1392/12/3 ۱۱:۱۶
مریم قربانیفر: لطفالله آجدانی پژوهشگر تاریخ است و حوزه تحقیقات و تالیفات او، تاریخ معاصر ایران، بهویژه انقلاب مشروطه، سنت و تجدد و تاریخ تحولات اندیشههای سیاسی در ایران است. او فارغالتحصیل رشته تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی است و در دانشگاههای مازندران تدریس میکند. آجدانی درباره کودتای سوم اسفند 1299 و برآمدن رضاخان معتقد است شاید نتوان تاثیر انگلیسیها را نادیده گرفت اما تنها نمیتوان عامل بیگانه را در این واقعه موثر دانست. سوم اسفند سالگرد کودتایی است که در نهایت منجر به سقوط سلسله قاجار و برآمدن پهلویها شد. سالگرد این حادثه بهانهای بود برای اینکه نظرات این پژوهشگر تاریخ را بشنویم.
آیا شکلگیری کودتای سوم اسفند 1299 در ایران، آنگونه که بسیاری از مورخان و تحلیلگران سیاسی تاکید کردهاند صرفا و الزاما برآیند و انعکاسی از اراده، خواست و منافع انگلیسیها بوده است؛ یا این واقعه علل و ریشههای داخلی نیز داشت؟
هرچند نقش انگلیسیها در شکلگیری واقعه کودتای سوم اسفند 1299 در ایران واقعیتی است که نمیتوان در آن تردید کرد، اما همه واقعیت را نمیتوان به آن محدود کرد. از ادعای درست حمایت انگلیسیها از کودتای سوم اسفند، الزاما نمیتوان به سود ادعای نادرست محدودبودن ماهیت این کودتا به خواست و منافع انگلیسیها بهرهبرداری کرد. تقلیل ماهیت این کودتا به ادعای مطلقاندیشانه در محدوددانستن شکلگیری این واقعه به اراده و منافع انگلیسیها، نتیجه و نشانه نوعی بدفهمیها و بدخوانیهای تاریخی است. دقت در اسناد و مدارک و شواهد تاریخی از این واقعیت خبر میدهد که جدای از واقعیت حمایت دولت بریتانیا از این کودتا، شکلگیری آن کودتا تا حدود زیادی و با درجات متفاوتی، از حمایت شماری از گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی در ایران نیز برخوردار بود. برای درک این واقعیت ظریف لازم است این واقعه تاریخی را بهدور از افراط و تفریط و در بستر شرایط و تحولات سیاسی و اجتماعی و در یک چارچوب همهجانبهنگر، ارزیابی کرد.
کودتای سوم اسفند 1299 در ایران، بر چه بسترهای سیاسی و اجتماعی متاثر از رویدادها و تحولات داخلی شکل گرفت که بر اساس آنها بتوان به یک ارزیابی هرچه درستتر و واقعیتر از ماهیت این واقعه تاریخی و سیاسی و پیوند معنادار آن با علل و ریشههای داخلی آن دست یافت؟
در آستانه کودتا، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران از ویژگیهایی برخوردار بود که جملگی به نارضایتی بسیاری از گروههای مختلف جامعه ایرانی از وضع موجود انجامیده بود. مجلس شورای ملی که نمادی از انقلاب مشروطه بود و آرمانهای مذهبی و ملی و دموکراتیک در عصر مشروطیت را منعکس میکرد تعطیل شده بود. سلطنت و دولت، فاقد کارآمدی در تحقق بسیاری از مطالبات عمومی و منافع ملی بود. طی ششسال تعطیلی مجلس، 10 نخستوزیر و کابینه ظهور و سقوط کردند. عمر بسیار کوتاه دولتها نشاندهنده تزلزل و بیثباتی سیاسی در ایران بود. ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده بود. قراردادهای خارجی و از جمله قرارداد 1919 که به موجب آن ایران را تا حدود زیادی از نظر مالی و نظامی در اختیار انگلیسیها قرار میداد احساسات و تمایلات ناسیونالیستی و مذهبی در برابر توسعهطلبی سلطهجوییهای خارجی در ایران را جریحهدار کرده بود. جنبشهایی چون قیام میرزا کوچکخان جنگلی به همان اندازه که انعکاسی از نگرانی و اعتراض به ضعف و ناکارآمدی حکومت داخلی از یکسو و نیز برآیند تمایلات ضدانگلیسی بود، از آنرو که با تشکیل و اعلام حکومت خودمختار جمهوری گیلان همراه شد و تاحدودی نیز بهمنزله اقدامی در همپوشانی با تکاپوهای شوروی برای حمله نظامی به تهران تلقی شد، خود جدای از ادعای حکومت مرکزی به تجزیهطلبانهبودن اینگونه جنبشها، از سوی بسیاری از ناسیونالیستهای ایرانی نیز با نگرانی روبهرو شد. از اینرو تشکیل یک حکومت قدرتمند مرکزی که قادر به حفظ و تامین امنیت داخلی، جلوگیری از سلطهطلبیهای خارجی در ایران و مانعی در برابر تجزیهطلبیهای داخلی و نیز تحقق ضرورت حفظ یکپارچگی ارضی ایران باشد برای بسیاری از گروههای مختلف اجتماعی ایران تبدیل به یک آرمان شده بود و شاید به این علت که کودتا و کودتاگران چنین بهنظر آمدند که قادر به تحقق این آرمانها هستند مورد استقبال و حمایت بخشی از مردم ایران قرار گرفتند.
نقش تحولات خارجی و علل و عوامل برآمده از بازیگری و بازیگردانی سیاسی قدرتهای خارجی و بهویژه نقش و مواضع دولت انگلستان در واقعه کودتای سوم اسفند 1299 را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران همواره و از دیرباز به سبب موقعیت بیبدیل استراتژیکی خود از اهمیت فراوانی در عرصه سیاست بینالمللی برخوردار بود. از آغاز عصر قاجاریه، روس و انگلیس دایم در ایران بر سر منافع و اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در رقابت با یکدیگر بودند. بعد از وقوع انقلاب اکتبر 1917 و سقوط حکومت تزاری روسیه و ظهور حکومت بلشویکی شوروی و خروج قوای روسی از ایران، زمینههای هرچه مناسبتری برای یکهتازی انگلستان در ایران پدید آمد. دولت انگلستان با طراحی انعقاد قرارداد 1919 کوشید تا امور و اختیارات نظامی و مالی ایران را در اختیار خود بگیرد. هرچند این قرارداد با مخالفتهای نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله مدرس و نیز مخالفتهای نیروهای ملی به سرانجام نرسید، اما انگلیس همچنان در اجرای سیاستهای توسعهطلبانه خود در ایران مصمم بود. پیروزی انقلاب بلشویکی، ایران و بهویژه مناطق شمالی ایران را در معرض جنبشهای انقلابی متاثر از افکار بلشویکی شوروی قرار داد. جنبش میرزاکوچکخان جنگلی در گیلان نیز علاوه بر آنکه تهدیدی برای حکومت مرکزی قاجار بهشمار میآمد، با منافع دولت بریتانیا در ایران نیز مغایرت داشت. ارتش سرخ وارد رشت شد و پیشهوری و احساناللهخان کوشش کردند تا تهران را اشغال کنند. هرچند انگلیسیها از ارتش سرخ شکست خوردند اما نیروهای قزاق و رضاخان مانع نفوذ و ورود قوای شوروی به تهران شدند. سیدضیاء طباطبایی، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی در تابستان 1298 گروهی به نام «کمیته آهن» را شکل داد که در آن شخصیتهای سیاسی و اجتماعی با رویکرد ضدبلشویکی حضور و فعالیت داشتند. حسینخان عدلالملک، منصورالسلطنه، سیدمحمد تدین، مسعودخان کیهان و محمدتقی بهار ملکالشعرا، از اعضای اصلی این کمیته بودند. در خرداد 1299 سیدضیاء به دیدار نورمن، سفیر انگلیس در ایران رفت و آمادگی خود برای اجرای یک کودتا در صورت اطمینان از برخورداری از حمایت انگلستان را اعلام کرد. نورمن نیز موضوع مذاکره را به اطلاع لرد کرزن، وزیر وقت خارجه انگلیس رساند. سیاستهای ضدکمونیستی کودتاچیان به همان اندازه که در داخل جامعه ایرانی طرفداران بسیاری بهویژه در میان ناسیونالیستها داشت، منطبق با اهداف ضدکمونیستی انگلستان و منافع آنان نیز بود. البته در آغاز میان دیپلماتهای انگلیسی بر سر موضوع انجام کودتا و بازیگران داخلی کودتا در ایران اختلافنظر وجود داشت. مستر اسمارت معتقد بود که باید ماموران انگلیسی با آزادیخواهان و ملیون ایرانی همکاری کنند. اما مستر هاوارد، کنسول انگلیس در تهران خلاف این نظر را داشت. نورمن وزیرمختار انگلیس سرانجام طرح کودتا را حتی با احمدشاه نیز در میان گذاشت و به تشریح ضرورت ایجاد یک حکومت مقتدر مرکزی که بتواند از هرجومرجهای داخلی و نفوذ و نشر کمونیسم جلوگیری کند پرداخت و این طرح با موافقت شاه ایران نیز روبهرو شد. ژنرال آیرونساید انگلیسی نیز که پیشتر از طریق اردشیر جی با رضاخان آشنا شده بود و او را برای انجام کودتا و دردستگرفتن قدرت مناسب دیده بود با حمایت از او راه را برای کودتای رضاخان هموار کرد. سرانجام قوای قزاق به فرماندهی سرتیپ رضاخان از راه قزوین وارد تهران شد و با پیروزی کودتای سوم اسفند 1299 که هم مورد حمایت از ایرانیان و هم دولت بریتانیا قرار داشت، کابینه سپهدار اعظم برافتاد و کابینه جدید با نخستوزیری سیدضیاء تشکیل شد.
مهمترین اهداف اولیه کودتا را چگونه ارزیابی میکنید؟ اولین خواستههایی که در پس این کودتا نهفته بود، چه بود؟
همانگونه که تاکید شد شکلگیری این کودتا برآیند وضعیتی بود که در داخل مورد حمایت بسیاری از ناسیونالیستهای داخل ایران که خواهان یکپارچگی ارضی ایران و پایان دادن به هرج و مرجهای داخلی و جلوگیری از نفوذ افکار و تکاپوهای بلشویکی در ایران از طریق تشکیل یک حکومت مرکزی مقتدر بودند، قرار داشت. اما از آنجایی که این کودتا با تحقق اهداف ضد بلشویکی دولت انگلستان نیز همسویی و همپوشانی داشت، از سوی بسیاری از دیپلماتهای انگلیسی و دولت انگلستان نیز با استقبال و حمایت همراه شد. از این رو میتوان گفت بهرغم اشتراک هدف و منافع ناشی از وجود یک حکومت مقتدر مرکزی در ایران برای دولت انگلستان و نیروهای داخلی حامی کودتا در ایران، اهداف کودتا محدود به منافع ضدبلشویکی و توسعهطلبی دولت انگلستان در ایران نبود. با وجود اشتراک هدف رویکردهای ضدبلشویکی در میان انگلیسیها و بسیاری از ایرانیان، تلاش برای پایان بخشیدن به بیثباتیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داخلی، برقراری امنیت داخلی، ایجاد یک حکومت مقتدر مرکزی که قادر به جلوگیری از سلطهجوییهای خارجی باشد، از دیگر اهداف و مطالبات نهفته در این کودتا بود که سرشت و خاستگاه وطنپرستانه و ملی داشت. هرچند در عمل این کودتا تا حدود زیادی نتوانست آرمانهای ملی و منطبق با آرمانها و منافع جامعه ایرانی را تحقق بخشد و این کودتا خود زمینهساز فصل جدیدی از استبداد داخلی و منافعطلبیهای قدرتهای خارجی در ایران شد، اما این ناتوانی و پیامدهای آن، الزاما نباید به نادیده گرفتن انگیزهها و اهداف اولیه منطبق با منافع ملی حامیان این کودتا بینجامد.
نقش روزنامهنگار و رجال سیاسیای چون سیدضیاء طباطبایی همواره در پارهای موارد با ابهام و سوال همراه بوده است. افکار منتشره او در روزنامه رعد یا شرق ملغمهای از هرجومرجطلبی و عدم ثبات رای و طرفداری از انگلستان را میرساند. او چگونه رضاخان را به حمایت از خود واداشت؟ او وقتی به نخستوزیری رسید آیا برنامهای برای ایران داشت؟ چرا پس از به قدرت رسیدن به بازداشت رجال سیاسی عمدتا مشروطه خواه و البته زمیندار پرداخت؟ آیا اقدامات و سخنان او علیه اشرافیگری یک تبلیغ سیاسی پوپولیستی بود و ریشه در جنگ قدرت داشت یا واقعا افکار و تمایلات ضداشرافیگری او را منعکس میکرد؟
سیدضیاء زندگانی و افکار پرتلاطم و چندگانهای دارد که چهره و عملکرد متضاد و حتی متناقضی از وی را ترسیم کرده است. وی که در خانوادهای روحانی و مذهبی متولد شد و در آغاز در کسوت روحانیان نیز قرار داشت به زودی ملبس به کت و شلوار و کراوات و پاپیون و مقید به آداب و فرهنگ غربی شد. از همان آغاز جوانی و مقارن جنبش مشروطیت دارای تمایلات مشروطهخواهی شد. در مهاجرت صغری و کبری عاما به آستانه حضرت عبدالعظیم و قم و نیز فتح تهران به دست فاتحان مشروطهخواه شرکت فعالانه داشت. از 17سالگی نشریاتی چون اسلام و ندای اسلام را در شیراز منتشر میکرد. اندکی پس از فتح تهران روزنامه شرق را منتشر کرد که در این روزنامه دیگر نمیتوان سیدضیاء را بهعنوان یک حامی جدی مشروطه دید. بعد از شرق نشریه برق را منتشر کرد. یک چندی را مقارن مجلس دوم مشروطه به اتهام توهین به مجلس دستگیر و زندانی شد سپس با کمک برخی از مشروطهخواهان آزاد و برای تحصیلات به فرانسه و انگلستان رفت. به زودی ارتباطات گستردهای با انگلیسیها پیدا کرد. سپس روزنامه رعد را با حمایت مالی سفارت انگلیس منتشر کرد. او گاه به حمایت از روسیه و گاه به حمایت از انگلیس میپرداخت. فردی که تا حدود زیادی غیرقابل پیشبینی بود. دارای تلون سیاسی و فکری فراوانی بود که ریشه اصلی آن را باید در روحیات و خصوصیات شخصی او جستوجو کرد. اما اساسا و بهطور عمده دارای گرایشات انگلیسدوستانه بود. وی که از حامیان وثوقالدوله و قرارداد 1919 بود به ویژه پس از حمایت او از این قرارداد و ارتباطاتش با وثوقالدوله مورد توجه انگلیسیها قرار گرفت. زمانی که وی در تشکیل کمیته آهن مشارکت و نقش اساسی داشت از طریق این کمیته با ماموران انگلیسی روابط نزدیکی داشت. به منافعطلبی مادی و خوشگذرانیهای دنیوی بسیار علاقهمند بود و مواضع سیاسی او نیز از این روحیه متاثر بود. در فرآیند شکلگیری کودتای سوم اسفند 1299، نزدیکی او و رضاخان نه محصول اراده و خواست او که بیشتر متاثر از حمایت انگلیسیها از رضاخان از یک سو و حمایت بسیاری از ملیون از رضاخان به سبب مناسب تشخیصدادن وی برای پایاندادن به نابسامانیهای موجود در ایران بود. زمانی که سیدضیاء به نخستوزیری رسید اهداف و برنامههای خود و کابینهاش را در چارچوب تلاش برای تجدید سازمان ارتش، اصلاح بعضی از سازمانها و نهادهای دولتی، انحلال محاکم قضایی قدیمی و تشکیل محاکم جدید، اصلاحات فرهنگی، اصلاحات مالی، توسعه بازرگانی، اصلاحات شهرداریها، بهبود روابط دوستانه با دولتهای خارجی، تخلیه ایران از ارتش بیگانه، تقسیم زمینهای خالصه میان کشاورزان و تهیه قوانین روستایی برای بهبود حال و رفاه روستاییان، ارایه و معرفی کرد. اهداف و برنامههایی که نه وی توانایی تحقق آنها را داشت و نه شرایط سیاسی موجود اجازه تحقق به آن اهداف و برنامهها را میداد. اقدام تندرویانه او به بازداشت گروهی از رجال سیاسی عمدتا مشروطهخواه و البته زمینداران بزرگ که کابینه صد روزه او را به کابینه سیاه مشهور کرد، بیش و پیش از آنکه در راستای اهداف نوسازی سیاسی و اقتصادی مورد نیاز جامعه ایرانی آن روزگار بوده باشد، در واقع تلاش قدرتطلبانه و منفعتطلبانه شخصی سیدضیاء را منعکس میکرد. نزدیکی او و رضاخان در کودتای سوم اسفند 1299 و حضور رضاخان در کابینه او نیز در سرشت خود محصول یک مصلحتاندیشی سیاسی بود تا نزدیکی افکار و تمایلات آن دو به یکدیگر و از اینرو نه تنها نمیتوانست و نتوانست به یک همکاری پایدار منجر شود، بهزودی به اختلافات عیان و نهانی انجامید که با توجه به اقتدار شخصیت فردی رضاخان، این اختلافات به زیان سیدضیاء و به سود رضاخان انجامید. البته نمیتوان پارهای افکار و تمایلات اصلاحی و ترقیخواهانه سیدضیاء را نادیده گرفت و انکار کرد، اما کلیت افکار و رفتار سیاسی او تا حدود زیادی از منافع ملی جامعه ایرانی دور بود.
منبع: روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید