بنگال
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 2 تیر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229014/بنگال
سه شنبه 27 خرداد 1404
چاپ شده
12
استقلال سياسی بنگال در زمانی نسبتاً طولانی (نک : بخش اول همين مقاله)، آب و هواي استوايی آن و دورياش از هند باختري به رشد معماري محلی آن ــ با تأثيرپذيري اندكی از دهلی ــ منجر شد. فاتحان مسلمان در بنگال برخلاف دهلی ــ كه در معماري پيش از اسلام آنجا سنگ به كار میرفت ــ سنت كاربرد آجر را بنيان نهادند. در بنگال باستان، آجر براي ساختن معبدهاي عظيم بودايی، و بعدها طی دوره هندوها براي ساختن سكوهاي عظيم، ديوارها و برجهاي معبدها به كار رفته بود كه معمولاً نمايی از سنگهاي حجاري شده دارند. بناهاي سنگیِ مشابه آنچه در ديگر جاهاي شبه قاره يافت میشود، در بنگال نيز وجود دارد؛ ولی بناهاي بنگال معمولاً با آجركاري تركيب شدهاند. در اينجا آجر در اندازۀ بزرگ، گاه در رجهاي افقی بدون ملاط، به كار رفته، و استحكام سازهها تنها متكی به وزن زياد آنهاست. در اين بناها ديوارْ چينی با استفاده از آجرِ تراشيده يا قالبی بوده، و آجر كاربردِ محدودي در طاقها و قوسها داشته است. مسلمانان آجرهاي كوچك و استفاده از ملاط را معرفی كردند كه هر دو براي ساختن طاق و قوس با دهانۀ بزرگ عامل اصلی بود. با اين حال، سنتهاي كهنتر بنگالی ادامه يافت و استفادۀ گسترده از آجرهاي تراشيده و قالبی در حجم عظيم بناها نيز خود را نشان داد. با اين همه، سنگ و آجر تنها در معماري سلطنتی، دينی و نظامی كاربرد داشت و خانههاي مسكونی از نی خيزران و نخل، با سقف و ديوارهاي منحنیِ ويژه ساخته میشد. اين شكلها در برخی از بناهاي سنگی و آجري دوران سلطاننشينی در اين ناحيه پديدار شده است. تنها بناي باقی مانده و قابل تاريخگذاري از نخستين سالهاي فتوحات اسلامی بنگال، مقبرۀ ظفرخان غازي است كه همراه با مسجدي در تريبِنی واقع در ناحيه هوگْلی قرار دارد؛ بخشی از پی و محراب آن مربوط به بناي اصلی است و محراب كه با استفاده از سنگهاي بناي قديم تر ساخته شده، حاوي كتيبهاي به تاريخ 698ق / 1299م است؛ ولی طاق به سبك غوري با حاشيهاي نوك تيزِ دالبري بازپيرايی شده است. بخش گستردهاي از ديوار قبله مرمت شده، و طاقچهها آجركاري اصلی را آراسته به نقشمايۀ پيچكی حفظ كرده كه در بنگال غيرمرسوم، ولی در سنگكاريهاي گجراتی متداول بوده است. مقبرۀ ويران داراي دو اتاق چهارگوش است كه در اصل گنبد داشتهاند. ديوارها داراي بدنۀ سنگی، و نمايی از سنگهايِ به دست آمده از معبدهاي قبلی است. سنگ چينی وروديها و طاقچهها با دقت دوباره چيده شده است، ولی در سطح اصلی ديوارها آن نظم و ترتيب ديده نمیشود و چنين به نظر میرسد كه روي آنها گچكاري بوده است (مارشال، 602-601؛ براون، 36).بناي باقی ماندۀ بعدي متعلق به عصر الياس شاهی است. مسجد آدينه در 776ق / 1374م به فرمان سكندرشاه، در پايتختش واقع در 12 كيلومتري شمال گور (حضرت پندواي كنونی) ساخته شده است. مسجد آدينه هم مانند مسجد ظفرخان تا پاكارِ طاقها از سنگ و در بالا از آجر است. اين شيوه ساخت شاخص معماري بنگالی است و در بسياري از نمونههاي ديگر هم ديده میشود. استفادۀ وسيع از آجرهاي تراشيده و قالبی در شكلهاي بسيار متنوع صورت گرفته است. اين بنا يكی از بزرگترين مسجدهاي هند، و صحن آن به وسعت 155×87 متر است. با اين همه، ستونبنديِ سمتِ قبله تقريباً دو برابر ستونبندي شمالی و جنوبی است. اين آرايش نامتعارف است، ولی در جامع الازهر در قاهره و مسجد بزرگ دمشق هم به چشم میخورد كه ممكن است چون الگويی براي اين مسجد به كار رفته باشند. ستونبندي سمت قبله، مانند مسجد دمشق، به وسيلۀ ايوانی بزرگ قطع میشود و در وسط ديوار قبله آن محراب اصلی و منبري سنگی رو به شمال قرار دارد. محرابهاي كوچكتري هم وجود دارند كه همه از سنگ، به شكل نيم دايره و غالباً با قوسهاي دالبري، اما با جزئيات گوناگون ساخته شدهاند. شكل طاق محراب مركزي و برخی از محرابهاي فرعی، شامل يك دالبر نيم دايره و دالبرهاي كوچكتري در دو طرف است. اين شكل از پاطاقهاي مجسمههاي بودايی الگوبرداري شده است و در بناهاي اسلامی رايج نيست. مقبره سكندرشاه مجاور ديوار باختري مسجد است. اين مقبره در اصل اتاق چهارگوش گنبدداري است كه با سكويی در شمال، احتمالاً بعدها ــ و شايد پس از مرگ سكندرشاه در 796ق / 1394م ــ به مسجد افزوده شده است (عابدعلی، 140-127؛ كانينگم، 94-90؛ دانی، 73-55؛ مارشال، 603-602؛ راونشاو، 60-67).
بناي ديگر از زمان سكندرشاه، مسجدي در مُلاّسيملا با كتيبهاي داراي تاريخ 777ق / 1375م است. اين مسجد در اصل اتاق گنبددار منفردي داراي برجهايی كوچك در هر گوشه بوده كه بخش اعظم منظر اصلی آن به سبب بازسازيهاي مكرر پنهان شده است. در چهوتا پَنْدوا در نزديكی تريبنی، «مسجد بَري» و منار را نيز میتوان هم زمان سكندرشاه تاريخگذاري كرد. گنبدهاي آجري ستونبنديِ سمت قبله در مسجد بري بر روي ستونهاي سنگی يكپارچه متعلق به بناهاي كهن قرار گرفته است. بالاي منبرِ سنگی قبهاي قرار دارد و گذرگاهی با يك طاق 3 دالبري در پايين جايگاه واعظ ديده میشود. منارِ گرد آجري به بلندي 38 متر داراي 6 نورگير است. نورگير پايين و بالا ساده، ولی نورگيرهاي وسط قوسدار است (چكرورتی، 37؛ دانی، 49-46؛ كانينگم، 124-126).مقبرۀ اِكلكهی (يك لكهی) در حضرت پندوا مربوط به سدۀ 8ق مبين طرحهاي شاخص معماريِ اواخر سلطاننشينی در بنگال است. اين مقبره اتاقی با گنبد آجري و داراي نقشهاي است كه از بيرون چهارگوش و از داخل هشتگوش است. اين بنا با ورودياي در هر سمت، پايههايی ستبر، و در هر گوشه برجی هشتگوش دارد. گنبد به طور مستقيم از روي ستونها بالا رفته، و فاقد بخش انتقالی است. ديوارهاي خارجی اندكی كمانی، و طوقۀ بام در گوشهها به سمت پايين خميده است. شكل بنا در اصل از ساختار كلبههاي خيزرانی محلی اقتباس شده است. نماي مقبرۀ اكلكهی به دو رديف نورگير مشبك با حاشيهاي زينتی از آجرهاي قالبی آراسته است. سطح وسيع ديوارها به 7 طاقنماي مستطيل تقسيم شده است كه پايههاي تزيينی آنها را از يكديگر جدا میكند، جز طاقنماي وسط كه ورودي در آن جاي گرفته است. بالاي هر يك از طاقنماها طاقچهاي به شكل پنجرهاي زينتی وجود دارد كه ظاهراً نمايشگر تقليد پنجرههاي چوبی منبت است. اين نماي زينتی شايد بازتابی از ديوارچينی خانههاي بنگال در اين عصر باشد كه اكنون از آنها آثاري برجا نمانده است (همو، 90-88؛ مارشال، 603؛ عابدعلی، 125؛ دانی، 76-83).شكل مقبرۀ اكلكهی در شمار ديگري از مقابر بنگال تكرار شده است؛ مثلاً مقبرۀ حاجتگاه و مقبرۀ پوتُل در گور هر دو به اين شكل است. شايد از لحاظ زمانی مقبرۀ حاجتگاه به اكلكهی نزديكتر باشد، ولی مقبره پوتل كه در جنوب صحن حاجتگاه قرار دارد، احتمالاً مربوط به اواخر سدۀ 9ق / 15م است. اين مقبره مقياس نسبتاً كوچكتري دارد و برجهاي كنجی آن از ميان رفته، و تنها پايههاي آنها باقی مانده است؛ ولی دو برج اضافی دارد كه دو سوي ورودي شمالی را در برگرفتهاند. پی ديوارها و برجها از سنگ تراشيده است و پوشش بنا با آجرهاي قالب گرفته و لعابدار و به رنگهاي سفيد، زرد، سبز و لاجوردي است. نمونه ديگر از اين نوع، مقبرۀ خان جهان الغ خان (د 863ق / 1459م)، در باگِرهات واقع در بنگلادش امروزي است. اين مقبره داراي تزيينات اندكی است و شايد سطح ساده ديوارها گچكاري بوده است. نقشهاي سفالين قالبی منحصر به قرنيزِ بالاي ديوارها و 4 رديف افقی روي برجهاست (همو، 141-142).بقاياي بناهاي تاريخی در گور در محوطۀ لكهنوتی كهن مربوط به سدۀ 9ق / 15م و پس از آن است. ارگ را ناصرالدين محمود (سل 846-865ق / 1442-1461م) بنا نهاده بود و دروازه شمالی آن، موسوم به «داخل دروازه» تنها اثرِ برجامانده از استحكاماتِ دوران سلطاننشين بنگال است. پيداست كه طرح آن مشابه «كوتوالی دروازه»، يعنی دروازۀ شهر لكهنوتی بوده كه اينک ويران است، ولی در سدۀ 13ق / 19م باقی بوده، و كريتون آن را ترسيم كرده است. «داخل دروازه» داراي دالان طاقدار و سرسراهاي باريكی در دو طرف است. ديوار چينی شمال و جنوب دروازه مشابه است. بر دو سوي طاق عظيم دروازه دو برج قرار گرفته است. بنا در اصل با آجر ساخته شده، ولی بر شالوده اي از سنگهاي تراشيده استوار است. در ساخت چهارچوب درگاههايی كه به دالان باز میشوند و نيز در نوار تزيينیاي كه ديوار را به دو بخش تقسيم میكند، سنگ به كار رفته است (عابدعلی، 76,52 -50؛ راونشاو، 16؛ كريتون، 4؛ كانينگم، 69-70).«چراغ منار» در نزديكی «داخل دروازه» قرار دارد كه به اعتبار آجرهاي تزيينی لعابدار آبی رنگ در بخش بيرونی، «فيروزه منار» هم خوانده میشود؛ همچنين ممكن است با توجه به نامِ مَلِك عَبدَل فيروزشاه (سل 892-895ق / 1487-1490م) بدين نام خوانده شده باشد. تاريخ احتمالی بنا اواخر سدۀ 9ق / 15م است، چون به نظر میرسد كه آجرِ لعابدار در حدود اواسط سدۀ 9ق در بنگال شناخته شده بوده، و كاربرد آن در ديگر بناهاي گور نيز پديدار است. اين منارِ آجري با رجهاي سنگ چين تقويت شده است. بناي آن با نقشهاي مدور و داراي 3 طبقه است و روي سكويی برجسته قرار دارد. آجرچينی آراسته به طرحهاي هندسی و گل و بوته است كه معمولاً در بناهاي آجري بنگال ديده میشود (عابدعلی،53 -52؛ دانی،115 -113؛ براون، 40).شماري از مسجدهاي عصر سلطاننشينی در بنگال باقی است كه تاريخ آنها اغلب نامعلوم است، جز مسجدهاي باره سونا، قدم رسول و «جهانيان جهان گشت» كه در محل آن را «جان جانيان» مینامند. اين مسجدها در سدۀ 10ق / 16م ساخته شدهاند و كتيبههاي اصلی آنها هنوز برجاست. كتيبههاي قديمتر ديگري نيز در گور يافت میشود كه برخی از آنها در محوطههاي مسجدها و بناهاي متصل به آنها قرار دارند و میتوان چنين انگاشت كه مربوط به بناهاي مجاور بودهاند. از ديگر مسجدهاي گور، چَمكتی، لَتَن، «درسبري» و تَنْتيپَرا ست كه میتوان آنها را مربوط به دو دهه پايانی سدۀ 9ق / 15م دانست. براي تاريخگذاري مسجدهاي چهوتا سونا و گونمانْت نيز میتوان نيمۀ اول سدۀ 10ق / 16م را در نظر گرفت (نک : عبدالكريم، جم ). مسجد چمكتی احتمالاً مرتبط با كتيبهاي به تاريخ 880ق / 1475م است. اين مسجد در اصل گنبدخانهاي بوده، و ايوانی با 3 گنبد در جبهۀ خاوري، و برجی در هر گوشه داشته است. ديوارهاي بنا قوسدار و داراي طره (قرنيز)هاي منحنی، و آرايشنما شامل طاقچهها و تورفتگيهايی با طرحهاي هندسی و گل و بوته روي آجرهاي لعابدار سفالين قالب گرفته است. نقشه اين مسجد مشخصۀ مسجدهاي كوچك منطقه است و نظير آن در لتن مسجد ديده میشود كه برخی معتقدند در زمان پادشاهی يوسف شاه (879-886ق / 1474-1481م) ساخته شده است. بناي مسجد چمكتی به خوبی حفظ شده، و ديوارهاي آن با آجرهاي لعابدار زينت يافته است. اين مسجد 3 محراب دارد كه هر سه به صورت نيم دايره و همانند محرابهاي مسجد آدينه است. نقشه نيم دايره ويژگی محرابهاي بنگالی، و احتمالاً نتيجه تأثير معماري عربهاست (عابدعلی، 69؛ كريتون، 15؛ كانينگم، 61-60؛ دانی، 104-105).آشكار است كه طرح مسجد چمكتی و لتن تقريباً در همه مسجدهاي كوچك قلمرو سلطاننشين بنگال به كار میرفته است؛ زيرا نمونههاي ديگري نيز از اين گونه ديده میشود، از آن جمله است: مسجد سدۀ 10ق / 16م در سوره، واقع در ناحيۀ دينجْپور، و مسجد معروف به «مسجد بَري» در ناحيۀ بَكر گنج كه در 870ق / 1466م ساخته شده است. مسجد اولی نمايی از قابهاي سنگی با طرحهاي حجاري دارد كه معمولاً در آجرچينی بنگالی ديده میشود. در «مسجد بري» از طرح دو نمونۀ اصلی در پايتخت پيروي شده، جز اينکـه ايوان آن به جاي گنبد داراي طاق ضربی است. مسجد «قدم رسول» در گور نيز داراي گنبد خانه اصلی، مشابه مسجدهاي لتن و چمكتی است، ولی ايوان آن به شكل دالانی است كه در 3 جهت بنا را دور میزند و به جاي گنبد داراي طاق ضربی است. دالان آن در خاور داراي دهانهاي سه قوسی، و در شمال و جنوب داراي دهانههاي تك قوسی است. مسجد «قدم رسول» كه نمونۀ متأخري از نوع خود است، در زمان سلطان نصرت شاه در 937ق / 1531م ساخته شده، و ساختار اصلی آن آجري، ولی جرزهاي حامل طاقهاي خاوري هشتی ورودي از سنگ تراشيده است (عابدعلی، 64-61؛ كريتون، 9؛ دانی، 129-120؛ راونشاو، 32).مسجدهاي بزرگترِ گور نيز طرههاي منحنی، اما با انحنايی كمتر از بناهاي كوچك دارند و قوس تقريباً نامحسوس و ديوارهاي وسيعتر آنها به چشم مناسبتر میآيند. يكی از قديمترين نمونههاي اين گونه مسجدها تنتيپرا مسجد است كه ممكن است به سال 885ق / 1480م تاريخگذاري شود. اين مسجد داراي 5 محراب است و با عمق دو دهانه و پهناي 5 دهانه در داخل ديوارهاي شهر گور قرار دارد. بناي آن در اصل با 10 گنبد پوشش میشده كه بر روي ستونهاي سنگی يكپارچۀ متعلق به بناهاي قديمتر قرار داشته است. جز اين ستونها بقيۀ بنا آجري، و داراي نمايی با تزييناتی از آجرِ قالبی و سفالين است. در اين مسجد، مانند استحكامات «داخل دروازه»، يك رج زينتی از سنگهاي تراشيده در پايين پاطاق قوسها به كار رفته است كه ديوارها را به دو قسمت میكند. فن استفاده از ستونهاي سنگی يكپارچه، به عنوان عنصر نگهدارنده گنبد، و استفاده از آجر در بقيه ساختار مسجد در شماري از مسجدهاي گور ديده میشود. از آن جمله میتوان از «درسبري مسجد» ساخته شده در 884ق / 1479م در دوران حكومت سلطان يوسف شاه نام برد كه طرحهاي سفالينِ به كار رفته در آن درخور توجه است، چون حاوي شبكههاي زينتی مدال مانند با جزئياتی متنوع است و نقش پيچكها نقاط طاق مانندِ زينتیِ ديوار قبله را پر میكنند. اين طرحها، گرچه از نمونههاي قديم محلی اقتباس شدهاند و بيش از اين در آدينه مسجد و تنتيپرا مسجد ديده شده است، به حجاريهاي گجرات شباهت دارند. «سيته گنبد مسجد» در باگرهات نيز داراي نقشهاي مشابه مسجدهاي گور است كه به شكل مستطيل با 4 برج در گوشهها، ولی با مقياس بزرگ در 33×49 متر ساخته شده، و داراي 77 گنبد در بالاي قوسهاي 11 دهانه، و 7 رديف ستون است (عابدعلی، 77-76؛ دانی، 108-112).مسجد گونمانت در گور داراي 9 دهانۀ 3 رديفی است و 24 گنبدِ آن بر روي ستونهاي سنگی يكپارچه قرار دارد، ولی دهانه وسط داراي طاق ضربی است كه بر روي پايههاي ستبر سنگی قرار دارند. داخل گنبدها و طاق مركزي داراي تزيينات گچبري است؛ ولی از آنجا كه ديوارها آجري است، نماي بيرون و بخش بزرگی از داخل بنا از سنگ تراشيده است. دو مسجد ديگر به نامهاي چهوتاسونا و برا سونا در گور با ديوارهاي آجري و نماي سنگی برجاست. اولی در دوران سلطنت سيدعلاءالدين حسين شاه (899-925ق / 1494-1519م) ساخته شده است. نقشۀ آن چهارگوش، با 5 دهانۀ 3 رديفی است و سقف گنبدي آن بر ستونهاي سنگیِ يكپارچه قرار دارد، ولی ديوارهاي بيرونی و درونی سراسر با سنگهاي حجاري شده، پوشش شدهاند. طرحهاي به كار رفته مستقيماً از سفالينه قالب گرفته اقتباس شده، و حجاري آن فاقد كيفيتی است كه در همان زمان در نقاط ديگر هند ديده میشود. در مسجد برا سونا كه در 932ق / 1526م ساخته شده، پوشش سنگیِ ديوارها داراي آرايش اندكی است و تزيينات منحصر به قالب گرفتههايی است كه به دنبال رديفهايی از عناصر معماري قرار دارند. اين مسجد بسيار بزرگتر از چهوتا سوناست و 11 دهانه در 4 رديف و 11 محراب دارد. ديوارهاي ساده اين مسجد نشان میدهد، منظور معمار ــ كه به خوبی به آن دست يافته است ــ حذف جزئيات زائدي بوده كه میتوانسته است تأثير معماري را كاهش دهد. نماي سنگ تا اواخر عصر سلطاننشينی در بنگال ــ همان طور كه در مسجد سوره در ناحيه دينجپور ديده میشود ــ ادامه يافت. در آنجا، مانند مسجد چهوتاسونا نماي سنگی داراي طرحهاي زينتی حجاري شده است. يكی از متأخرترين نمونههاي اين مسجدها، مسجد قطب شاهی در حضرت پندواست. اين مسجد، برخلاف نامش ارتباطی با پادشاهان قطب شاهی ندارد، چون در 990ق / 1582م ــ زمانی كه اين منطقه تحت سلطۀ تيموريان هند قرار گرفته بود ــ ساخته شده است. بانی مسجد از اعقاب يكی از اوليا به نام نور قطب عالَم بوده است و نام او را بر مسجد نهادهاند. اين مسجد نسبتاً كوچك است و 5 دهانه در دو رديف، 4 محراب و يك منبر سنگی دارد. سنگ چينی آن فاقد تزيينات است و قالب گرفتهها تنها تزيينات بيرون آن را تشكيل میدهد (عابدعلی، 120-126 86-87, 79-83,,46-45؛ كانينگم، 65-66, 73-76, 86-88؛ دانی،168-170 ,136-130؛ راونشاو، 38-39, 56,15-14؛ كريتون،5 ).گفتنی است كه مسجد قطب شاهی تنها نمونۀ مهمِ ساخته شده به سبك دوران سلطاننشينی در بنگال نيست، اما چون اين مسجد در دوره تيموريان هند ساخته شده، قابل توجه است. در سدۀ 10ق / 16م ــ و حتی 11ق / 17م ــ كه سبك معماري تيموريان هند تدريجاً در بنگال شناخته شد، سنتهاي بنگالی هنوز در آنجا به كار میرفت و حتی به جاهاي ديگر هم راه يافت؛ به ويژه سقف منحنی بنگالی كه در ديگر نقاطِ شبه قاره شناخته نبود، در سدۀ 11ق به وسيله معماران دربار تيموري اقتباس شد و در همه جاي هند به كار رفت. بعدها اين شكل به ويژه در راجستان به بناهاي استادانه بعد از عصر تيموري نيز راه يافت.
Abdul Karim, Corpus of the Arabic and Persian Inscriptions of Bengal, Dacca, 1992; Abid Ali Khan, Memoirs of Gaur and Pandua, ed. H.E. Stapelton, Calcutta, 1931; Brown, P., Indian Architecture, Islamic Period, Bombay, 1956; Chakravarti, M., «Pre-Mughal Mosques of Bengal», Journal of the Asiatic Society of Bengal, 1910 ; Creighton , H., The Ruins of Gour , London , 1817 ; Cunningham , A., «Report on a Tour of Bihar and Bengal in 1879-1880», Archaeological Survey of India, Reports, 1882, vol. XV; Dani, A.H., Muslim Architecture of Bengal, Dacca, 1961; Marshall, J., «The Monuments of Muslim India», The Cambridge History of India, ed. W. Haig, Cambridge, 1928, vol. III; Ravenshaw, J.H., Gaur, its Ruins and Inscriptions, London, 1878.مهرداد شكوهی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید