آسیای صغیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239754/آسیای-صغیر
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آسیای صغیر، نام كهن بخش آسیایی كشور تركیه.
در منابع مختلف از این منطقه با نام آناطولی، بلاد روم، رومیةُ الصُّغری، روم شرقی (بیزانس = بوزنطیه) یاد شده است. آسیای صغیر نامی است كه یونانیان به بخش آسیایی كشور تركیۀ كنونی داده بودند. دربارۀ واژۀ آسیا نظرهای مختلفی ابراز شده است. در روزگاران كهن واژۀ آسیا را مأخوذ از نام آسیه همسر و مادر پرومتئوس و یا از نام آسییس فرزند كوتیس میدانستند. برخی این واژه را مأخوذ از واژۀ مشابه عبری به معنای «سرزمین مركزی» و یا «سرزمین حاشیهای» دانسته و یا آن را مشتق از كلمۀ آشوری «آسو» به معنای مشرق پنداشتهاند (پاولی، ذیل Asia Minor). یونانیان شبهجزیرۀ آناتولی را آسِئوس یا آسیا مینامیدند. بعدها پس از آشنایی با قارۀ بزرگ آسیا، شبهجزیرۀ آناطولی، آسیای صغیر یا آسیای كوچك نامیده شد. واژۀ آناتولی كه در تركیه آن را «آنادولو» تلفظ میكنند از ریشۀ یونانی «آناتوله» به معنای مشرق یا خاستگاه خورشید آمده است. آناتولی كه در منابع اسلامی از آن به عنوان الناطلوس (ابن خردادبه، 107)، الناطلیق (قدامة بن جعفر، 257) ناطلیق (حدودالعالم، 184) و ناطوس (ابن خلدون، 1 / 137) یاد شده به معنی خاور است. آناتولی بزرگترین ناحیۀ روم بود. در منابع اسلامی از آسیای صغیر به عنوان روم یا بلادالروم نیز یاد شده است. این نامی است كه مسلمانان به ممالك مسیحی روم شرقی یا بیزانس اطلاق میكردند. سرزمینهای آسیای صغیر كه در سدۀ 5 ق / 11م با استیلای سلجوقیان در زمرۀ كشورهای اسلامی درآمد، بعدها از سوی اعراب روم نامیده شد.
حدود جغرافیایی آسیای صغیر در طول تاریخ بهتدریج شكل گرفته است و با توجه به واژههای آناتولی، روم شرقی، بیزانس و یا ممالك روم میتوان گفت كه در ادوار مختلف گسترش متفاوتی داشته است. در دورۀ بیزانسی آناتولی یك بخش نظامی در غرب شبهجزیرۀ آسیای صغیر بود و به عبارتی به حوزههای اداری قونیه و عموریه هم اطلاق میشد. اصطخری (ص 7) حدود مملكت روم را از غرب و جنوب، دریای محیط، از شمال، اعمال چین و از شرق، دیار اسلام دانسته است. به روایت حدودالعالم (184) ناحیت روم از 14 ناحیه تشكیل شده بود، كه 3 ناحیه در مغرب قسطنطنیه یعنی در بخش آسیایی قرار داشت. حمدالله مستوفی (ص 94) مملكت روم را بالغ بر 60 شهر دانسته كه حدود آن تا ولایات گرجستان و ارمن و سیس و شام و بحر روم پیوسته است. در اوایل دورۀ عثمانی آناتولی به ایالتهای واقع در بخش اروپایی امروزی و 11 ناحیۀ دیگر در مشرق آن یعنی در بخش آسیایی گفته میشد كه نواحی شمالی و غربی شبهجزیره را به همراه سرزمینهای ارمنستان و بینالنهرین علیای آن روزی دربر میگرفت، لیكن در منابع جغرافیایی نظیر «علوم زمین» هارمز7 كه به كشورشناسی علمی میپردازند آسیای صغیر (آناتولی و ارمنستان) عبارت از سرزمین آناتولی یعنی بخش آسیایی تركیه و بخشی از ارمنستان است كه مرزهای سیاسی كنونی تركیه آن را از كشورهای همجوار جدا كردهاند. از نظر تركها آناطولی آن بخش از قلمرو كشورشان است كه در شرق تنگههای بوسفور و داردانل قرار دارد و فلات ارمنستان را نیز دربر میگیرد. حدود جغرافیایی و قلمرو فضایی آسیای صغیر با آناتولی بیشتر قابل تطبیق است تا با روم شرقی یا بیزانس، زیرا آسیای صغیر و آناتولی مفهوم مكانی و جغرافیایی دارند، در حالی كه نامهای روم شرقی، بیزانس و یا رومیةالصغرى دارای مفهوم سیاسیاند و به قدرتهایی گفته میشد كه بر تمام یا بخشی از این قلمروهای جغرافیایی حكومت داشتند. آسیای صغیر بین °36 تا °42 عرض شمالی و °26 تا °45 طول شرقی قرارگرفته است. بزرگترین طول آن از كنارۀ دریای اژه تا مرز شرقی حدود 1800 كمـ و بزرگترین عرض آن از سواحل دریای سیاه تا مدیترانه حدود 700 كمـ است. آسیای صغیر امروز با 576 / 756 كمـ2 مساحت، بخش اعظم (حدود 97٪) خاك تركیه را كه 587 / 780 كمـ2 وسعت دارد، شامل میشود. این شبهجزیره را دریاهای سیاه و مرمره از شمال، دریای اژه از غرب و مدیترانه از جنوب دربرگرفتهاند. تنگههای بوسفور و داردانل و دریای مرمره آن را از بخش اروپایی تركیه و و بدین ترتیب از اروپا جدا میكنند. مرزهای خشكی آن از مشرق به ایران، از شمال شرق به جمهوریهای ارمنستان و گرجستان شوروی و از جنوب به كشورهای عراق و سوریه محدود میشود. یك چنین موقع جغرافیایی از یك طرف بر شرایط محیط طبیعی نظیر آب و هوا، پوشش گیاهی و شبكۀ آبها اثر گذاشته، از طرف دیگر در شكلگیری سیمای زیستی و چشمانداز معیشتی مانند نوع مساكن، اشكال فعالیتهای اقتصادی، پراكندگی جوامع روستایی و شهری، شبكۀ ارتباطات، ساخت اجتماعی و حتى آمیزشهای قومی و فرهنگی مؤثر افتاده است. به دلیل چنین موقعیتی آسیای صغیر محل برخورد فرهنگ قدیمی و پربار مشرقزمین با فرهنگ قدیم و جدید اروپایی نیز میباشد. اثرات این برخورد فرهنگی در آمیزشهای قومی، زبانی، دینی، مذهبی و هنری به خوبی نمایان است. نقش ارتباطی حاصل از این موقع جغرافیایی موجب شده است كه آسیای صغیر سرزمین گذرگاه نیز نامیده شود.
شبهجزیرۀ آسیای صغیر روزگاری به اروپا متصل بوده است، لیكن در دوران چهارم زمینشناسی به دنبال ایجاد شكستی در دریای اژه و پر شدن درۀ رودخانههای بوسفور و داردانل، ارتباط آن با اروپا قطع شده است. بخشهای شمالی و جنوبی آسیای صغیر را چشماندازهای كوهستانی تشكیل میدهند. بلندی ارتفاعات از غرب به شرق افزایش مییابد و در تبعیت از همین شكل ناهمواریها، جهت جریان برخی از رودخانهها از شرق به غرب است. محیط طبیعی آسیای صغیر از نظر ساختمان و ناهمواریها به 4 بخش تقسیم میشود: بخش چینخوردگی شمالی، تودۀ مركزی یا فلات داخلی آسیای صغیر (آناتولی)، بخش چینخوردگی جنوبی، و بالاخره ادامۀ سپر عربستان (گودرزینژاد، 9). شبهجزیرۀ آسیای صغیر را 2 رشتۀ كوهستانی چینخورده از شمال و جنوب دربر گرفتهاند. در شمال كوههای پونتوس كه امتداد غربی آن كوههای بیتینی (بیتینیا) نامیده میشوند و در جنوب كوههای توروس چینخوردگیهای كوهستانی را تشكیل میدهند. امتداد شمال شرقی كوههای توروس كه به فلات ارمنستان ختم میشود، آنتیتوروس نامیده میشود. ارتفاع بسیاری از قلل این كوهها به بیش از 000‘ 3 متر میرسد. كوههای آرارات در شمال شرقی آسیای صغیر و هممرز با ایران و ارمنستان شوروی قرار دارند. این كوهها به زبان ارمنی ماسیس و به تركی آغریداغ خوانده میشوند و دارای 2 قله به نام آرارات بزرگ به ارتفاع 156‘5 متر و آرارات كوچك به ارتفاع 914‘ 3 متر میباشند. در منابع اسلامی از این 2 كوه به نام الحارث و الحُوَیرِث یاد شده است (قدامة بن جعفر، 232). در نواحی پیرامونی شمال و جنوب آسیای صغیر زمینهای پست و جلگهای قرار دارند. در كنارههای دریای سیاه عرض جلگههای ساحلی كم است و فقط در مصب رودخانههای قزلایرماق و یَشیل ایرماق وسعت پیدا میكند، در حالی كه در سواحل جنوبی بهویژه در بخشهای ساحلی خلیجهای انطالیه و اسكندرون اراضی جلگهای وسیع و حاصلخیزی وجود دارند، كه جلگۀ معروف چوكوروا با شهرهای ادنه و مَرسین و طَرسوس، از آن جمله است.فلات داخلی آناطولی چشمانداز یكدستی ندارد. ارتفاع متوسط آن از 800 متر در غرب تا 200‘1 متر در شرق افزایش مییابد. فلات مركزی به حوضههای داخلی متعددی تقسیم میشود. شهر آنكارا نیز در یكی از همین حوضههای داخلی قرارگرفته است. بخشی از سطح فلات داخلی آسیای صغیر را دریاچههای نمك میپوشانند. این دریاچهها بقایای دریای نسبتاً وسیعی هستند كه در گذشته اینجا را میپوشانده است. مهمترین این دریاچهها عبارتند از توزگولو یا دریاچۀ نمك كه شوری آب آن به 32٪ میرسد و همچنین دریاچههای آقشهر، و بِیشهر و آغریدیر كه همگی دارای آبشور هستند. بخش جنوب شرقی تركیۀ امروزی سرزمینی است كه ارتفاع آن در مقایسه با نواحی كوهستانی ناچیز است. مرز طبیعی این تودۀ مقاوم را خطی كه از انطاكیه، دیاربكر و سورت میگذرد با بخش كوهستانی شمالی مشخص میكند.
آب و هوای آسیای صغیر به دلیل موقع جغرافیایی و وضع ناهمواریها بسیار متنوع است. فلات داخلی آن كه توسط كوههای حاشیهای احاطه شده است اقلیم قارهای دارد. تابستانهای آن گرم و خشك و زمستانهای آن سرد است. میزان بارش و ریزش برف زمستانی در فلات داخلی به تبعیت از ارتفاع و از غرب به شرق افزایش مییابد و به همین نسبت میانگینهای دمای سالانه و ماهانه نیز در جهات فوق كاهش مییابند. سواحل دریای سیاه پربارانترین نواحی آسیای صغیر است. دمای آن نیز از اعتدال خاصی برخوردار است و میانگین آن در طول ساحل از غرب به شرق افزایش مییابد. حداكثر بارش در فصل زمستان است، لیكن تابستانها نیز كاملاً خشك نیست. به دلیل جهت شمال غربی بادها دامنههای رو به شمال غرب نظیر ریزه و زونگولداغ باران بیشتری از دامنههای رو به شمال شرق مانند سامسون دارند. بهطوركلی آب و هوای سواحل دریای سیاه ملایم و مرطوب دریایی است و دامنۀ تفییرات میانگینهای دمای زمستانی و تابستانی زیاد نیست. كنارههای دریای اژه و مدیترانه آب و هوای نوع مدیترانهای دارند، كه تابستانهای خشك و نسبتاً طولانی با حداكثر بارش در زمستان از خصوصیات آن است. سواحل جنوبی بهویژه در نواحی جلگهای تابستان گرمی دارند. در فصول زمستان و بهار بادهای سرد فرودی تعدیل هوا را موجب میشوند.
شبكۀ آبهای آسیای صغیر را رودخانههای بزرگ و كوچكی تشكیل میدهند كه به حوضههای داخلی یا خارجی میریزند. تمام رودخانههایی كه از فلات داخلی سرچشمه میگیرند، در قسمتهای بالا، به سبب هموار بودن زمین جریانی آرام دارند، لیكن به هنگام ورود به نواحی پیرامونی فلات داخلی به علت كاهش شدید ارتفاع و ایجاد شیب، جریان آب آنها تند میشود. آسیای صغیر از نظر جغرافیای ناهمواریها و آبها (اوروهیدروژئوگرافی) مجموعاً به 6 حوضۀ آبریز به شرح زیر تقسیم میشود: 1. حوضۀ آبریز دریای سیاه با رودخانههای قزلایرماق، یشیلایرماق، ساكاریا و فیلیوس. 2. حوضۀ آبریز مرمره با رودخانۀ سیماو. 3. حوضۀ آبریز دریای اژه با رودخانههای مریچ، اِرگِنه، بَكر و مِنْدِرِس یا میاندِر. 4. حوضۀ آبریز دریای مدیترانه با رودخانههای كوچا، دالامان، آقسو، گوگسو، سیحان و جیحان. 5. حوضۀ آبریز دجله و فرات كه آب شعبات خود را جمع كرده و به خلیجفارس میریزند. 6. حوضۀ آبریز داخلی نظیر وان، توزگولو و حوضۀ قونیه.
جنگلهای آسیای صغیر حدود 5 / 10 میلیون هكتار وسعت دارند، كه نزدیك به 5 / 6 میلیون هكتار آن جنگلهای سوزنیبرگ هستند. كوههای توروس و پونتی در نواحی ساحلی خود اغلب از جنگلهای پهنبرگ مانند چنار، گردو و بلوط پوشیده شدهاند. سواحل دریای اژه و مدیترانه عموماً دارای گونههای گیاهی و جنگلی مدیترانهای است. در سواحل دریای سیاه گونههای اروپایی مانند كاج و آلِش بیشتر است. پوشش گیاهی در جهت داخلی آسیای صغیر تُنُك شده و گیاهان بیشهای پست و سازگار با خشكی جای جنگلها را میگیرند.
فلات داخلی آسیای صغیر و جلگههای ساحلی و كنارههای درۀ رودخانۀ هالیس (قزلایرماق) و فرات از گذشتههای دور محل سكونت و معیشت اقوام ابتدایی بوده است. پژوهشهای باستانشناسی در جلگۀ حاصلخیز قونیه حاكی از تمدن پیشرفتهای در عصر نوسنگی است. به نظر میرسد كه نخستین قوم ساكن در آسیای صغیر قوم لووی باشند (دولاندلن، 1 / 43) شاید اینها همان اقوامی باشند كه در عصر نوسنگی در نقاط داخل انحنای رود هالیس زندگی میكردند و در كتب تاریخی از آنها به عنوان ماقبل حِتّیان (هیتیها) نام برده شده است (مشكور، 32). در دورۀ برنز میانی، تمدن حتّیان به وجود آمد. حتیان كه قومی آریایینژاد بودند، از حدود 000‘2 قم در آسیای صغیر اقامت گزیدند (دولاندلن، 1 / 43). تمدن و قدرت حتیان در سدههای 14 و 13قم به اوج خود رسید. آنان كه خدایان متعددی از مظاهر طبیعت را میپرستیدند، تا قرن 8 قم در این سرزمین حكومت كردند. در میان اسامی خدایان آنان، نام خدایان ایرانی و هندی نیز دیده میشود (شییرا، 126). حتیان پس از تشكیل دولت خود، شهر هاتوسا را به پایتختی انتخاب كردند و به گسترش متصرفات خود پرداختند. لیكن پیدایش دولت جدید دیگری به نام میتانی مدتها مانع پیشرفت آنان در قسمت جنوب شد. اهمیت تمدن حتیان از تمدنهای مصر و بینالنهرین و اژه كمتر نبود. در 1304ق / 1887م در (تلالعَمارِنه) مصرالواحی به دست آمده است كه با خط میخی و به زبان بابلی نوشته شده است. این الواح حاكی از مناسبات میان شهرهای مختلف شام و بینالنهرین و جزیرۀ قبرس است. مجموعۀ قوانین به دست آمده از این قوم حاوی ضوابط حقوقی معینی در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، بازرگانی، جزائی و آداب و اخلاق میباشد. از قرن 12قم اقوام فریگی كه از تراكیه آمده بودند، تمام نواحی مركزی آسیای صغیر را به تصرف خود درآوردند. هجوم فریگیها به آسیای صغیر به زوال امپراتوری حتیان انجامید. با وجود این تا قرن 8 قم چند دولت کوچک از حتیان در سوریه حكومت میكردند. در فاصلۀ زوال امپراتوری حتیان و روی كار آمدن دولت لیدی اقوام مختلفی بر آسیای صغیر تسلط داشتند. دولت لیدی در زمان پادشاهی ژیژس نخستین پادشاه از سلسلۀ مرمناد از طریق توسعۀ تجارت ثروت هنگفتی به دست آورد. جانشینان وی مرزهای لیدی را از مشرق توسعه داده و با مادها همسایه شدند و رود هالیس مرز میان دو كشور شناخته شد. با استخراج معادن طلای پاكتول ثروت و قدرت دولت لیدی افزایش یافت ظاهراً سكه هم در لیدی اختراع شده است. آخرین پادشاه لیدی كُرِزوس بود، كه دربار مجللی در پایتخت خود سارد به وجود آورده بود، اما لیدیاتیها با تمام قدرت و ثروت خود نتوانستند در برابر هخامنشیها پایداری كنند. حكومت آنها در 546 قم به دست كوروش از بین رفت. هخامنشیان بعد از تسلط بر آسیای صغیر اقدام به بسط و ترمیم جادۀ معروف شاهی نمودند. این جاده شهر سارد را به ایران مربوط میكرد. آنان به مدت 200 سال بر آسیای صغیر تسلط داشتند و برای ادارۀ مملكت آن را به 10 خْشَتْرِه یا ساتراپی تقسیم كرده بودند: 1- لیدیم (لیدیا)، 2- ایونیه (ایونیا)، 3- كاریه (كاریا)، 4- میسیه (میسیا)، 5- فریگیه (فریگیا)، 6- كاپادوكیه (كاپادوكیا)، 7- پافلاگونیه (پافلاگونیا)، 8- بیتی نیه (بیتی نیا)، 9- لیكیه یا لیسیه (لیكیا یا لیسیا یا لوكیا)، 10- سوریه (سوریا). این ساتراپیها، دارای استقلال نسبی بودند. یونانیان كه از حكومت ایرانیها بر آسیای صغیر ناخشنود بودند، پیوسته ساكنان این ایالات را بر ضد ایران تحریك میكردند. این تحریكات به بروز جنگهای مادی انجامید، كه طی آن داریوش و خشایارشا به یونان لشكركشی كردند. آسیای صغیر به مدت 2 قرن میدان كشمكش دو كشور ایران و یونان بود. سرانجام اسكندر مقدونی پس از شكست هخامنشیان در 334 قم آسیای صغیر را تسخیر كرد و آن سرزمین به حكومتهای مستقل یونانی و بعضی ساتراپنشینهای قدیم تقسیم گشت، كه پِرگامون مهمترین آنها و مركز فرهنگ هلنیستی بود. تسلط یونانیان بر شبهجزیرۀ آسیای صغیر چندان طول نكشید. در قرن 3 قم گالاتها از شمال بالكان به آسیای صغیر روی آوردند و در آنجا مستقر شدند. حكومت سلوكیها در قسمتهای شرقی آسیای صغیر تا پیروزی رومیان در 190م. ادامه داشت.
امپراطوری روم شرقی یا بیزانس در 395م از امپراطوری غرب جدا شد و مركز آن بیزانتیوم بود. كنستانتین بزرگ یا قسطنطنین، نخستین امپراتوری بود كه عقیدۀ یونانیان را رها كرد و به دین مسیحیت گروید. وی در 313م به دنبال فرمان میلان، دین مسیحی را به رسمیت شناخت (یعقوبی، 1 / 186). تئودوسیوس اول در 380م مسیحیت ارتودوكس را به عنوان دین رسمی امپراتوری اعلام كرد. در زمان رومیان آسیای صغیر از نواحی پرجمعیت و آباد دنیای قدیم بود كه شهرهای بزرگ و ثروتمندی داشت و میدان كارزار با پادشاهان اشكانی و ساسانی بود. رومیان با احداث شبكۀ منظمی از جادهها و كاروانسراها این شهرها را به هم مربوط كرده بودند. فعالیتهای كشاورزی با شبكۀ آبیاری منظم رونق فراوانی داشت و بازرگانان در رفاه نسبی به سر میبردند. ساكنان آسیای صغیر در دورۀ تسلط رومیان، تا قبل از اشاعه و نفوذ اسلام، فرهنگ یونانی را پذیرفته بودند. زبان یونانی و لاتینی زبان رسمی دستگاه اداری تحصیلكردهها بود، لیكن تودۀ مردم به زبانهای لیكیایی، گالاتی و فریگیایی صحبت میكردند. تجزیۀ امپراتوری روم راه تجارتی مصر را از رونق انداخت و راه خشكی كشورهای آسیایی مانند هندوستان و چین كه از طریق ایران و افغانستان به آسیای صغیر و بوسفور میرفت بیشتر مورد توجه قرار گرفت و رفتهرفته تجارت ابریشم منحصر به ایران شد (كرزن، 2 / 631). امپراتوری روم شرقی كه از اتحاد و آمیزش سنن حكومتی روم. فرهنگ یونانی ـ هلنیستی و دین مسیح به وجود آمد، توانست بیش از 000‘1 سال در آسیای صغیر دوام یابد. در این دوره دین مسیح تمامی زمینههای فرهنگی، هنری و ادبی را در آسیای صغیر تحت تأثیر قرار داد. سرانجام با نفوذ سلجوقیان و به دنبال آن تأسیس امپراتوری عثمانی راه بسط فرهنگ اسلامی در آسیای صغیر هموار گشت. بیزانس با پذیرش و تعمیم دین مسیح در قرن 4م میدان جغرافیایی فعالیت آن را وسعت بخشید و با استمداد از كلیسای روم برای مقابله با مسلمانان و سوق دادن جهت جنگهای صلیبی به ممالک اسلامی فعالیت آن را متوجه مشرقزمین كرد. جنگهای صلیبی كه در 7 دوره از 489ق / 1096م تا سقوط عَكّا در فلسطین در 690 ق / 1291م ادامه داشت به مدت 2 قرن آسیای صغیر را میدان تاختوتاز و نبردهای سنگین قرار داد. این جنگها هرچند كه نتوانست موفقیتهای سیاسی نظامی موردنظر را برای مغربزمین فراهم سازد و یا اتحاد بین كلیسای روم و بیزانس را عملی نماید، لیكن اثرات درازمدت عمیقی در اروپا و جهان اسلام برجای گذاشت. ازجمله توانست امنیت راههای دریایی ونیز و دیگر دولتشهرهای واقع در مشرق مدیترانه را برای مدت زیادی تأمین نماید. برخورد دنیای غرب با امپراتوری روم شرقی و از طریق آن با جهان اسلام موجب شد كه فرهنگ یونانی و مشرقزمین در اروپا شناخته شوند. جنگهای صلیبی از یك طرف، برخوردهای فرهنگی میان شرق و غرب را موجب شد و از طرف دیگر قدرت نظامی و اقتصادی بیزانس را به تحلیل برد. درحقیقت انحطاط امپراتوری روم بعد از ژوستی نِیَن (527-565 م) آغاز شد و بهتدریج ادامه یافت. با ظهور اسلام در جنوب امپراطوری و اشاعۀ آن در جهات مشرق و مغرب و شمال شبهجزیرۀ عربستان فشار بیشتری بر پیكر بیزانس وارد شد. کشمکشهای سیاسی و نظامی میان اعراب مسلمان و بیزانس مسیحی، سرانجام مقدمات نفوذ تدریجی اما پایدار اسلام را در آسیای صغیر فراهم ساخت. عقبنشینی رومیان در مقابل مسلمانان در آسیای صغیر طی مراحل مختلفی انجام گرفت كه از صدر اسلام تا سقوط امپراطوری روم شرقی در 857 ق / 1453م به دست عثمانیها ادامه داشت.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید