اهل حق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 25 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238470/اهل-حق
جمعه 11 آبان 1403
چاپ شده
1
اَهْلِ حَقّ، گروه مذهبی ایرانی با گرایشهای عرفانی، با آداب و متون مذهبی خاص خود و دارای بعضی اعتقادات که در مواردی با برداشتهای رسمی و متشرعانۀ اسلامی مطابقت ندارند. این آیین که در میان طوایف کرد، لر و ترکزبان پیروان بسیار دارد، در بستری اسلامی رشد کرده است و در عین حال، به سبب غلو در حق حضرت علی (ع) با سایر فرق غالی شیعه قرابت دارد، اما بااینهمه، بعضی از مبادی آن را میتوان در اعتقادات و سنتهای فکری، و فرهنگ عامۀ مردمان ساکن غرب ایران جستوجو کرد و رگههایی از معتقدات ایرانی پیش از اسلام را نیز در آن یافت. این آیین به «آیین حقیقت» یا «دین حقیقت» نامبردار است (جیحونآبادی، 315، 317، 420، جم (. ازاینرو، پیروان آن «اهل حق» خوانده شدهاند؛ لیکن نام دیگر رهرو این طریق «یار» است (همو، 420، بیت 151‘8)؛ به همین سبب، اهل حق را «یارستان» یا با تخفیف «یارسان» نیز گفتهاند (همو، 342، 345). در جایی، از این آیین به صورت «آیینکُردان» یاد شده («خرده ... »، 582)، چرا که از زمان سلطان اسحاق (نک : دنبالۀ مقاله) عنصر کُردی، سهم اصلی و مهمی در چگونگی و تحولات این مکتب و فرقه داشته، و مهمترین کتب مذهبی این فرقه نیز به زبان کردی (گویش گورانی) است؛ اگرچه بعدها به زبان ترکی نیز «کلامها»ی بسیاری پدید آمد و آثار مهمی هم به زبان لکی، به اهل حق مربوط است. پیروان یارسان در استان کرمانشاهان، همدان، تهران و حدود رودهن و جاجرود و شهریار، همچنین در خراسان و نیز در میان کردهای عراق و ترکیه پراکندهاند (صفیزاده، مقدمه بر «بارگه ... »، 188).سادگی و خلوص روستایی در اشعار مقدس اهل حق به وضوح دیده میشود. مفاهیم مطرحشده در آثار ایشان معلوم میکند که این آیین در اجتماعاتی از مردمان کشاورز و دامدار شکل گرفته، و گسترش یافته است، اما آراء و آداب مربوط به آن امروز منحصر به قشرهای اجتماعی یادشده نیست و به جاهایی که پیشتر نام برده شد، محدود نمانده است. آنچنانکه از رسائل فرقۀ خاکسار برمیآید، خاکساریۀ ایران در بخشی از عقاید، اصطلاحات و آداب خود از اهل حق پیروی میکنند و به واسطۀ ایشان آراء این گروه در بسیاری از نقاط ایران هوادارانی یافته است (نک : مدرسی، 141، 206، جم (.بزرگان یارسان، اصول و حقایق اعتقادی خود را در آثاری منظوم گرد آوردهاند که اغلب در حکم کتب مقدس و محل رجوع قوم است. از میان این آثار پرشمار، «دفاتر»ها و «دوره»های کردی (گورانی) مورد استناد همۀ پیروان این مذهب است، ولی آثار ترکی («کلام»ها یا «کلامات») و آثار لری مخصوص به پیروان اهل آن زبان است. از مهمترین متون مقدس اهل حق، کلام خزانه یا سرانجام است (صفیزاده، همان، 20؛ القاصی، 33-35؛ نیکنژاد، کلامات ... ، 5).آیین حقیقت، قدیم و ازلی انگاشته میشود (همو، گنجینه ... ، 102، 103؛ صفیزاده، مقدمه بر «هفتوانه»، 192)، و پیوستگی آن به ذات حق متلازم است با پیوستگی پیشوایان این قوم به ذات باری. اهل حق با سایر غُلات شیعه در این اندیشۀ اساسی که خداوند در صورت انسان ظهور مییابد، شریکاند، ولی نزد اهل حق این رأی بسط و گسترش بیشتر یافته است و ایشان مظهریت را تنها در وجود حضرت علی (ع) منحصر نمیدانند.
چنانکه معروف است، اهل حق، همچون دیگر معتقدان به تناسخ، مرگ را پایان قطعی زندگی و متضمن انقطاع حضور روح در این جهان، و عبور آن به عالمی دیگر نمیدانند. آغاز هر زندگی به پیشباز مرگ رفتن، و هر مرگ آغاز زندگی مجددی است (نیکنژاد، همان، 114). اما زندگیها و مرگهای پیاپی برای نجات انسان است («خرده»، 577- 578). این طی طریق طولانی، جزئی از پیمان خداوند با مردمان است و مقدر شده است که هرکس باید هزار، یا هزارویک «دون» را در جهان بپیماید (جیحونآبادی، 44، 77).تناسخ نزد اهل حق بر اساسی فکری و اخلاقی استوار است، و اگرچه در این باب سخن بسیار نگفتهاند، گهگاه میتوان اشاراتی در این جهت یافت که حکایت از توجه ایشان به قانونی همچون قانون کَرمَۀ هندوان دارد (همو، 79-80).هرکس باید هزار دون 50 ساله را در جهان بگذراند و در صورتی که در این مدت پاک شده باشد، «شود ملحق حق به آخر حساب» و در غیر این صورت باید باز دونهای دیگری را بپیماید (همو، 44). نیز گفته شده است کسی که عملش نادرست باشد و از قواعد حقیقت بیرون برود، در زندگی بعدی به حیوانی کثیف مبدل خواهد شد و جهنم را خواهد دید («ذیل ... »، 168).در سیر تکاملی روح، از «پردیور» (کعبۀ اهل حق) سخن به ـ میان آمده است. پردیور (= این سوی پل) بنایی است که سلطان اسحاق در کنار رود سیروان ساخت و در اندیشۀ مؤمنان این مذهب، منزلتی شبیه به پل صراط دارد، زیرا روح پس از عوض کردن هزارویک جامه، سرانجام از آن عبور میکند؛ عبور از پل فقط برای نیکان میسر است و بدکاران به دوزخ خواهند افتاد (نک : صفیزاده، مقدمه بر «چهلتن»، 391). شهرزور نیز جایگاهی اساطیری یافته، و با سرنوشت نهایی نجاتیافتگان پیوند خورده ـ است: بنابر «بارگه بارگه» روان کسانی که شایستۀ نجات قطعی باشند، در شهرزور به سرمدیت میپیوندند (ص 33).
در متون دینی اهل حق، در گفتوگو از نحوۀ ایجاد عالم، بسیاری از اوقات از «آفرینش» سخن رفته است، اما بعید به نظر میرسد که مقصود از آن آفرینش به معنای ایجاد از عدم بوده باشد. روح کلی حاکم بر تفکر یارسان، وحدت وجود است و بر این اساس، ایجاد میباید به طریق صدور و بروز و ظهور صورت گرفته باشد.صدور از ذات بـاری در مراحل و مراتبی درپی هم صورت ـ گرفته است، اما نخستین تحقق یا ظهور ذات حق، در وجود خودش بوده که در «بارگه بارگه»، مذکور است (ص 102).این اندیشۀ عرفانی صرف با عناصر اساطیری این مذهب درآمیخته، و جنگ بدیعی را به وجود آورده است. در متون اهل حـق به وجـود آغازین عالم در شکل اقیانوس اولیه اشاره شده ـ است. از نحوۀ صدور این اقیانوس اولیه از ذات الٰهی سخنی نیست، پس شاید بتوان گفت که در این مکتب ــ همچون بسیاری از مکاتب کهن دیگر ــ جهان در شکل هاویه یا خائوس وجودی ازلی داشته، و خداوند در آن به عمل پرداخته، و شکل کنونی عالم را پدید آورده است (جیحونآبادی، 34، 35). همچنین میبینیم که خداوند نخست در بحر محیط حلول کرد و به سبب این حلول «گوهری [در آن] پیدا شد» («بارگه»، 179). در «دورۀ عابدین» آمده است که در آغاز، زمانی که نه آسمانی بود و نه زمینی، خدا «در میان دُرّ و دُرّ در ته دریا بود» (ص 538). همچنین بنابر «دورۀ هفتوانه»، خداوند در زمانی که در «درّ» پنهان بود، جامهای (کالبدی) داشت که «یا» خوانده میشود (ص 255؛ نیز نک : صفیزاده، حاشیه بر «هفتوانه»، 255). از سوی دیگر، قول اوغلی میگوید: در حالی که ذات حق آسمان و زمین را خلق کرد، در دون «یا» بود (نک : نیکنژاد، گنجینه، 18)؛ و به هر حال، چنانکه در «بارگه بارگه»، آمده «درّ» آغازین محل حلول خداوند بود (ص 95).جیحونآبادی (ص 281، بیتهای 419‘5-420‘5) سخن دیگری هم به میان میآورد که توضیح آن دشوار است؛ ظهور الٰهیت نخست در «سرّ بیا» بود، سپس در «دُرّ الٰه» و سوم در «خاوندگار». این قدر معلوم است که به اغلب احتمال «سرّ بیا» یا «سرّ یا» همان «دُرّیا» است و شاید بتوان گفت که مراد از آن «تخمۀ آغازین» یا «تخمۀ زرین» اساطیر ادیان باستانی است. این تخمۀ آغازین، به بیان اهل حق، جایگاه حضور ذات الٰهی بوده، و مراتب تجلی بعدی الوهیت از آن صورت گرفته است. این تعبیرات اهل حق را ممکن است این طور توضیح داد که الوهیت زمانی در حال کمون محض بود (در دُرّیا) و با خروج از این حال تعین پذیرفت. با خروج از مطلقیت خویش صاحب اسامی و صفات شد و به مرحلهای رسید که میتوان او را در آن حال «خاوندگار» یا «خداوند» نامید، در حد فاصل این دو حال در وضعی بود که «الٰه» نام گرفته است. جالب توجه اینکه در «دورۀ هفتوانه» کوشش شده است تا جهانشناسی مکتب حقیقت با جهانشناسی اسلامی انطباق یابد و گفتهاند که زمانی که خداوند جامۀ یار را شکافت و بیرون آمد، معادل است با زمان «الست بربکم» (ص 258).آنچنانکه در «دورۀ عابدین» آمده است، چون او «از درّ بیرون آمد، مانند خورشید میدرخشید» (همانجا). روایت تکمیلی این طرح را در شاهنامۀ حقیقت میتوان یافت که بنابر آن چون درّ اولیه از هم شکافت، از آن نور و آتشی پدید آمد؛ نور به فرشتگان، و آتش به اهریمنان و جنیان مبدل شد (جیحونآبادی، 61-62). پس فرشتگان در ردیف نخستین ذوات صادرشده از الوهیت هستند. بنابر «دورۀ عابدین» (ص 538- 539) نیز خداوند نخست 4 فرشته را ایجاد کرد و سپس خورشید و ماه را.روایت دیگری نیز از آن مرحله از آفرینش وجود دارد که در توضیح آفرینش فرشتگان یا هفتن است (جیحونآبادی، 41-43).پس از آفرینش (یا ظهور) هفتن، خداوند دوباره در درون درّ در دریا جای گرفت و چند هزار سال در آن ماند. در آنجا عهد کرد که چون بیرون آید، هفتوانه را به وجود آورد، و چنین هم کرد («دورۀ هفتوانه»، 252-253؛ نیز نک : صفیزاده، حاشیه بر «هفتوانه»، 252). مرحلۀ بعدی پیدایش، پدید آوردن اجرام آسمانی بود («تذکره ... »، 11).بهشتها و دوزخها در آسماناند و به افلاک مربوطاند. افزون بر این، بهشتها و دوزخها به هشت تن (سلطان اسحاق و هفتن) تعلق دارند و به بیان دیگر حیّز ملکوتی ایشان بهشمار میروند (جیحونآبادی، 357). اهل حق از دوزخ به نام «ساج نار» یاد میکنند که در لفظ به معنای تاوۀ آتش است. در «تذکرۀ اعلى» آمده است که از شرارۀ ساج نار بود که جهنم آفریده شد (ص 10-11). شاه ابراهیم در این باب گوید: ساج آسمان است و نار آفتاب (نیکنژاد، گنجینه، 19) و ازاینرو، ساج نار، خورشید و آسمان است و دوزخ از خورشید وجود یافته است. اما این نظر که دوزخ از خورشید به وجود آمده است، با طرح جهانشناختی یادشده مناسبتی ندارد.دربارۀ اوایل تکوین عالم نیز اسطورهای ذکر شده است که در آن از چگونگی عملکرد دیوها و نیروهای اهریمنی در آغاز آفرینش سخن میرود و آشکار است که تأثیر تفکرات ایرانی کهن را با خود دارد («بارگه»، 153-154). آفرینش انسان و احوال آدم و حوا نزد اهل حق اغلب با روایات اسلامی در این باب مطابق است (مثلاً نک : جیحونآبادی، 6- 8 ؛ «دورۀ عابدین»، همانجا). البته در «دورۀ عابدین» گمراهکنندۀ آدم و حوا آشکارا اهریمن خوانده شده است (همانجا). نکتهای که در طرح ارائه شده در مکتب حقیقت اختصاصی به نظر میرسد، نحوۀ پیدایش جنیان و دیوها ست، بدین قرار که در شاهنامۀ حقیقت از جفتی کهن به نام «جان» و «مرجان» یا «مرجانه» سخن میرود که بر روی زمین از آتش، هستی یافتند (جیحونآبادی، 60، 73) و جنیان از زاد و ولد آن دو به وجود آمدند (همو، 74). جالب توجه اینکه «مرجانه» که به نظر میرسد صورت مصحّف «مشیانه» است، از پهلوی «جان» آفریده شد (همو، 73).
اهل حق و بهخصوص گروهی از بزرگان ایشان، دربارۀ احوال آخرالزمان و به بیان دقیقتر وقایعی که بدان میانجامد، پیشگوییهایی کردهاند که در حد خود جالب توجه است (القاصی، 79، 81، 88- 89). یارسان نیز همچون شیعۀ اثناعشری معتقدند که در آخرالزمان خونخواهی حسین (ع) جهان را فرا خواهد گرفت (همو، 70). همچنین بنابر پیشبینیهای اهل حق، پیش از وقوع آخرالزمان جنگهای عظیمی درخواهد گرفت که از آن احوال به «جهان طوفانی» هم تعبیر شده است (همو، 77، 80-81).در این «جهان طوفانی» بیشک حضرت علی (ع)، برترین تجسم الٰهیت، ظهور و حضور خواهد داشت (همو، 79). ایلبیگی میگوید که در آخرالزمان همۀ ادیان یک دین میشوند (مذهب اهل حق) و سلطان اسحاق بر همه سروری مییابد. در آن زمان رستگاران، بیغم و اندوهاند و نیازی به خورد و خوراک ندارند (همو، 88). این نیز گفته شده است که در آخرالزمان خداوند در پیکرۀ هفتوانه تجلی میکند («دورۀ هفتوانه»، 288) و هفتوانه در روز بازپسین سروری خواهند داشت («بارگه»، 108).
«قرار حقیقت» یا شرط بودن در زمرۀ اهل حق این است که به گفتۀ سلطان اسحاق «حق را حاضر و موجود» و «خداوند عالم را همه جا حاضر بدانند» («ذیل»، 161). اهل حق دستور دارند که از اهریمن برائت جویند («دورۀ عابدین»، 529-530). اگر شرط معنوی اهل حق بودن، گرایش به حق و حقیقت و دوری از بدی و دروغ است، شرط صوری ــ و لازمالاجرای آن ــ سر سپردن است، چنانکه ورود به جمع یاران فقط با حضور در مراسم سرسپردگی و اجرای آداب آن ممکن است. برای داوطلب سرسپردگی، وجود یک «پیر» و یک «دلیل» در اجرای آیین مربوط بدان لازم است و هر یک نقشی خاص خود دارند. البته مقام پیر بالاتر از مقام دلیل است (نک : صفیزاده، مقدمه بر «بارگه»، 24).آیین مقدس دیگر اهل حق نیز تعلق به جم یا جمع است (نیکنژاد، گنجینه، 128). جم (جمع) و جمخانه (جمعخانه) محور آداب دینی یارسان را تشکیل میدهد؛ نامگذاری کودک، سرسپردن و ازدواج در آن صورت میگیرد («خرده»، 552-565). مراسم جم در آیین یارسان تا بدان حد اهمیت دارد که در ازل و پس از هستی یافتن هفتوانه، این مراسم برپا شد و چون غیر از خود هفتوانه وجود دیگری نبود که قربان کنند، در هر بار یکی از ذوات تشکیلدهندۀ هفتوانه خود را قربانی میکرد و بقیه به تناول از آن میپرداختند («دورۀ هفتوانه»، 258-263). از جمله مراسمی که در جم برگزار میشود، ادای نذر است. نذر در آیین اهل حق بر 6 قسم است (صفیزاده، یادداشتها ... ، 569).توبه و بازگشت از گناه باید با اهدای «نیاز» به جم همراه باشد تا جم از تقصیر او درگذرد (نک : «ذیل»، 158). نام دیگر نیاز، «سبز کردن» است و زمان معین دارد. زمانهای تقدیم نیاز به نام و برای سلطان اسحاق، هفتنان، قولطاسیان و دیگران انجام میشود (جیحونآبادی، 347- 349).از شعائر دیگر اهل حق روزۀ مخصوص آنان است که با روزۀ دیگر مسلمانان تفاوت دارد و اصولاً روزۀ ماه صیام بر آنان ممنوع است. قرمزی یا شاه ویسقلی، روزۀ یک ماه را بر اهل حق حرام و اعلام کرده است که هرکس از اهل حق که روزۀ یکماهه بگیرد، از این طایفه بیرون است («تذکره»، 109- 110). برعکس، بر هر فرد از یارسان واجب است که 3 روز پیاپی روزۀ «غار» بگیرد و زمان آن از دوازدهم ماه قمری است که مصادف با چلۀ زمستان کردی باشد؛ پس از 3 روز مداوم روزهداری، روز پانزدهم آن ماه را جشن میگیرند که «عید خاوندگاری» نام دارد (نیکنژاد، همان، 98- 99؛ نیز نک : صفیزاده، همان، 570-571؛ قس: جیحونآبادی، 342، که مدت روزه را 6 روز میداند). این روزه به یاد روزها و ساعاتی است که سلطان اسحاق و یارانش در غاری سپری کردند (همو، 341، 342).اخلاق یارسان مبتنی بر 4 دستور اصلی است: پاکی، راستی، نیستی و ردا («دورۀ عابدین»، 547؛ «خرده»، 573-574؛ نیکنژاد، همان، 110). از دیگر آموزهها تأکید بر شایستگیهای اخلاقی همچون: حفظ اسرار آیین از غیر اهل (نک : «دورۀ چهلتن»، 453-454)؛ آزار نرساندن به مخلوقات خدا (نک : «ذیل»، 162)؛ تأکید برکار و کوشش و کشت و زرع (نک : القاصی، 104)؛ و حرام بودن نوشیدن مسکرات (نیکنژاد، همان، 133، جم ( است. اهل حق بنابر سنت و عادت دیرین خود، هنگام برخورد با یکدیگر، به جای سلام «یا علی» میگویند (القاصی، 106). آنان در شب نوروز، بر بامهای خود آتش میافروزند (افضلی، 3 / 3) و همچنین در شب اول پس از مرگ بر روی قبر متوفا آتش روشن میکنند (همانجا). اهل حق تیمم، غسل و غسل میت هم دارند («خرده»، 574- 578).تراشیدن یا کوتاه کردن شارب برای اهل حق ممنوع و گناهی بزرگ است و سلطان اسحـاق خود بر آن تأکید داشته است (نک : نیکنژاد، همان، 119 بب (. قلندر، از بزرگان یارسان، شارب را نشانۀ اهل حق میداند (همان، 122). به سبب مقدس بودن سبیل، تارهای جداشده از آن را باید در جایی محفوظ نگاه داشت (همان، 123).
در طریقۀ یارسان بسیاری از آثار بازمانده از ایران باستان ــ اعم از وجوه اعتقادی یا عملی ــ را میتوان بازیافت. گسترش این نشانههای کهن به حدی است که در کمتر مکتب و فرقۀ ایرانی مشابه آن به چشم میخورد و پرواضح است که این آیین پیوستگی خود را با اندیشهها و آداب ایرانی کهن حفظ کرده است. البته آثار و بقایای مزبور به نوعی نیست که بتوان آیین یارسان را به طور خاص و معین با یکی از مذاهب و یا مکاتب شناختهشدۀ ایران باستان مرتبط دانست، اما آنچه شایستۀ توجه است، اتصال محکمی است که مذهب حقیقت میان این دو مرحلۀ تاریخی و فرهنگی برقرار کرده است. بنابر آن، میتوان حدس زد که به گمان، این مذهب بازماندهای از طریقی عرفانی در ایران باستان بوده باشد، طریقی که از آن نام و نشانی در دست نیست. آنچه در ادامه میآید فقط تصورات پراکندهای است از تفکرات، اعتقادات و سنن ایرانی باستان که شاید آثار و عناصری از آن در آیین یارسان برجای مانده باشد.بهلول ماهی از «زنده کردن آیین ایران» سخن میگوید و یادآور میشود که برای این منظور باید دیوانه شد و شهرهای ایران را یکبهیک گشت (دورۀ بهلول، 36- 38). بنابر «بارگه بارگه»، یارسان آیین خویش را به زردشت نسبت میدهند (ص 101). همچنین در «بارگه بارگه» (ص 166)، زردشت پیامبر خدا خوانده و ستوده شده است (نیز نک : افضلی، 2 / 78).در «بارگه بارگه» اسطورهای دربارۀ آغاز آفرینش جهان آمده است که میتواند بازتابی از اساطیر خلقت نزد زردشتیان باشد (ص 153-154). یکی از سرایندگان اهل حق به نام بَکتَر دربارۀ شیطان نظریات جالب توجهی دارد (نیکنژاد، گنجینه، 79-81). بخش ابتدایی این طرح دارای مایههای قوی زروانی است و حکایت از صدور اهورهمزدا و اهریمن از بطن زروان دارد. بخش دوم (حضور او در بشر) اندیشۀ مشترک دین مزدایی سنتی، مذهب زروانی و مذهب حقیقت است، و بخش سوم آن (اجر اهریمن) ممکن است مرتبط با اندیشهای زروانی باشد.در شاهنامۀ حقیقت ترکیبی از اندیشههای اسلامی و مزدایی دیده میشود (جیحونآبادی، 71-72). قرینهسازی و تقابل نیروهای اهورایی و اهریمنی در آن کاملاً آشکار است.در «دورۀ چهلتن»، با مفهومی از ایران باستان ــ و به خصوص زروانی ــ روبهرو میشویم: «روشنی، دشمن تاریکی و آز است» (ص 486).بهجز امور اعتقادی (دینی) باستانی، قهرمانان حماسی ایران باستان نیز در کلامهای اهل حق حضور نمایان دارند؛ ستایش از شاهان و پهلوانان ایرانی، با افکار خاص آیین حقیقت درهم آمیخته است، چه، آنها مظاهر هفتن و حتى مظاهر الٰهی خوانده شدهاند (جیحونآبادی، 154، 155؛ «بارگه»، 94؛ دورۀ بهلول، 54-55).در «بارگه بارگه»، ضمن اشاره بر بعضی اعمال رستم و ستایش کارها و مبارزات وی با دشمنان ایران (ص 123) او را تجسم بنیامین، و سیمرغ را همان خاتون رمزبار دانستهاند (ص 136، 146، 171).نکات دیگری هم در مذهب اهل حق به چشم میخورد که از رابطۀ محکم آن با ایران باستان و اندیشههای ایرانی کهن حکایت دارد (افضلی، 3 / 3).اشعار «بارگه بارگه» و «دورۀ هفتوانه» همه 10 هجایی و دو مصراعی هستند (هر مصراع 5 هجا). شعر هجایی از آثار و عناصر بازمانده از ایران باستان در میان اهل حق است (صفیزاده، مقدمه بر «بارگه»، 29، نیز مقدمه بر «هفتوانه»، 189، 190-191).در مقبرۀ شاه ابراهیم چشمهای وجود دارد که «هانیتا» (= اناهیتا) خوانده میشود (افضلی، 2 / 82). بنابر آنچه از «بارگه بارگه»، استنباط میشود، شاید بتوان گفت که اناهیتا خود محل تجلی یا حلول ذات الٰهی باشد (ص 109- 110). در بند 12 از «دورۀ چهلتن»، از «چیستا» (= حکمت) سخن به میان آمده، و از چهلتن دعوت شده است که از بارگاه ازلی به در آیند و دربارۀ راز چیستا گفتوگو نمایند (ص 443-444). در بند 10 همان کلام از زروان به صورت زَروَن نام برده شده است که گرچه معنای روشنی از آن بند دریافت نمیشود، اما این قدر هست که از وجود آن در آغاز جهان، آنگاه که «روشنی و تاریکی عالم را فرا گرفته بود»، سخن رفته است (ص 442). در دورۀ بهلول نیز از زروان، اورمزد (به صورت وَرمِز) و اهریمن (به صورت اَهری) یاد شده است (ص 62-63).در طرحی از جهانشناسی اهل حق و چگونگی تکوین عالم از دیدگاه ایشان، خداوند از پیشانی گاو، ماه را آفرید و از پیشانی شیر، خورشید را؛ محل ماه هم، پیشانی گاو است و محل خورشید بر پشت شیر (جیحونآبادی، 57- 58). در اندیشۀ ایرانیان باستان نیز گاو با ماه رابطۀ مستقیم دارد و شیر با خورشید.خاطرۀ نخستین زوج انسانی در دین مزدایی (مشی و مشیانه)، نزد اهل حق بدینگونه حفظ شده است که نام مشیانه تبدیل یافته، و صورت «مرجانه» (و نیز مرجان) به خود گرفته، و جفت نر او «جان» نامیده شده است. آن دو ــ که ذاتشان از آتش بود ــ بر روی زمین آفریده شدند و از ایشان جنیان پدید آمدند. پس از آن بود که آدم و حوا از خاک هستی یافتند. یکی از اشکال ترکیب اساطیر ایرانی و اسلامی این بود که گفتند مرجانه از پهلویِ جان آفریده شد (جیحونآبادی، 60، 73-74).در «دورۀ هفتوانه»، از زبان سلطان اسحاق به وجود خدایان بیشمار اشاره شده است که «اگر بیایند ... و اگر بارگاههایی داشته باشند ... » (ص 283). مقصود از این خدایان چیست؟ شاید نخستین تصوری که به ذهن برسد، ایزدان باشد که سپاهیان مینوی اورمزدند و بیشمارند.نظایر اینگونه موارد را باز هم در کلامهای یارسان میتوان یافت و مجموعۀ آنها این نکته را به ذهن متبادر میکند که مذهب حقیقت ارتباطی نیرومند با ایران باستان دارد و حتى شاید بتوان گفت که طریق اهل حق، بازماندۀ یک مکتب یا مذهب عرفانی ایرانی است که از عصر باستان تا زمان ما همچنان دوام داشته است، و شاید همچنان پایدار بماند.از برخی از آثار متأخر مربوط به این گروه، چون نوشتههای جیحونآبادی و نورعلی الٰهی چنین برمیآید که از دیرباز در میان سران و پیشوایان اهل حق کسانی بودهاند که میکوشیدهاند تا آداب عملی و اصول اعتقادی گروه را با اعمال و عقاید اهل تشیع سازگار و یکسان نمایند، و این جریان امروز قوت و حرکت بیشتر گرفته است، و در آثاری که منتشر میشود، بازتابی روشنتر یافته است.
افضلی شاه ابراهیمی، قاسم، دفتر رموز یارستان، تهران، چاپ راستی؛ القاصی، مجید، آیین یاری، کرمانشاه، 1338 ش؛ «بارگه بارگه»، نامۀ سرانجام (هم )؛ «تذکرۀ اعلى»، مجموعۀ رسائل و اشعار اهل حق، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1950 م؛ جیحونآبادی مکری، نعمتالله، شاهنامۀ حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، 1345 ش / 1966 م؛ «خرده سرانجام»، نامۀ سرانجام (هم (؛ دورۀ بهلول، به کوشش صدیق صفیزاده، تهران، 1363 ش؛ «دورۀ چهل تن»؛ «دورۀ عابدین»؛ «دورۀ هفتوانه»، نامۀ سرانجام (هم (؛ «ذیل تذکرۀ اعلى»، مجموعۀ رسائل و اشعار اهل حق، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1950 م؛ صفیزاده، صدیق، حاشیه بر «هفتوانه»، مقدمه بر «بارگه بارگه»، مقدمه بر «چهلتن»، مقدمه بر «هفتوانه»، یادداشتهایی بر «خرده سرانجام»، نامۀ سرانجام (هم (؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، خاکسار و اهل حق، تهران، 1368 ش؛ نامۀ سرانجام ( کلام خزانه)، به کوشش و ترجمۀ صدیق صفیزاده، تهران، 1375 ش؛ نیکنژاد، کاظم، کلامات ترکی، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ همو، گنجینۀ یاری، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز.
(تل : دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید