاح کرده و نام آن در‌واقع اصلاح اصلاح المنطق بوده است و «اصلاح» نخستین از آغاز آن به سهو کاتبان افتاده است (نک‍ : خوانساری، 5 / 107- 108).
قفطی خود کتاب الکسوف ابوحنیفه را به خط خود او در اختیار داشته است (نک‍ : شهابی، 354). کتاب الانواء نیز اثری مشهور بوده است. انواءْ فنی از علم ستاره‌شناسی یا نجوم بود که در آن وقتهای طلوع و غروب ستارگان و بارانهای مربوط به اختران، شناخت وضعیت آسمان و آب‌وهوا، و بادها و مبدأ و محل و مسیر وزیدن آنها معین می‌شده است (صاعد، 59). در‌واقع چنان‌که از کتاب المخصص ابن‌سیده که بخش قابل توجهی از اثر خود را به نقل از الانواء ابوحنیفه اختصاص داده (نک‍ : ص 8-97)، پیدا ست، این اثر نیز دانشنامه‌ای لغوی و ادبی در این فن بوده است.
دربارۀ کتاب النبات ابوحنیفه، خبر منحصری در دست است و آن اینکه موفق‌الدین عبداللطیف بغدادی، مؤلف کتاب الافادة و الاعتبار، در آغاز سدۀ 13 ق / 19 م، به تألیف اختصار کتاب النبات لابی حنیفة دینوری پرداخته است (ظاهریه، 435). اگر این خبر صحیح باشد، نشان از آن دارد که کتاب النبات تقریباً تا یک سدۀ پیش موجود بوده است. ظاهراً این کتاب اثری بزرگ بوده و بخشهای گوناگونی داشته که در طول سده‌های دراز، بخشهای آن پراکنده شده است (نیز قس: واندیک، 67، که در ضمن شمردن کتابهای ابوحنیفه، می‌گوید: «دو کتاب در نبات» دارد که معلوم نیست مقصودش بخشهای یک اثر است یا دو اثر مستقل). چند بخش به‌دست‌آمده از این اثر به چاپ رسیده است: اوپسالا، 1953 م؛ قاهره، 1973 م، که احتمالاً تجدید چاپ اوپسالا ست؛ ویسبادن، به کوشش برنهارد لوین، 1394 ق / 1974 م؛ و کراچی، 1413 ق / 1993 م (قره‌بلوط، 1 / 236).
کتابی به نام العسل و النحل (قس: دیاب، 305، که النحل و العسل را نام صحیح آن، و آن را دو کتاب می‌خواند)، نیز به‌عنوان کتابی مستقل از ابوحنیفه، در مجلۀ المورد (1974 م) به چاپ رسیده است (نک‍ : معیبد، 113-142). به گفتۀ محقق آن، این اثر در مجموعه‌ای شامل 6 کتاب در کتابخانۀ اسکوریال به شمارۀ «895‘1، لغت 172»، به ابوعمر الزاهد منسوب است (همو، 113). لوین که با بهره‌گیری از یافته‌های پراکندۀ موجود، بر جزء سوم و نیمۀ نخست جزء پنجم این اثر بزرگ دست یافته، و آن را به چاپ تحقیقی رسانده است، بیان می‌دارد که العسل و النحل اقتباسی است از کتاب النبات ابوحنیفه که ابوعمر یا دیگری انجام داده، و خود آن را به چند باب تقسیم کرده است (لوین، «یا»).
کتاب الاخبار الطوال نخستین‌بار در لیدن (1884 و 1912 م) در دو قسمت، متن، و فهرستها و افزوده‌های توضیحی به کوشش گرگاس و کراچکوفسکی به چاپ رسید و سپس همان متن در قاهره (1330 ق) تجدید چاپ شد. نیز در 1364 ش، ترجمۀ فارسی آن توسط محمود مهدوی دامغانی انتشار یافت.

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌سیده، علی، المخصص، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ امین، احمد، ضحی ‌الاسلام، بیروت، دار الکتاب العربی؛ بغدادی، هدیه؛ بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، مکتبة خانجی؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران / قم، 1390 ق؛ داوودی، محمد، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، 1392 ق / 1972 م؛ دیاب، وهیب، «حول کتاب العسل و النحل»، المورد، بغداد، 1394 ق / 1974 م، ج 3، شم‍ 3؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ همو، النبات، به کوشش برنهارد لوین، ویسبادن، 1394 ق / 1974 م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرساله؛ شهابی، مصطفى، «ابوحنیفة الدینوری و الجزء الخامس من کتاب النبات»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1370 ق / 1951 م، ج 26، جزء 3؛ صاعد اندلسی، طبقات الامم، نجف، 1387 ق / 1967 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، ویسبادن، 1402 ق / 1982 م؛ صوفی، عبدالرحمان، صور الکواکب، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ ظاهریه، خطی (طب و صیدله)؛ عامر، عبدالمنعم، مقدمه بر الاخبار ... (نک‍ : هم‍ ، دینوری)؛ عبداللطیف بغدادی، الافادة و الاعتبار، به کوشش سیلوستر دوساسی، پاریس، 1810 م؛ قره‌بلوط، علی رضا و احمد طوران قره‌بلوط، معجم التاریخ التراث الاسلامی فی مکتبات العالم، دارالعقبه، 1422 ق / 2001 م؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ کولسنیکف، آ.، ایران در آستانۀ سقوط ساسانیان، ترجمۀ محمد رفیق یحیایی، تهران، 1389 ش؛ لوین، برنهارد، مقدمه بر النبات (نک‍ : هم‍ ، دینوری)؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1378 ش؛ معیبد، محمد جبار، «العسل و النحل و النباتات الذی تجرس منه»، المورد، بغداد، 1394 ق / 1974 م، ج 3، شم‍ 1؛ مهدوی دامغانی، محمود، مقدمه بر اخبار الطوال دینوری، ترجمۀ همو، تهران، 1364 ش؛ واندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، قم، 1409 ق / 1989 م؛ یاقوت، معجم الادباء، به کوشش مارگلیوث، قاهره، 1923 م؛ نیز:

Bhat, Gh. M., «Abū Ḥanifa ad-Dīnāvarī», Islamic Culture, Hyderabad, 1981, vol. LV, no. 1; GAL; GAL, S; Leclerc, L., Histoire de la médecine arabe, New York, 1876; Lewin, B., «Al-Dīnawarī», EI2, vol. II; Sacy, S. de, tr. and introd. Relation de l’Egypte par Abd-Allatif (vide: PB, Abd-Allatif); Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900; Wüstenfeld, F., Geschichte der arabischen Aerzte und Naturforscher, New York, 1978.

منوچهر پزشک

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: