مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • الخیر المحض | کتابی مجهول‌المؤلف در فلسفۀ اسلامی که تا قرنها از ارسطو پنداشته می‌شد. این کتاب در میان مسلمانان با نامهایی چون الخیر المحض، الایضاح فی الخیر المحض و احتمالاً الخیر الاول شهرت داشته است و از مهم‌ترین منابع نوافلاطونی است که در کنار اثولوجیای افلوطین، اندیشۀ فلسفی حکمای مسلمان را شکل بخشیده است.
  • خیر المجالس |
  • خیرالدین پاشا تونسی | (1237-1307 ق / 1822-1890 م)، دولتمرد و سیاست‌مدار اصلاح‌طلب در روزگار سلطان عبدالحمید دوم عثمانی (1293-1327 ق / 1876- 1909 م).
  • خیرالدین بارباروس | (871-953 ق / 1466-1546 م)، دریاسالارِ (قپودانِ دریا) مشهور عثمانی و از نام‌آورترین دریاسالاران تاریخ دریانوردی، به‌ویژه در جهان اسلام.
  • خیرالله افندی | (1233-1283 ق / 1818-1866 م)، مورخ، پزشک و دولتمرد عثمانی در دورۀ تنظیمات (ه‍ م).
  • خیر | اصطلاحی فلسفی که به دو صورت اسمی و وصفی به معنای خوبی و خوب به کار می‌رود و معنای مطلق آن، معیار ذهنی نهایی برای تشخیص نیک از بد شمرده می‌شود.
  • خیبر، گذرگاه | معبر تاریخی کوهستانی و سخت‌گذر، واقع در °34 و ´5 عرض شمالی، و °71 و ´10 طول شرقی، در مسیر راه اصلی اتصال سند (پیشاور) و کابل («اطلس ... »1، 123؛ الفینستون، 325، 576، نیز II / 43).
  • خیبر | آبادی بزرگی در شمال مدینه و نام یکی از مهم‌ترین غزوه‌های پیامبر (ص). برپایۀ فهرستی که طبری (2 / 206-207) از غزوه‌های پیامبر (ص) به دست داده است، خیبر بیست‌وسومین غزوه به شمار می‌رود.
  • خیاو |
  • خیام | ابوالفتح عمر بن ابراهیم نیشابوری، فیلسوف، ریاضی‌دان، منجم، پزشک و شاعر قرنهای 5 و 6 ق / 11 و 12 م.
  • خیالی بخارایی | از شاعران سدۀ 9 ق / 15 م. او در بخارا به دنیا آمد و چون خیالی تخلص می‌کرد، وی را مولانا خیالی نامیده‌اند.
  • خیال | ر لغت به معنی گمان، وهم و پندار، شبح، سایه و نیز به معنی صورتی که در آب، آینه و خواب دیده شود (صفی‌پوری، ذیل خیل؛ لغت‌نامه ... ). خیال از دو دیدگاه تفسیر می‌شود: از دیدگاه جهان‌شناختی، و از دیدگاه معرفت‌شناختی:
  • خیاط، ابوعلی | ابوعلی یحیی بن غالب، منجم و احکامیِ سدۀ 2 و 3 ق / 8 و 9 م. در آثار لاتینی، نام وی به‌صورت Albohali آمده است (کارمودی، 49). از زندگی وی آگاهی چندانی در دست نیست، جز آنکه از شاگردان ماشاءاللٰه یهودی (د ح 200 ق)، منجم معروف دورۀ عباسی، بوده است (ابن‌ندیم، 276).
  • خیاط، ابوالحسین | ابوالحسین عبدالرحیم بن محمد بن عثمان (ح 215-300 ق / 830-912 م)، متکلم معتزلی.
  • خیارات | شرایطی است که به‌اقتضای آن هر‌یک از متعاقدان از حق فسخ عقد برخوردار می‌شود و این توانایی را خواهد داشت که با اعمال آن، اثر عقد را از بین ببرد.
  • خیابانی | شیخ محمد (1297- 1338 ق / 1256-22 شهریور 1299 ش)، روحانی مبارز و رهبر نهضت آزادیستان.
  • خویی، سید ابوالقاسم | سید ابوالقاسم موسوی (15 رجب 1317- 8 صفر 1413 ق / 28 آبان 1278-17 مرداد 1371 ش)، فقیه و اصولی امامی، زعیم دینی و مدرس مشهور حوزۀ نجف. وی در شهر خوی (امروزه در استان آذربایجان غربی) زاده شد و تحصیلات مقدماتی را همان‌جا گذراند.
  • خویی، ابوالعباس | ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن خلیل (583-637 ق / 1186-1240 م)، قاضی‌القضات دمشق، فقیه و متکلم. وی از مردم خوی، از شهرهای آذربایجان بود و دنبالۀ تحصیلات خود را در خراسان نزد شماری از استادان ازجمله قطب مصری، از شاگردان فخرالدین رازی، گذراند و به گزارشی نـزد خـود فخرالدین رازی علم اصول و کلام فراگرفت.
  • خویلد بن مره |
  • خویلد |
  • خویشاوندی | شبکه‌ای از روابط اجتماعی بر پایۀ ارتباطات سببی، نسبی یا حقوقی، با قواعدی عرفی یا قانونی که روابط اعضای شبکه را از نظر حقوق، وظایف، تعهدات و هنجارهای رفتاری میان یکدیگر مشخص می‌کند. به‌لحاظ لغوی «خویش» به معنای اقوام و خویشاوند (برهان ... ، ذیل واژه)، و خویشاوند به معنای کسی است که از راه نسبت از طرف پدر یا از...
  • خوی | زیستگاهی بسیار کهن، شهرستان و شهری در استان آذربایجان غربی.
  • خون گیری | در طب سنتی یکی از راههای «استفراغ»، یعنی بیرون‌آوردن اخلاط زائد و مضر از بدن بیمار، به قصد درمان او، و یا از بدن شخص سالم، به قصد پایدار‌داشتن تندرستی او. راههـای دیگر استفـراغ عبـارت‌اند از: قِی، اِدرار، تعریق و امالـه. اساس خون‌گیری خارج‌ساختن خون از بدن از طریق بادکش‌کردن، خراشیدن، و مکیدن یا زالو‌انداختن ...
  • خونجی |
  • خون بس | یا خون‌بست، شکلی از قوانین عرفی حل اختلاف و گذشت از قصاص قتلی در میان جوامع سنتی برای پیشگیری از خون‌ریزیهای بعدی و ایجاد صلح و آشتی. خون‌بس که در میان مردم عرب‌زبان خوزستان «فصل» نامیده می‌شود، یکی از عوامل هم‌بستگی سببی از راه «ازدواج» در جامعه‌های عشایری نیز هست.
  • خولی | مین (6 ذیقعدۀ 1312-17 ذیقعدۀ 1385 ق / 1 مۀ 1895- 9 مارس 1966 م)، ادیب، اندیشمند دینی و اصلاح‌طلب اجتماعی در مصر. وی در روستای شوشا در منوفیه (شمال مصر) به دنیا آمد. همان‌جا آموزشهای مقدماتی را دریافت کرد و به حفظ قرآن کریم و فنون تجوید اهتمام ورزید.
  • خوقند، خانات | نام سرزمین و سلسله‌ای از خوانین در شرق ماوراءالنهر که سرانجام به دست روسیه برافتاد.
  • خوقند | شهری کهن در شرق ازبکستان، واقع در استان فرغانه. این شهر در ˚70 و ΄57 طول شرقی، و ˚40 و ΄33 عرض شمالی، در غرب درۀ فرغانه جای دارد ( انکارتا، ذیل کوکُن1؛ بریتانیکا، ذیل کوکند).
  • خوف و رجا | ترکیبی عطفی از دو وصف قرآنی و حدیثی، به معنای بیم و امید، که در منابع صوفیه دو مقام شریف از مقامات اهل یقین به شمار می‌آید (سهروردی، 482).
  • خوش نویسی | هنر نوشتن حروف و کلمات به گونه‌ای فاخر، با رعایت قواعد ویژگیهای ساختاری حروف در هر قلم، ضمن حفظ تناسب بخشهای گوناگون یک نوشتار و ایجاد تعادل و تناسب در اثر.
  • خوشگو | بندرابن داس، تذکره‌نویس و شاعر هندی‌تبار پارسی‌گوی شبه‌قاره در سدۀ 12 ق / 18 م.
  • خوزستان | سرزمینی کهن و استانی واقع در جنوب غربی ایران با مرکزیت اهواز. این استان با بیش از 64‌هزار کمـ‍2 مساحت و 730‘531‘4 تن جمعیت (1390 ش / 2011 م)، در کرانه‌های شمال غربی خلیج فارس جای دارد و در 1393 ش / 2014 م، بنابر قانون تقسیمات کشوری، متشکل از 27 شهرستان، 67 بخش، 144 دهستان، 77 شهر و 467‘6 آبادی و روستای دارای ...
  • خوریان موریان | مجمع‌الجزایری در دریای عرب و متعلق به کشور عمان. خوریان‌موریان در جنوب عمان و در 50‌کیلومتری بندر صلاله واقع است. این مجمع‌الجزایر از 5 جزیره به نامهای حاسکیه (حاسقی)، سوده (سویدیه)، حلّانیه، قبلیه (حَبَلیّه / جُبیله) و غرزوت (جرزوت) تشکیل شده است که بر روی هم حدود 73 کمـ‍‌2 وسعت دارد. خوریان‌موریان در °17 و ...
  • خوری، خلیل | خلیل بن جبرائیل بن یوحنا (1252-1325 ق / 1836-1907 م)، ادیب و شاعر مسیحی، سیاست‌مدار و بنیان‌گذار نخستین روزنامۀ غیردولتی در سوریه.
  • خوری | از گویشهای مرکزی ایران که در منطقۀ خور و بیابانک یا خور و جندق (امروزه: بخش خور) رواج دارد. این منطقه در کنار کویر نمک مرکزی واقع، و از جنوب به یزد و اردکان، از شرق به طبس، از شمال به کویر نمک، شاهرود و دامغان، و از غرب و جنوب غربی به انارک و نائین محدود است.
  • خور و بیابانک | شهرستانی واقع در کنارۀ جنوبی کویر مرکزی ایران، در شمال شرقی استان اصفهان. این شهرستان با جمعیتی حدود 800‘ 17 تن (1390 ش / 2011 م)، در 1392 ش، متشکل از یک بخش مرکزی، 3 دهستان به نامهای بیابانک، جندق و نخلستان، 3 شهر به نامهای خور، جندق و فرخی، و 21 آبادی دارای سکنه بوده است («درگاه ... »، بش‍ ؛ نشریه ... ، بش‍...
  • خورموجی | محمدجعفر خان (میرزا جعفر خان) حقایق‌نگار، از مورخان برجسته و حقیقت‌گوی عصر قاجار (1225-1301 ق / 1810-1883 م). خورموجی ازآن‌رو که تنها کسی است که واقعۀ شهادت امیرکبیر را اندکی پس از قتل او در کتاب خود گزارش داده است، از شهرتی فراوان برخوردار شده است.
  • خورموج | مرکز شهرستان دشتی در استان بوشهر. این شهر در °28 و ´39 عرض شمالی، و °51 و ´22 طول شرقی، در ارتفاع 55 تا 60 متری از سطح دریا، و در حدود 80 کیلومتری جنوب خاوری بندر بوشهر جای دارد (پاپلی، 229؛ حمیدی، 290).
  • خورشید، کاخ | از بناهای دورۀ نادر شاه افشار (سلـ 1148-1160 ق / 1735-1747 م)، در کلات نادری، واقع در منتهاالیه شمال شرقی ایران (در فاصلۀ 145کیلومتری شمال شرقی مشهد)، که به فرمان نادر شاه (براساس کتیبۀ بنا در 1160 ق / 1747 م)، ساخته شده است.
  • خورشید، بنی |
  • خورشید | یکی از کواکب هفت‌گانه در نظام اخترشناسی پیش از کپرنیک.
  • خوراک | مواد گیاهی، گوشتی و خوردنیهای دیگری که پس از یک فرایند فرهنگی، به‌صورت غذای انسانی در‌می‌آیند؛ بنابراین، همۀ موادی که هنوز صورت طبیعی دارند، هرچند می‌توانند خوردنی باشند، چون فرایند تغییر و تبدیل فرهنگی را نگذرانده‌اند، به مفهوم فرهنگی نمی‌توانند خوراک یا غذا باشند.
  • خوانساری، محمدتقی | محمدتقی (1305-1371 ق / 1267-1331 ش)، عالم مجاهد و از مراجع تقلید حوزۀ قم. وی در خوانسار، در خانواده‌ای اهل دین و دانش به دنیا آمد (آقابزرگ، 1 / 246؛ شریف، 1 / 321-322)، و مقدمات علوم را در همان دیار نزد کسانی چون سید محمود ابن‌الرضا و میرزا حسین خوانساری فراگرفت.
  • خوانساری، محمدباقر | محمدباقر (22 صفر 1226- 8 جمادی‎الاول 1313 ق / 12 مارس 1811-1 نوامبر 1895 م)، فقیه اصولی، محدث رجالی و صاحب کتاب پرشهرت روضات الجنات. وی در خوانسار در خاندانی اهل علم به دنیا آمد. خوانساری در روضات الجنات نسب خود را تا ابوالقاسم جعفر کبیر، مشهور به میر، ذکر کرده است (2 / 105)، اما جعفر روضاتی سلسله‌نسب او را ب...
  • خوانسار | شهرستان و شهری در شمال‌ غربی استان اصفهان.
  • خواندمیر | غیاث‌الدین محمد، پسر همام‌الدین پسر جلال‌الدین محمد پسر برهان‌الدین محمد هروی، و مشهور به خواندمیر (ح 880-942 ق / 1475-1535 م)، از معروف‌ترین مورخان و ادیبان ایران و جهان اسلام در قرن 10 ق. وی در هرات زاده شد و در گجرات درگذشت.
  • خوافی خان | محمدهاشم نظام‌الملکی (1074-1144 ق / 1663-1731 م)، مؤلف منتخب اللباب. نیاکان او اهل خواف خراسان، در جنوب ‌شرقی تربت حیدریه بودند و پدرش خواجه میر خوافی از صاحب‌منصبان برجستۀ شاهزاده مرادبخش، پسر شاه‌جهان بود و پس از شکست و کشته‌شدن مرادبخش، به خدمت اورنگ‌زیب (سل‍‍ 1068- 1118 ق / 1657-1706 م) درآمد (الیت، VII /...
  • خوافی | زین‌الدین ابوبکر محمد بن محمد هروی حنفی خوافی (757- 838 ق / 1356-1435 م)، از صوفیان نامدار هرات و از اقطاب سلسلۀ سهروردیه در سده‌های 8 و 9 ق و مؤسس شاخۀ زینیه یا زین‌الدینیان.
  • خواف | ناحیه‌ای (رستاقی) کهن از توابع نیشابور، امروزه شهرستان و شهری در جنوب خاوری استان خراسان رضوی. شهرستان خواف با 797‘9 کمـ‍ 2 مساحت از شمال به شهرستانهای تایباد، تربت حیدریه و رشتخوار، از باختر به رشتخوار و گناباد، از جنوب به قائنات، و از خاور به کشور افغانستان محدود است («مشخصات ... »، بش‍ ‍؛ نقشه ... ).
  • خواطر | اصطلاحی در عرفان اسلامی که بر گونه‌ای از واردات قلبی دلالت دارد.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: