صفحه اصلی / مقالات / دیر /

فهرست مطالب

دیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 آذر 1400 تاریخچه مقاله

دِیْر، واژه‌ای که در ادبیات اسلامیِ عربی و فارسی به معنای صومعه، یا محل سکنا و زندگی راهبان مسیحی به کار می‌رفت و بعدها در ادبیات فارسی معانی تمثیلی و نمادین به خود گرفت.

واژه‌شناسی

محققان این واژه را سریانی، و به معنای صومعه، محل درس و تعلیم دانسته‌اند که پس از فتح سرزمینهای خاورمیانه توسط اعراب نیز به همین معنی به کار رفته است (سوردل، «دیر»، 194؛ فولتن، 896؛ کرم، 27؛ شیخو، 212). برخی از محققان نیز اصل آن را آرامی و به معنای بیت و منزل دانسته‌اند. به‌هر‌روی، واژه‌شناسان عربْ دیر را واژه‌ای عربی، به معنای مسکن و معبد نصارى به شمار آورده‌اند که اصل آن «دور» بوده است، و نیز آن را به معنای قُبه‌ای (گنبدی) که برای محل عبادت ساخته می‌شود، دانسته‌اند، چنان‌که در منابع عربی به «القبب النصرانیة» اشاره می‌شود. یاقوت می‌گوید که پس از تسمیۀ «دار» به معنای مخصوص به خود (خانه)، دیر به محل سکنای راهبان تخصیص یافت. بر این اساس، جمع آن را اَدیار، دُیُوره، دیارات و اَدیِره دانسته‌اند و دیّار و دَیرانی را به معنای صاحب دیر و آبادکنندۀ آن به شمار آورده‌اند. گاه به راهبِ ساکن دیر نیز دیار و دیرانی، و راهبه را دیریه و دیرانیه می‌گفتند (2 / 639؛ نیز نک‍ : تاج ... ؛ جوهری، ذیل دور؛ مقریزی، 3 / 409؛ بستانی، 1 / 671؛ طریحی، 50، 160؛ برهان ... ؛ رامپوری، 386؛ عطیه، 13-14، 16).
در همان زمان واژه‌های معادل با دیر را، کنیسه برای یهودیان، و بیعه برای نصارى یاد کرده‌اند (یاقوت، همانجا؛ تاج، ذیل کنس؛ طریحی، 50)، اما محققان دیر را شامل چند بنا ازجمله کلیسا (کنیسه، بیعه) برای عبادات جمعی، و اتاق کوچک یا حجرۀ انفرادی (قلیه و جمع آن قلالی یا قلایه، نیز جمع آن قلایات)، برای عبادات فردی دانسته‌اند. آنان کنیسه را لفظی سامی، و در زبان عبری و سریانی به معنای مجمع و محل عبادت یهود و نصارى می‌دانند و کنیسه را مختص مسیحیان، و کنیس را خاص یهود می‌شمارند. همچنین بیعه را واژه‌ای سریانی به معنای گنبد دانسته‌اند که به شکلِ بنای کنیسه اشاره دارد (سوردل، همانجا؛ شیخو، 201؛ جفری، 86-87؛ نیز نک‍ : عطیه، 19). مقریزی نیز دیر را محل سکنای ناسکان و راهبان، و کنیسه را محل اجتماع آنان برای عبادت دانسته است (3 / 409).
برخی دیگر صومعه، بیعه، قلیه، کِرح (جمع آن اُکَیراح یا اَکیراح) را نیز در کنار واژۀ دیر آورده‌اند که به‌رغم ریشه‌های زبانی مختلف، وجه مشترک همۀ آنها این است که به محل سکنا و عبادت ناسکان و راهبان نصارى اطلاق می‌شده‌اند. صومعه واژه‌ای حبشی است؛ دیر و اکیراح و بیعه از ریشۀ سریانی‌اند که معرب شده‌اند؛ قلیه یا قُلایه از اصل یونانی kelliyon (به معنای زاویۀ زاهد یا ناسک) وارد زبان سریانی (قلیتا)، و سپس معرب شده است (ابوعبید، 2 / 579؛ علی، 6 / 651-655؛ سوردل، همانجا؛ شیخو، 201، 211، 213؛ طریحی، 155-156).
افزون‌بر اینها، واژۀ عُمر (جمع: اعمار) نیز به معنای دیر آمده است (مانند عُمر‌الزعفران در نصیبین). واژه‌شناسان آن را معادل مسجد، بیعه و کنیسه، و یَعمُرُ را معادل یَعبُدُ دانسته‌اند (تاج، ذیل عمر؛ یاقوت، 3 / 724؛ شابشتی، 191؛ سوردل، همانجا؛ نیز نک‍ : عطیه، 14-15). برخی از محققان ریشۀ این واژه را که در عراق به کار می‌رفت، نامشخص دانسته‌اند (سوردل، همانجا) و برخی دیگر آن را واژه‌ای معـرب و برگرفته از لفظ آرامیِ عُمرو، و یـا سریانی دانسته‌اند (علی، 6 / 655؛ شیخو، 213).
از واژه‌‌های مرسوم در میان مسیحیان عرب نیز «نُهامی» به معنای راهب و دیرنشین، «مَنْهَمه» به معنای مسکن، و «نُهام» و «نُهامی» به معنای صاحب دیر بود. در میان اعراب جاهلی نیز واژه‌های «الابیل» و «الابیلی» به معنای رئیس نصارى، و در اشعار آنها به معنای صاحب ناقوس (آن‌که ناقوس را به صدا در‌می‌آورد) و راهب به کار می‌رفت. این واژه مقتبس از اصل سریانی «ابیلو» به معنای ناسک، زاهد و راهب است (تاج، ذیل نهم؛ علی، 6 / 648، 657؛ شیخو، 194، 207، 210، 214). همچنین واژه‌های «التأمور» (معرب از ریشۀ سریانی و یا حبشی)، و «قوس» (ریشۀ فارسی) به معنی دیر و صومعه به کار رفته است (علی، 6 / 656؛ شیخو، 212، 214). ابن‌بطوطه (د 779 ق / 1377 م) از صومعه‌های قسطنطنیه با نام مانستار (معرب واژۀ monastère یا monastry) یاد می‌کند که در هر‌یک کنیسه‌ای برای عبادت متعبدان و دویره‌ای برای عبادت پادشاهی که آن را بنا کرده بود، وجود داشت. به گفتۀ وی، پادشاهان بیزانس در سنین 60 تا 70سالگی، مانستاری می‌ساختند (2 / 255-256).

دیر در نگاهی تاریخی ـ اجتماعی

از گذشته‌های دور دیرها بیشتر در حاشیۀ شهرها، بیابانها، و بر دامنۀ کوهها بنا می‌شدند (یاقوت، 2 / 639)؛ گرداگرد دیرها را اغلب حصاری احاطه می‌کرد که بیشتر آنها دارای برج و باروهای مستحکم برای دفاع و حفظ امنیت بودند و گفته می‌شود که انتخاب محل بر روی کوه و یا درون صخره نیز جنبۀ حفاظتی داشت تا دسترسی به دیرها را دشوار سازد. یاقوت در وصف دیر متّى، در شرق موصل می‌گوید: این دیر که بر کوهی بلند درون صخره کنده شده است، اتاقهای تابستانی و زمستانی‌ای با گنجایش 100 راهب، و میزهای غذاخوری‌ای دارد که از سنگ کنده شده‌اند (2 / 694).
برخلاف دیرهای دورافتاده که معمولاً ساختمانی ساده داشتند، دیرهای حومۀ شهرها متشکل از کلیسا، کتابخانه، اتاقهای متعدد و زوایا بود و عموماً با مزارع و باغهای میوه، نهرها و مجاری آبیاری محصور می‌شد و راهبان در کنار خلوت‌گزینی و عبادت، وقت خود را با کشاورزی، دامداری، و حتى خرید‌و‌فروش می‌گذراندند. ازاین‌رو، این دیرها مراکز کشاورزی نیز به شمار می‌آمدند (آریان، 169؛ سوردل، «دیر»، 194؛ یاقوت، همانجا؛ عطیه، 14؛ طریحی، 50؛ فروزانفر، شرح ... ، 320). استقرار دیرها در چنین موقعیتی سبب شهرت آنها به داشتن باغهای میوه (نخلستان، تاکستان و باغ زیتون) و بستانهای زیبا شده بود، که از میان آنها می‌توان به دیر سابر در غرب دجله (شابشتی، 54)؛ دیر سرجیس، میان کوفه و قادسیه؛ و دیر زراره، در نزدیکی کوفه اشاره کرد (طریحی، همانجا؛ شابشتی، 54، 149، 233-234، 265؛ یاقوت، 2 / 667؛ ابوالفرج، 94).
برخی از دیرها نیز با همان ویژگیهای اقلیمی، دیر راهبات، یعنی ویژۀ زنان راهبه بوده‌اند، مانند دیرالخوات در عُکبَرا، میان صریفین و بغداد (شابشتی، 93-95؛ یاقوت، 2 / 658، 3 / 705)، دیرالعَذاری در اطراف موصل (ابوالفرج، 122؛ یاقوت، 2 / 678- 679)، و دیرهای مهم و بزرگی چون هندالصغرى و هندالکبرى (هندالاقدم) و دیر مارة مریم در حیره، که مورد توجه امرا و خلفا بودند و شاعران عرب در وصف آنها بسیار سروده‌اند (ابوالفرج، 141-143، 165- 169؛ شابشتی، 244؛ عواد، 388؛ ابوعبید، 2 / 606؛ بلاذری، 398؛ طریحی، 134-151). مقریزی نیز برخی از دیرهای راهبات در مصر مانند دیرالبنات، دیر‌المعلقه، دیر برباره، دیرالطور و دیر بخنس‌القصیر را نام برده است (3 / 422-423).
شیخو نیز به شماری از دیرهای عراق اشاره دارد که برخی از آنها مانند دیرالاعلى و دیر خنافس بر قلۀ کوهها بنا شده بودند (ص 82-83). برخی از دیرها به علاج و درمان بیماران نیز مشهور بودند، مانند دیرالاعلى در موصل، برای درمان امراض پوستی؛ دیرالکَلَب در همان‌جا، برای درمان گازگرفتگی توسط سگهای هار؛ و بیعۀ ابی‌هور در مصر، برای درمان عفونت غدد لنفاوی گردن (خنازیر) (نک‍ : شابشتی، 176، 301، 311؛ عواد، 176، حاشیۀ 3؛ عطیه، 25؛ یاقوت، 2 / 641).
این دیرها بیشتر به نام قدیسی مسیحی (دیر سمعان، در شمال سوریه)، یا به یادبود بنیان‌گذار دیر (دیر عبدون، در عراق)، و گاه به نام نزدیک‌ترین شهر و ده (دیرالرصافه، در سوریه)، و یا ویژگی خاص آن منطقه (دیرالزعفران، در بین‌النهرین علیا) نام‌گذاری می‌شدند (سوردل، «دیر»، 194؛ آریان،169 ).
محققانْ راهبان مسیحی را آغازگران دیرنشینی می‌شمارند و آغاز این پدیده را معمولاً از سدۀ 4 م، در مصر و به دست آنتونی قدیس (نک‍ : دنبالۀ مقاله) می‌دانند که از آنجا به بلاد دیگر گسترش یافت و تأثیرات بسیاری بر حیات دینی، فکری و علمی مسیحیت بر جای گذاشت ( الموسوعة ... ، 1 / 830؛ «فرهنگ ... »، II / 930). دیرها با آغاز زندگی جمعیِ راهبان از سدۀ 5 م به بعد ظاهر شدند و در سرزمینهای شام و بین‌النهرین و دیگر جاها گسترش یافتند. در این هنگام بسیاری از آنها مراکز فعالیت صاحبان علم و اندیشه بودند و شماری از قدیسان آنها به‌سبب اعتقاداتشان به دست رومیان کشته شدند (شیخو، 36-37).

تاریخچۀ دیر و دیرنشینی پیش از اسلام

به باور برخی از محققان، رهبانیت و گرایشهای زاهدانه با مسیحیت آغاز نشد، هرچند که در این دین گسترش بسیار یافت. در مصر، در حدود سال 340 ق‌م گرایشهای زاهدانه‌ای وجود داشت که در تضاد با اندیشه‌های جهان مدیترانه‌ای آن عصر بود. در میان آیینهای کافرکیشی مصر باستان، پرستش ایزیس و سراپیس با اعمال زاهدانه همراه بود، و در 170 ق‌م عزلت‌گزینان این آیینها در شهر ممفیس حضور داشتند. برخی از محققان پاکومیوس، بنیان‌گذار زندگی جمعی رهبانی مسیحی را نیز یکی از زاهدان همان معابد دانسته‌اند که بعدها به مسیحیت گروید و خدای مسیحی را شهود کرد. برخی دیگر نیز خاستگاههای دیگری را برای زهدگرایی مسیحی برشمرده‌اند که از میان آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: اندیشه‌های نوافلاطونی که در فلسفۀ عرفانی مکتب اسکندریه در سده‌های 2 و 3 م ظاهر شد؛ جامعۀ کاهنان و ساحران باستان و نیز جماعتهای ارفئوسی که اعمالی زاهدانه داشتند؛ رهبانیت برهمنی که بیشتر جنبۀ فردی داشت؛ رهبانیت بودایی که به شکل جمعی و همراه با فقر، تکدی و تجرد بود. اما بی‌گمان مهم‌ترین خاستگاه، جامعۀ یهودی پیش از مسیحیت است که در میان آنان نمونه‌هایی چون یحیای تعمید‌دهنده که در بیابان زندگی زاهدانه داشت، و اسنیان در 150 ق‌م، و تراپوتها (زهاد یهودی سدۀ 1 م) که فیلون در کتاب خود آنها را معرفی می‌کند، یافت می‌شد که به‌لحاظ ویژگیهایی چون زهد، ریاضت، تجرد، تعبد و انزواگزینی، شباهتهای چشمگیری با جامعۀ رهبانی مسیحی داشتند، هر‌چند شاید رابطۀ مستقیمی میان آنها وجود نداشته است (اسمیث، «طریق ... »، 10-11؛ کابرول، 781-782).
افزون‌بر این پیشینه، مسیحیان نمونۀ زندگی زاهدانه را بیش از هر چیز در کیفیت حیات شخص مسیح (ع) یافتند و بر این اساس، زندگی زاهدانه از همان سالهای اولیۀ مسیحیت با الگوبرداری از زندگانی و مرگ مسیح (ع) پدید آمد و به‌ویژه در نامه‌های پولس رسول مورد تأکید قرار گرفت (همو، 786؛ اسمیث، همان، 11). زاهدان با اهداف دینی و از طریق مهار نفس با دنیای جسمانی و مادی می‌جنگیدند. در آغاز، روش زاهدان، کناره‌گیری مطلق از جهان نبود، بلکه زندگی زاهدانه را در چهارچوب پرهیز از ازدواج و رفاه، خلوت‌گزینی، سکوت و روزه، در خانه‌های خود به کار می‌بستند و به‌همین‌سبب «زاهدان خانگی» نامیده می‌شدند.
پس از رسمی‌شدن دین مسیحیت، با رخ‌نمودن فساد کلیسا و تنزل معیارهای اخلاقی و آرمانهای مسیحی که حاصل دوستی و نزدیکی کلیسا با امپراتوری بود، زهدورزیهای سخت‌گیرانه‌تری در میان مسیحیان به ظهور رسید تا با معیار خویشتن‌داری و تزکیه، از مصالحه با دنیاطلبی ــ که کلیسا اینک بدان تن داده بود ــ سر باززنند. از‌آنجا‌که پیـروی زهد انضباطی ــ در قـالب فقر، اطاعت از رهبری روحانی، و احسان ــ در زندگی عادی دشوار بود، آنان به انزوا و خلوت‌گزینی روی آوردند و به‌این‌ترتیب، زندگی رهبانی انفرادی شکل گرفت. نخستین زاهدان مسیحی در خلوت و تنهایی در بیابان زندگی می‌کردند، به‌ویژه در مصر که از سدۀ 2 ‌م به بعد، آزارهای دکیوس (دقیانوس) امپراتور در 250 م موجب پناه‌بردن بسیاری از مسیحیان به کوهها و بیابانها گردید. از آغازگران این زندگی رهبانی انفرادی پولس تبسی و آنتونی قدیس (ح 251-356 م) بودند که در تجرد و تنهایی در بیابان زیستند و رهبانیت را در مصر بنا نهادند. ازاین‌رو مصر به‌عنوان نخستین زادگاه زهد و رهبانیت مسیحی، نقش مهمی در جریان تحول رهبانیت از اواخر سدۀ 3 یا آغاز سدۀ 4 م تا نیمۀ سدۀ 5 م ایفا کرد.
در حدود سال 324 م و دوره‌های پس از آن، در مصر اصطلاح موناکوس با مشتقات آن رایج گردید که واژه‌ای یونانی بود که در گویشهای قبطی نیز به کار گرفته شد و با‌توجه‌به ریشۀ آن مونوس (به معنای تنها)، تأکید بر تجرد را نشان می‌داد. اما این خلوت‌گزینی در فضاهای انفرادی، مانند غار یا کلبه، با سازمان‌دهی پاکومیوس قدیس (ح 290-346 م، تقریباً هم‌عصر با آنتونی قدیس) که فرد مسیحی نوآیینی بود، به سبکی از زندگی جمعی رهبانی تبدیل شد. صومعۀ او که در 320 م در ساحل رود نیل شکل گرفت، دارای حجره‌های نیمه‌خصوصی بود که راهبان در آنها به تنهایی زندگی و عبادت می‌کردند، اما گاهی برای نیایشهای جمعی و صرف وعده‌های غذایی در کنار هم گرد می‌آمدند. بنای این دیر شامل مسیرهایی به نام لائورا (به معنای کوچه) بود که به مجمع، به نام سنوبیوم (از ریشۀ یونانی: koinos bios، به معنای زیستِ جمعی) ختم می‌شد؛ این واژه در تضاد با آنکوریت (از ریشۀ یونانی ـ لاتین anachorites، به معنی کسی که در انزوا و خلوت می‌زیـد)، یـا هرمیت (از ریشۀ یونانی ـ لاتین eremites، کسی که در بیابان زندگی می‌کند) است. در این صومعه، راهبان زیر یک سقف، و با نظارت و هدایت پدری روحانی زندگی می‌کردند و این آغاز شکل‌گیری صومعه بود.
از ابتدای سدۀ 4 م، باسیلیوس کبیر (ح 330- 379 م)، اسقف قیصریه در آسیای صغیر، به‌ویژه در کاپادوکیه، بر زندگی جمعی تأکید کرد و با شرکت‌دادن راهبان در امور خیریه و عام‌المنفعه، فعالیتهای دیگری را به امور روزمرۀ راهبان افزود (اسمیث، «طریق»، 11-15؛ تیمکو، 866؛ گریبومونت، 89, 90, 96؛ فایس، 872؛ کینگزلی، 30؛ متس، 460-461؛ ویتینگتن، 454؛ کابرول، 786؛ سوس، 1021؛ کمبی، 109-114؛ لین، 55).
از دیگر خاستگاههای نظام رهبانی انفرادی، باید از فلسطین و سوریه نام برد که در نیمۀ دوم سدۀ 4 م با همان هدف تزکیۀ روح و دل، اما با شدتی بیشتر از مصر، در آنجاها نیز پا گرفت. گفته می‌شود که بسیاری از حوادث کتاب مقدس (مانند رویدادهای سفر خروج، اعمال یحیای تعمیددهنده، روزۀ چهل‌روزۀ مسیح و جز آنها) در بیابانهای منطقۀ فلسطین رخ داد و نیز وعده‌های آخرالزمانی که با زیستن دنیوی ناسازگار بود، موجب روی‌آوردن نوآیینهای مسیحی به فلسطین شد. بنیان‌گذار رهبانیت در فلسطین را هیلاریون (ح 290-371 م) می‌دانند که به دست آنتونی قدیس به مسیحیت گروید و 22 سال در تجرد و انزوا زیست و صومعه‌های بسیاری را در اورشلیم و بیت‌لحم ایجاد نمود. جروم قدیس (331 یا 340-420 م) نیز به‌سبب تأسیس دیری در بیت‌لحم، از تأثیرگذاران رهبانیت در فلسطین به شمار می‌آید.
اما زندگی رهبانی در سوریه در اوایل سدۀ 4 م به دست آئونس یا اِئوگنیوس شکل گرفت که نخستین‌بار در آن منطقه زندگی زاهدانه را برای خود برگزید و ازاین‌رو، نقش او را در سوریه به‌سبب آغاز حیات رهبانی، مانند نقش آنتونی قدیس در مصر دانسته‌اند. راهبان این منطقه زهدورزی را از راهبان مصری فراتر بردند، چنان‌که برخی تنها با خوردن ریشۀ درختان و گیاهان وحشی روزگار می‌گذراندند، و برخی دیگر بر نوک ستونها و مناره‌ها سکنا داشتند (زاهدان ستون‌نشین) که معروف‌ترین آنها شمعون قدیس (د 459 م)، مشهور به شمعون ستون‌نشین بود. برخی دیگر نیز در تنۀ درختان و یا بر شاخه‌ها می‌زیستند (دندریتها) (اسمیث، همان، 19-21؛ متس، 461؛ پاپا‌دوپولس، 481؛ نیز نک‍ : کابرول، همانجا؛ لین، 78). این زاهدان می‌کوشیدند تا برای اعتلای روح، با ریاضت و زهد افراطی بر جسم چیره شوند، و به‌جای توجه به زندگی گذرا و ناپایدار، به حیات ابدی توجه داشته باشند (اسمیث، همان، 22). اما در سده‌های 5 و 6 م، به پیروی از الگوی پاکومیوس، در همۀ سرزمینهای شرقی شمار صومعه‌ها و راهبانی که در آنها زندگی می‌کردند، در مقایسه با زاهدانِ انفرادی افزایش یافت.
امروزه از نظر بنیان‌گذاری اصول کلاسیک رهبانیت، باسیلیوس کبیر (از آباء کاپادوکیایی)، پاتریارک رهبانیت شرق، و بندیکت نورسیایی (480-550 م)، پایه‌گذار صومعه‌ای در ایتالیا، پاتریارک رهبانیت غرب به شمار می‌آیند. نظام رهبانی بندیکت، ضمن تأکید بر رعایت اعتدال در ریاضت، آمیزه‌ای از عبادت، مطالعه و کارهای یدی را با نظارت مقامی روحانی به نام ابوت (از ریشۀ لاتین abbas، که همان واژۀ apa یا abba در سریـانی ـ آرامی، به معنای پدر است) برای راهبان در نظر می‌گرفت. از نظر او ساکنان دیر همچون یک خانواده، و رئیس دیر، پدر این خانواده به شمار می‌آمد.
در اواخر سدۀ 8 م / 2 ق، نظام رهبانی بندیکت، که در تمام اروپا به‌عنوان معیاری برای زندگی رهبانی پذیرفته شده بود، الگویی را برای شکل‌گیری معماری خاص صومعه‌ها در غرب به دست داد که در آن تمام ملزومات یک زندگی رهبانی در مجموعۀ ساختمانی گرد می‌آمد که در انگلیسی کلویستر نامیده می‌شود؛ راهبانی که در چنین مجموعۀ ساختمانی به‌عنوان دیر می‌زیستند، می‌توانستند به دور از آمیختگی با هیاهو و مشغله‌های زندگی مردم عادی، براساس 3 سوگند فقر، اطاعت و احسان به عبادت و مراقبه بپردازند و به مطالعه و امور معنوی خود مشغول باشند.
این سبک زندگی رهبانی با قوانین خاص آن از سدۀ 8 تا 12 م / 2-6 ق، تنها شکل حیات دینی در غرب به شمار می‌آمد (ویتینگتن، 455؛ مک‌ویلیامز، 304-306؛ درویچ، 9؛ متس، همانجا؛ کینگزلی، 30؛ تیمکو، 867؛ «فرهنگ»، II / 930؛ لین، 161-162).
به‌این‌ترتیب، می‌توان تحول ساختار صومعه‌ها را به‌ترتیب تاریخی این‌گونه بیان کرد: مجموعۀ لاورا، متشکل از اتاقهای فردی یا نیمه‌جمعیِ پراکنده در یک محوطه؛ مجموعۀ سنوبیوم متشکل از اتاقهای زیر یک سقف؛ مجموعه‌ای متشکل از خوابگاهی با دیوارهای نیمه که فضاهای فردی را از هم جدا می‌کرد؛ کلویستر یا صومعه‌های دارای خوابگاه جمعی و بدون فضاهای فردی که بخشهای مختلف آن پیرامون یک حیاط مرکزی قرار می‌گرفت (نک‍ : تیمکو، همانجا).
در قرون وسطى، هم در شرق و هم در غرب اعطای زمین به همراه کشاورزان ساکن آن به صومعه‌ها موجب رونق‌یافتن و گسترش صومعه‌ها شد و راهبان را از کارکردن برای به‌دست‌آوردن غذا رها ساخت. در اواخر سدۀ 14 م / 8 ق، در برابر این صومعه‌های بزرگ و ثروتمند، در کوه آتوس در یونان نظام رهبانی «خود انضباطی» شکل گرفت که در آن دو یا 3 راهب با یکدیگر می‌زیستند و هریک مایملک شخصی خود را داشتند و مسئول دخل‌وخرج خود بودند. بر این اساس هریک از راهبان می‌بایست خود امور زندگی‌ خود را سامان می‌داد. با‌این‌همه، زندگی رهبانیِ جمعی شکل رایج رهبانیت در شرق باقی ماند و صومعه‌های کوه آتوس، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نهادهای رهبانیِ شرق تا دورۀ معاصر به حیات خود ادامه دادند (همانجا).
اما در غرب، رهبانیت تغییرات بیشتری را تجربه کرد. صومعه‌های قرون وسطى، بیشتر زنان و مردانی از خاندانهای اشرافی را در خود جای می‌دادند که اوقات خود را به عبادت و نیایش به زبان لاتین، و پرداختن به کارهای هنری و امور عقلانی می‌گذراندند و کشاورزان کارهای یدی را برای صومعه انجام می‌دادند. به‌این‌ترتیب، صومعه‌ها به‌تدریج از ثروت و قدرت بیشتری برخوردار شدند که به نوبۀ خود زمینۀ جنبشهای اصلاحی و گاه مصادرۀ اموال صومعه را فراهم می‌آورد.
در سدۀ 16 م / 10 ق، زندگی رهبانی در کلیساهای اصلاح‌شده حذف گردید، اما در کلیسای کاتولیک رومی تا پیش از انقلاب فرانسه و به حکومت رسیدن ناپلئون تداوم یافت و آنگاه تا مرز نابودی پیش رفت. در نیمۀ سدۀ 19 م / 13 ق، تجدید حیاتی در زندگی رهبانی در همۀ کشورهای اروپای غربی و مرکزی، به‌جز اسکاندیناوی رخ داد و سرانجام زندگی رهبانی به آمریکا و سرزمینهای دیگر نیز راه یافت (تیمکو، 868؛ متس، 462؛ «فرهنگ»، همانجا).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: