بازار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 24 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239278/بازار
جمعه 11 آبان 1403
چاپ شده
2
بازار، مکانی برای مبادلۀ کالا. بازار در ایران از لحاظ شکلگیری و کارکرد، دارای فرهنگ خاصی است که پیوندهای عمیقی با مذهب، ادبیات، سلسلهمراتب اجتماعی، اخلاق و سیاست، نیز با گروههای اجتماعی و کانونهای ارتباطات آنها دارد.
ایران سرزمین خشک و کمآبی است که به سبب نداشتن رودهای بزرگ و پرآب، کمبود ریزش سالانۀ باران و ناکافیبودن آبهای شیرین روزمینی، مردم آن برای رسیدن به آبهای زیرزمینی، ناگزیر به ایجاد کاریزها شدهاند (رضا، 2-3). مقدار اندک آبی که از این شیوه به دست میآمد، پاسخگوی نیازهای اراضی گسترده نبود و تنها در محدودههای کوچک قابلیت بهرهوری داشت. همین محدودیت و همچنین پراکندگی روستاها و کشاورزان، مانع گرد هم آمدن گروههای پیوسته و گستردۀ کشاورزان میشد و امکان کار متمرکز جمعی را از بین میبرد. از سوی دیگر، دوری راهها و فاصلۀ زیاد روستاهای آباد از هم، کار نظارت بر بازدهی کشاورزان را دشوارتر میساخت (همو، 3). بهتدریج در روستاهای نزدیک به هم، مکانی بهمنظور مبادلۀ کالا در نظر گرفته شد و روستاییان و کشاورزان و سایر تولیدکنندگان، کالاهای خود را برای دادوستد در روزهای معینی از ماه و سال به آن مکان میبردند. پس از چندی، برخی از این اماکن به شکل بازارهای دائمی، سالانه، ماهانه و حتى هفتگی درآمدند که محلی برای مبادلۀ کالا بودند (همانجا). عامل دیگر شکلگیری و توسعه و رونق بازارها در ایران، راههای ارتباطی و محورهای مراسلاتی میان ایران و سرزمینهای دیگر بود. همین راهها بازارهای کوچک و محلی را تبدیل به کانونهای عمدۀ بازرگانی، به شکل بازارهای ماهانه یا هفتگی، در شهرهای بزرگ کرد که بیشتر شبیه بازار مکاره بودند؛ نمونۀ آنها برخی از بازارهای شهر بخارا ست که نرشخی به آنها اشاره کرده است (ص 13-14).
بازار شهر بهعنوان مرکز تجاری، به نهادی اجتماعی مبدل شده است که مشتمل بر عناصر دینی، سیاسی و فرهنگی است (نک : پیگولوسکایا، 252-253). رشد نیروی مولد، شهرها را به مراکز عمدۀ صنعتی بدل ساخت که از آن جمله بودهاند شهرهای اردشیرخُرّه، گندیشاپور، بیشاپور، رامهرمزد، فیروزآباد؛ و بهخصوص خوزستانبازار (سوقالاهواز) که یکی از این مراکز عمدۀ بازرگانی در شمال غربی خلیج فارس به حساب میآمد (رضا، 10).در عصر ساسانی، همۀ صنعتگرانی که یک پیشه داشتند، در شهرها و کویهای معین و جداگانهای زندگی میکردند و همراه با رؤسای اصناف، تابع یک رئیس بودند. بازاریان نیز رئیسی داشتند که به او وازاربَد میگفتند. برپایۀ اسناد باقیمانده میتوان فهرستی از شاخهها و گونههای هنرهای دستی و پیشهوری و بازرگانی، یا به عبارتی صورت اصناف بازار آن دوره را به دست داد (پیگولوسکایا، 381 ff.). از جملۀ این مشاغل میتوان اشاره کرد به: آبزینگر (خیاط)، پوستگر (دباغ)، پیالگر (پیالهساز)، چِلانگر (چلنگر)، چاروگر (ساروجساز)، پولادگر، آهنگر، دوسنگر (سفالگر)، زرگر، زینگر، شرگر (گیوهباف)، کفشگر، کُلوارگر (کوزهگر / سفالگر)، و ویانگر (چادردوز) (برای آگاهی بیشتر، نک : تفضلی، 191-196). بازارها بهعنوان پدیدههای اجتماعی در شکلدادن به بافت شهرها تأثیرگذار بودند و مجموعهای یکپارچه شامل محوطۀ اصلی بازار، حصار پیرامونی، دروازهها، ارگ، مسجد جامع و محلات پدید آوردند (شوایتسر، 214). بازار بهسبب مرکزیت اقتصادی و مالی، برای شهرهای اسلامی یک شاخص اصلی محسوب میشود و درواقع برجستهترین ویژگی آنها به شمار میرود (همو، 219, 224). در بسیاری از موارد، در فرایند شکلگیری شهرهای اسلامی، ابتدا بازار و میدان ساخته میشد و سپس محلههای مسکونی به دور آن شکل میگرفت (حبیبی، 46-47). به عنوان مثال در اصفهان پیش از سدۀ 10 ق / 16 م، میدان قدیمی و بازار، کانون مرکزی شهر به شمار میآمد و تمام راههای ارتباطی و تجاری شهر از آنجا شروع و به آنجا ختم میشد. افزونبراین، برخی از محلها در بازارهای حاشیهای مجاور دروازهها و یا در بازارهای خطی مستقر در طول راههای درونشهری پدیدار شده بودند (گاوبه، 50, 52). قرارگرفتن مسجد در مجاورت بازار نیز اهمیت ویژهای به بازار میداد و آن را بهعنوان مهمترین عنصر شکلدهی به شهر اسلامی درمیآورد. بدینسان، بازار افزون بر مرکزیت اقتصادی، مهمترین پیونددهندۀ فضاها و مراکز تجاری، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شهر به شمار میرفت (حبیبی، همانجا؛ سلطانزاده، تاریخ ... ، 261).
ساختار بازار از اجزاء گوناگونی شکل میگرفت که عبارت بودند از: راستهها، بهعنوان اصلیترین عنصر که از تقاطع آنها چهارسو (چهارسوق) پدید میآمد؛ رسته (محل استقرار صنف)؛ دالان و سرا (خان یا تجارتخانه)؛ خانبار (کالنبار)، بهعنوان محل انبار یا پردازش کالا؛ تیم یا تیمچه، بهعنوان محل تجمع چندین تجارتخانۀ همسان؛ قیصریه، بهعنوان محل کار صنعتگران ظریفکار؛ و دکانهای مختلف که هر دسته از آنها به عرضۀ کالای معینی میپرداختند. در کنار این عناصر، مسجد، حمام، قهوهخانه، خوراکپزخانه و واحدهای فرهنگی یا خدماتی وجود داشتند (پیرنیا، 123-125). از دیگر ارکان بازارها در شهرهای کوچک و بزرگ، بازارگاهها و بازارچههای شهری است که برخی از آنها در بیرون شهرها و معمولاً در مجاورت دروازهها قرار داشتند. کالاهایی که در بازارگاهها عرضه میشد، بهطورکلی محصولات کشاورزی و کالاهای روزمره و ارزانقیمت بود. برعکس، بازارچهها معمولاً در مرکز هر محله بهصورت میدانگاه یا گذرگاهی مستقر بودند و به رفع نیازهای روزمرۀ اهالی میپرداختند. معمولاً بعضی از فضاهای عمومی محلهها همچون مسجد، حسینیه، سقاخانه و آبانبار در کنار بازارچهها قرار میگرفتند (سلطانزاده، فضاها ... ، 29، 53). در بازار، خانۀ مسکونی وجود ندارد، بنابراین، مجموعۀ اصلی بازار را میتوان به هنگام شب، در تعطیلات و جز آن بست. نبود مسکن در بازار از جملۀ ویژگیهای انحصاری این نهاد شرقی در خاورمیانه است که آن را از سایر مراکز دادوستد شهرهای غربی یا حتى هندی متمایز میسازد. به عقیدۀ اوژن ویرت، نبودن مسکن در بازار جزئی از الگوی رسمی آن شده است (ص 237). در قرارگیری موضع مشاغل در قسمتهای مختلف بازار، به نسبت دوری و نزدیکی از قسمتهای محوری آن مثل مسجد یا جاهای دیگر، عوامل متعدد فرهنگی، فنی و اقتصادی تأثیر داشته است. به طور کلی خردهفروشیها در راستهها و کوچههای پررفتوآمد، کارگاهها در راستهها و کوچههای فرعیتر، و عمدهفروشیها در خانهای دور از رفتوآمد و ازدحام جای داشتهاند. معروفترین تجارتها در بازارهای سنتی، بهترین محلها را در بازار به خود اختصاص میدادند. منسوجات گرانبها و فرشهای قیمتی، ادویه و دارو، عطر و بخور، و صرافی از موفقترین این تجارتها محسوب میشدند (همو، 250). فهرست کاملی از اصناف بازاری را در آثاری چون آیین شهرداری (ابناخوه، 39-40) و تاریخ کاشان میتوان یافت (ضرابی، 172-175). گاه تشکیلات صنفی به نوعی با طریقتهای جوانمردی و دستگاههای فتوت مرتبط میشدند و بهاقتضای رسوم آنها، افراد هر صنف در غم و شادی یکدیگر شریک بودند؛ مثلاً در مراسم عروسی و تعزیۀ اعضای صنف، همکاری و همدردی جوانمردانه در حق یکدیگر میکردند. البته در این رسوم، رقابتها و همچشمیهایی نیز وجود داشته است. از کهنترین منابعی که در آن به اصناف و طبقات آنها اشاره شده، رسائل اخوانالصفا ست. در عصر صفویه و قاجاریه هریک از اصناف رئیسی به نام کدخدا یا باشی داشتند که معمولاً به شکل انتخابی و گاهی به شکل موروثی تعیین میشد. این رئیس به کمک ریشسفیدهای صنف، در توزیع مالیات و رفع اختلافات جزئی و عادی میان افراد صنف همت میگماشت. به طور معمول، عضویت در هر صنف به عبور از دورۀ شاگردی و رسیدن به مرحلۀ استادی در صنعت و پیشۀ خاص آن صنف بستگی داشت و در بعضی از موارد، با گذراندن امتحان و دادن ولیمه انجام میشد. برای نمونه در اصفهان، عضویت در اصنافی چون صنف قصاب و قناد و اُرسیدوز جز با رضایت اکثر افراد یا ریشسفیدان صنف، و یا خریدن حق بنیچۀ یکی از اعضای صنف ممکن نبود؛ در این گونه اصناف، مالیات از طریق بنیچهبندی و با نظر کدخدای صنف پرداخت میشد. در عصر صفویه، غالب اصناف ناگزیر بودند که مدت یا نوبت معینی برای سلطان به بیگاری بپردازند. در آن عصر اصنافی مثل اطبا، غسالان، گورکنها، مطربها، حمامیها، سلمانیها، حجامان، قابلهها، روضهخوانها، معرکهگیرها و دراویش از تأدیۀ مالیات معاف بودند (نک : دایرةالمعارف ... ، ذیل اصناف). در دوران مشروطیت حدود 70 صنف مختلف از خباز و زرگر و دواتگر و کاشیپز تا ساعتساز و کتابفروش و قهوهچی و میراب، مشغول به فعالیت بودند (همانجا).
بهطورکلی رابطۀ این نهاد اجتماعی با عموم مردم در سطح روابط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر اعضا و دستاندرکاران خود بازار (یعنی کسبه و سایر بازیگران فعال در بازار) است. بر پایۀ برخی از متون مکتوب میتوان دریافت که همواره مردم صاحبان برخی از مشاغل را به خلقوخویی خاص نسبت میدادند، مثل بُخل، دونهمتی، فریبکاری، دروغگویی، خشم و بسیاری دیگر (برای نمونه، نک : بیهقی، 1 / 164؛ جاحظ، 2 / 105). بازار تهران در اواخر عصر قاجار میتواند نمونۀ خوبی برای بررسی راستهها و اصناف و جایگاه آنها در زندگی شهری در یکی از مراکز مهم اقتصادی شرق اسلامی باشد. این بازار افزون بر مرکزیت اقتصادی، به یک محلۀ بزرگ نیز تبدیل شده بود و درواقع، دومین محلۀ بزرگ تهران به شمار میرفت که در کنار انبوه دکانها، کاروانسراها، راستهها، تیمچهها و خانها، مشتمل بر شمار بسیاری خانه، مسجد، تکیه، مدرسه، جبهخانه، سقاخانه و حمام نیز بود. برخی از راستهها جزو املاک شخصی به شمار میرفت که به نام صاحبانشان نیز مشهور میشد. عمدۀ عناصر فرهنگی و اجتماعی مرتبط با بازار را میتوان در این موارد خلاصه کرد: یکی آنکه بازار همواره کانون خبررسانی درونشهری بوده است و اطلاعات و اخبار از مراکز مذهبی مثل مساجد، مراکز آموزشی مثل مدارس دینی، و مراکز اداری و اقتصادی مثل دارالحکومه و دیوانها و سایر قسمتهای بازار، نخست وارد بازار اصلی میشد و از آنجا به همۀ نقاط شهر جریان پیدا میکرد. انجام مراسم رسمی از قبیل برگزاری جشنهای ملی و مذهبی در بازار، همراه با چراغانی و آذینبندی، یکی دیگر از مصادیق رابطۀ فرهنگی این نهاد با تودۀ مردم بوده است. نوروز از مناسبتهایی بوده که هرساله سبب رونق بازارها میشده است. از سوی دیگر، بستن بازار به نشانۀ سوگواری و یا شرکت در مراسم مهم مذهبی پیشینهای کهن دارد؛ برای نمونه، عزاداری عاشورا در ایران ابعاد مهمی دارد و همواره پیشهوران و بازاریان در آن شرکت جسته و دکانهای خود را میبندند. همچنین، بازار و برخی از راستههای آن مثل راستۀ کتابفروشان محفل علما، شعرا، فلاسفه و سایر اندیشمندان بوده است و گاه خود این بزرگان علم و ادب در زمرۀ پیشهوران بودهاند (نک : شیخلی، 128). از آنجا که بازار بهسبب موقعیت خود در شهرها میتوانست محیطی مناسب برای تبلیغ و دعوت دینی و سیاسی باشد، نقش بسیار مهمی در حوادث سیاسی ایفا کرده است. یکی از تأثیرگذارترین نقشهای بازارها در تحولات سیاسی و اجتماعی، به نهضت مشروطیت ایران بازمیگردد که بازاریان در بروز و تداوم آن نقش مهمی داشتند و بهعنوان نقطۀ اتکای رهبران نهضت ــ هم از بعد اقتصادی و هم از بعد اجتماعی ــ به شمار میآمدند (کسروی، 1 / 110؛ ناظمالاسلام، 1 / 509-514). حضور بازار و ابعاد فرهنگی آن در ادبیات، واژهها و اصطلاحات و تعبیرات مختص حِرَف (ادبیات بازار) و نیز محاورات بازاری را به همراه داشته و ادبیات منظوم و اشعار مرتبط با بازار تحت عناوین شهرآشوب، شهرانگیز و عالمآشوب از جملۀ نمونههای این نهاد فرهنگی ـ اجتماعی در ادبیات و نیز میان تودۀ مردم بوده است. مثلاً در خصوص وجه تسمیۀ شهرآشوب گفتهاند که نثر یا شعری است در مدح و ذم و وصف مردم یک شهر، بهویژه بازاریان و پیشهوران و اهل حرف، زیرا اینان در ایجاد نظم یا آشوب در شهرها دست قوی و نقش مهمی داشتهاند (قاسمی، 436- 438). برخی از این مجموعهها نامهای خاصی داشتند، مثل شهرآشوب مجمع الاصناف منسوب به لسانی شیرازی یا صفات الاصناف از یوسف اصم استرابادی که از بهترین نمونهها در نوع خود محسوب میشوند (همو، 437). یکی دیگر از تأثیر و تأثرات فرهنگی بازار، نقش مهم فرهنگ، ریختشناسی و گسترش بازارها بوده که در مقاطع مختلف، بهویژه پس از پذیرش فرهنگ اسلامی، معماری جدیدی را در ریختشناسی ساخت و جایگیری بازار در شهر برحسب عناصر فرهنگی به خود گرفتهاند (نک : اشرف، 25). امروزه هنوز هم بازار، تا حدی نقش فرهنگی خود را در اجتماعات شهری و بهخصوص شهرهای کوچکتر حفظ کرده است، چنانکه بسیاری از مناسبتهای فرهنگی از قبیل برپایی اعیاد یا مراسم سوگواری، تجمع هیئتهای مذهبی، و تحرکات سیاسی و اجتماعی در این مکان نضج میگیرد یا به آن ختم میگردد. اما بیتردید با ظهور اقتصاد نوین و تجارتهای فراگیر الکترونیک، و همچنین تعداد بیشمار مراکز خرید و روابط جدید مالی و پولی، نهفقط از اقتدار اقتصادی و مالی بازار روزبهروز کاسته میشود، بلکه سایههای نفوذ فرهنگی و اجتماعی آن نیز به تدریج کنار رفته و کمسوتر میگردد.
ابناخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ اشرف، احمد، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دورۀ قاجار، تهران، 1359 ش؛ بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبة نهضة مصر؛ پیرنیا، محمدکریم، آشنایی با معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان، تهران، 1371 ش؛ جاخط، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1388 ق / 1965 م؛ حبیبی، محسن، از شار تا شهر، تهران، 1386 ش؛ دایـرةالمعـارف فـارسی؛ رضا، عنایتالله و دیگـران، آب و فن آبیاری در ایران باستان، تهران، 1355 ش؛ سلطانزاده، حسین، تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، تهران، 1365 ش؛ همو، فضاهای شهری در بافتهای تاریخی ایران، تهران، 1389 ش؛ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، اصناف در عصر عباسی، ترجمۀ هادی عالمزاده، تهران، 1362 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کـوشش ایرج افشار، تهـران، 1335 ش؛ عدل، کامران، بازارهای ایرانی، تهـران، 1371 ش؛ قاسمی، رضا، «شهرآشوب»، راهنمای کتاب، تهران، 1347 ش، س 11، شم 8 و 9؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1363 ش؛ ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1362 ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، سنایی؛ نیز:
Gaube, H. and E. Wirth, Der Bazar von Isfahan, Wiesbaden, 1978; Pigulevskaya, N. V., Les Villes de l’etat iranien aux époques parthe et sassanide, Paris, 1963; Schweizer, G., «Das funktionale Gefüge der traditionellen islamisch-orientalischen Stadt», Der islamische Orient, Kӧln, 1990; Tafazzoli, A., «A List of Trades and Crafts in the Sassanian Period», Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, 1974; Wirth, E., «Zum Problem des Bazars», Der Islam, 1974, vol. LI (2).
تل : دبا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید