فولکلور مراسمی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • قایم موشک | قایِمْ‌موشَک، از بازیهای کودکان زیر 10 سال که در آن، شماری کودک بعد از قرعه‌کشی، فردی را برای چشم‌گذاشتن انتخاب می‌کنند. کودک انتخاب‌شده در محلی معین، گاهی با نظارت یک استاد، و گاه بدون حضور او، چشمانش را می‌بندد تا دیگران پنهان شوند. چشم‌گذارنده پس از مدتی به دنبال سایر کودکان می‌گردد.
  • قائم (ع)، حضرت |
  • قایق | قایِق، وسیله‌ای کوچک‌تر از کشتی، برای حمل‌ونقل دریایی و صیادی در رودخانه‌ها و آبراههایی با عمق کم.
  • قاووت | قاووت، از خوراکیهای مقوی با کاربردهای آیینی و دارویی در بسیاری از مناطق ایران.
  • قالی و قالی بافی | قالی و قالی‌بافی، قالین/ غالی/ غالین، فرشی پشمی یا ابریشمی، گره‌بافته، پرزدار و خواب‌دار، و هنر بافت آن.
  • قالی شویان، مراسم | قالی‌شویـان، مَراسِمِ، نمـایشـی آیینـی از شست‌وشـوی نمادین قالی مقدس در مراسمی بـا آداب و سننی ویـژه در دومین جمعۀ پاییز هر سال، پیرامون بارگاه امامزاده سلطان‌علی در مشهد اردهال.
  • قالی شویان | قالی‌شویان، یا مشهد اردهال، مجموعۀ چند فیلم مستند دربارۀ مناسک قالی‌شویی در مشهد اردهال کاشان.
  • قالیچۀ حضرت سلیمان |
  • قاف | قاف، کوهی اسطوره‌ای و افسانه‌ای که گرداگرد زمین کشیده شده است.
  • قاعدگی | قاعِدِگی، یا دشتان یا حیض، خون‌ریزی منظم ماهیانه در زنان و دختران پس از بلوغ، به‌سبب سقط تخمک بارورنشده.
  • قاطر | قاطِر، یا اَستر، چهارپای اهلی از راستۀ سم‌داران، که از جفت‎شدن خر بـا مادیان زاده می‎شود و درگذشته، کارکردهـای فراوانی داشته است.
  • قاسم آبادی، رقص | قاسِمْ‌آبادی، رَقْصِ، یکی از انواع و گونه‌های رقص در گیلان.
  • قاشق زنی | قاشُقْ‌زَنی،‌ از آیینهای کهن حاجت‌خواهی، که زنان و دختران و گاهی، پسران جوان در شب چهارشنبه‌سوری و در برخی از مناطق ایران، در شبهای ماه ‌رمضان انجام می‌دهند.
  • قاز |
  • قاری | قاری، کسی که بر گور مرده، جلو تابوت و در مراسم ترحیم قرآن می‌خواند.
  • قارمان | قارْمان، یا قارمون، نوعی ساز از دستۀ هواصداها.
  • قارچ | قارْچ، گیاهی خودرو از شاخۀ ریسه‌داران با ظاهری چترگونه و کاربردهایی در فرهنگ مردم.
  • قاپ بازی | قاپْ‌بازی‌، یا قاب‌بازی، از کهن‌ترین بازیهای برد‌و‌باختی در ایران، که بیشتر نوعی قمار، و ابزار آن استخوان شتالنگ (استخوان میان ساق و مچ پای گوسفند و گاو) است.
  • قابوس نامه | قابوسْ‌نامه‌، پند‌نامه‌ای (تألیف: 475 ق/ 1082 م) در 44 باب از امیر عنصر‌المعالی کیکاووس، از امیرزادگان آل‌زیار.
  • قابله |
  • قابلگی |
  • فیلمهای مردم نگاری |
  • فیلبرگ |
  • فیروزه | فیروزه، یا پیروزه، سنگی زینتی به رنگ سبز یا آبی با کاربردهای خاص در فرهنگ مردم.
  • فیروزشاه نامه | فیروزْشاهْ‌نامه، یا داراب‌نامۀ بیغمی، از داستانهای بلند و مشهور ایرانی به روایت مولانا محمد بیغمی.
  • فی تحقیق ما للهند |
  • فهلویات | فَهْلَویات، اشعاری که به گویشهای محلی مناطق مرکزی و غربی ایران سروده می‎شده است.
  • فولکلور | فولْکْلور، اصطلاحی انگلیسی ترجمه‌شده به «فرهنگ مردم» و «فرهنگ عامه»، که دربارۀ معنا و کارکردهای آن میان پژوهشگران این حوزه اختلافی جدی وجود دارد.
  • شگون | شُگون، تأویل، تعبیر یا به فال نیک و بد گرفتن انواع پدیده‌ها، اعمال، حرکات و سکنات انسانها و حیوانها، نحوۀ قرارگیری اشیاء، اعمال غیرعادی و همچنین باورها و اعتقادات مردم دربارۀ آنها.
  • آبستنی | آبِسْتَنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دوره‌ای که زن بچه‌ای را در زهدان، یا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفۀ او تا هنگام زادن حمل می‌کند.
  • آبگوشت | آبْگوشْت، غذایی که از گوشت و حبوبات و چیزهای دیگر می‌پزند. رایج‌ترین نوع آن آبگوشت ساده است که با گوشت گوسفند، پیاز، نخود، لوبیا و سیب‌زمینی می‌پزند...
  • آب نبات | آبْ نَبات، گونه‌ای شیرینی که از شیرۀ قند تهیه می‌شود و طعمهای مختلف دارد.
  • آتش | آتَش، پدیده‌ای شیمیایی كه با گرمی و روشنایی و گاهی زبانه همراه است و عبارت است از تركیب اكسیژن با جسم سوزنده. از هنگامی كه آتش یافت شده یا راه پدید آوردن آن شناخته گشته، دگرگونیهای ژرف و پهناور در پرتو این پدیده در زندگی بشر پیش آمده است. اكنون نیز آتش یكی از عوامل بنیادی در زندگی انسانی در این كرۀ خاكی است. ...
  • آتش بازی | آتَشْ بازی، آتش زدن تیرتخشها (اسباب آتش‌زا) و بازی با آنها برای نمایش نور و صدا در فضا. در آتش‌بازی معمولاً دو نوع تیرتخشِ فشار و جرقه، و شعله یا شراره به‌کار می‌رود
  • آذین بندی | آذینْ‌بَنْدی، تزیین و آرایش شهرها، بازارها، میدانها و ارگهای سلطنتی و بستـن طاق‌نصرت بـه هنـگام جشنهای ملـی ‌ـ ‌مذهبی و مراسم استقبال از شاهان، امیران و میهمانان بزرگ خارجی.
  • آرایش | آرایِش، آراستن، پیراستن و زینت‌کردن چهره و موی و اندام با رنگها و زیورهای گوناگون.
  • آسیاب بچرخ | آسیابْ بِچَرْخ، از بازیهای گروهیِ رایج میان کودکان مناطق مختلف ایران.
  • آش پزان | آشْ‌پَزان، مراسم سالانۀ آش‌پزی مخصوص دربار قاجاریان. این آش چون به شاهان قاجار اختصاص داشت، به آش «قجرها» یا «قجری»، «شاهانه» و «نذری شاه»...
  • آفتاب مهتاب | آفْتابْ مَهْتاب، از وسایل آتش‌بازی و نیز نام گونه‌‌ای بازی، رایج در نقاط گوناگون ایران. برگزاری مراسم آتش‌بازی از سده‌های نخست هجری در ایران مرسوم بوده است
  • ابوالفضل(ع)، سفره | اَبوالْفَضْل (ع)، سُفْره، از نذریهای مشهور و زنانه در ایران. ابوالفضل یا عباس بن علی‌ (ع) از شخصیتهای بسیار معروف مذهبی است
  • اتل متل | اَتَلْ مَتَل، از بازیهای قدیمی و کودکانۀ ایرانی همراه ترانه‌ای آهنگین. برای اجرای این بازی ــ که شکلی نمایشی دارد ــ کودکان کنار هم می‌نشینند
  • احیا | اِحْیا، مراسم ویژۀ هر یک از شبهای 19، 21 و 23 ماه رمضان. در باور شیعیان احتمال داده شده که یکی از این 3 شب، «شب قدر» است.
  • اذان | اَذان، مجموعۀ اذکار مربوط به اوقات نماز که به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین شعایر اسلامی در عرصه‌های دیگر فرهنگ و زندگی اجتماعی و معنوی مردم ایران نیز جلوه یافته است.
  • اربعین | اَرْبَعین، چهلمیـن روز پـس از مـرگِ شـخـصِ درگذشته، نیز چهلمین روز پس از سالروز شهادت امام حسین (ع) در هر سال قمری که مطابق با بیستم ماه صفر است.
  • اسباب بازی | اَسْبابْ‌بازی، ابزار و وسایل بازی و سرگرمی کودکان و نوجوانان که از اجناس مختلفی چون چوب، سنگ، فلزات، پارچه، نخ و جز آنها ساخته می‌شود.
  • اسم فامیل | اِسْمْ فامیل، از بازیهای فکری و گروهی رایج در بیشتر نقاط ایران. این بازی اغلب در جوامع شهری، بدون در نظر گرفتن گروه سنی و جنسی خاص، رواج دارد و افراد با سواد در آن شرکت می‌کنند.
  • الاکلنگ | اَلّاکُلَنْگ، از بازیهای سنتی خردسالان ایران. کهن‌ترین سندی که در آن به بازی الاکلنگ اشاره شده، و دربارۀ خاستگاه آن سخن رفته، آثارالباقیۀ بیرونی است. بیرونی ساخت و کاربرد الاکلنگ را به دورۀ پادشاهی جمشید پیشدادی منسوب کرده است.
  • الک دولک | اَلَکْ دولَک، ازبازیهای کهن رایج در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران. فرهنگهای فارسی این بازی را به صورتهای «لاوه»، «چالیک»، «آلاوه» و «کورشت» نیز آورده‌اند
  • بادبادک | بادْبادَک، از اسباب‌بازیهای سنتی کودکان ایران. بادبادک ـ بازی هنوز هم در بسیاری از مناطق ایران رواج دارد. در فرهنگ و ادب فارسی بادبادک به صورتهای «کاغذباد»، «بادپرک»، «بادبرک»، «بادپر»، «بابر» و «کاغذ هوایی» آمده است
  • باچوخه، کشتی | باچوخه، کُشْتی، یا کشتی چوخه (چوخا، چوخه‌ای)، از کشتیهای محلی و بسیار رایج منطقۀ خراسان.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: