آسیای مرکزی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 9 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/239759/آسیای-مرکزی
یکشنبه 14 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
آسیای مرکزی \āsiyā-ye markazī\ ، اصطلاحی که در نوشتههای سفرنامهنویسان اروپایی، بهصورتهای «آسیای بالا» و «آسیای داخلی» آمده، و منظور از آن، سرزمینهای واقع در بخش مرکزی قارۀ آسیا ست (میروشنیکف، 477).محدودۀ آسیای مرکزی تا کنون بهصورتی دقیق مشخص نشده است. در نیمۀ نخست سدۀ 19 م آلکساندر فن هومبلت، دانشمند آلمانی، نخستین کسی بود که در اثر مشهور خود بهنام «آسیای مرکزی» کوشید تا مرزبندیهای آسیای مرکزی را مشخص کند. در نوشتۀ او آسیای مرکزی به سرزمینی در منطقۀ میانی قارۀ آسیا گفته میشد. اگرچه هومبلت حدود شرقی و غربی منطقۀ آسیای مرکزی را مشخص نکرد، میتوان چنین استنباط کرد که از نظر او، دشت مرتفع اوستیورت و رشتهکوههای خینگان بزرگ، حدود شرقی و غربی آسیای مرکزی را تشکیل میدادهاند. مرزبندی جغرافیایی هومبلت را بعدها پژوهشگران مردود شناختند. نیکلای خانیکف همۀ مناطق شرق ایران و نیز افغانستان را بخشی از آسیای مرکزی به شمار آورد، حالآنکه هومبلت ایران و افغانستان را خارج از محدودۀ آسیای مرکزی میدانست. با گذشت حدود یک سده، فردیناند ریشتهوفِن، جغرافیدان آلمانی، قارۀ آسیا را به دو منطقۀ مرکزی و پیرامونی تقسیم کرد. وی آسیای مرکزی را شامل مجموع بخشهای داخلی با شبکۀ رودهایی دانست که با دریاهای آزاد پیوند نداشتند. از دید او، محدودۀ آسیای مرکزی رشتهکوههای آلتای در شمال، تبت در جنوب، پامیر در غرب و خینگان در شرق بود. روسها تا اواخر سدۀ 19 م و اوایل سدۀ 20 م اصطلاح «ترکستان» را برای آسیای مرکزی به کار میبردند (بروکهاوس، XXXIV / 174-175؛ لونین، 8) که شامل ترکستان روس و ترکستان چین بود. پس از انقلاب 1917 م در روسیه، دو اصطلاح برای مناطق یادشده در قارۀ آسیا پدید آمد که یکی آسیای مرکزی و دیگری آسیای میانه بود. بر این پایه، آسیای میانه به آن بخش از آسیای مرکزی گفته میشد که در محدودۀ اتحاد شوروی سابق واقع، و شامل جمهوریهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجکیستان و ترکمنستان بود. بدین ترتیب، آسیای میانه بخشی بود از سرزمینهای آسیایی اتحاد شوروی که محدود میشد به دریای مازندران در غرب، مرزهای چین در شرق، مسیر رود ایرتیش و دریاچۀ آرال در شمال، و مرزهای ایران و افغانستان در جنوب (BSE 3, XXIV(1) / 377)، و آسیای مرکزی سرزمینی بود پهناور، شامل اراضی بیابانی و نیمهبیابانی، دشتهای گسترده و کوهستانهای واقع در بخشهای درونی آسیا، ازجمله چین و مغولستان، بـه مساحت 6 میلیون کمـ2. بنابر این تعریف، مرز شمالی آسیای مرکزی کموبیش در راستای مرزهای رسمی اتحاد شوروی سابق با چین و مغولستان قرار داشت. مرز جنوبی آن درۀ رود براهماپوترا (تسانگپو) در شمال هندوستان، و مرز شرقی آن بخش جنوبی رشتهکوههای خینگان، رود زرد (هوانگهو) و کوههای تبت («دانشنامۀ بزرگ ... »، XLVI / 527) بود. بسیاری از دانشمندان جهان اگرچه با این نظر موافق نیستند، تا کنون نتوانستهاند نظر روشن و دقیقی نیز دربارۀ محدودۀ آسیای مرکزی ارائه کنند. برپایۀ نقشهای که بر روی تارنمای «اطلاعات آسیای مرکزی» موجود است، محدودۀ آسیای مرکزی کموبیش به شکل دایره، با دو رنگ مشخص شده است که بخشهایی از مغولستان، قزاقستان، چین، ازبکستان، هندوستان، پاکستان و ترکمنستان، و سراسر اراضی افغانستان، قرقیزستان، نپال و تاجیکستان را شامل میشود.در نشستهای متعدد سازمان یونسکو دربارۀ آسیای مرکزی، چندبار موضوع محدودۀ این منطقه بررسی شد. در نخستین نشست بینالمللی دربارۀ بررسی «تمدنهای آسیای مرکزی» (آوریل 1967) گفته شد که اصطلاح آسیای مرکزی میتواند بهگونههای مختلف تعبیر و تفسیر شود، ازاینرو، هر کوششی برای تعریف آن جدلبرانگیز خواهد بود. بااینوصف، مجمع عمومی یونسکو اعلام کرد که این منطقۀ جغرافیایی خود بر واقعیتی فرهنگی و تاریخی دلالت دارد. با گذشت یک دهه از آن تاریخ، نشست دیگری در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، دربارۀ آسیای مرکزی برگزار شد که در آن از وجود محدودههای متفاوت جغرافیایی در ادوار مختلف تاریخی سخن رفت و معلوم شد که محدودۀ پذیرفتهشدۀ پیشین منطبق بر واقعیات تاریخی ـ فرهنگی نبوده است. پسازاین، نشست دیگری در پاریس، در اکتبر 1978، برای بررسی تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی و مصوبات اجلاس شهر دوشنبه تشکیل شد. در گزارش این نشست آمده است که «تحدید حدود آسیای مرکزیِ کنونی همان است که در اجلاس پیشین یونسکو مشخص شد» (میروشنیکف، 479-480).از عهد باستان تا کنون، پژوهندگان بسیاری دربارۀ منطقهای که «آسیای مرکزی» خوانده شده است، به پژوهش پرداختهاند. کهنترین بررسیها از آنِ دانشمندان و جهانگردان چینی است که ازجملۀ آنان بـه سیماتسزیان (سدۀ 2 قم)، فاسیان (سدۀ 2 م)، هیـوئن تسیانگ (سدۀ 7 م) و چـان چونگ (سدۀ 13 م / 7 ق) میتوان اشاره کرد. آثار دانشمندان مسلمان، ازجمله ابودلف مسعر بن مهلهل، ابنفضلان، مسعودی، گردیزی، اصطخری، رشیدالدین فضلالله، میرزا حیدر دوغلات (مؤلف تاریخ رشیدی)، زکریای قزوینی، حمدالله مستوفی، یاقوت، حافظ ابرو و دیگران، دربارۀ تاریخ و جغرافیای این منطقه، نیز درخور توجه است. در روسیه و اروپا هم دانشمندانی دراینباره به پژوهش پرداختهاند که از آن جملهاند: آسپلین، بارتولد، بیچورین، گِدین، گووِرن، گومیلف، گروم گرژیمایلو، هانستاد، نورین، اینوسترانتسِف، ماسون، مِتسباخر، پِلیو، پِرژِوالسکی، پوتانین، رادلُف، روبروفسکی، رِموسات، روکهیل، شلگل، اشتاین، تولستُف، کازلُف، اُبروچِف و دیگران («دانشنامۀ بزرگ»، همانجا؛ گومیلف، «ترکان ... »، 471-479).
آسیای مرکزی سرزمین گستردهای است با ویژگیهای جغرافیایی گوناگون، شامل دشتهای پهناور، کوهستانها، بیابانهای خشک، اراضی نیمهبیابانی و شنزارهایی چون قراقوم و قزلقوم. این سرزمین از لحاظ ریختشناسی به 3 منطقه از غرب به شرق تقسیم شده است: منطقۀ کوهستانی، شامل رشتهکوههای تیانشان، مغولستان، آلتای، خینگان و خِنتِی. در این بخش کوهستانی، فرونشستها و درههای گسترده، چون چالۀ جونگار، همراه با آبشارهای عظیم وجود دارد که دریاچههای بزرگی در این چالهها پدید آمدهاند. منطقۀ دوم، یا منطقۀ میانی، شامل ارتفاعات کوچکتر، بیابانها و دشتهایی است که بلندی آنها از سطح دریا حدود 000‘1 تا 500‘1 متر است، ازجمله بیابانهای گُبی و تاکلاماکان، و حوضۀ تاریم. منطقۀ سوم، کوهستان تبت و شامل ارتفاعاتی با میانگین 4 تا 5 هزار متر است که از آن جملهاند: رشتهکوههای کونلون در شمال، قراقروم در غرب، ترانس هیمالایا در جنوب، و کوههای هِنگدوان در شرق («دانشنامۀ جغرافیایی ... »، IV / 306).آبوهوای آسیای مرکزی بسیار متغیر و متفاوت است. آسیای مرکزی در زمستانها تحت تأثیر فشار جوّی (واچرخۀ) آسیایی قرار میگیرد. در تابستانها فشار جوّ در این منطقه اندک است. دوری از اقیانوس و جدایی رشتهکوهها از یکدیگر سبب کاهش فشار جوّ در تابستانها و خشکی هوا میشود (همانجا). میانگین گرما در بیشتر بخشهای آسیای مرکزی در ماه ژانویه (دی) از °10- تا °35- ، و در ماه ژوئیه (تیر) در بخشهای شمالی و مرکزی از °20 تا °25، و در ارتفاعات تبت حدود °10 سانتیگراد است. میزان بارندگی سالانه در 4/ 3 اراضی آسیای مرکزی حدود 100 تا 200 میلیمتر، و در کوههای اطراف، 300 تا 500 میلیمتر است. در کوهستانهای جنوب شرقی آسیای مرکزی میزان بارندگی، بهویژه در تابستانها و فصل بارانهای موسمی، به 000‘1 میلیمتر هم میرسد. نوسانِ درجۀ حرارت در آسیای مرکزی به اندازهای است که گاه میانگین آن از °40 سانتیگراد نیز فراتر میرود («دانشنامۀ بزرگ»، همانجا). یخبندان از ویژگیهای اصلی بیشتر کوهستانهای آسیای مرکزی است. کوههای آسیای مرکزی سرچشمۀ رودهای بزرگی است که به دو اقیانوس آرام و هند میریزد. سرچشمۀ رودهای زرد (هوانگهو)، یانگتسه، مِکونگ، سالوین، براهماپوترا، سِند، ایرتیش، سِلِنگا و آمور، از کوههای آسیای مرکزی است. آب برخی رودها به دریاچههای محلی میریزند و برخی نیز به شنزارها فرو میروند. از گروهی از این رودها نیز برای آبیاری بهرهبرداری میشود که مهمترین آنها عبارتاند از: تاریم، اِدزین ـ گول و اورونگو. در بیابان تاکلاماکان و نواحی مرکزی بیابان گُبی از رود اثری نیست (همانجا).در آسیای مرکزی، بهویژه نواحی شمالی، حدود جمهوری مغولستان و جنوب کوههای تبت، دریاچههای پرشماری وجود دارند. بزرگترین آنها دریاچۀ کوکو نور بـهمساحت 200‘4 کمـ2 است. 20 دریاچه نیز هر یک مساحتی بیش از 000‘1 کمـ2 دارند. آب بیشتر این دریاچهها شور است. مهمترین دریاچههای آب شیرین آسیـای مرکزی دریاچۀ خار ـ اوس ـ نور بهمساحت 760‘1 کمـ2 در جمهوری مغولستان، و باگراشکول بهمساحت 480‘1 کمـ2 در مغولستانِ چین است (همانجا). از دیگر دریاچههای آسیای مرکزی دریاچههای آرال، بالخاش، ایسیقکول، زایسان، تنگیز قوشمورون و آلاکول، زورکول و قراکول را میتوان نام برد که در آسیای میانه واقعاند (احمدیان، 46-50).
پوشش گیاهی آسیای مرکزی از تنوع بسیاری برخوردار است. مهمترین گیاهان این منطقه گیاهان بیابانی است. از دیگر ویژگیهای گیاهی منطقه جایگزینی مرغزارهای زیرگونۀ آلپی است که کمکم جای گیاهان نیمهبیابانی و استپی خشک را گرفتهاند. برای نمونه، در ارتفاعات 500 تا 800 متری در افغانستان، گیاهان خارگوش، ماش و خارشتر فراوان است. در این مناطق گونههای درختی اندک است. در درههای مرطوب رودخانهای، درختان افرا و گیاهان مرتعی میرویند. در ارتفاعات دامنۀ هندوکش درختان صنوبر و سوزنیبرگها، ازجمله کاج، دیده میشوند (ماسون، «محیط ... »، 32-34).حیات وحش منطقه ظاهراً ارتباط نزدیکی با حیات وحش ایران و پاکستان دارد. جانورانی چون گاومیش کوهاندار، گوزنهای منطقۀ استپی، انواع پرندگان، بهویژه پرندگان نواحی کوهستانی، جوندگان، گراز، آهوی کوهی، خرس، شتر وحشی، اسبهای کوتاه (مشهور به اسبهای پرژوالسکی)، غزال، خرگوش، بزکوهی، گرگ و روباه در آسیای مرکزی موجودند. در این منطقه شیر بییال، ببر و گونهای پلنگ سفید وجود داشته، که نسل آنها منقرض شده است (همان، 35-37؛ نیز BSE 3, XXVIII / 498).
آغاز تاریخ آسیای مرکزی با دگرگونیهایی در تمدن کوچندگی و سپس یکجانشینی قبایل ایرانی در اراضی استپی، جنگلی و واحههای آن منطقه همراه است. قبایلی که هندو ـ ایرانی نامیده شدند، از هزارۀ 4 قم به اراضی آسیای مرکزی کوچیدند و با گروههای فینو ـ اوگِری تماسهایی برقرار کردند. نخستین مهاجرت قبایل هندو ـ ایرانی از هزارۀ 2 قم، و موج دوم مهاجرت در هزارۀ نخست و سدههای 8 و 7 قم صورت پذیرفت (هارماتا، 19-21). در فاصلۀ سدههای 7 - 3 ق م گروه بزرگی از اقوام کوچنشین که نزد پارسها به نام سکاها، و نزد یونانیان به نام اِسکیتها (اِسکوتها) شناخته میشدند، در آسیای مرکزی میزیستند. این اقوام با کشاورزان یکجانشین آسیای مرکزی پیوند حاصل کردند (آبتکف، 23).ایرانیان قبایل کوچرو را «تورا / تور» مینامیدند. در اَرت (اَشی)یَشت، از توران (تورها) با عنوان کوچندگان دارای اسبان تیزرو و دشمن ایرانیان یکجانشین یاد شده است (یشتها، 2 / 198). در منابع آشوری سال 641 قم، این گروه با نام «سکاها» معرفی شدهاند (آبتکف، همانجا). گروهی از دانشمندان بر این باورند که سرزمین اصلی ایرانیان در اراضی آسیای مرکزی بود و برخی از قبایل ایرانی در سدههای 9 و 8 قم وارد نجد ایران شدند، ولی برخی، ازجمله آبایف، برآناند که گروهی از قبایل ایرانی ساکن جنوب روسیه از طریق قفقاز، و گروهی دیگر از آسیای مرکزی به ایران روی آوردند. تا کنون این مسئله پاسخ دقیقی نیافته است (داندامایف، «ایران عصر ماد ... »، 35). دربارۀ پیروزیهای کورش بزرگ در اراضی آسیای مرکزی اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی از پژوهشگرانْ تاریخِ این پیروزیها را پس از فتح بابل در 539 قم نوشتهاند (همان، 40). برخی دیگر با اتکا به نوشتههای هرودت و بِروسوس، مورخ بابلی سدۀ 3 قم، خلاف این نظر را ابراز داشتهاند. بنا به نوشتۀ هرودت، کورش در فاصلۀ سالهای 545 تا 539 قم، درانگیانا (زرنگ / سیستان)، مَرغیانا (مرو)، خوارزم، سغد، باکتریا (بلخ)، اَرییی (هرات)، گِدروسیا، قبایل سکایی، ساتاگیدی، آراخوزی (رُخَج) و قندهار را تصرف کرد. بروسوس برپایۀ مآخذ بابلی نوشته است که کورش، پس از مطیع کردن سراسر آسیا، متوجه بابل شد (نک : همو، «ایران در ... »، 106-107، «تاریخ ... »، 28). بر پایۀ اسناد و مدارک موجود، چنین به نظر میرسد که تختگاههای سغد، بلخ و مرغیان، هر یک با حدود 12 هکتار وسعت، از اواسط هزارۀ نخست پیش از میلاد پدید آمدند و از سدۀ 7قم فرهنگ کشاورزیِ پیشرفته بر پایۀ آبیاری در این سرزمینها متداول شد؛ ولی گمان نمیرود در این تاریخ، دولت سازمانیافتۀ بزرگی در این نواحی پدید آمده باشد (همو، «ایران عصر ماد»، 42-43). در جریان لشکرکشی اسکندر (334 قم)، هندیهای هممرز با باکتریا (بلخ) و بلخیان همسایۀ سغد به یاری داریوش سوم آمده بودند. آنها بههمراه سکاها همپیمان داریوش بودند. چنین برمیآید که همۀ آسیای مرکزی با اسکندر به مقابله برخاست (دانی، 67). در نیمۀ نخست سدۀ 3 قم، در زمان حکومت سِلوکوس یکم (311-281 قم)، آنتیوخوس یکم (281-261 قم) و آنتیوخوس دوم (261-246 قم)، در استانهای یونانی آسیای مرکزی، دولتهای هِـلِنی تشکیل شد (برنارد، 91-92) و پیوندی از فرهنگهای ایرانی ـ هندی ـ یونانی در آن سرزمین پدید آمد؛ ولی یونانیان در یک جامعۀ همگون، اقلیتی را تشکیل میدادند که زبان و فرهنگ آن جامعه ایرانی بود (همو، 95-96). در اواسط سدۀ 3 قم، بحرانهای اجتماعی و اقتصادی بر دولت سِلوکی چیره شد. ساتراپیهای بلخ و پارت از این دولت جدا شدند و حکومت یونانیِ آن را زیر فشار قرار دادند. پارتها پس از شکست سلوکیان از رومیان در نبرد ماگنِزیا (192 قم)، به نواحی اطراف دریای هیرکان (دریای مازندران امروزی) روی آوردند، در آنجا مستقر شدند و حکومت خود را از شرق و غرب گسترش دادند (کوشلنکو، 131). مهرداد یکم (سل 173- 139 قم) با بهرهگیری از موقعیت به بلخ حمله، و مناطقی از آن سرزمین را تصرف کرد. در 129 قم با شکست آنتیوخوس هفتم در جنگ با پارتها و کشته شدن وی، دولت سلوکی برافتاد. پارتها مناطق شرقی تابع دولت سلوکی را به تصرف درآوردند. در پی فروپاشی حکومت یونانیِ باختر و مهاجرت گروهیِ قبایل کوچنده که در 140-120 قم روی داد، اشکانیان در نواحی شرقیِ قلمرو خود با دشواریهایی روبهرو شدند، چنانکه فرهاد دوم در پیکار با کوچندگان در 129 قم جان خود را از دست داد (همو، 131-132). در سدههای 2-1 قم در آسیای مرکزی دولتهای کوچکی در دشت فرغانه پدید آمدند. یکی از این دولتهای مستقل دولت کوشان بود که از سدۀ 3 م زیر سلطۀ شاهنشاهی ساسانی قرار گرفت. در سدههای 4 و 5 م در بلخ و سغد، هِـپتالیان زمام امور را در دست داشتند. دولت هپتالیان بهسبب هجوم قبایل کوچندۀ ترکِ ناحیۀ هفترود از میان رفتند؛ در نتیجه، سغد و بلخ از این پس تابع خاقانات ترک شدند (BSE 3, XXIV(1) / 387). در هزارۀ نخست قم در مغولستان و نواحی پیرامون آن، گروههای قومی کوچنده بهسر میبردند و به پرورش دام، بهویژه اسبهای کوچک و پرقدرت پرژوالسکی و گاو و گوسفند، میپرداختند. آثاری متعلق به این دوره از کوچندگان مغولستان داخلی، جونگار و جنوب سیبری برجا مانده است. چنانکه از یافتههای باستانشناختی برمیآید، مردم این منطقه زبان و رسوم متفاوتی داشتند. در سدههای 7 تا 3 قم اتحادیههای قبیلهای نیرومندی وجود داشت که با نامهای شیونگنو (هسیونگ نو) در اُردُس و مغولستان مرکزی، تونگهو در مغولستان شرقی و غرب منچوری، یوئهچی در گانسو و سرزمین میان جونگار و اردس، و قبایل تانگوت ـ تبتی در حوالی کوکو نور شناخته شدهاند (ایشجامتس، 153). پس از 209 قم، اتحاد قبیلهای شیونگنو بهصورت امپراتوری قدرتمندی درآمد. در 198 قم پیمان صلحی میان امپراتوری هان در چین و امپراتوری شیونگنو منعقد شد، ولی از 129 قم تا 90 قم جنگهایی میان این دو قدرت روی داد و پس از آن، اتحاد میان گروههای اتحادیۀ شیونگنو به ضعف گرایید و موجب اطاعت از چین در 53 قم شد (همو، 154-155). از 93 م و در پی هجـوم چینیها و اقوام شمالـی، قبیلـۀ هـو یِن، از قبیلههای باستانیِ هون، رهبری اتحادیه را عهدهدار شد و این قبیلهها در جستوجوی چراگاهها و مکانهای مناسب زندگی، راه غرب را در پیش گرفتند. آنان به افغانستان، هندوستان و اروپا رسیدند و ازاینرو، «هونهای غربی» نامیده شدند (همو، 155). در اوایل سدۀ 2 قم، شیونگنوها سرزمین قبایل یوئهچی را تصرف کردنـد و یوئـهچیها را از سرزمین خویش بیـرون راندند. آن زمان در حوضۀ رود تاریم، حوضۀ تورفان به سوی غرب تا لوپ نور، و در دامنههای شمالی رشتهکوههای کونلون، چند جامعۀ پراکنده در واحهها به سر میبردند که شیوۀ زندگی آنان نیمهکشاورزی و نیمهکوچندگی بود. اینها گروههای کوچکی را تشکیل میدادند که شمارشان به 36 گروه میرسید. این گروهها پیرامون نواحی شهری، دولتهایی پدید آوردند که از آن جملهاند: چوشی در تورفان، یِـنچـی در قراشهر، کو مو در آقسو، شو له در کاشغر، سو چو در یارکند، و یو تیِن در خُتَن. چون این دولتهای کوچک در واحههای دور از یکدیگر پراکنده بودند، نتوانستند متشکل شوند و در برابر شیونگنوها بایستند؛ ازاینرو، به اطاعت آنان درآمدند. امپراتوری هان در چین که از نیروی شیونگنوها نگران شده بود، از یوئهچیهای ساکن اطراف رود ایلی، که با شیونگنوها از در دشمنی درآمده بودند، خواست تا مشترکاً برضد چند دشمن دست به کار شوند (یونگ، 227-229). پس از انعقاد صلح میان امپراتوری هانِ چین و شیونگنوها در 198 قم، یوئهچیها ناگزیر از سرزمین اصلی خود، گانسو (آغازگاه جادۀ ابریشم)، بیرون رانده شدند و راه مهاجرت در پیش گرفتند. آنان از نیمۀ دوم سدۀ 2 قم تا آغاز سدۀ 1 قم بر منطقهای که اکنون آسیای میانه و افغانستان نامیده میشود، فرمان راندند. یوئهچیها بلخ (باکتریا) را ویران، و حکومت یونانی آن سرزمین را سرنگون کردند. قدیمیترین آگاهیها گویای همگونی یوئهچیها با گوتها یا ماساگِتها (ماساژِتها) است (ایشجامتس، 154؛ اِنوکی، 171-172). گروهی از پژوهشگرانْ کوشانیان را از یوئهچیها میدانند. این نکته هنوز به اثبات نرسیده است، ولی میدانیم که حکومت کوشانیان یکی از 5 فرمانداری (یَبغو)ای بود که از سوی یوئهچیها پدید آمد (همو، 174).بررسیهای متأخر گویای آن است که پارتها قبایل کوچندۀ آسیای مرکزی را متوقف کردند و آنان را به اطاعت واداشتند. آنها گروهی از سکاها (سیتها) را در درانگیانا جای دادند که بعدها سکستان و سپس سیستان نامیده شد (همو، 181-182). سکاها که از کوچندگان مناطق شمالی آسیا بودند، مدتی در بلخ استقرار داشتند. یوئهچیها به استقرار سکاها در بلخ پایان دادند و موجب گریز شاه آنان به نواحی جنوبی شدند. بعدها دولت پارت آنان را بهسوی سیستان راند. از این پس، سکاها به سرزمین سند سفلا روی آوردند و هندو ـ سَکاها نامیده شدند (پوری، 191). بطلمیوس، ستارهشناس و جغرافیدان نامدار، کرانۀ رود سند را هندوسکا نامیده است (همو، 193).اقوام و گروههای قومی بسیاری در آسیای مرکزی سکنا داشتهاند کـه از آن جملهاند: هونها، ژوانژوانها (ژوژانها)، اویغـوران، مردم تبت، تِلِنگیتها، سُغـدیان، خوارزمیان، هِـپتالیان (هیتالان)، تو ـ کیـوها (ترکان)، قرقیزها، قزاقها، ازبکها، تاجیکها، ترکمانان و بسیاری دیگر که برخی نابود، یا در دیگر اقوام مستحیل شدند و برخی به حیات خود ادامه دادند. ژوان ژوانها از اقوام کهن آسیای مرکزی بودند که خاستگاهشان بهدرستی روشن نشده است. کهنترین آگاهی پیرامون این گروه از اواخر سدۀ 4 تا 556 م است. ژوانژوانها خود و توئوباهای ساکن شمال چین را از یک ریشه دانستهاند (بیچورین، I / 187؛ گومیلف، «ترکان»، 12).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید