صفحه اصلی / مقالات / دموکرات آذربایجان، فرقه /

فهرست مطالب

دموکرات آذربایجان، فرقه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 21 آذر 1398 تاریخچه مقاله

ج ـ پیشرفت کند دولت مرکزی، گامهای مؤثر سیاسی و عملی

تشکیل فرقۀ دموکرات آذربایجان و اعلام حکومت خودمختار، بازتابهایی در تهران داشت. بااین‌حال سفارت شوروی در تهران و دولتمردان مسکو خود را به‌کلی بی‌خبر از وضعیت آذربایجان نشان می‌دادند و رویدادهای جاری در آنجا را شورشی داخلی و محلی می‌نمایاندند (نک‍ : حسنلی، همان، 99). وقتی تهران از اثر ضربۀ اولیۀ تشکیل فرقۀ خودمختار آذربایجان بیرون آمد، حرکتهای ملی نیز اندک‌اندک در تهران آغاز شد. پلیس تهران، مرکز حزب توده را اشغال کرد و فریدون کشاورز، نمایندۀ توده‌ای مجلس، از مردمی که هجوم آورده بودند، کتک خورد. میهن‌پرستان ایرانی از هر طیفی با حرکت دموکراتهای تبریز مخالفت نشان دادند (همو، آذربایجان، 131؛ قس: کسروی، 55). در زیر فشار شوروی، دولت سقوط کرد و حکیمی در آبان 1324 / نوامبر 1945، نخست‌وزیر شد. درست چند روز بعد از آن، نخستین اجلاس عمومی فرقه در تبریز برگزار شد و کوملۀ کردستان هم اعلام موجودیت کرد و در بهمن‌ماه جمهوری کردستان تشکیل شد (فاوست، 57، 59؛ حسنلی، فراز، 121-122).
حکیمی در گفت‌وگو با سفارت شوروی در تهران، با بازی دوگانۀ شوروی روبه‌رو شد. آنها با زورگویی آشکار از یک سو به بهانۀ جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی با فرستادن نیروی ارتش به آذربایجان مخالفت کردند و از سوی دیگر فرستادن استانداری با اختیار تام را منوط به موافقت کاردار شوروی در تبریز نمودند. بااین‌حال دولت، زیر فشار عمومی، دست به اعزام نیروی ارتش به سوی آذربایجان زد، اما ارتش سرخ در شریف‌آباد قزوین، جلو ستون نظامی ایران را گرفت. البته حکیمی نیز درعین‌حال با آگاهی از قدرت ارتش سرخ همچنان می‌کوشید قضیه را از راه سیاسی حل کند؛ به همین جهت با تهدید به استعفا ــ که از بیم روی کار آمدن نخست‌وزیری مقتدر یـا تندرو زیاد مورد علاقۀ شوروی نبـود ــ سرانجام شورویها را وادار ساخت به فرستادن استاندار از سوی تهران گردن نهند (کسروی، 46-47؛ جهانشاه‌لو، 168؛ حسنلی، آذربایجان، 145-146، 166، 172). بیات با اختیار تام به استانداری آذربایجان فرستاده شد. مذاکره با پیشه‌وری به‌سختی ادامه یافت و او دلگرم به پشتیبانی شورویها، باوجود نرمش بیات، در موضع خود سرسخت‌تر هم شد و بیات نیز سرانجام بی‌فایده به تهران بازگشت (همان، 174-175؛ بیانی، 221).
در این مرحله، درحالی‌که آذربایجان از نظر اداری و نظامی کاملاً در اختیار دموکراتها قرار داشت، بُعد جهانی مسئلۀ آذربایجان کاملاً آشکار گردید. دولتهای آمریکا و انگلیس می‌کوشیدند با آرامش، متفق دیروز و حریف امروز در سهم‌خواهی از نفت ایران را به تخلیۀ خاک این کشور برانگیزند. آمریکا، خواه با هدف کسب اعتماد ایران و خواه به قصد جلوگیری از زیاده‌خواهی شوروی، روی‌هم‌رفته به سـود ایران موضع‌گیری کرد (نک‍ : حسنلی، همـان، 209-212). وزیر خارجۀ انگلیس در مجلس عوام به سود ایران سخن گفت. نمایندگان دو کشور در مسکو، کمک ایران را در جنگ جهانی دوم به استالین یادآور شدند و افزودند که ایران به سازمان ملل شکایت خواهد کرد. استالین در پاسخ چنین وانمود کرد که شوروی از شکایت ایران بیمی ندارد. ایران که از عدم تمایل واقعی شورویها از طرح شکایت آگاه بود، تقی‌زاده، سفیر ایران در لندن را مأمور آماده‌ساختن مقدمۀ طرح شکایت به سازمان ملل کرد. موضوع در طی دو نشست در بهمن 1324 / ژانویۀ 1946، طرح و بررسی شد و قطعنامۀ سازمان ملل، مذاکرۀ مستقیم دو طرف را توصیه کرد. درواقع حکیمی نیز از یک سو همچنان راه مذاکره را باز گذاشت، و از سوی دیگر به دنبال‌کردن قضیه در سازمان ملل پرداخت (همو، فراز، 102، 124-125؛ بیانی، 351-355؛ کسروی، 47- 48).
با داغ‌شدن جو داخلی کشور و حرکتهایی در مجلس که چیزی به پایان دورۀ آن نمانده بود، دولت حکیمی استعفا کرد و چند روز بعد (11 بهمن 1324 ش / 31 ژانویۀ 1946 م) احمد قوام به نخست‌وزیری رسید. گروه نمایندگان توده‌ای مجلس، قطعاً با موافقت شورویها، تشکیل دولت قوام را امکان‌پذیر ساختند. استالین پیام تبریک فرستاد و قوام در پاسخ برای سفر به شوروی اظهار تمایل کرد که بی‌درنگ با استقبال شوروی روبه‌رو شد و دعوت‌نامۀ رسمی برایش ارسال گردید، درحالی‌که با وجود تمایل حکیمی، این فرصت هرگز به او داده نشده بود (حسنلی، همان، 125، 130-131، آذربایجان، 281، 299-300؛ بیانی، 368).
به احتمال بسیار زیاد، در چند روز آغازین بهمن‌ماه، روزهای پایانی دولت حکیمی، ارتباطهایی بین قوام و عاملان شوروی، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، صورت گرفته، و قوام به‌نحوی رضایت شوروی را کسب کرده بود. درعین‌حال، نظر و قطعنامۀ سازمان ملل و به‌طور کلی افکار عمومی جهان غرب، نیز در این چرخش سیاسی شوروی بی‌تأثیر نبوده است. روی‌هم‌رفته، سیاست شوروی در این سالها چنان نشان داده بود، و سپس‌تر نیز نشان داد که سختی و خشونت و نرمش‌ناپذیری، روش کاربردی آنها بود و همواره در آخرین لحظه قصد نهایی خود را آشکار و عملی می‌ساختند. درعین‌حال، قوام هم که سیاست‌مداری پخته بود، حرکتی پیچیده را آغاز کرد. تردیدی نیست که او در عین جلب نظر توده‌ایها، به شکلی پوشیده اعتماد گروههای ملی و حتى شاه را نیز جلب کرد. باتوجه‌به حرکتها و اقدامهای قوام، می‌توان از روی انصاف گفت که وی کارها را از روی تصادف و همراهی با سیر رویدادها انجام نداد، بلکه از آغاز برنامه‌ای مشخص و پیچیده در ذهن داشته است. او به‌زودی به شوروی سفر کرد و پس از بازگشت هم سیاستی پیش گرفت که شورویها را به تحقق اهداف خود در ایران به دست قوام، مهم‌تر از همه امتیاز نفت شمال، امیدوار ساخت (تفصیل را، نک‍ : ه‍ د، قوام‌السلطنه). پس از مذاکرات سخت و تکاپوهای پیچیدۀ سیاسی، قوام موفق شد شوروی را به خارج‌ساختن قوای خود از ایران و آذربایجان وادارد.
در برابر اعتراض پیشه‌وری به خروج ارتش سرخ، استالین او را به سازش با شرایط موجود خواند. ظاهراً استالین مایل بود دولت ایران فرقه را به رسمیت بشناسد؛ اما قوام با هوشیاری، در عین آنکه باب مذاکرۀ فرسایشی با فرقه را باز کرده بود، هرگز آن را به رسمیت نشناخت (نک‍ : حسنلی، همان، 361، 424-426، فراز، 176- 179؛ قس: جهانشاه‌لو، 169). هم‌زمان، هیئتی به ریاست مظفر فیروز از تهران به تبریز رفت و کمی بعد، هیئت پنجاه‌نفرۀ فرقۀ دموکرات به سرپرستی پیشه‌وری همراه با جهانشاه‌لو به تهران آمدند. بازگشت این هیئت به تبریز هم‌زمان بود با آخرین مرحلۀ خروج نیروهای شوروی از آذربایجان. از این مذاکره هیچ نتیجۀ خاصی گرفته نشد. شاه درخواست فرقه را برای تأیید درجه‌های امیری و افسری جزء که به کسانی بدون صلاحیت داده شده بود، نیز ترفیع افسرانی که به فرقه پیوسته بودند، به‌صراحت و با تندی رد کرد. تهران پذیرفت که دکتر سلام‌الله جاوید، از سران فرقه، به‌عنوان استاندار آذربایجان تعیین شود. شاه نیز در حرکتی انحرافی یک خودرو به او هدیه کرد و پرداخت یک میلیون تومان را هم برای هزینۀ لوله‌کشی آب تبریز به عهده گرفت (بیانی، 559-562؛ حسنلی، آذربایجان، 459-460؛ اخگر، 67؛ رضا، 41؛ جهانشاه‌لو، 179-180). سران فرقه در این مرحله، چند ماه بدون حضور ارتش شوروی به حکومت خود ادامه دادند، اما روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شدند و از نظر روانی وضعیت بدتری پیدا می‌کردند. البته هنوز کسانی از افسران شوروی در لباس نیروهای فرقه در آذربایجان، ظاهراً برای آموزش نظامی و دراصل برای زیرنظرداشتن وضعیت، حضور داشتند (قس: نظری، 187).

د ـ حرکت ارتش ایران به سوی آزادساختن آذربایجان و پایان کار فرقه

از مردادماه، آرام‌آرام تحولهایی در وضعیت پدید آمد. در 6 مرداد 1325 ش / 20 ژوئیۀ 1946 م، اشرف پهلوی خواهر شاه به مسکو رفت (حسنلی، فراز، 185). قوام وزیران توده‌ای را از دولت خود کنار گذاشت و انتخابات مجلس را عقب انداخت و پاسخی محکم به اعتراض دولت شوروی داد (همان، 189- 190؛ فاوست، 129). چنین به نظر می‌آید که شاه و نخست‌وزیر بر سر اقدام نهایی به توافق رسیده بودند. هر دوی آنها، با حرکتهای خود، به شوروی چنین فهمانده بودند که به موضوع نفت علاقه دارند؛ گرچه پیدا بود که شوروی می‌کوشد تا فرقۀ دموکرات در آذربایجان فعال است، قراداد نفت به نتیجۀ نهایی برسد، و این همان چیزی بود که نخست‌وزیر به بهانه‌های مختلف در برابر آن ایستادگی می‌کرد. سرانجام در دهۀ دوم آذر 1325 ش، دولت ایران تصمیم نهایی را برای اعزام نیرو به آذربایجان گرفت. ارتش، به فرماندهی سپهبد رزم‌آرا، مقدمۀ کار را فراهم کرد.
روز 13 آذر 1325 ش / 4 دسامبر 1946 م، اولین ستون ارتش ایران با عنوان حفظ امنیت انتخابات به سوی آذربایجان حرکت کرد. در برابر وضعیت دوگانه‌ای که در آذربایجان، به‌ویژه تبریز، یعنی مقابلۀ مردم در برابر فرقه که بیشتر مهاجر و خارجی بودند، مشاهده می‌شد، کنسولگری شوروی با نشان‌دادن نامۀ استالین به پیشه‌وری، به سران فرقه توصیه کرد مقاومت را رها کنند (نیکبخت، 166-167؛ قس: شفایی، 136، 146). البته دولت شوروی رسماً به آغاز تحرک ارتش ایران در آذربایجان اعتراض کرد. اندکی بعد وزارت خارجۀ آمریکا به دستور ترومن، رسماً به شوروی هشدار داد که در صورت مداخلـۀ نظامـی، آمریکا هـم وارد معرکـه خواهد شد. به همین دلیـل، شوروی در برابر اصرار زیـاد فـرقه بـرای ارسال کمک مالی و نظامی، تنها به پشتیبانی معنوی بسنده کرد. باوجود اصرار باقروف، استالین دستور عدم مداخله داد (نک‍ : حسنلی، همان، 201).
در آذر 1325 / دسامبر 1946، شاه با هواپیما به زنجان رفت؛ مدتی با سپهبد رزم‌آرا در خلوت به بررسی نقشۀ حمله پرداخت و با صدور فرمان حمله، خود به تهران بازگشت؛ سپس با هواپیمایی که شخصاً هدایت می‌کرد، در منطقه پرواز کرد و پیشرفت ارتش را زیر نظر گرفت (بیانی، 601-602). در فاصلۀ چند روز بعد، ارتش از زنجان گذشت و به جبهۀ قافلان‌کوه نزدیک شد. 20 آذر / 11 دسامبر، در جلسۀ فوق‌العاده، محمد بی‌ریا، وزیر فرهنگ فرقه، به‌جای پیشه‌وری برگزیده شد. به تعبیر فرقه، پیشه‌وری، پادگان، و جهانشاه‌لو که مخالف تسلیم و حل مسالمت‌آمیز اختلاف فرقه با احمد قوام، و به‌سخنی‌دیگر موافقِ دادن امتیاز نفت به شوروی بودند، به باکو تبعید شدند (جهانشاه‌لو، 152، 188؛ قس: حسنلی، همان، 204). مقصود از این حرکت، با سوءاستفاده از سادگی محمد بی‌ریا، فرار سران اصلی فرقه به خاک شوروی بود. خود بی‌ریا نیز پس از چند روز اختفا از ترس مردم و ارتش ایران، سرانجام با کمک عامل شوروی، به آن سوی مرز گریزانده شد (جهانشاه‌لو، 152). ظاهراً در همان روز 20 آذر و یا شاید روز قبل از آن، جهانشاه‌لو با پیشه‌وری به دیدار سرهنگ قلی‌اف، رئیس پنهان پیشه‌وری، به کنسولگری شوروی رفتند. پیشه‌وری در حال عصبانیت از کمک شوروی و ماندن و مبارزه حرف زد. قلی‌اف عصبانی شد و گفت: آن‌کس که تو را آورد، می‌گوید برو! سپس دستور داد برای ساعت 8 شب آمادۀ حرکت به مرز جلفا باشند (همو، 190).
صبح روز 21 آذر، با پیشرفت ارتش ایران در جبهۀ قافلان‌کوه، غلام‌یحیى، ژنرال فرقه و فرمانده نیروی 18هزارنفری فداییان، با تلفن از وضع بد نیروها، ترس آنان از تانک و هواپیما، و فرار آنان از جبهۀ جنگ به پیشه‌وری خبر داد. کاویان، ژنرال دیگر فرقه و وزیر جنگ آذربایجان، به پیشه‌وری فرمان ایستادگی دادند؛ اما کار با فرمان از پیش نرفت. غلام‌یحیى در حال فرار پلها را منفجر می‌کرد تا ارتش ایران به او نرسند؛ در شهر میانه، پولهای بانکها را غارت کرد و مردانش مغازه‌ها را خالی کردند؛ از آنجا به تبریز و جلفا رفت و با همراهانش مانند دیگر سران فرقه به خاک شوروی گریخت (بیانی، 636-637؛ نیکبخت، 167-170؛ قس: دانشیان، 204- 207، که ادعا می‌کند فقط پول دولت را از بانکها برای هزینۀ فداییها گرفته، ولی به پولهای مردم دست نزده است؛ نیز نک‍ : نظری، 228- 229). دیگر ژنرال فرقه، جعفر کاویان نیز در هنگام فرار، چند کامیون پر از اثاث، جواهر، برنج و روغن، با خود به آن سوی مرز برد (نک‍ : رضا، 66، 137). در طول 3 روز، 20 تا 23 آذر، جمعاً در حدود ده‌هزار نفر سران، مهاجران، پیوستگان، افسران، فداییان فرقه و خانواده‌هایشان از مرز جلفا گذشتند. دولت شوروی حدود هزار نفر از آنان را زندانی کرد (حسنلی، فراز، 205، 210-211). دربارۀ شمار فراریان، نحوۀ فرار و وضعیت استقرار فراریان در بهشت خیالی، دهها کتاب و خاطره‌های خواندنی نوشته شده است (مثلاً نک‍ : نظری، 249 بب‍‌ ؛ رضا، جم‍‌ ).
روز 22 یا 23 آذر، نیروی ارتش وارد تبریز شد. در طول یکی ـ دو روز پیش از آن، مردم تا توانسته بودند، پیوستگان فرقه را دستگیر کرده بودند. دربارۀ رفتار مردم با فرقه‌گرایان، و جلوگیری‌نکردن ارتش از آن و اعدامهای خود ارتش، خبرهای غیررسمی و درعین‌حال غیرقابل‌اعتماد به‌علت تناقضهای موجود در آنها، از منابعی مغرض و غیرقابل‌اعتماد، همچون حزب توده، منتشر شده است (مثلاً نک‍ : حسنلی، همان، 207، 208، 209؛ قس: نیکبخت، 180-181). به‌هرروی، تا پایان آذرماه، تمام آذربایجان به تصرف ارتش ایران درآمد. کمی بعد نیز فرمان عفو عمومی صادر شد (اخگر، 72؛ بیانی، 644) و به‌این‌ترتیب غائلۀ دموکرات آذربایجان در ایران پایان یافت.

تحلیل کلی رویداد

فرقۀ دموکرات آذربایجان، هرگز ویژگیهای یک نهضت و حرکت شورشی و اعتراض‌آمیز را نداشت. برخلاف نهضت جنگل که نخست به‌عنوان حرکتی مردمی در گیلان سر برآورد و پس از آن شوروی در آن نفوذ کرد، فرقۀ دموکرات آذربایجان، از آغاز ساخته‌وپرداختۀ شوروی بود (نک‍ : جهانشاه‌لو، 255). حکومت شوروی که درست در سال آغاز جنگ جهانی دوم (1939 م)، اوکراین و بلاروس غربی را به خاک خود الحاق کرده، و بی‌درنگ در پایان جنگ نیز بخش اعظم اروپای شرقی را در پشت به‌اصطلاح پردۀ آهنین زیر نفوذ خود درآورده، و اکنون به فکر اجرای نقشه‌های دور و درازی در ایران افتاده بود (قس: حسنلی، آذربایجان، 7- 8)، فرقه را برای رسیدن به این هدفها ایجاد کرد.
نام جعلی کشور آذربایجان، دراصل از طرف ترکهای جوان که در جریان جنگ جهانی اول برای احیای امپراتوری ازهم‌پاشیدۀ عثمانی فعالیت می‌کردند، بر روی قسمتی از منطقۀ قفقاز که در تاریخ به اران شهرت داشت، گذاشته شده بود. انگیزۀ آنان، که پیش از آن نتوانسته بودند مردم آذربایجان را به سمت خود جلب کنند، در این نام‌گذاری جعلی این بود که در آینده بتوانند آذربایجان ایران را به آن الحاق کنند و هر دو به ترکیه بپیوندند (نک‍ : بارتولد، 70-71؛ رضا، 120-121). پس از انقلاب کمونیستی روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، این فکر خودبه‌خود از جریان خارج شد. حال، با جنگ جهانی دوم و اشغال شمال ایران به دست ارتش سرخ، میر جعفر باقروف، رئیس‌جمهور آذربایجان شوروی، با اندیشه‌های قوم‌گرایانه، چنان‌که حتى تهران را هم جزو آذربایجان می‌پنداشت (نک‍ : حسنلی، فراز، 19) یا چنین وانمود می‌کرد، باتکیه‌بر این فرضیه و هم‌زبانی دو منطقۀ قفقاز و آذربایجان، عامل اجرای سیاست توسعه‌طلبانۀ شوروی گردید. او ظاهراً تصور می‌کرد که با کمی تبلیغات دروغین و شعارهای عدالت‌محور برضد نظام سنتی ارباب و رعیتی در کشاورزی ایران، مردم آذربایجان را فریب خواهد داد؛ اما مقاومت آذربایجانیان وطن‌پرست، به‌استثنای معدودی هوادار حزب توده که از سیاست شوروی اطاعت محض داشتند و شماری غوغاییان فرصت‌طلب، فرقه را بر آن داشت تا برخلاف شعارهای مردم‌فریب، با خشونت و آدمکشی، و واردکردن آدمکش حرفه‌ای از شوروی، به حکومت بپردازد. بااین‌حال، مرگ آیت‌الله اصفهانی در 13 آبان 1325 ش / 4 نوامبر 1946 م، چنان شوری در مردم تبریز و سراب به وجود آورد که کنسول شوروی با اظهار شگفتی و عصبانیت به کمونیسم ساختۀ پیشه‌وری اعتراض کرد (نیکبخت، 162-163). حکیمی نخست‌وزیر که خود آذربایجانی بود و بر ایرانی‌بودن آذربایجان تأکید داشت، پیشه‌وری را به‌درستی قفقازی دانست، نه نمایندۀ مردم آذربایجان، و هرگز حکومت فرقه را به رسمیت نشناخت (نک‍ : حسنلی، همان، 101). خلیل ملکی را که شورویها به‌عنوان مسئول ایالتی حزب توده، برای پیوند حزب و فرقه، به آذربایجان آوردند، به‌دلیل مخالفت با این قوم‌گرایی بی‌منطق، چند روز بیشتر نتوانستند تحمل کنند و به‌سرعت او را به تهران بازگرداندند (نک‍ : رضا، 39، 58).
نقطۀ اشتراک حزب توده و فرقۀ دموکرات سرسپردگی به شوروی بود. باوجود کسانی از نسل کمونیستها در حزب توده که به استقلال ایران می‌اندیشیدند، شوروی به‌سرعت در آن نفوذ کرد، چنان‌که مقارن سالهای 1325 و 1326 ش / 1946 و 1947 م، این حزب کاملاً به‌صورت عامل سازمان جاسوسی شوروی و عامل اجرای سیاست آن دولت در ایران درآمده بود. حمایتهای گوناگون ازجمله حمایت مالی شوروی، به‌ویژه در زمان اشغال، حزب توده را به نهاد قدرتمندی در عرصۀ سیاست ایران تبدیل کرده بود. برپایۀ آنچه از مجموع منابع برمی‌آید، حزب توده درحقیقت بازوی کمکی و صدای سیاسی فرقه در تهران به شمار می‌رفت، اما هماهنگی از سوی عامل شوروی انجام می‌گرفت. نکتۀ قابل‌تأمل این است که حزب توده مستقیماً با سازمان جاسوسی و وزارت خارجۀ شوروی در ارتباط بود، درحالی‌که فرقه با دستگاه رهبری آذربایجان شوروی پیوند داشت (نک‍ : همو، 103، 126؛ قس: فاوست، 75- 78). به‌علاوه، پیشه‌وری باآنکه سرسپردۀ شوروی بود، با حزب توده اختلافی شخصی هم داشت، زیرا نمایندگان توده‌ای مجلس شورای ملی، زمانی اعتبارنامۀ نمایندگی او را در کنگرۀ اول این حزب رد کرده بودند (رضا، 131).
دوگانگی سیاستهای شوروی در باب فرقه نیز به اختلاف وزارت خارجۀ شوروی و حکومت جمهوری آذربایجان شوروی برمی‌گردد. دهها مورد از این اختلاف‌نظر و دوگانگی در سیاست شوروی در جریان فرقه‌سازی پیش آمد. در زمان حضور هیئت تبریز در تهران، از باکو دستور آمد که فرقه در برابر دولت تهران ایستادگی کند، درحالی‌که سادچیکف، سفیر شوروی، به هیئت توصیه می‌کرد با تهران سازش کنند (نک‍ : جهانشاه‌لو، 170-174، 182). سیاست رسمی خارجی شوروی، نگاه وسیع‌تری به ایران داشت و به آذربایجان به‌عنوان وسیله‌ای برای نفوذ گسترش خود در تمام ایران می‌نگریست؛ درحالی‌که باقروف که مباشر این ماجرا شده بود، تنها براساس جاه‌طلبی شخصی خویش مایل به الحاق دو آذربایجان به یکدیگر بود و ظاهراً در این قضیه تنها به گسترش نفوذ و مقام خود فکر می‌کرد و متوجه ناسازگاری شعارهای کمونیستی و قوم‌گرایی نبود (قس: رضا، 50، 58، 94، 97؛ حسنلی، فراز، 9، 18- 19). این اختلاف‌نظر، به دستگاه فرقه هم سرایت کرده بود. پیشه‌وری در مقام رئیس فرقه، گاه با سیاست رسمی شوروی تقابل پیدا می‌کرد و به همین جهت دولت شوروی فرزند او را به آذربایجان شوروی انتقال داد تا به‌عنوان تحصیل، ظاهراً به‌عنوان نوعی گروگان، از او استفاده شود (نک‍ : همان، 73).
پس از فرار اعضای فرقه به خاک آذربایجان شوروی، به‌استثنای سران فرقه که به پاداش انجام مأموریت خود از وضع نسبتاً مناسبی برخوردار بودند، چند هزار عضو آن و نیز آذربایجانیها و افسران توده‌ای ارتش ایران که به فرقه پیوسته و فرار کرده بودند، و به‌خصوص آنان که با خانواده گریخته بودند، به وضعی سخت رقت‌انگیز گرفتار آمدند (مثلاً نک‍ : شفایی، 125؛ رضا، 63- 68، 81-83). سازمان فرقه پس از فروپاشی در ایران، همچنان در قفقاز به نوعی حیات مجازی ادامه داد. دولت شوروی که فریب قوام را خورد و نتوانست از طریق او به نفت ایران برسد، همچنان در صدد بود از فرقه دوباره استفاده کند؛ در چند نوبت برای آماده‌سازی افسران برنامه‌ریزی شد تا آنان را برای خراب‌کاری به ایران بفرستند (نک‍ : نظری، 294-297). اما به‌هرحال، سرانجام سیاست وزارت خارجۀ شوروی بر سیاست باقروف ترجیح نهاده شد (نک‍ : رضا، 80). پیشه‌وری که همچنان ریاست فرقه را بر عهده داشت، در یک حادثۀ مشکوک رانندگی کشته شد (نظری، 297). پس از آن، مدتی صادق پادگان، سپس غلام‌یحیى و پس از او چشم‌آذر ریاست فرقه را عهده‌دار شدند (نک‍ : رضا، 132-133). ظاهراً در این دوره، یعنی هم‌زمان با مرگ پیشه‌وری و بعد از آن، سیاست دولت شوروی تغییر کرده بود و دیگر مایل به فرستادن فرقه به ایران نبود. حفظ سازمان فرقه و تعیین رئیس برای آن نیز به قصد مدیریت و زیرنظرداشتن آنان صورت می‌گرفت.

مآخذ

 اخگر، ایرج، مرگ هست و بازگشت نیست، تهران، بی‌تا؛ بارتولد، و. و.، جایگاه مناطق اطراف دریای خزر در تاریخ جهان اسلام، ترجمۀ لیلا رُبن‌شه، تهران، 1375 ش؛ بیانی، خانبابا، غائلۀ آذربایجان، تهران، 1375 ش؛ پسیان، نجفقلی، مرگ بود بازگشت هم بود، تهران، 1327 ش؛ جهانشاه‌لو افشار، نصرت‌الله، ما و بیگانگان، به کوشش نادر پیمایی، رشت / تهران، 1386 ش؛ حسنلی، جمیل، آذربایجان ایران، آغاز جنگ سرد، ترجمۀ منصور صفوتی، تهران، 1387 ش؛ همو، فراز و فرود فرقۀ دموکرات آذربایجان، ترجمۀ منصور همامی، تهران، 1383 ش؛ دانشیـان، غلام‌یحیى، «خـاطـرات»، ترجمۀ رحیم نیکبخت و اصغر حیدری، فرقه ... (نک‍ : هم‍ ، نیکبخت)؛ رضـا، عنـایت‌الله، ناگفته‌ها، به کوشش عبدالحسین آذرنگ و دیگران، تهران، 1391 ش؛ شفایی، احمد، قیام افسران خراسان ... ، تهران، 1365 ش؛ فاوست، لوئیز لسترینج، ایران و جنگ سرد، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، 1374 ش؛ کردها و فرقۀ دموکرات آذربایجان (گزارشهایی از کنسولگری آمریکا در تبریز)، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، 1389 ش؛ کسروی، احمد، از سازمان ملل متفق چه نتیجه تواند بود؟، تهران، 1324 ش؛ نظری، حسن، گماشتگیهای بدفرجام، تهران، 1376 ش؛ نیکبخت، رحیم و اصغر حیدری، فرقۀ دمکرات در سراب، تهران، 1388 ش.

منوچهر پزشک

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: