مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اخوان | اِخْوان، یکی از 3 طایفۀ اصلیِ مسلمانانِ چین، و یکی از دو گرایش متأخر اسلامی در این کشور که پیدایی آن به عصر سلسلۀ منچو تبارِ چینگ بازمی‌گردد و زمینۀ اصلیِ تعالیمِ آن، اصلاح‌طلبیِ دینی و دوری از مظاهری است که توسط آنان بدعت شمرده می‌شود.
  • اخی | اَخی، عنوانی که بر رؤسای جمعیتهای جوانمردان و پیروان آیین فتوت متشکل از طبقات اصناف به‌ویژه در آناتولی (آسیای صغیر)، در سده‌های 7-8ق/ 13-14م اطلاق می‌شد. سازمان و تشکیلات آنها که ماهیت مذهبی ـ اجتماعی داشت. اخیگری (اخی لیق) نامیده می‌شد.
  • اخوت، انجمن | اُخُوَّت، اَنْجُمَنِ، نخستین مجمع سازمان یافته‌ای که با عنوان «انجمن» در ایران اواخر دورۀ ناصرالدین شاه پدید آمد و در ایام مظفرالدین شاه تشکیلات آن رسمی و علنی شد. بنیادگذار این انجمن، علی خان ظهیرالدوله (1281-1342ق/ 1864-1924)، وزیر تشریفات دربار قاجار، فرزند محمدناصرخان ظهیرالدوله، یکی از مریدان و سرسپردگان...
  • اخوان المسلمین | اِخْوانُ الْمُسْلِمین‌ (الاخوان‌ المسلمون‌)، سازمانی‌ اسلامی‌ و سیاسی‌ كه‌ از اواسط سدۀ 14ق‌/ 20م‌ در مصر و سپس‌ در دیگر كشورهای‌ عربی‌ و اسلامی‌ به‌ فعالیت‌ پرداخته‌ است‌.
  • اخوان الصفا | اِخْوانُ الصَّفا، نام مؤلفان نوشته‌هایی که به رسائل اخوان الصفا و خُلّان الوفا مشهور شده است.
  • اداره | اِداره‌، واژه‌ای‌ عربی‌، مصدر باب‌ افعال‌ از ریشۀ «دور» به‌ معنای‌ گرداندن‌، نظام‌ دادن‌، نظارت‌ كردن‌، ضبط و ربط و ... كه‌ در همین‌ معانی‌ در زبانهای‌ فارسی‌ و تركی‌ به‌ كار می‌رود و در اصطلاح‌ به‌ سازمانهایی كه رتق‌ و فتق‌ امور كشور را از نظر سیاسی‌ و اقتصادی و فرهنگی‌ و ... برعهده دارند، اطلاق می‌گردد. این...
  • ادارسه |
  • الادب الصغیر |
  • ادپازاری |
  • ادب الکاتب |
  • الادب الکبیر |
  • ادب مهجر |
  • ادراکی بیگلاری | اِدْراکیِ بِیْگْلاری، از مورخان و شاعران پارسی‌گوی سند در سدۀ 11ق/ 17م. آگاهی ما از او بسیار اندک است، چندانکه از نام و نام پدرش نیز اطلاعی در دست نیست. وی از قبیلۀ ترکان ارغون بود (قانع، مقالات...، 11) و در شهر نصرپور ــ از ناحیۀ سند ــ به مدح امیران بیگلار، ابوالقاسم سلطان (969-1039ق/ 1562-1630م) و پدرش شاه...
  • ادرار | اَدْرار، نام چند محل و ناحیۀ کوهستانی در منطقۀ صحرا (افریقا). ادرار واژه‌ای است در گویش بومیِ ساکنان منطقه به معنای کوهستان با جلگۀ مرتفع که در منابع به صورت آدرَر و آدرار نیز آمده است (بریتانیکا؛ حاج ابراهیم، 402؛ WNGD, 8).
  • ادراک | اِدْراک، اصطلاحی فلسفی به معنی پذیرش صورت شیء از سوی نفس، یا ذهن.
  • ادایی | اَدایی‌، تخلص چند تن‌ از شاعران‌ پارسی‌گوی‌ در سده‌های‌ 10- 11ق‌ كه‌ در ایران‌ و هند می‌زیسته‌اند:
  • ادب القاضی | اَدَبُ الْقاضی‌، یا ادب القضاء، عنوانی‌ مشترك‌ برای‌ شماری‌ از نوشته‌های‌ فقیهان‌ مذاهب‌ اسلامی دربارۀ آنچه‌ به‌ آداب‌ قضا و شرایط قاضی‌ از نظر شرع‌ اسلام‌ مربوط می‌شود.
  • ادب | اَدَب‌، نام‌ چند نشریه‌ در سدۀ 14ق‌ به‌ زبانهای‌ فارسی‌، عربی‌ و اردو در سرزمینهای‌ اسلامی‌.
  • اخیضر | اُخَیضِر، بنایی‌ تاریخی‌ شامل‌ دژ، كاخ‌ و مسجد، واقع‌ در صحرای‌ «وادی‌ عُبید» عراق‌، 40 كیلومتری‌ جنوب‌ غرب‌ كربلا و حدود 193 كیلومتری‌ جنوب‌ بغداد. مجموعه‌ای‌ ساخته‌ شده‌ رو به شمال‌ كه‌ بخش‌ مسكونی‌ آن‌ در داخل‌ حصار جای‌ دارد.
  • ادب | اَدَب، کلمه‌ای متداول در فرهنگ اسلامی که ریشۀ روشنی برای آن دانسته نیست. در شعر جاهلی ظاهراً به کار نرفته، اما در شعر مخضرم و احادیث نبوی بارها آمده است. نخست معنایی محدود داشت. از سدۀ 2ق، در تحولی بسیار سریع بر اخلاق و خاصه اخلاق عملی اطلاق شد. در سدۀ 3ق دایرۀ معنایی آن گسترش شگفتی یافت: اخلاق، رفتار اجتماعی...
  • ادریس بن ادریس |
  • ادریس، بنی |
  • ادریس بن حسین |
  • ادریسیه |
  • ادریس بن عبدالله |
  • ادریسی | اِدْریسی‌، ابوعبدالله (یا ابوجعفر یا ابوالقاسم‌) محمد بن‌ عبدالعزیز بن عبدالرحیم‌ فاوی‌ (568-649ق‌/ 1173-1251م‌)، محدث‌، مورخ‌ و نسب‌شناس‌. پدر او كه‌ اهل‌ مغرب‌ بود، به‌ مصر رفت‌ و در منطقۀ فاویعیش‌ در شمال‌ مصر اقامت‌ گزید و در این‌ شهر بود كه‌ محمد متولد شد و به‌ همین‌ سبب‌ او را فاوی‌ خوانده‌اند (ادفوی‌، ...
  • ادرمیت | اَدْرَمیت، یا ادرمید، ادرمُد، ناحیه‌ای از توابع استان بالیکسیر در غرب ترکیه، در کنار خلیج ادرمیت منشعب از دریای اژه، در◦39 و′35 عرض شمالی و◦27 و′2 طول شرقی (EI2; YA, II/ 1143-1144; IA, IV/ 128). در 1990م جمعیت آن با روستاهای تابعه‌اش 430‘63 نفر بوده است («آمار...»، 25).
  • ادریس بن حسن | اِدْریسِ بْنِ حَسَن‌، عمادالدین‌ (794-872ق‌/ 1392-1468م‌)، نوزدهمین داعی‌ مطلق‌ و پیشوای‌ شاخۀ مستعلوی‌ اسماعیلیه‌ در یمن و از برجسته‌ترین‌ متفكران‌ و نویسندگان‌ اسماعیلی‌ مذهب‌. دربارۀ ادریس‌ همچون‌ دیگر امامان‌ مستعلوی‌ یمن‌ آگاهی‌ چندانی‌ در دست نیست‌ و او تقریباً شهرت‌ خویش‌ را مدیون‌ آثاری‌ است‌ كه‌ از خ...
  • ادریسی | اِدْریسی‌، ابوعبدالله محمد بن‌ محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ ادریس‌، معروف به‌ شریف‌ ادریسی‌، جغرافی‌نگار، مورخ‌، گیاه‌شناس‌، شاعر و ادیب اندلسی‌ سدۀ 6ق‌. در بعضی نوشته‌ها او را محمد بن‌ احمد نیز نامیده‌اند (نك‍ : عنان‌، 305). چون‌ نسب‌ وی‌ به حضرت‌ فاطمه‌(ع‌) می‌رسد، با عنوان «شریف‌» شهرت‌ یافته‌ است‌ (صفدی‌، 1/ 163...
  • ادرنه | اَدِرْنه‌، مركز استانی‌ به‌ همین‌ نام‌ در بخش‌ اروپایی‌ تركیه‌ در قسمت تراكیه‌ (تراكیا) در ناحیۀ مرمره‌، نخستین‌ پایتخت‌ اروپایی دولت‌ عثمانی‌ و دومین‌ پایتخت‌ آن‌ دولت‌ بعد از شهر بورسه‌ (داركوت‌، 1).
  • ادریس | اِدْریس‌، از پیامبران‌ الهی‌ یاد شده‌ در قرآن‌ مجید كه‌ بر پایۀ روایات‌ از تبار شیث‌ بن‌ آدم‌ بود و در روزگاری‌ میان‌ آدم‌ و نوح‌ برای دعوت‌ به‌ یكتاپرستی‌ برانگیخته‌ شد. وی‌ با اَخنوخ‌ (خِنوخ‌) یاد شده در عهدین‌ یكی‌ پنداشته‌ شده‌ است‌. در اشارات‌ كوتاه‌ قرآن‌، ادریس‌ «صِدّیقی‌» از انبیا شمرده‌ شده‌ (مریم‌/ ...
  • ارتفاع |
  • ارتجال |
  • ارتق، بنی |
  • ارتق بن اکسک |
  • ارجوزه |
  • اردبیلی | اَرْدَبیلی‌، عزالدین‌ یوسف‌ بن‌ ابراهیم‌ (د پس‌ از 775ق‌/ 1373م‌)، فقیه‌ شافعی‌. تنها آگاهی‌ ما دربارۀ وی‌ محدود به‌ چند جمله‌ای‌ است كه‌ عثمانی‌، قاضی‌ صَفَد، بیان‌ كرده‌، و در 775ق‌ (یا 779ق‌) از حیات‌ او در اردبیل با سنی‌ حدود 70 سال‌ گزارش‌ نموده‌، و با ذكر چند عبارت كوتاه‌ چون‌ «شیخ‌ مشرق‌» از او تمجید ك...
  • اردبیل، مسجد جمعه |
  • ارجیش داغ |
  • ارجاء |
  • ارتداد | اِرْتِداد، اصطلاحی‌ فقهی‌ به‌ مفهوم‌ خروج‌ فرد مسلمان‌ از دین اسلام‌. ارتداد را در لغت‌ به‌ معنی‌ رجوع‌ و بازگشتن‌ دانسته‌اند و در قرآن‌ هم‌ بارها در این‌ مفهوم‌ به‌كار رفته‌ است‌ (نك‍ : راغب‌، 197- 198؛ ابن‌ منظور، ذیل‌ ردّ). ارتداد به‌ معنیِ «بازگشتن‌ از دین‌ اسلام‌» در چند آیه‌ از قرآن‌ كریم‌ مطرح‌ شده‌، ا...
  • ارجانی | اِرْجانی‌، ابویحیى‌ زكریا (حك‍ ح‌ 295-310ق‌/ 908-922م‌)، رئیس‌ و شیخ‌ قبیلۀ بربر نفوسه‌ و آخرین‌ امام‌ اباضیان وهبی‌ در افریقای‌ شمالی‌. وی را كه‌ اهل‌ ارجان‌، ناحیه‌ای‌ در شرق‌ جبل‌ نفوسه‌، بود، با كنیۀ ابوبطّه‌ نیز خوانده‌اند (ابن‌عذاری‌، 1/ 187؛ شماخی‌، 1/ 207). در فهرست‌ زامباور (ص‌ 101) از امرای‌ نفوسه‌،...
  • ارتفاع | اِرْتِفاع‌، یكی‌ از صفات‌ سه‌گانه‌ و اصلی‌ فیزیكی‌ صوت‌ كه‌ در موسیقی‌ نقشی‌ بنیانی‌ دارد. آنچه‌ مایۀ اختلاف‌ یا تشخیص‌ و تمایز صدای‌ زیر از بم‌ می‌شود، ارتفاع‌ آن‌ است‌. از این‌ رو در فیزیك صوت‌ ارتفاع‌ هر صدایی‌ را بر حسب‌ شمارۀ ارتعاشهای‌ آن‌ در ثانیه‌ كه‌ بسامد یا تواتر نامیده‌ می‌شود، مشخص‌ می‌كنند و صدا...
  • ارجانی | اَرَّجانی‌، ابوبكر ناصح‌الدین‌ احمد بن‌ محمد بن‌ حسین‌ (460-544ق‌/ 1068-1149م‌)، شاعر، فقیه‌ و قاضی‌ شوشتر و عسكر مُكْرَم‌. وی‌ در ارجان‌ فارس‌ زاده‌ شد، ولی‌ خانوادۀ او در شوشتر و عسكر مكرم‌ در خوزستان‌ اقامت‌ داشتند. نسب‌ او از جانب‌ مادر به‌ زاهد مشهور ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد ارجانی‌(د 400ق‌) (سمعانی‌، 1...
  • اردبیلی | اَرْدَبیلی‌، محمد بن‌ علی‌ (د 1101ق‌/ 1690م‌)، رجال‌ شناس‌ شهیر امامی‌. دربارۀ زندگی‌ و فعالیتهای علمی‌ وی‌ آگاهیهای‌ اندكی‌ موجود است‌ و همان‌ نیز بیشتر بر اساس‌ اطلاعاتی‌ است‌ كه‌ در اجازۀ علامۀ مجلسی‌ به‌ وی‌ آمده‌، و یا در مطالبی‌ است‌ كه‌ توسط آقا رضی‌ قزوینی‌ بر ظهر نسخۀ جامع‌ الرواة مندرج‌ است‌.
  • ارجذونه | اُرْجُذونه‌، یا ارشذونه‌، نام‌ شهری‌ است‌ از ایالت‌ مالاگا (مالقه‌) در جنوب‌ شرقی‌ اسپانیا. نام‌ این‌ شهر به‌ صورتهای‌ گوناگون‌، اما نه‌ چندان‌ متفاوت‌، ضبط شده‌ است‌ (نك‍ : ابن‌حوقل‌، 1/ 110؛ ابن‌قوطیه‌، 49؛ اصطخری، 43؛ ادریسی، 2/ 537). یاقوت‌، ارجذونه‌ و ارشذونه‌ را دو شهر مختلف‌ پنداشته‌ است‌ (1/ 195، 207-...
  • ارتوین | اَرْتْوین‌، استانی‌ در شمال‌ شرقی‌ تركیه‌ و جنوب‌ شرقی‌ دریای‌ سیاه‌ كه‌ مركز آن‌ نیز شهر ارتوین‌ است‌. استان‌ ارتوین‌ در 40 و 35 تا 41 و 32 عرض‌ شمالی‌ و 41 و 7 تا 42 و 26 طول‌ شرقی‌ واقع‌ شده‌ است‌ (YA, II/ 885).
  • ارجیش | اَرْجیش‌، شهری‌ باستانی‌، در امتداد شمال‌ شرقی‌ دریاچۀ وان‌، مركز بخش‌، تابع‌ استان وان‌، به‌ عرض شمالی‌ °39 و طول‌ شرقی °43 و ´20. جمعیت‌ مركز بخش‌ 481‘40 نفر («آمار...»، 35)، فاصلۀ شهر تا مركز استان‌ 95 كمـ (YA, X.7482) دارای‌ 35 روستا (همان‌، X/ 7591)، و مساحت بخش‌ 115‘2 كمـ 2 (همان‌، X/ 7542) بوده‌ است‌.
  • ارتنا | اَرَتْنا، علاءالدین‌ بن‌ جعفر (د محرم‌ 753/ فوریۀ 1352)، مؤسس دولت بنی‌ارتنا كه مدت‌ 46 سال‌ (736-782ق‌/ 1336-1380م‌) بر بخشی‌ از آناتولی‌ مركزی‌ فرمان‌ راندند.
  • اربیل | اَرْبیل‌، شهر و منطقۀ خودمختار كردنشین‌ در شمال‌ جمهوری‌ عراق‌. این‌ نام‌ را به‌ صورتهای‌ اَرْویل‌ (رسام‌، 196)، اَرِویل‌ (باكینگهام‌، 325)، اَرْبِل‌ (ابن‌ جوزی‌، 104؛ انصاری‌، 190؛ ابن‌ كثیر، 7/ 121؛ عینی‌، 137، 209)، و در بیشتر مآخذ، اِرْبِل‌ نوشته‌اند (ابن‌ خردادبه‌، 6؛ یاقوت‌، 1/ 186؛ ابن‌اثیر، 12/ 493؛ ح...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: