اشکور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 23 شهریور 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239923/اشکور
چهارشنبه 1 مرداد 1404
چاپ شده
9
اِشْكَوَر، نام منطقهای وسیع در قسمت جنوبی و كوهستانی شهرستان رودسر از استان گیلان. وجه تسمیۀ اشكور روشن نیست. «وَر» در تداول فارسی و نیز در زبان محلی به معنای پهلو و جنب است. مثلاً «چاكور» به معنای جنب مرتع است. اتصال «وَر» به «اشك» نشان میدهد كه احتمالاً اشك نام جایی و یا كسی بوده است. در منابع كهن از اشكور به صورت «شكور» نیز یاد شده است (نك : مرعشی، 527، فهرست؛ لاهجی، 17).این منطقه كه در امتداد سلسله كوههای البرز قرار دارد، از جنوبیترین نقطۀ شهرستان رودسر آغاز شده، تا جنوبیترین نقطۀ شهرستان رامسر ادامه مییابد. محدودۀ اشكور از جنوب به قزوین، از مغرب به بخش املش و رودبار الموت، از مشرق به بخش كوهستانی شهرستان رامسر و تنكابن و از شمال به دامنههای كوهستان رحیمآباد و رامسر متصل است ( فرهنگ آبادیها، رودسر، 8).اوضاع اقتصادی و اجتماعی: اشكور كنونی به 3 دهستان تقسیم شده است : 1. اشكور سفلى [= جیر ولایت]، 2. اشكور علیا [= جور ولایت]، 3. بالا اشكور. بخش اعظم اشكور را اشكور سفلى و علیا تشكیل میدهد كه در بخش مركزی شهرستان رودسر واقع شده، و مجموعاً دارای 153 پارچه آبادی، و طبق سرشماری 1367 ش، دارای 606‘ 3 خانوار و 084‘19 نفر جمعیت است ( آمارنامه ... ، 28). اشكور سفلى دارای 103 آبادی و 745‘2 خانوار و 005‘15 نفر جمعیت است و اشكور علیا دارای 50 آبادی، 861 خانوار و 079‘4 نفر جمعیت (همانجا)، اما بالا اشكور كه در منتهىالیه بخش كوهستانی اشكور واقع شده، ظاهراً همان است كه مرعشی (ص 472) آن را «بالا سنگ» و یا به اصطلاح دیلمیان «جورسی» ذكر كرده، و دارای 11 ده، 387 خانوار و 268‘2 نفر جمعیت و از توابع شهرستان رامسر است ( فرهنگ آبادیها، رامسر، 10). از آنجا كه تا چند سال قبل رامسر به شهرستان تبدیل نشده بود، بالا اشكور در شمار روستاهای تابع شهرستان تنكابن (شهسوار سابق) بود و به «اشكور تنكابن» شهرت داشت (فرهنگ جغرافیایی، 3 / 16).تمامی سرزمین اشكور و دهستانهای سه گانۀ آن در منطقۀ كوهستانی سخت و ییلاقی واقع شده است. هوای آن در پاییز و زمستان و تا اواسط بهار به شدت سرد و در تابستانها معتدل و خنك است. به همین سبب در این فصل مسافران بسیاری از سرزمین گرم و مرطوب و جلگهای شرق گیلان و غرب مازندران به قصد استفاده از آب و هوای مناسب و خنك روستاهای اشكور به آنجا سفر میكنند.روستاهای اشكور، به دلیل كمی درآمد و سختی زندگی و عدم امكانات كافی، در چند دهۀ اخیر شدیداً خالی از سكنه شده است و اكثر مردم آن در جستوجوی كار به قشلاق گیلان و مازندران و حتى جاهای دورتر كوچ كردهاند. به گفتۀ رابینو (ولایات ... ، 403) مردم این سامان به سبب جنگهای داخلی و مهاجرت به طالقان و مخصوصاً به قزوین، از دیر باز تقلیل یافته است.فعالیتهای اقتصادی اشكور، كشاورزی، صیفیكاری، دامداری، پیشهوری و صنایعدستی است و كشت گندم و جو در شمار محصولات عمدۀ كشاورزی است. افزونبر آنها فندق، گردو و گل گاوزبان نیز از منابع گیاهی و در شمار منابع اصلی درآمد مردم به حساب میآیند. دام اشكور عبارت است از گاو،گوسفند و بز.از اسب، قاطر و الاغ نیز برای حمل و نقل استفاده میشود. نمد، پارچۀ پشمی محلی و جوراب پشمی از صنایعدستی اشكور به حساب میآیند. حرفۀ مردم عمدتاً نجاری و نمدمالی است. صیفیكاری آنجا عبارت است از سیبزمینی و لوبیا.آب مورد استفاده در كشاورزی و آشامیدنی منحصراً از چشمه و رودخانه تأمین میشود (نك : فرهنگ آبادیها، رودسر، 23، جم ؛ فرهنگ آبادیها، رامسر، 11؛ فرهنگ جغرافیایی، 2 / 16، 3 / 16). مهمترین رودخانهای كه از اشكور میگذرد، پُلرود است. این رودخانه كه مرعشی (ص 88، 229، 472) و نیز رابینو (همان، 406) آن را «پلورود» گفتهاند، از كوه میجی در مرز طالقان سرچشمه میگیرد. رودخانه در درۀ عمیقی كه دو طرف آن كوههای مرتفعی است، جریان مییابد. این رود ابتدا از شمال شرقی به طرف تویله (از روستاهای اشكور سفلى) و از آنجا به سی پل [= سی پُرد] كه محل تلاقی این رودخانه با چاكرود، رود مهم دیلمان، است، میرسد و از آنجا به سوی شمال سرازیر میشود و پس از گذشتن از رحیمآباد (مركز رانكوه قدیم) به دریا میریزد (رابینو، همان، 328، 406). زبان مردم اشكور گیلكی با لهجۀ محلی است. به فارسی و تركی هم تكلم میكنند (همان، 403).سابقۀ تاریخی: اشكور در منطقۀ تاریخی دیلم (= دیلمستان) واقع، و قسمتی از دیلم شناخته شده است (همان، 408) و مرعشی، «دیالمۀ شكور» نیز گفته است (ص 441). اشكور از دیرباز از توابع رانكوه بوده است. چنانكه از منابع تاریخی بر میآید، در روزگاران كهن غالباً دیلم و اشكور یا دارای حكمرانی واحد بوده، و یا دست كم یك واحد سیاسی شمرده میشده است. این وضع تا دوران صفویه ادامه داشته، و بدین سبب در منابع پیشین غالباً دیلم و اشكور مترادف به كار رفته است (نك : همو، جم ).از اوضاع سیاسی و اجتماعی اشكور در پیش از اسلام هیچ گونه اطلاعی در دست نیست. از دوران پس از اسلام نیز تا سدههای 6 و 7 ق آگاهی درست و روشنی نداریم. بهلحاظ دینی، ظاهراً مردم این سامان زرتشتی بودهاند. گزارشهای تاریخی چنین نشان میدهد كه مردم اشكور تا سدههای 2 و 3 ق در آیین كهن خود بودهاند. از آن پس با ورود شیعیان زیدی مذهب و گسترش نفوذ آنان به وسیلۀ ناصرالحق اطروش (د 304 ق / 916 م) و جانشینان و پیروان او، مردم اشكور نیز به مذهب زیدی گرویدند (رابینو، ولایات، 404) به روایت مرعشی (ص 472) ناصرالحق مسجدی در «رودبارك» (كه اكنون یكی از روستاهای اشكور سفلى است)، بنا نهاد و این از گسترش مذهب زیدی در اواخر سدۀ 3 ق در آن سامان حكایت میكند. در عین حال به گفتۀ رابینو (همانجا) تا یك سده بعد زرتشتیان نیز در كوهستانهای این ناحیه پراكنده بودند. مدتی [احتمالاً در سدههای 3 و 4 ق] اشكور تحت حكومت جستانیان (ه م) درآمد. از سدۀ 5 ق به بعد، به دلیل نفوذ اسماعیلیان در منطقۀ الموت و دیلم و اشكور، بسیاری از مردم اشكور به كیش اسماعیلی در آمدند و به هواخواهی اسماعیلیان برخاستند، اما پس از تسخیر اشكور به وسیلۀ علویان كیایی گیلان در سدۀ 8 ق، مذهب زیدی در آنجا رواج بیشتر یافت و پیروی از اسماعیلیه كاستی پذیرفت. گزارش حمدالله مستوفی (ص 60) تصویر روشنی از آیین مردم آن دیار در سدۀ 8 ق به دست میدهد: «و چون كوهیاند از مذاهب فراغتی دارند، اما به قوم شیعه و بواطنه نزدیكترند». هر چند كه مرعشی (ص 245) از وجود یك اقلیت یهودی در حدود سال 845 ق در چاكان [مقر فرمانروایی كیاملك هزار اسبی] خبر میدهد، اما پس از آن، از این طایفه و پیروان دیگر ادیان و مذاهب اسلامی نشانی در دست نیست. دست كم از زمان صفویه به بعد مردمان اشكور یك پارچه شیعۀ امامی بودهاند و اكنون نیز بر همین مذهبند.چنین مینماید كه تا تسخیر اشكور به وسیلۀ كیاییان، این سرزمین عموماً دارای فرمانروایان مستقلی بوده است. به ویژه از اواخر سدۀ 7 و بعد در سدۀ 8 ق خاندان مستقل هزار اسبی بر آن سامان فرمانروایی میكرده، و ظاهراً مؤسس آن سلسله، هندوشاه بوده است. پس از او، فرزندش اسماعیل فرمانروای اشكور شد. پس از اسماعیل فرزندش كیاملك، نامدارترین حاكم شناخته شدۀ اشكور، به فرمانروایی رسید. محل حكومت او چاكان بود كه اكنون یكی از روستاهای كوچك اشكور علیاست. در روزگار او سید علیكیا، فرمانروای قدرتمند گیلان، آهنگ تسخیر اشكور كرد. با اینكه كیاملك با استواری از سرزمین خود دفاع كرد، اما سرانجام در 776 ق طی نبرد سختی كه در سی جیران (= سجیران فعلی كه اكنون در اشكور سفلى واقع است) شكست خورد و به الموت گریخت (همو، 52-57)، اما پس از آن با یاری محمد ملحد، پیشوای اسماعیلیان الموت و پیروانش به بازپسگیری اشكور دست زد. در جنگی كه در كنار رود لوسن واقع شد، سید مهدیكیا، فرمانده سپاه كیایی، شكست خورد و به اسارت درآمد. بدینترتیب، بار دیگر كیاملك بر اشكور چیره شد. سید مهدیكیا را به تبریز نزد سلطان اویس فرستادند و او در آنجا مدتی زندانی شد (همو، 57-60)، اما در حدود سال 780 ق سید علیكیا خود به اشكور لشكر كشید. این بار كیاملك شكست خورد و به الموت پناهنده شد و چون با بیاعتنایی محمد مواجه شد، به سپاه امیر تیمور در سلطانیه پناه برد (همو، 62-63). با شكست او سید مهدیكیا بار دیگر به امارت اشكور گمارده شد (همو، 63). امیر تیمور نیز كیاملك را به ساوه تبعید كرد (همو، 65). پس از كشته شدن سید علیكیا در رشت (791 ق / 1389 م) و عقبنشینی سادات كیایی از لاهیجان و گیلان و تنكابن، كیاملك از تبعیدگاه خود بیرون آمد و بار دیگر طی نبردی به اشكور دست یافت (همو، 89؛ رابینو، فرمانروایان ... ، 126)، اما در همان سال كیاملك را نوهاش كیا جلالالدین به قتل رسانید و جانشین او شد. پس از چندی جلالالدین نیز به دست مهدیكیا نامی از دودمان كامیاروند به قتل رسید. كیامحمد و كیاهزار اسب، دو تن از خویشان كیاجلالالدین، به هنگام رزم كاشكو در 819 ق از پای درآمدند و با مرگ آنان فرمانروایی هزار اسبی پایان یافت (همانجا). ظاهراً علت شورش مهدیكیا كامیاروند و نبرد كاشكو این بوده است كه حدود 2 تا 3 هزار تن از سربازان اشكور كه در سپاه سیدمحمد كیا در لاهیجان بودند، به سبب سوءظنی كه دربارۀ وفاداری آنان وجود داشت، به شكل فجیع و ناجوانمردانهای كشته شدند و مهدیكیا به قصد انتقام خون آنان قیام كرد، اما در كاشكو شكست خورد (مرعشی، 125-133). پس از آن اشكور یكسره در قلمرو كیاییان گیلان درآمد و تا روزگار صفویه و تسخیر سرتاسر گیلان به همان حال باقی ماند.مذهب كیاملك و دیگر فرمانروایان هزار اسبی دقیقاً روشن نیست. چنانكه از نامۀ سید علیكیا به امیر تیمور دربارۀ كیاملك بر میآید (همو، 65)، قطعاً كیاملك از اسماعیلیان نبوده، اما در عین حال به گفتۀ او، وی «سعادت اسلام را به شقاوت الحاد مبدل ساخته است» (همانجا). احتمال دارد كه وی زیدی بوده باشد و چون سر از اطاعت سلطان كیایی برتافته، متهم به الحاد شده است. در عین حال، جالب توجه است كه كیاملك طی نامهای به سلطان اویس، سید مهدیكیا را متهم به رافضی بودن میكند (همو، 59).در دوران استیلای كیاییان گیلان بر اشكور، سپهسالاران اشكور دست نشاندۀ آنان بودند كه از نامدارترین آنان كیا تاجالدین و خواجه احمد را میتوان نام برد (نك : همو، جم ). در سدۀ 9 ق كه دوران طلایی حكومت كیاییان در گیلان است، سپاهیان اشكور و دیلم در تمامی كوششهای نظامی و لشكركشیهای سادات كیایی گیلان شركت فعال داشتند، چرا كه به گفتۀ حمدالله مستوفی (ص 60) «مردم آنجا جنگی و مردانه باشند». افزونبر آن، مردم اشكور در فعالیتهای عمرانی و اجتماعی گیلان سهم بسزایی داشتند. گزارشهای تاریخی آن در منابع تاریخی به ویژه در تاریخ گیلان و دیلمستان مرعشی (نك : ص 73، 83، 214) كه مؤلف خود عمدتاً در حوادث نیمۀ دوم سدۀ 9 ق حضور داشته، آمده است. با اینهمه، شواهد تاریخی گواه آن است كه مردم اشكور تا پایان دورۀ كیاییان در باطن با حاكمان كیایی چندان سازگار نبودند. ظهیرالدین مرعشی كه خود از كیاییان و در دستگاه حكومتی صاحب عنوان و مقام بود، بارها كینه و بیاعتمادی خـود را نسبت به اشكوریـان نشـان داده است (از جمله، نك : ص 180، 182، 183، 204، 232، 233). احتمالاً انگیزۀ اصلی این ناسازگاری، نفوذ دیرپای كیش اسماعیلی در آن سامان بوده است. ظاهراً تشیع دوازده امامی پس از گرایش خان احمد خان به تشیع در منطقه رواج یافته است (رابینو، ولایات، 404).پس از تأسیس دولت صفوی، در اواخر دورۀ شاه طهماسب اول (د 984 ق / 1574 م) در حدود سال 975 ق، خان احمد خان، آخرین فرمانروای كیایی، سر از طاعت سلطان صفوی برتافت، اما شكست خورد و به كوههای اشكور پناه برد؛ سرانجام، پس از دستگیری در اشكور، او را به قزوین بردند و زندانی كردند (فومنی، 46-47؛ اسكندربیك، 1 / 112). در 1003 ق / 1595 م مردم اشكور در كنار مردم دیلم و دیگر مناطق آن سامان سر به شورش برداشتند كه به وسیلۀ شاه عباس اول (د 1038 ق / 1629 م) سركوب شدند (منجم یزدی، 131-132). ظاهراً پس از آن بود كه اشكور نیز همراه سرزمین گیلان كاملاً به تسخیر حكومت مركزی صفوی در آمد. پس از آن، حوادث تاریخی مهمی در این منطقه روی نداده است. از این رو، در منابع پس از صفوی یادی از اشكور در میان نیست.آثار باستانی فراوانی كه عمدتاً مربوط به دوران فرمانروایی كیاییان است، در سرتاسر اشكور بر جای مانده است. پادشاهان كیایی فصل تابستان را به سبب هوای مطلوب اشكور به آنجا میرفتند. از این رو كاخها و مؤسسات رفاهی مناسب در برخی از نواحی اشكور بنیاد نهادند كه مهمترین آنها در سُمام و لوسن است. سمام از اهمیت بیشتری برخوردار بود. دو تن از پادشاهان كیایی در همانجا مدفونند و آثار گور آنان و برخی دیگر از این خانواده در آنجا باقی است. لوسن نیز كه در منطقۀ جیر كشایه در اشكور علیا واقع شده، دارای قصر ییلاقی بوده است. مادر سید محمدكیا در آنجا مدفون است، اما اكنون از لوسن جز ویرانهای برجای نیست. مرعشی در كتاب خود از سمام و لوسن و حوادث مربوط به آنجاها یاد كرده است. آثار بازمانده از آن روزگاران و زمانهای بعد شامل بقعهها، مساجد، پلها و اشیائی چون كاشی و سفال است. گزارش مبسوط این بازماندهها و تصاویر آنها در كتاب از آستارا تا استارباد آمده است (نك : ستوده، 2 / 381-415).از اشكور نامدارانی در علم و دین نیز برخاستهاند كه از آن میان میتوان به قطبالدین اشكوری (د 1088 ق / 1677 م) صاحب كتاب محبوب القلوب، میرزا هاشم اشكوری (د 1332 ق / 1914 م)، سید ابوالقاسم اشكوری (د 1325 ق / 1907 م)، سید حسن اشكوری (د 1334 ق / 1916 م) وسیدحسین معصومی اشكوری (د 1374 ق / 1955 م) اشاره كرد (دایرةالمعارف تشیع، 2 / 202-204).
آمارنامۀ استان گیلان، 1367 ش، سازمان برنامه و بودجه، تهران، 1368 ش؛ اسكندربیك منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ دایرةالمعارف تشیع، به كوشش صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران، 1368 ش؛ رابینو، ه . ل. ، فرمانروایان گیلان، ترجمۀ جكتاجی و رضا مدنی، رشت، 1364 ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامیزاده، رشت، 1366 ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1351 ش؛ فرهنگ آبادیهای كشور (1365 ش)، شهرستان رامسر، مركز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ فرهنگ آبادیهای كشور (1365 ش)، شهرستان رودسر، مركز آمار ایران، 1368 ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1328- 1329 ش؛ فومنی گیلانی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1349 ش؛ لاهجی، علی، تاریخ خانی، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1352 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1364 ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی یا روزنامۀ ملاجلال، به كوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، 1366 ش.
حسن یوسفی اشكوری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید