صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / حرّان /

فهرست مطالب

حرّان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 5 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حران در دورۀ امویان

از همان آغاز عصر حکومت اموی (40-132 ق / 660-750 م) برخی از فقیهان با استناد به فتوایی از عبدالله بن عباس دربارۀ مسیحیان بنی‌تغلب، چنین گفتند که: «نه ذبیحه‌های ایشان قابل خوردن است و نه زنانشان به نکاح درمی‌آیند؛ زیرا ایشان نه از ما و نه از اهل کتاب‌اند» (بلاذری، 181-182). این در حالی بود که قبیلۀ تغلب هم جمعیتشان نادیده گرفتنی نبود و هم خود از مخلصان سرسخت دیانت مسیحی بودند. بنابراین، به‌نظر می‌رسد که چنین فتواهایی بی‌اساس و به منظور سخت‌گیری مالیاتی بر اهل ذمه، به‌ویژه بر حرانیان بود (نک‍ : حمد، 13). 
هنگامی که عبدالملک بن مروان (حک‍ 65-86 ق / 685-705 م) به نخستین اصلاح مالیاتی در تاریخ اسلام دست زد، ضحاک بن عبدالرحمان اشعری را به‌سوی برادر خویش، محمد بن مروان، که در حران اقامت داشت، فرستاد و به او مأموریت داد تا به مساحی اراضی جزیره و تعیین مقدار مالیاتها بپردازد. محمد بن مروان فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه هرکس باید به روستای خود بازگردد، تا نامش را در دیوان بنویسند و مقدار مالکیتش را از تاکستانها، باغهای زیتون و مزارع و دامها تعیین کنند. سپس به محاسبۀ درآمد متوسط هر شخص پرداخت و هزینه‌های خوراک، پوشاک و جامه‌های ویژۀ اعیاد را از آن انداخت و بر هر مرد بالغی 4 دینار مالیات سرانه مقرر کرد. چون این از مالیاتی که در عهد خلفای راشدین می‌پرداختند، چندین برابر بیشتر بود، موجب ناخرسندی اهالی شد و بطریرک ماردیونیسیوس تَلْمَحری (حک‍ 203-230ق / 818-845 م)، از آن به‌عنوان ریشۀ همۀ گرفتاریها و بدیهایی یاد کرده است که مسیحیان دچارش شده بودند؛ لیکن، مورخان متخصص در تاریخ نظامهای مالیاتی، آن را از نظام مالیاتی معمول در حکومت پیشین بیزانسی بسیار سبک‌تر شمرده‌اند (ابویوسف، 41؛ حمد، 14). 
هنگامی که عمر بن عبدالعزیز (61-101 ق / 681-720 م) به خلافت رسید، حوزۀ فلسفی و پزشکی اسکندریه را ــ که در آن طب و حکمت یونانی بـه شکوفایی رسیده بـود ــ بـه انطاکیه و حران منتقل کرد. کسانی که گنجینه‌های علمی و فلسفی را پیش‌تر در اختیار ایرانیان می‌گذاردند و عنصرهای اصلی فرهنگ یونانی را تکامل می‌دادند و در سمت سرزمینهای شرقی منتشر می‌ساختند، اینک همان خدمات را به عرب‌زبانان و مسلمانان تقدیم می‌کردند و با کوشش تمام آن میراثهای فرهنگی را به خوانندگان کتابهای عربی منتقل می‌کردند (حتی، 548). 
هنگامی که مروان دوم معروف به مروان حمار (حک‍ 126- 132 ق / 744-750 م) به‌خلافت رسید، سرتاسر قلمرو خلافت اموی دچار هرج ومرج بود، وحتى در شام و دمشق، جماعتی از خاندان اموی مدعی خلافت بودند و در عراق نیز گروهی دیگر از خوارج سر به شورش برداشته بودند و در خراسان هم گروهی از سران به ضدیت با خلیفه سرگرم بودند؛ بنابراین مروان مجبور شد مقر خلافت را به حران انتقال دهد تا بتواند به اتکای قیسیان جلو ضربه‌ها و حمله‌های سخت‌ترین دشمنانش، یعنی علویان و عباسیان را بگیرد (همو، 529). 

حران در دورۀ خلافت عباسی

(حک‍ 132-656 ق / 750- 1258 م): با اینکه شهر رقه امیرنشین دیار مضر و مرکز والی جزیره گردیده بود، خلیفه منصور عباسی (حک‍ 137- 158 ق / 754-775 م) با اهالی حران بسیار اظهار دوستی می‌کرد و اندرزهای عبدالملک بن حمید حرانی، دبیر خویش را به‌کار می‌بست و بعد از وی هم سلیمان بن مُخَلَّد حرانی عهده‌دار کار دبیری خلیفه شد که هم فیلسوف بود و هم در کیمیاگری و ستاره‌بینی دست داشت. سلیمان چنان در منصور نفوذ یافته بود که می‌گفتند: «او ابوجعفر را جادو کرده است!». از این‌رو، خلیفه مجبور شد که وی را در 153 ق / 770 م به اتهام خیانت‌ورزی به قتل برساند (جهشیاری، 133 بب‍‌ ). 
در 154ق / 772م، هنگامی که منصور، شهر رافقه را بنیان نهاد، بسیاری از شهروندان حران به رقه کوچیدند و برخی از آنان اسلام آوردند. در نتیجه، صنایع دستی، همچون شیشه‌گری، پنبه‌زنی، پارچه‌بافی و ساخت انواع ترازو رونق یافت و بازارهای رقه از کالاهای نفیس و کمیاب، مانند زیورآلات، انواع شمشیر، و پارچه‌های کتانی و داروهای گیاهی و معجونهای پزشکی انباشته شد (حمد، 15). 
در روزگار خلافت مهدی (158-169ق / 775-785م) ابراهیم بن ذکوان حرانی عهده‌دار امر کتابت دربار خلافت گردید؛ او در زمان خلافت هارون‌الرشید بر اثر ماجرایی، معروف به «قضیة الرأس»، به بددینی متهم گردید و از این‌رو، اموالش مصادره شد، ولی در پی شفاعت یحیی بن خالد برمکی او را به بصره فرستاد، و وی در آنجا کاتب سلیمان بن ابی جعفر منصور گردید (جهشیاری، 216). در فاصلۀ سالهای 196-204 ق / 812- 819 م در خلال آشفتگیهایی ناشی از بروز اختلاف میان امین و مأمون در جزیره، حرانیان فرصت یافتند تا جشنها و آیینهای خود را آزادانه برپا کنند. ماردیونیسیوس تلمحری می‌گوید که خود در 197 ق / 813 م در زمان ریاست عمروس بن طیبا (184-202 ق / 800-817 م) بر حرانیان، گواه بود که والی، ابراهیم قرشی، به آنان اجازه داد که اسرار کیش خود را آشکار کنند و به طور علنی آیینهای خویش را جشن بگیرند. همو اشاره می‌کند که حرانیان در 20 نیسان (آوریل)، بدون بیم و هراس، با زیورهایی گرانبها، گاو نری را آراسته و تاجی از گل بر سر آن می‌نهادند و بر شاخهایش زنگهایی می‌آویختند و با خواندن و نواختن انواع ترانه‌ها و سازها آن را در معابر حران می‌گرداندند و پس از اجرای این مراسم، گاو را برای الٰهگان خود قربانی می‌کردند (ابن‌عبری، تاریخ الزمان، 22؛ نیز نک‍ : حمد، همانجا). 
حرانیان تا پیش از روزگار خلافت مأمون به عنوانهای «حرّانی»، «حنوفی» و «کلدانی» شناخته می‌شدند، اما در هنگام عبور مأمون در 218 ق / 833 م از حران، پوشش نامتعارف کاهنان ایشان، توجه او را به خود جلب کرد و از آنان دربارۀ دینشان پرسید. یکی از مسلمانان حرانی آنان را با نام صابئه، یکی از دیانتهای یادشده در قرآن‌کریم راهنمایی کرد و آنان در پاسخ مأمون گفتند که ما صابئی هستیم. در فاصلۀ زمانی 204 تا 218 ق / 819 تا 833 م پیشه‌ها و حرفه‌ها و ساختن دستگاههای علمی، همچون ترازوها و اسطرلابها رونق و رواجی بسزا یافت. به گزارش ابن‌ندیم: «ابزارها و ازجمله اسطرلابهای ساخت حران اندک اندک رو به فزونی نهاد و از روزگار مأمون تا بدین وقت (377ق / 987م) کار هنرمندان بسیار گسترش پیدا کرد» (ص 342، نیز نک‍ : حمد، 15). ابن‌ندیم در نزد برخی از دانشمندان بغداد ذات الحِلَقی را مشاهده کرده است که مأمون فرمان ساختش را داد و علی بن عیسای حرانی اسطرلابی، زیر نظر خَلَف مروزی آن را برای وی ساخت. او از صنعت‌کاران مشهور حرانی در شهر رقّه جابر بن سنان بتّانی رَقّی، و فراس بن حسن حرانی، و احمد بن اسحاق حرانی را نام برده است (ص 342-343). در این هنگام اسقف مذهب ملکانی مسیحیت در شهر حران، ابوقُرّۀ مسیحی حرانی، یکی از شاگردان قدیس یوحنای دمشقی بود که در 205ق / 820 م درگذشته، و کهن‌ترین نسخۀ دست‌نویس متون عربی مسیحی تاریخ‌داری را که تاکنون به دست ما رسیده تألیف کرده است، نسخه‌ای که در 263 ق / 877 م در دیر قدیس سابا در نزدیکی قدس استنساخ شده است و امروزه در کتابخانۀ موزۀ بریتانیا نگهداری می‌شود (حتی، 545-546). 
در این دوره گذشته از مسیحیان سریانی که در دیرهای منطقۀ دیار مضر، به‌ویژه، در منطقۀ حران به کار تولید و انتقال فرهنگ به زبان عربی و به جهان اسلام مشغول بودند، از مترجمان زبردست و چندزبانۀ سریانی صابئی حران هم باید یاد کرد که در تعالی نظام فکری و فلسفی تمدن اسلامی سهمی بسزا داشتند (همو، 550-552). اینان چون از ستاره‌پرستان و میراث‌داران دانشهای بابلی بودند، از روزگاران کهن، به علم فلک و دانشهای وابسته بدان دلبستگی فراوان داشتند و در اقبال و توجه به دانشهای یونان از همشهریان مسیحی خود هیچ دست کمی نداشتند. برجسته‌ترین این دانشوران فلک‌شناس ثابت بن قرۀ حرانی (221- 288 ق / 836-901 م) بود که فضیلت ترجمۀ عمدۀ تألیفهای یونانی در علم فلک و ریاضیات، به‌خصوص، آثار بطلمیوس و ارشمیـدس بـه وی و شاگردانش بـاز می‌گردد (نک‍ : ابن‌ندیم، 325-326؛ ابن ابی اصیبعه، 300-304). گذشته از اینها او ترجمه‌های پیشینیان و ازجمله ترجمه‌های حنین بن اسحاق عبادی از آثار اقلیدس را نیز ویرایش کرده است (ابن‌خلکان، 1 / 247، 313، 2 / 217- 218). پس از ثابت، یکی از فرزندانش، دو نواده و فرزند یکی از نوادگانش، همگی کار نیای بزرگ خود را تا چند نسل دنبال کردند و به شهرت رسیدند؛ یکی از خلیفگان عباسی سنان بن ثابت را واداشت که اسلام آورد (ابن‌ندیم، 332، 359-360؛ ابن ابی اصیبعه، 300-307)، چنان‌که همان خلیفه اسحاق بن حنین را نیز به قبول اسلام وادار کرد (نک‍ : بیهقی، 18- 19؛ حتی، 550). 
در آن روزگار برخی از حرانیان به قبول اسلام تظاهر می‌کردند و همواره در باطن بر دین خویش باقی بودند. ابوعروبه (ح 222- 318 ق / 837-930 م)، مؤلف کتاب الجزیرة که خود اسلام آورده بود، به خطرناکی این رفتار صابئان حرانی که از روی تقیه اظهار اسلام می‌کردند، توجه داده و اشاره کرده است که زنان ایشان همچنان بر دین پدران خویش باقی می‌مانند و دیانت حرانی از طریق مادر گرفته می‌شود؛ ازاین‌رو، «بر کسانی از حرانیان که مسلمان می‌شوند، زناشویی با زنان حرانی تحریم شده و همین امر، موجب کاهش جمعیت آنان گردیده است» (حمد، 16). 
از آغاز سدۀ 4ق / 10م، برخی از خانواده‌های حرانی به بغداد، و برخی دیگر به مغرب عربی، و نیز اندلس مهاجرت کردند و در آن نواحی دورافتاده، از جمعیت خود جدا شدند و اسلام آوردند، تا جایی که در اوایل سدۀ 6 ق / 12 م دیگر هیچ‌کس از ایشان یا از حرانیان غیرمسلمان باقی نمانده بود (همانجا) و از همان زمان است که به‌سبب بروز جنگهای صلیبی احساسات ضدمسیحی مسلمانان چنان بالا گرفت که حتى انعکاس آن را در سده‌های بعد و در ادبیات دورۀ ممالیک می‌توان ملاحظه کرد. در آثار این دوره به انبوهی از حدیثها، فتواها، و خطبه‌های هیجان‌برانگیز برمی‌خوریم که عامۀ مسلمانان را برای مقابله با مهاجمان فرنگی تهییج می‌کنند. در این عرصه مسلمانان حرانی پیشگام بودند. یکی از اینان فقیه سوری ابن‌تیمیۀ حرانی (661- 728 ق / 1263- 1328 م) است که در آثار متعدد خود همگان را برای مقابله با مهاجمان فرنگی فرا می‌خواند (نک‍ : ابن‌شاکر، 1 / 74-80). 

معماری و شهرسازی حرانیان

حران در دشتی گسترده و باز، پی افکنده شده است که در فاصلۀ چند کیلومتری آن کوهسارانی کم‌ارتفاع قرارگرفته‌اند (حمد، همانجا). در این شهر خانه‌های نیازمندان گنبدی از خشت خام داشتند، زیرا به‌کار بردن چو‌ب‌‌ در ساختمانها گران تمام می‌شد، اما خانه‌های ثروتمندان و خانه‌های بازرگانان از آجر و چوب ساخته می‌شد و هر منزل حیاطی با فضایی باز داشت (همانجا). 
حران شهری مستطیلی‌شکل و به سبک شهرهای رومی بود که دو خیابان عمود بر هم آن را قطع می‌کرد، یکی از شمال به جنوب و دیگری از شرق به غرب، و در مرکز آن، معبد، کاخ و میدان خرید و فروش وجود داشت؛ از این تقاطع، خیابانهای فرعی و کوچه‌ها انشعاب می‌یافتند (حمد، 16). 
شهر را بارویی فرا گرفته بود که از سنگهای تراشیده شده و بسیار استوار ساخته شده بود (بیرونی، حمد، همانجاها). از این بارو، 8 دروازه، در هر جهت دو دروازه باز می‌شد که رفت و آمد به شهر از آنها صورت می‌گرفت. در 581 ق / 1185 م ابن‌جبیر این شهر را دیده و آنجا را پرجمعیت، با نعمتهای فراوان و تأسیسات شهری کامل وصف کرده است (ص 219-220). به گزارش همو در شهر چاههای آب شور بسیاری وجود داشت که اهالی در زمستان آبهای رودخانۀ کوچکی را که در جهت شرقی باروی شهر جریان داشت، به سمت آنها هدایت می‌کردند و بدین‌گونه آب شیرین بر بالای آب شور می‌ماند و با آن نمی‌آمیخت، و تا پایان فصل پاییز به مصرف می‌رسید (همانجا). در حران چاهها و آبگیرها در همه‌جا وجود داشت و آب باران یا رودهای کوچک با لوله‌های سفالین به منزلها برده می‌شد (حمد، همانجا). 
در پیرامون حران، کشتزارهای انواع حبوب و غله، باغستانهای میوه و تاکستانها و باغهای زیتون وجود داشت. شیرۀ اقاقیا، انواع شیرینی و عسل در خمره‌های بزرگ، پنبه، بادام، روغن و نیز اسب از صادرات مهم حران به‌شمار می‌رفت (مقدسی، 141، 145؛ نیز نک‍ : حمد، 17). 
حران تا نیمۀ سدۀ 7ق / 13م شهری آباد بود، تا آنکه در لشکرکشی هلاگو به آناتولی و شام، به تصرف مغولان درآمد و مسجد جامع و برج و باروی آن ویران شد. مغولان در 660 ق / 1262 م بیشتر مردم حران را به شهرهای ماردین و موصل کوچاندند (ابن‌شداد، 3(1) / 61-62) و حران رفته رفته به شهری متروک بدل گشت و رو به ویرانی نهاد. 

مآخذ

ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ ابن‌جبیر، محمد، رحلة، بیروت، 1384 ق / 1964 م؛ ابن‌خلدون، العبر، به‌کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1981 م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ ابن‌شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى زکریا عبّاره، دمشق، 1991 م؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، ترجمۀ اسحاق ارمله، بیروت، 1986 م؛ همو، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1958 م؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، قاهره، 1382 ق؛ اشقر، اسد، تاریخ سوریة، دمشق، 1978 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، قاهره، 1351 ق / 1933 م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1866 م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1906 م؛ بیهقی، علی، تاریخ حکماء الاسلام، به کوشش محمد کردعلی، دمشق، 1365 ق / 1946 م؛ جمشیدنژاد اول، غلامرضا، مقدمه بر التعریف بطبقات الامم صاعد اندلسی، تهران، 1376 ش؛ همو، نظامهای اقتصادی صدر اسلام، تهران، 1377 ش؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، 1348 ش؛ حمد، محمد عبدالحمید، صابئة حران و اخوان الصفا، دمشق، 1998 م؛ طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1976 م؛ علیان، رشدی، الصابئون حرانیین و مندائیین، بغداد، 1976 م؛ عهد عتیق؛ قرآن کریم؛ کامل، مراد و محمد حمدی البکری، تاریخ الادب السریانی، قاهره، 1949 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ همدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به کوشش محمد بن علی اکوع، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:


EI2; Hitti, Ph., History of Syria, London, 1957. 
غلامرضا جمشیدنژاد اول
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: