دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • امر |
  • امر به معروف و نهی از منکر | اَمْرِ به مَعْروفْ وَ نَهْیْ اَزْ مُنکَر، دو اصطلاح كه در تفاسیر قدیم كلام الٰهی، به امر به تبعیت از حضرت محمد(ص) و دین اسلام، و نهی از كفر به خداوند و تكذیب رسول خدا(ص) و دین او تبیین شده است (مثلاً نک‍ : طبری، 17/ 126-127).
  • امر بین الامرین |
  • امرٌ بین الامرین |
  • امر و نهی | اَمْرْ وَ نَهْی، عنوان بخشی از مباحث اصول فقه كه به چگونگی تفسیر اوامر و نواهی شرعی می‌پردازد.
  • امرؤالقیس | اِمْرَؤالْقَیْس، مشهورترین شاعر سراسر ادبیات عرب. وی چنان قدرتمند است و شعرش چنان در دل عربها جای گرفته است كه به رغم همۀ كج‌رویهایش، پارسایان مسلمان هم چندان به ستیز با او برنخاسته، و شعرش را تحریم نک‍رده‌اند؛ اما در اخبار زندگی او مطلقاً هیچ موضوعی یافت نمی‌شود كه بتوان بر آن اعتماد كرد؛ در اشعارش نیز هیچ ب...
  • امروهه | اَمْروهه، شهری در شهرستان مرادآباد در استان اوتارپرادش هند. این شهر در °28 و ´54 عرض شمالی و °78 و ´28 طول شرقی (ندوی، 7)، كنار رود سوت‌نادی قرار دارد و از طریق راه آهن به مرادآباد و دهلی متصل است ( بریتانیكا، میكرو، I/ 330). امروهه در منطقه‌ای واقع است كه بجز مناطق كوهستانی شمالی آن، آب و هوایی استوایی دارد ...
  • امریتسار | اَمْریْتسار، یا امریتسر، امرتسر، مهم‌ترین شهر مذهبی سیكها و مركز شهرستانی به همین نام، واقع در بخش غربی ایالت پنجاب هند. این شهر در 378 كیلومتری شمال غرب دهلی نو، در °31 و ´37 عرض شمالی و °74 و ´55 طول شرقی، و در سرزمین میان دو رودخانۀ بیاس و راوی، نزدیك مرز پاكستان، در 47 كیلومتری شرق لاهور قرار گرفته است ( ...
  • امضاء |
  • املش | اَمْلَش، بخش و شهری به همین نام در شهرستان رودسر واقع در جنوب شرقی استان گیلان.
  • امهات سفلی |
  • اموال | اَمْوال، اصطلاحی در فقه اسلامی كه به مباحثی دربارۀ جمع و خرج داراییهای عمومی می‌پردازد. در سده‌های نخست اسلامی، آثاری مستقل در این موضوع به رشتۀ تحریر درآمده است.
  • امور حسبی |
  • امور عامه |
  • اموی | اُمَوی، عزالدین محمد بن عبدالسلام بن اسحاق بن احمد، لغوی و فقیه مالكی مصر در سده‌های 8 و 9 ق. او اهل محله از نواحی مصر (بین فسطاط و اسكندریه، نک‍ : سمعانی، 5/ 216) بود كه در قاهره سكنى گزید و در همان شهر به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. آخرین اطلاع از حیات اموی، مربوط به سال 798 ق است. اما برپایۀ دانسته‌ها از ش...
  • اموی | اُمَوی، یعیش بن ابراهیم بن یوسف بن سماك اموی اندلسی، ریاضی‌دان مسلمان سدۀ 8 ق/ 14م. كنیۀ او را شاگردش عبدالقادر مقدسی، ابوالبقاء (نک‍ : سعیدان، 7)، اما حاجی خلیفه ابوعبدالله آورده است (2/ 1569).
  • اموی، جامع |
  • امویان |
  • امکان |
  • امکان اشرف | اِمْكانِ اَشْرَف، مفهومی در فلسفۀ اسلامی، به ویژه در مكتب اشراق و بینشهای فلسفیِ برخاسته از آن كه در شمار یكی از قواعد فلسفی درآمده، و نزد فیلسوفان متأثر از بینش اشراقی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این فیلسوفان از این قاعده همچون وسیله‌ای برای حل برخی مسائل دشوار دیگر بهره گرفته‌اند. مضمون قاعدۀ امكان اشرف ...
  • امکان و وجوب، برهان |
  • امیة بن ابی الصلت | اُمَیَّةِ بْنِ اَبِی الصَّلْت (د 8 یا 9 ق/ 629 یا 630 م)، فرزند عبدالله ابن ربیعه از تیرۀ قسی، از قبیلۀ بزرگ ثقیف، شاعر و شخصیت پیچیده و مسأله‌ساز دوران جاهلی و صدراسلام. مادرش رقیه دختر عبدشمس ابن عبدمناف بود (ابن قتیبه، الشعر ... ، 369؛ ابن حزم، 268). همسرش ام حبیب نام داشت و دختر ابوالعاص بود (بلاذری، 4(2)...
  • امیة بن اسکر | اُمَیَّة بْنِ اَسْکَر، امیة بن حُ رثان بن اَسکر(د ح 20ق/ 641م)، شاعر مخضرم و از معاصران پیامبر اسلام (ص). مهم‌ترین مأخذ در شرح حال وی اغانی ابوالفرج اصفهانی است كه خود منبع كتابهای پس از آن بوده است. تاریخ ولادت امیه دانسته نیست، ولی با توجه به عمر طولانی وی می‌توان گفت كه در آغاز هجرت یا آغاز اسلام، مردی كهن...
  • امیة بن خلف | اُمَیَّةِ بْنِ خَلَف (مق‍ 3 ق/ 624م)، از سران قریش و یكی از مخالفان مشهور پیامبراكرم (ص) در مكه.
  • امید همدانی | اُمیدِ هَمَدانی، محمدرضا، ملقب به قزلباش خان (د 1159ق/ 1746 م)، از شعرای پارسی‌گوی هند در سدۀ 12 ق.
  • امیدی تهرانی | اُمیدیِ تِهْرانی، ارجاسب، ملقب به سعدالدین و ركن‌الدین (864- 929 ق/ 1460-1523 م)، فرزند شیخعلی تهرانی، شاعر قصیده‌سرا و پزشك معاصر شاه اسماعیل اول صفوی. وی در تهران به دنیا آمد (سام میرزا، 173) و در اوایل جوانی به شیراز رفت و در محضر جلال‌الدین دوانی (830- 908ق)، به فراگیری علوم، از جمله طب پرداخت و از استاد ...
  • امیدیه | اُمیدیّه، بخش و شهری واقع در شهرستان بندر ماهشهر استان خوزستان.
  • امیر | اَمیر، عنوانی عمومی كه بر بعضی از صاحب منصبان عالی رتبۀ كشوری و لشكری اطلاق می‌شد. امیر به معنای فرمانده، فرمانروا یا حاكم از ریشۀ «امر» عربی به معنای «فرمان دادن»، با ریشۀ «اَمَر» عبری به معنای «گفتن، فرمودن» مطابقت دارد (فایرابند، 21؛ نیز نک‍ : ایرانیكا). «امیر» گاه معادل است با: بیگ، آقا، سالار، زعیم، والی...
  • امیر ارسلان | اَمیرْ اَرْسَلان، قصه‌ای عامیانه كه در دورۀ قاجار و پیش از 1309ق/ 1892م نوشته شده است (یوسفی، 2/ 9). این اثر زاییدۀ تخیل میرزا محمدعلی نقیب‌الممالك، نقال‌باشی دربار قاجار و نوشتۀ فخرالدوله (د 1309ق)، دختر محبوب ناصرالدین شاه است. بدین ترتیب كه نقیب الممالك برای آرامش ناصرالدین شاه، هر شب كنار بستر او حاضر می‌...
  • امیر الامرا | اَمیرُ الْاُمَرا، عنوان بالاترین منصب نظامی، فرمانده عالی، نایب یا قائم مقام فرمانروا كه گاه به صورت میرمیران یا امیر امیران نیز به كار رفته است.
  • امیر پازواری | اَمیرِ پازَواری، شاعر نامدار طبری‌گوی مازندرانی كه در حدود سده‌های 11-12 ق/ 17- 18 م می‌زیسته است. او خود را در سروده‌هایش كل امیر (كربلایی امیر) خوانده (نک‍ : كنزالاسرار ... ، 1/ 130، ترانۀ 2)، و در تذكره‌ها و روایات شفاهی از او به نامهای امیر مازندرانی و شیخ العجم یاد شده است (همان، 1/ 124؛ هدایت، 68). شهرت...
  • امیر تیمور |
  • امیر چقماق | اَمیرْ چَقْماق، جلال‌الدین شامی، مشهور به امیرچقماق (د ح 840 ق/ 1436 م)، از امیران دورۀ تیموری و فرمانروای نامدار یزد. وی اصلاً از عربهای شام و ازجمله امیران و سرداران مشهور الناصر ناصرالدین فرج، سلطان مملوك مصر و شام بود. پس از نبردی كه میان امیر تیمور و الناصر فرج روی داد و به شكست سلطان مملوك انجامید، امیر...
  • امیر حسینی | اَمیرْ حُسِینی، ركن‌الدین حسین بن عالم بن ابی الحسن حسینی غوری هروی (د 16 شوال 718 ق/ 11 دسامبر 1318م)، از مشایخ طریقۀ سهروردی و شاعر بزرگ هرات، متخلص به حسینی. از او به امیرحسینی سادات و امیرسیدحسینی نیز یاد شده است (اصیل‌الدین، 43؛ دولتشاه، 167). سال ولادت امیرحسینی به روشنی دانسته نیست، اما از برخی اشارات ...
  • امیر خسرو دهلوی |
  • امیر سلاح | اَمیرِ سِلاح، عنوانی برای یكی از چند امیرِ صاحب نفوذ در سازمان اداری ـ سیاسی دولت مملوكان مصر. وظیفۀ رسمی امیر سلاح نگهداری و حمل ابزار جنگی ویژۀ سلطان برای میدان نبرد و نیز حضور رسمی در جشنها نظیر عید قربان بود. بدین‌سبب، او را سلاحدار، و آن منصب را «سلاحداریه» نیز می‌خواندند (قلقشندی، 4/ 18، 5/ 456، 462؛ مق...
  • امیر مجلس | اَمیرِ مَجْلِس، عنوانِ منصبی در دستگاه سلجوقیان آسیای صغیر و سپس سلاطین مملوك مصر. «امیر» به معنای فرمانده سپاه است؛ چه، امیر مجلس در واقع بر هزار سرباز فرماندهی داشت و بدین‌سبب، او را از «امرای هزاره» می‌شمردند (قلقشندی، 4/ 19؛ ابن‌دواداری، 9/ 309، 358؛ برای تفصیل، نک‍ : ه‍ د، استادالدار). اولین اشاره به «ام...
  • امیر معزی |
  • امیر نظام گروسی |
  • امیر کلا | اَمیرْكَلا، شهر كوچكی از توابع شهرستان بابل واقع در استان مازندران. این شهر در شمال شهر بابل و در 43 كیلومتری غرب ساری بر سر راه اصلی بابل به بابلسر قرار گرفته است ( فرهنگ جغرافیایی ایران، 3/ 26؛ آمارنامه، 1372 ش، 71).
  • امیرآباد | اَمیرْآباد، از بخشهای دوگانۀ شهرستان دامغان واقع در استان سمنان. تا چندی پیش روستای امیرآباد مركز بخش صیدآباد بود. بر اثر گسترش و اهمیتی كه پیدا كرد، نام بخش نیز به امیرآباد تغییر یافت و صیدآباد امروزه مركز دهستان قهاب صرصر از دهستانهای سه گانۀ امیرآباد است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها ... ، 14، 106-107؛ آمارنام...
  • امیرآخور |
  • امیرالجیوش بدرالجمالی |
  • امیرالحاج | اَمیرُ الْحاج، عنوانی برای سرپرست كاروان راهیان حج كه به صورتهـای امیر الركب (نک‍ : فاسی، 260، 290)، امیرالموسم (دارمی، 434) و امام الحاج (مالك، 1/ 400، 404) نیز آمده است. از دیدگاه شیعیان، سرپرستی حج از شئون امامت است و پیامبر(ص) اولین امام حج بوده‌اند و علی (ع) و امامان پس از وی، جانشینان او هستند (نک‍ : كل...
  • امیرالمؤمنین |
  • امیرالمسلمین | اَمیرُالْمُسْلِمین، عنوان فرمانروایان سلسلۀ مرابطون در شمال افریقا و اندلس. دربارۀ زمان و چگونگی برگزیده شدن این عنوان از سوی آنان اختلاف است. به گزارش ابن عذاری (4/ 27- 28) و نویسندۀ الحلل الموشیة (ص 29) چون فتوحات و دامنۀ نفوذ و قلمرو امیریوسف ابن تاشفین (حك‍ 480-500 ق/ 1087-1107 م) مؤسس این دولت، فزونی گرف...
  • امیرالکبیر |
  • امیرخان | اَمیرْخان، امیرالدوله محمد افغان (1181-1250 ق/ 1767-1834 م)، رهبر مقتدر گروهی از طایفۀ پتان افغان و مؤسس امیرنشین تونْک در هند مركزی (راجستان كنونی). امیرخان، پسر حیات خان در سمبهل واقع در مرادآباد رهیلكهند به دنیا آمد (نک‍ : EI2).
  • امیرخیزی | اَمیرْخیزی، اسماعیل (1294-1385ق/ 1877-1966م)، فرزند محمدتقی، متخلص به گرامی و هنر، شاعر، ادیب، محقق، مورخ، عضو فرهنگستان و از رجال نهضت مشروطیت ایران.
  • امیرشاهی سبزواری | اَمیرْ شاهیِ سَبزِواری، آق ملك بن ملك جمال‌الدین فیروزكوهی سبزواری (د 857 ق/ 1453 م)، متخلص به شاهی، از شاعران دورۀ تیموری كه در خوشنویسی، نگارگری و موسیقی نیز مهارت داشته است. وی در سبزوار زاده شد و نسبش به سربداران آن دیار می‌رسد (دولتشاه، 321؛ علیشیر، 23؛ خواندمیر، 4/ 18) و از خواهرزادگان خواجه علی مؤید (م...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: