صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اصلاح طلبی /

فهرست مطالب

موج باسماچی‌گری تا بخارا و خیوه نیز گسترش پیدا كرد (همو، 419-425؛ آكینر، 273؛ ویلر، 47).
در اواخر سال 1921 و اوایل سال 1922 م / 1300 ش تشكیلاتی سیاسی در تركستان با نام «اتحادیۀ جمعیتهای انقلابی ملی مردم مسلمان آسیای میانه» یا به اختصار «جمعیت» شكل گرفت كه در زمرۀ اهداف آن تأمین استقلال تركستان، ایجاد جمهوری دموكراتیك و تأمین آزادی مذهبی بود (نك‍ : طوغان، 408-409). جمعیت كه افكار آن بیشتر با جدیدچیلیك سازگاری داشت، با باسماچیها متحد شد، اما كشته شدن انور پاشا در اوت 1922 / مرداد 1301 و بروز اختلافات قومی در صفوف متحدان، حركت آنان را به اضمحلال كشانید (همو، 419-420).
افزون بر جریانهای یاد شده، توجه به وحدت میان مسلمانان و كنار گذاشتن اختلافات فرقه‌ای و قومی، اندیشه‌ای است كه در ادبیات این دوره به طور پراكنده، اما مكرر مورد تأكید قرار گرفته است (مثلاً نك‍ : صابر، 359، 410).

جریانهای اصلاح‌طلبانه در دو دهۀ اخیر

در طول دورۀ حاكمیت شوروی، با آنكه مبارزۀ مسلمانان بر ضد این حاكمیت منقطع نشده، و به طور پراكنده گه گاه نمودی یافته، و نیز سیاست شوروی در برخورد با مذهب و تفكر دینی بارها تغییرات مهمی داشته است، اما اندیشه‌ای عمیق كه بتوان آن را اندیشه‌ای اصلاح‌طلبانه تلقی كرد، مجال بروز نیافته است (نك‍ : ویلر، 39 به بعد). آنچه یاكُوروی براساس تحلیل واكنشهای مقامات شوروی به عنوان شواهدی بر احیای بنیادگرایی اسلامی در اواخر دهۀ 1970 م به دست داده است، نه پیدایی فكری جدید، بلكه به یاد آوردن حركتهای جهادی بنیادگرا در عصر پیشین است كه تنها می‌توان آن را آغازی برای دوره‌ای جدید از بازاندیشی تلقی كرد (نك‍ : ص 101 به بعد).
سالهای پایانی دهۀ 1980 م، نقطۀ گردشی در شكوفایی اندیشۀ دینی در میان مسلمانان شوروی است و بازتاب آن از قفقاز تا آسیای مركزی دیده می‌شود. از حدود سال 1987 م / 1366 ش، آنچه به عنوان جریان غالب در محیط قفقاز شمالی دیده می‌شود، احیای حركت مریدیسم شیخ شامل و گرایش به ایجاد یك اتحادیۀ اسلامی است؛ با توجه به تنوع قومی در منطقۀ قفقاز شمالی، در عمل نیز چنین می‌نماید كه برای هرگونه همكاری منطقه‌ای ــ از همكاری فرهنگی و اقتصادی تا یك همگرایی سیاسی ــ تنها محور قابل تكیه می‌تواند وحدت مذهبی مردم منطقه بـوده بـاشد (نك‍ : براكساپ، 217 به بعد؛ نیز ماری، 517-519).
چنین می‌نماید كه در آسیای مركزی، از حدود سال 1989 م / 1368 ش پرداختن به مسائل دینی از ژرفایی برخوردار گردیده، و نوع مباحث پیچیده‌تر و نظری‌تر شده است؛ از جمله مباحث مطرح در محافل گفت‌وگوی دینی منطقه، مباحثی چون امت اسلامی، برادری دینی و نگرش وسیعی به جهاد است. از نظر طبقه‌بندی حركتهای اصلاح‌طلبانه در آسیای مركزی، به طور مشخص می‌توان شكل نوینی از جریان جدیدچیلیك را بازشناخت، ولی جریان دیگر كه به تازگی توسط مبلغان به منطقه راه یافته، اندیشۀ ابن عبدالوهاب است كه موجی از بنیادگرایی با تحرك اجتماعی را پدید آورده است (نك‍ : كریچلوف، 301 به بعد؛ كدزیه، 16).
یكی از مكاتب فكری تازه تأسیس در آسیای مركزی اندیشۀ حاكم بر «حزب رنسانس اسلامی» است كه در 1990 م / 1369 ش، در آستانۀ فروپاشی اتحاد شوروی در آستاراخان تأسیس شد. این حزب كه دارای مكتب فكری و اجتماعی فراملی است، در سراسر آسیای مركزی هوادارانی یافته است. پرهیز از برخوردهای تعصب‌آمیز و افراطی و برخورداری از انعطاف و رواداری دینی با تكیه بر برخی تعالیم دینی چون آیۀ شریفۀ «لا اِكْراهَ فِی‌الدّینِ» (بقره / 2 / 256)، ازجمله مبانی فكری این مكتب اصلاحی است (نك‍ : كدزیه، 15, 17؛ حقایقی، 254 به بعد).
در نگاهی كلی، آنچه اكنون در صحنۀ اجتماعی آسیای مركزی و قفقاز دیده می‌شود، بیشتر تحولی تند و امواجی پرتلاطم از اندیشه‌هاست كه گاه به تشكیل احزابی رسمی و غیر رسمی در منطقه منجر شده است (دراین باره، نك‍ : كانگاس، 22-27؛ كاسمن، 24-26؛ حقایقی، 249 به بعد؛ ملاجانف، 155 به بعد)، اما این تلاطم زمینه‌ای مناسب برای پیدایی جریانهای اصلاح‌طلبانه در عرصه‌های گوناگون اجتماعی است. بی‌تردید اندیشه‌های برون‌مرزی مانند اندیشه‌های برخاسته از ایران، تركیه، مصر و عربستان، و نیز اوضاع و احوال جهانی مانند همگرایی اسلامی، در محیط آسیای مركزی و قفقاز تأثیری مهم نهاده است، اما در این میان نقش اوضاع بومی در شكل‌گیری اندیشه‌های اصلاح‌طلبی را نباید از نظر دور داشت.

 

مآخذ

آخوندزاده، فتحعلی، الفبای جدید و مكتوبات، تبریز، 1357 ش؛ آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران، 1349 ش؛ امیدوار نیا، محمدجواد، «حركتهای اخوانی و وهابی در چین»، مجلۀ مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، 1376 ش، س 6، شم‍ 17؛ بنیگسن، الكساندر و مری براكساپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، ترجمۀ كاوۀ بیات، تهران، 1370 ش؛ بیلی، ف. م. ، مأموریت به تاشكند، ترجمۀ پرویز محبت، تهران، 1369 ش؛ رمزی، مراد، تلفیق الاخبار، ارنبورگ، 1325 ق / 1907 م؛ صابر، علی‌اكبر، هوپ‌هوپ نامه، باكو، 1912 م؛ عالم خان، تاریخ حزن الملل بخارا، به كوشش احرار مختارف، تهران، 1373 ش؛ قرآن كریم؛ ملاجانف، پرویز، «آثار تحول نسلها در بین روشنفكران تاجیك»، مجلۀ مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، 1374 ش، س 4، شم‍ 9؛ نینگ، چو، القومیات المسلمة فی الصین، ترجمۀ وجیه هوا دی چینگ، پكن، 1988 م؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1365 ش؛ نیز:

Abay Qunanbaev, «Qara soz», Shygharmalarynyng bir tomdyq zhinaghy, Almaty, 1961; Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London, 1986; Altaev, Zh. et al., Filosofiya zhane madeniettanu, Almaty, 1998; Barthold, V. V.,«Kokand », Sochineniya, Moscow, 1965, vol. III; Benzing, J., «Die uzbekische und neu-uigurische Literatur », Philologiae Turcicae Fundamenta, Wiesbaden, 1965; Broxup, M., «Islam in Dagestan Under Gorbachev», Religion in Communist Lands, 1990, vol. XVIII (3); BSE3; Cosman, C.,«Post-Soviet Crises», Central Asia Monitor, 1992, no. 1; Critchlow, J., «Islam in Soviet Central Asia: Renaissance or Revolution?», Religion in Communist Lands, 1990, vol. XVIII(3); Fragner, B.,«Sowjetmacht und Islam: Die Revolution von Buchara», Die islamische Welt zwischen Mittelalter und Neuzeit, Beirut, 1979; Haghayeghi, M., «Islamic Revival in the Central Asian Republics», Central Asian Survey, 1994, vol. XIII(2); Hayit, B., «Die Jüngste özbekische Literatur», Central Asiatic Journal, 1962, vol. VII; Kangas, R., «Recent Developments with Uzbek Political Parties», Central Asian Monitor, 1992, no. 4; Kedzie, Ch. R., «Religion and Ethnicity in Central Asia», ibid, no.3; Muminov,I. M. et al., Uzbekskoĭ SSR, Tashkent, 1974; Murray, B., «Peace in the Caucasus, Multi- ethnic Stability in Dagestan», Central Asian Survey, 1994, vol. XIII(4); Ro’i, Y., «The Impact of the Islamic Fundamentalist Revival of the Late 1970s on the Soviet View of Islam», The USSR and Foreign Policy, London, 1984; Togan, A. Z. V., Bugünkü türkili Türkistan ve yakin tarihi, Istanbul, 1981; Valikhanov, Ch., »O musulmanstve v stepi«, «Sledy shamanstva u kirgizov», «Zapisi o sudebnoi reforme», Sobraniye Sochineniya, Almaty, 1985, vol. IV; Vohobov, M. G. et al., Istoriya Uzbekskoĭ SSR, Tashkent, 1956; Wheeler, G. E., «Islam in the USSR«, Religion in the Middle East ... , Cambridge, 1969; Yuan, Tsing, «Yakub beg (1820-1877) and the Moslem Rebellion in Chinese Turkestan», Central Asiatic Journal, 1961, vol. VI.
احمد پاكتچی

اصلاح‌طلبی در قلمرو عثمانی

جریان فرهنگی و اصلاح گرایانه و تجددطلبانه‌ای را كه در سده‌های 12-13 ق / 18- 19 م با عناوینی چون «نظام جدید»، «تنظیمات خیریه» و «اصلاحات» در قلمرو امپراتوری عثمانی به وجود آمد، می‌توان جنبش اصلاح‌طلبی نامید. روند اصلاح‌گرایی در این امپراتوری به دو دوره تقسیم می‌شود: 1. دورۀ اصلاحات سنتی و تمركز زدایی در سده‌های 10-11 ق / 16-17 م كه از تاریخ و فرهنگ اسلامی ـ عثمانی الهام می‌گیرد؛ 2. دوره‌ای كه از تمدن اروپایی اثر پذیرفته، و در سده‌های 12-13 ق / 18- 19 م ظاهر شده است.
دولت عثمانی تا اواسط سدۀ 10 ق / 16 م از یك نظام قوی و مستحكم اداری و فرهنگی ملهم از فقه اسلامی و سنتهای ملی برخوردار بود (IA, XI / 710)، اما از نیمۀ دوم این سده و بعد از دوران سلطنت سلیمان قانونی، به ویژه از زمان جانشینان او، سلیم دوم و مراد سوم، روند ضعف آن آغاز گردید و تا پایان سدۀ 12 ق / 18 م ادامه یافت و در سدۀ 13 ق / 19 م به وضعی دچار شد كه به «بیمار اروپا» معروف گردید (همانجا؛ شاو، 1 / 291).
قدرت یافتن اروپا از نظر اقتصادی و سرازیر شدن ثروتهای سرزمینهای تازه كشف شده و مستعمرات به این قاره از یك سو؛ و انحطاط صنایع بومی عثمانی، قیامهای ضددولتی در سرزمینهای آن (همو، 1 / 297-302)، و مداخلات ناروای درباریان و اشخاص غیرمسئول در امور (برای تفصیل، نك‍ : جودت، 1 / 87-117) از دیگرسو، بنیان دولت عثمانی را بیش از پیش سست می‌گردانید. برای رویارویی با این وضع ایجاد دگرگونیها و اصلاحاتی ضروری می‌نمود (شاو، 1 / 292-293). گام اول برای اصلاحات در سدۀ 11 ق / 17 م از سوی عثمان دوم، معروف به عثمان جوان، و سپس از جانب سلطان مراد چهارم و وزرای خاندان كوپرولو برداشته شد (كارال، V / 55؛ IA، همانجا) كه باید آن را آغاز عصر اصلاحات سنتی در دولت عثمانی دانست. عثمان جوان با ملغى ساختن روش سربازگیری نامنظم می‌خواست نیرویی منظم مركب از روستاییان آناتولی و سوریه به جای «ینی چریها» ــ كه نسبت به دولت ناسازگار شده بودند ــ تشكیل دهد و ضمن كاستن از قدرت شیخ الاسلام، برای رفع نیازهای زمان قانون وضع كند (هامر پورگشتال، دولت ... ، 8 / 212؛ شاو، 1 / 331-332)؛ اما موفق به اجرای این امور نشد و در پی شورش ینی‌چریها خلع، و سپس كشته شد (هامر پورگشتال، همان، 8 / 215-217، 220؛ شاو، 1 / 332-333).
سلطان مراد چهارم اقدامات ناتمام عثمان را به صورت دیگری پیگیری كرد. وی با توسل به زور و قتلهای پی‌درپیِ افرادی از گروههای مختلف چون علما، اندیشمندان و سپاهیان (همو، 1 / 341-343) می‌خواست به تغییراتی دست یازد. استعمال قهوه و تنباكو را ممنوع كرد (همو، 1 / 341) و اتباع عثمانی را وادار ساخت با توجه به شغل و درجه و پایگاه طبقاتی خود لباس مخصوص بپوشند (همو، 1 / 342). هدف او از این اقدامات، حفظ نظام با تكیه بر زور بود، نه بهره‌گیری از دستاوردهای تمدن جدید. به همین سبب، باید گفت كه در این دوره هیچ‌گونه كار بنیادی در جهت اصلاحات انجام نگرفت و اگر اینجا و آنجا حركتی هم پدید می‌آمد، وابسته به شخصیت افراد بود و با درگذشت هر یك از آنان بار دیگر اوضاع به وضع سابق برمی‌گشت (كارال، همانجا). از سوی دیگر، افزایش قدرت امیران محلی كه موجب مهاجرت روستاییان به شهرها می‌شد و نیز ضعف عمومی دولت، از پیشرفت روند اصلاحات جلوگیری می‌كرد (IA, XI / 711). به این ترتیب، دولت عثمانی در سدۀ 11 ق / 17 م به‌رغم اقداماتی چند، موفق به ایجاد اصلاحات مطلوب نشد. با آغاز سدۀ 12 ق / 18 م تحت‌تأثیر تمدن نوین و دگرگونیهای اجتماعی اروپا بار دیگر اندیشۀ اصلاح‌گرایی در عثمانی جان گرفت.
دوران جدید در عثمانی با سلطنت احمد سوم (ه‍ م) و وزارت وزیر اصلاح‌طلبش ابراهیم پاشا نوشهرلی (ه‍ م) آغاز می‌شود. ابراهیم پاشا برای آشنایی با پیشرفتهای سیاسی ـ فرهنگی غرب نمایندگانی به برخی از كشورهای اروپایی فرستاد و نخستین گام را به سوی اخذ تمدن اروپایی برداشت (یورد آیدین، 140). سرپرستی هیأت عثمانی به دربار لوئی پانزدهم پادشاه فرانسه با محمد افندی (هامر پورگشتال، تاریخ ... ، 4 / 3068)، معروف به «ییرمی سكیز» بود كه مأموریت داشت به «كسب اطلاعات صحیحه از وضع و پولتیك ... اروپا» بپردازد (همانجا؛ یورد آیدین، 141؛ كارال، V / 56). حاصل این مأموریت كتابی است به نام سفارت نامه (همانجا؛ ووسینیچ، 98). انتشار این كتاب پادشاه و صدراعظم را شیفتۀ تمدن و فرهنگ اروپایی كرد. دورۀ فرمان روایی احمد سوم و وزیرش ابراهیم پاشا را به سبب رواج كشت و پرورش گل لاله، «عصر لاله» می‌نامند كه بیشتر مفهوم كناییِ فرهنگی ـ سیاسی دارد (نك‍ : ه‍ د، 2 / 483). برخی از روشنفكران ترك، عصر لاله را رنسانسِ هنر ترك می‌دانند (كارال، V / 55). به هر روی، عصر لاله، عصر برداشتی جدید از زندگی و فلسفۀ آن، و دورۀ آشتی انسان با طبیعت و زندگی تلقی شده است و آن را دوران گسترش هنرهای زیبا و قداست اندیشه خوانده‌اند. در این عصر اروپا و عثمانی ــ كه به رغم همسایگی تا این تاریخ یكدیگر را با دیدۀ دشمنی می‌نگریستند ــ به ضرورت شناخت همدیگر پی بردند (همو، V / 55-56). به عبارت دیگر، عصر لاله آغاز بیداری فكری در عثمانی است كه بعد از یك قرن در دورۀ تنظیمات به بار نشست (شاو، 1 / 406). ابراهیم پاشا نوشهرلی كه فردی تحصیل كرده و اهل ادب بود، به گسترش امور فرهنگی توجه زیادی مبذول داشت. مهم‌ترین رویداد فرهنگی این زمان ورود صنعت چاپ به قلمرو دولت عثمانی است كه نخستین فن‌آوری برگرفته از غرب به شمار می‌رود (كارال، V / 56). این كار توسط ابراهیم متفرقه ــ كه یك مجار مسلمان شده بود ــ صورت گرفت (اوزون چارشیلی، «تاریخ ... »، IV(1) / 158؛ شاو، 1 / 407؛ ه‍ د، ابراهیم متفرقه). بعد از ورود صنعت چاپ، فتوایی مبنی بر مشروعیت چاپ از سوی شیخ الاسلام وقت صادر شد و پادشاه ــ احمد سوم ــ نیز در تأیید آن فرمانی منتشر كرد (جودت، 1 / 74). ابراهیم متفرقه با تألیف و چاپ كتاب اصول الحكم فی نظام الامم در 1144 ق / 1731 م مسائلی چون استفاده از علوم نظامی، دانش جغرافیا و روشهای حكومتی جدید را به پادشاه توصیه كرد. وی همچنین كتابهای جهان نما و تحفة الكبار فی اسفار البحار اثر حاج خلیفه و كتابهای متعدد دیگر را به چاپ رساند. او همچنین به منظور تأمین كاغذ موردنیاز چاپخانه، یك كارخانۀ كاغذسازی در شهر یالووا بنیاد نهاد (نك‍ : ه‍ د، همانجا). ابراهیم اندیشمندی اصلاح‌طلب بود و علل ضعف دولت عثمانی را عدم اجرای قانون، بی‌توجهی به نظریات متفكران، ناآگاهی از فنون نظامی جدید، فساد مالی، بی‌خبری از جهان خارج و جز آن می‌دانست (یوردآیدین، 142).
عصر لاله، آغاز نهضت ترجمه در دولت عثمانی نیز محسوب می‌شود. در این دوره كتابهایی چون عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان تألیف عینی، جامع الدول اثر احمد دَدَه، معروف به منجم باشی از عربی، و حبیب السیر و مطلع سعدین از فارسی به تركی ترجمه گردید (اوزون چارشیلی، همان، IV(1) / 52-53). به طور كلی می‌توان گفت تأسیس چاپخانه كه بزرگ‌ترین دستاورد عصر لاله به حساب می‌آید، موجب تنویر افكار و احیای معارف اسلامی در عثمانی گردیده است (شاو، 1 / 409-410).
در ورود و گسترش تمدن غربی در سدۀ 12 ق / 18 م به عثمانی، نمایندگان سیاسی دول اروپایی مقیم استانبول كه دانشمندان و هنرمندان اروپایی را همراه خود به آنجا می‌آوردند، نقش مهمی داشتند (كارال، همانجا). دورۀ لاله با شورش خلیل پاترونا، قتل صدراعظم ابراهیم پاشانوشهرلی و خلع سلطان احمدسوم به سرآمد (هامرپورگشتال، تاریخ، 4 / 3153-3161؛ شاو، 1 / 413-415)، اما روند نفوذ تمدن اروپایی به قلمرو عثمانی ــ اگرچه اندك و آرام ــ ادامه یافت (كارال، همانجا).
در جریان شورش پاترونا، سلطان محمود اول به فرمانروایی رسید. او این شورش را سركـوب كـرد (برای تفصیل، نك‍ : هامر پورگشتال، همان، 4 / 3164-3170؛ شاو، 1 / 415) و اصلاحات سلف خود را پی گرفت. وی نخست درصدد اصلاح ساختار ارتش برآمد و به همین منظور افسری فرانسوی به نام كُنت دو بُنوال رابه عنوان مشاور و كارشناس نظامی برگزید. بنوال به ارتش عثمانی پیوست، اسلام آورد و نام احمد را برای خود برگزید و در تاریخ عثمانی به احمد پاشا بنوال (ه‍ م) معروف شد (اوزون چارشیلی، «تشكیلات ... »، II / 18-19؛ ووسینچ، 99). احمد پاشا بنوال یك آموزشگاه مهندسی به نام «هندسه خانه» دایر كرد (لویس، 47-48؛ طیارزاده، 158؛ شاو، 1 / 417) و ارتش عثمانی را به روش اروپایی آموزش داد و با سلاحهای جدید مجهز ساخت (كارال، V / 57). وی در اصلاح امور سیاسی و برقراری ارتباط دولت عثمانی با دولتهای اروپایی نیز مؤثر بود (نك‍ : ه‍ د، 7 / 22-23).
محمود اول تحول فرهنگی عصر لاله را با تأسیس كتابخانه‌ها (نك‍ : هامر پورگشتال، همان، 5 / 3409) و فرستادن نمایندگانی به سراسر امپراتوری، تأسیس كارخانه‌های كاغذسازی، و انتشار آثار شاعران و نویسندگان، تداوم بخشید (شاو، 1 / 418). پس از او جانشینش، مصطفى سوم كارهای او را دنبال كرد و به ویژه به اصلاح ارتش همت گماشت و بارُن دو تُت مجاری تبار را كه در خدمت دولت فرانسه بود، به خدمت ارتش درآورد (هامر پورگشتال، همان، 5 / 3357؛ شاو، 1 / 434). مصطفى همچنین برای انتقال علوم و فنون اروپا و غرب به سرزمینهای عثمانی به فعالیت پرداخت و احمد رومی (ه‍ م)، دولتمرد و تاریخ‌نگار عثمانی را برای مطالعه در چگونگی پیشرفت پروس نزد پادشاه این كشور فرستاد (كارال، V / 58-59)؛ اما این كوششها نیز چندان فایده نداد و اندك اندك بسیاری از اصلاحات و اقدامات اصلاح‌گرایانه طی چند دهه بی‌اثر گردید؛ چنانكه بارون دوتُت از استانبول رفت و آنچه در ارتش ایجاد كرده بود، درهم ریخت (شاو، 1 / 435؛ كارال، V / 59). با اینهمه، در دوران فرمانروایی عبدالحمید اول (1188-1204 ق / 1774-1790 م) اقدامات اصلاح‌گرایانه تشدید گردید، چنانكه وی مقتدرترین سلطان اصلاح‌طلب قرن شناخته شد. او مشاوران اروپایی را بار دیگر به خدمت گرفت و مرحلۀ جدیدی از اصلاحات را در ارتش آغاز كرد (شاو، 1 / 435-436). خلیل حمیدپاشا، صدراعظم اصلاح‌طلب عبدالحمید نیز به رغم مخالفت محافظه‌كاران به اصلاح امور ارتش پرداخت. وی مدرسۀ «مهندس خانه» را تأسیس كرد
و مشاوران فرانسوی را برای اصلاح و تقویت نیروی زمینی و دریایی به عثمانی آورد (كارال، همانجا) و مدارس قبلی را بار دیگر گشود (شاو، 1 / 443-444). حمید پاشا با آنكه می‌كوشید میان محافظه‌كاران و اصلاح‌طلبان توافقی ایجاد كند، از جانب مخالفان اصلاحات، به توطئه‌چینی برضد عبدالحمید متهم شد (كارال، همانجا) و به همین اتهام معزول، و بعد مقتول گردید (شاو، 1 / 445).
پس از عبدالحمید، برادرزاده‌اش، سلیم سوم به سلطنت رسید. وی با اصلاحات سنتی آشنا بود و از زمان پدرش به اصلاحات می‌اندیشید و

صفحه 1 از13

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: