صفحه اصلی / مقالات / اصحاب اخدود /

فهرست مطالب

اصحاب اخدود


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 25 شهریور 1398 تاریخچه مقاله

 ضبطی برای ذونواس، دشوار شمرده‌اند (عابدین، 46-47).
در نگرشی به منابع تاریخی اسلامی نیز، باید یادآور شد كه در سخن از نام ذونواس، عموماً زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم او مطرح گردیده، و ذونواس برای وی لقب تلقی شده است (نك‍ : ابن‌هشام، التیجان، 301؛ ابن حبیب، 368؛ دینوری، 61؛ بیرونی، 180). بنا به نقل حمدالله مستوفی (ص 73)، ذونواس پادشاه حمیر، در زمان شاهی قباد ابن فیروز (نیز نك‍ : حمزه، 105-106، كه او را معاصر با قصی بن كلاب و فیروز پسر یزدگرد می‌داند)، پس از كشتن پادشاهی به نام ذوشناتر به تخت نشست (نیز نك‍ : ابن حبیب، همانجا؛ درمورد سلسله شاهان حمیر، نك‍ : بن زوی، 174). او واپسین پادشاه حمیریان بود كه گفته شده 36 سال بر مسند حكومت بود (نك‍ : بیرونی، همانجا). بنا به روایات در منابع اسلامی، ذونواس كه پیش‌تر بر دیانت یهود نبود، چون به این دین گروید، بر آن شد تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را كه سربتابند، به قتل رساند (مثلاً نك‍ : دینوری، همانجا؛ قس: بن زوی، 180).

اخدود در روایات اسلامی و مسیحی

در بررسی تطبیقی داستان در منابع اسلامی و گزارشهای كهن مسیحی، نخست باید گفت كه اگر در منابع اسلامی انگیزۀ پرداختن به داستان اصحاب اخدود، همانا یاد كرد قرآن كریم از این قوم است، ذكر ایشان در گزارشهای مسیحی بیشتر یادكردی از شهیدان بوده، و هدف گزارشگران، شعله‌ور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و دربارۀ
گزارشهای اقدم، برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه برضد دولـت یهـودی حمیر بوده است (نك‍ : نولدكه، 330-331)؛ پیداست كه مؤلفان این نوشته‌ها، به مذهب مورد حمایت بیزانس گرایش داشته‌انـد و این نكتـه، تحلیل یـاد شـده را مؤیـد می‌سـازد (نك‍ : پیگولوسكایا، 29-30؛ اشروتر، 367).
نوشته‌های مسیحی مورد بحث، از آن رو كه به زمان وقوع حادثه نزدیك‌تر، و در بسیاری موارد مبتنی بر شنیده‌هایی از شاهدان ماجرا بوده‌اند، از اعتبار ویژه‌ای برخوردارند و اگرچه در آنها بزرگ‌نماییهایی راه یافته است، اما این نكته از اعتبار آنها در حكایت از اصل واقعه نمی‌كاهد. در اخبار اسلامی و مسیحی، به طور مشترك ذونواس (با توجه به اختلاف نام وی در منابع) به‌عنوان یك یهودی مخالف با مسیحیت وشخصی كافر شناسانده شده است (مثلاً نك‍ : «كتاب حمیریان»، 105, 106، جم‍ ؛ «اعمال قدیس حارث»، 49؛ «سرود یوحنا»، 404؛ برای منابع اسلامی، نك‍ : سطور بعد).
به عبارتی چكیده، داستان بدین‌گونه آغاز می‌شود كه ذونواس به هر دلیل به نجران لشكر كشید و شهر را محاصره كرد؛ اما به سبب استواری باروی شهر از ورود بدان بازماند و او در فراسوی بارو اردو زد. ذونواس كه در پی تدبیری برای گشودن دروازۀ شهر بود، نزد فرستادگانِ صلح قسم یاد كرد كه در صورت صلح، به اهالی آن دیار آسیبی نخواهد رساند. پس از گشایش دروازه‌ها، ذونواس به سوگند خود وفادار نماند، در آغاز از آنان اموالشان را طلب كرد و سپس سربازان خود را به درون شهر فرستاد كه بسیـاری از مردم را دربند كرده، نزد او به اردوگاه آوردند (نك‍ : «كتاب حمیریان»، 107 به بعد؛ «اعمال قدیس حارث»، 52-53؛ نیز: جفری، 205، به نقل از نامۀ سیمون بت ارشام).
شایستۀ ذكر است كه برپایۀ آنچه در «اعمال قدیس حارث» (متن یونانی) آمده است (نك‍ : موبرگ، 28). ذونواس خود شخصاً به شهر وارد شده، و رویارویی او با مردم نجران در درون شهر رخ داده بوده است (نیز قس: دینوری، 61-62، كه پس از كشتن عبدالله بن ثامر پیكر او را در حصار شهر انداختند). ذونواس (= مسروق) مردم شهر را بر سر دو راهی قرار داد و آنان را بین قبول دین یهود و دوری گزیدن از اعتقادات مسیحی خود یا تن دادن به مرگ مخیر كرد (نك‍ : «كتاب حمیریان»، 109؛ قس: «اعمال قدیس حارث»، 52؛ «سرود یوحنا»، 403؛ جفری، همانجا؛ نیز: ابن هشام، السیرة، 1 / 37؛ طبری، تاریخ، 2 / 123؛ مقدسی، 3 / 183). آشكار است كه برای بیشتر مردم، پای‌بندی به باورهای مذهبی خویش و قبول راه نخست، افتخارآفرین بود و به همین دلیل، به بیان
مشترك منابع اسلامی و مسیحی، لشكریان ذونواس، مردم را از دم تیغ گذرانیده، كلیساها و اناجیل را سوزانیدند (ابن حبیب، 368؛ مقدسی، 3 / 182-183؛ ابوالفرج، 22 / 318؛ «كتاب حمیریان»، 102, 110-111؛ نیز جفری، 209).
دیگر از مشتركات، آن است كه ذونواس افزون‌بر كشتار مردم به تیغ، فرمان داد تا گودالی (در برخی روایات به طول 40 ذراع و عرض 12 ذراع) كندند و پس از آكندن آن از آتش، مردمِ معتقد به دین مسیح (ع) را در آن افكندند (ابن هشام، التیجان، 301؛ ابن قتیبه، 637؛ زمخشری، 4 / 730-731؛ «كتاب حمیریان»، 102, 114؛ «اعمال قدیس حارث»، 55؛ نیز موبرگ، همانجا).
در منابع، دربارۀ شمار كشتگان اخدود، ناهمخوانی گسترده‌ای به چشم می‌خورد: در برخی منابع اسلامی حتى سخن از عدد 7 و 10 به میان است (مثلاً نك‍ : ابوالعرب، 119؛ طبرسی، 10 / 707) و گاه ارقامی چون 77 و 80 مطرح شده است (ثعلبی، 439). در حالی كه در بیشتر منابع اسلامی، گفت‌وگو از هزاران است و در كنار روایاتی كه شمار سوختگان را 12 هزار و 70 هزار آورده‌اند (همانجا؛ قرطبی، 19 / 292)، غالباً عدد ایشان را 20 هزار نوشته‌اند (مثلاً نك‍ : ابن هشام، السیرة، 1 / 37).
به شیوۀ متداول در میان مسیحیان كهن، در اثری سریانی با عنوان «كتاب حمیریان»، نام بسیاری از شهدای واقعۀ اخدود ذكر گردیده كه پژوهشگر معاصر اغناطیوس افرام، فهرستی از این اسامی را گرد آورده است (نك‍ : ص 16-17). از مسائل جالب توجه در مقایسۀ روایات مسیحی و اسلامی، همخوانی در برخی از این نامهاست. برای نمونه، نام «عبدالله» كه به‌عنوان یكی از قدیسان شهید و شخصیتی رهبر در جریان اصحاب اخدود دیده می‌شود (نك‍ : «كتاب حمیریان»، 115 به بعد)، كاملاً با نام و شخصیت عبدالله بن ثامر در روایات اسلامی قابل مقایسه است.
بخشی از داستان كه سوگ بر شهیدان و نمود احساسات انسانی و گذشت از عزیزترین وابستگیها در راه خداوند در آن اوج یافته است، حكایت غم‌انگیز مادری و فرزند خردسال اوست كه راویان مسلمان و مسیحی، با پردازشهایی متنوع آن را گسترش داده‌اند (طبرسی، همانجا؛ ابن اثیر، 1 / 430-431، كه از مادر و 3 فرزندش یاد می‌كند؛ «كتاب حمیریان»، 120؛ جفری، 213-214). مادر كه بر اعتقاد خود به دین راستین استوار است، هنگامی كه به سوی آتش كشانده می‌شود، در آغوش خود به فرزند خردسال می‌نگرد كه وی را از برداشتن گامی دیگر باز می‌دارد. در این هنگام، كودك شیرخوار به سخن می‌آید و مادر را به پایداری در پیروی فرمان الٰهی و دوری گزیدن از تعلق دنیوی هشدار می‌دهد (مسلم، 2 / 599؛ طبری، تفسیر، 30 / 86؛ سورآبادی، 443). در روایات مسیحی، گاه نقش این كودك گسترش یافته، و از برخاستن او به مناظره با پادشاه حمیر سخن رفته است (جفری، همانجا). گفتنی است كه در منابع اسلامی، این كودك به عنوان یكی از چند كودك از صدیقان معرفی شده است كه در گهواره سخن گفته‌اند و نام او از این جهت در كنار حضرت عیسى مسیح (ع) قرار گرفته است (ثعلبی، 438؛ ابوالفتوح، 5 / 504).
پرداخت حماسی و نمایاندن استواری تزلزل‌ناپذیر در راه دین خداوند با پذیرش بهایی گزاف، در روایات مختلف حبشی ـ سریانی و عربی این داستان به چشم می‌خورد؛ برای نمونه، در بخشی از متن حبشی «اعمال قدیس حارث»، سخن از زنان و دخترانی مؤمن است كه چون به قتلگاه برده می‌شوند، نه تنها از مرگ نمی‌هراسند، كه سعی در پیشی گرفتن بر یكدیگر دارند (نك‍ : ص 57-58).
در خاتمه باید به افسانه‌ای مربوط به روزگار خلیفۀ دوم اشاره كرد كه بر پایۀ نقل ابن اسحاق، شخصی در خرابه‌ای از نجران، گودالی حفر كرد (برای وقوع همین مطلب در صنعاء یمن، نك‍ : همدانی، 8 / 155) و در آن جسدی قدیم یافت كه دست بر فرق سر نهاده بود. وقتی دست میت از سر برداشته می‌شد، خون جاری می‌گشت و وقتی دوباره به حال اول درمی‌آمد، جریان خون قطع می‌شد. چون این خبر به عمر رسید و او واقف گردید كه آن جسدِ عبدالله بن ثامر است، دستور داد تا آن را به حال پیشین خـود واگذارند (ثعلبی، همانجا؛ نیز نك‍ : ترمذی، 5 / 439؛ راوندی، 247).
افسانه‌ای دیگر كه ابن كثیر (7 / 259-260) آن را نقل كرده است، حكایت از آن دارد كه ابوموسى اشعری، در یكی از وقایع فتوح، به دیواری خراب برخورد كه تصمیم به بازسازی آن گرفت. وی آنچه می‌ساخت، پای نمی‌گرفت و خراب می‌شد، تا آنكه شكی پدید آمد كه شاید شخصی صالح زیر این خاك مدفون بوده باشد و چون خاك را جست‌وجو كردند، جسدی ایستاده و شمشیر به دست یافتند كه در مكتوبی بر دست او چنین آمده بود: «من حارث بن مضاض هستم كه انتقام اصحاب اخدود را گرفته‌ام».

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛ ابن حبیب، محمد، المحبر، به كوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361 ق / 1942 م؛ ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابن كثیر، تفسیر، بیروت، 1388 ق؛ ابن هشام، عبدالملك، التیجان، حیدرآباد دكن، 1347 ق؛ همو، السیرة النبویة، به كوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابوحیان غرناطی، محمد، البحر المحیط، قاهره، 1403 ق / 1983 م؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به كوشش یحیى وهیب جبوری، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابوالفتوح رازی، روح الجنان، قم، 1404 ق؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1972 م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به كوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، 1384 ق؛ افرام، اغناطیوس، «كتاب الشهداء الحمیریین»، مجلة المجمع العلمی العربی بدمشق، دمشق، 1367 ق / 1948 م؛ برقی، احمد، المحاسن، به كوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1330 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اكبر دانا سرشت، تهران، 1363 ش؛ پیگولوسكایا، نینا، العرب علی حدود بیزنطة و ایران، ترجمۀ صلاح‌الدین عثمان هاشم، كویت، 1405 ق / 1985 م؛ ترمذی، محمد، الجامع الصحیح، به كوشش احمدمحمد شاكر و ابراهیم عطوه عوض، قاهره، 1381 ق؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض، بیروت، دار مكتبة الحیاة؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به كوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، 1405 ق؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960 م؛ راوندی، سعید، قصص الانبیاء، به كوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، 1409 ق؛ زمخشری، محمود، الكشاف، بیروت، 1408 ق؛ سورآبادی، ابوبكر، قصص قرآن مجید، تهران، 1347 ش؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، به كوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ طبری، تاریخ؛ همو، تفسیر؛ طوسی، محمد، عجائب المخلوقات، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عابدین، عبدالمجید، بین الحبشة و العرب، بیروت، دارالفكر العربی؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1969 م؛ عهد عتیق؛ فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الكبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ فراء، یحیى، معانی القرآن، به كوشش عبدالفتاح اسماعیل ثعلبی، بیروت، 1407 ق؛ قرآن كریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، 1967 م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، بیروت، 1397 ق / 1977 م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به كوشش كلمان هوار، پاریس، 1903 م؛ نحاس، احمد، اعراب القران، به كوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ نولدكه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358 ش؛ همدانی، حسن، الاكلیل، به كوشش انستاس كرملی، بغداد، 1931 م؛ نیز:

Bell, R., The Origin of Islam in its Christian Environment, London, 1968; Ben-Zvi, I., «Les origines de l’établissement des tribus d’Israël en Arabie», Le Muséon, Louvain, 1961, vol. LXXIV; The Book of the Himyarites, ed. A. Moberg, London, 1924; Conti Rossini, C., «Expé- ditions et possessions des Ħabašāt en Arabie, JA, 1921; id., Review on «The Book of the Himyarites», RSO, 1921-1923, vol. IX; Fell, W.,«Die Christenverfolgung in Südarabien und die himjarisch-äthio-pischen Kriege nach abessinischer Ueberlieferung», ZDMG, 1881, vol. XXXV;«Geschichte der Bewohner Nagran’s und das Martyrium des heiligen Hirut » (vide: Fell); «Hymne des Johannes Psaltes auf die himjaritischen Märtyrer» (vide: Schröter); Jeffery, A., «Christianity in South Arabia», The Moslem World, New York, 1968, vol. XXXVI; Moberg, A., introd. The Book of the Himyarites (vide: The Book ... ); Mordtmann, J. H., «Glaser’s Skizze der Geschichte Arabiens ...» , ZDMG, 1890, vol. XLIV; id, «Die himjarisch-äthiopischen Kriege noch einmal», ZDMG, 1881, vol. XXXV; id, «Miscellen zur himjarischen Alterthumskunde», ZDMG, 1977, vol. XXXI; Ryckmans, J., «Inscriptions historiques sabéennes de l’Arabie Centrale», «Inscriptions sud-arabes», Le Muséon, Louvain, 1953, vol. LXVI; id, La persécution des chrétiens himyarites au sixième siècle, Istanbul, 1956; Schröter, R., «Trostschreiben Jacob’s von Sarug an die himjaritischen Christen», ZDMG, 1877, vol. XXXI; Shahid, I.,«The Book of the Himyarites, Authorship and Authenticity », Le Muséon, Louvain, 1963, vol. LXXVI; Smith, S., «Events in Arabia in the 6th Century A. D. », Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1965, vol. XVI.
فرامرز حاج‌منوچهری

 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: