ريشه‌هاي افراط گرايي سلفي / حجت‌الاسلام‌والمسلمين دكتر رسول جعفريان

1392/10/24 ۰۷:۵۱

ريشه‌هاي افراط گرايي سلفي / حجت‌الاسلام‌والمسلمين دكتر رسول جعفريان

اشاره: دولت بدون مرز القاعده در يک جغرافياي بزرگ براي دو دهه دوام آورده و همچنان به نقش‌آفريني در حيات سياسي جهان ادامه مي دهد. ريشه‌هاي اين ماجرا در کجاست؟ گفتگوي زير با استاد جعفريان در همين زمينه است كه پيشتر در شماره 79 «همشهري ديپلماتيک» به چاپ رسيده است.

 

 

اشاره: دولت بدون مرز القاعده در يک جغرافياي بزرگ براي دو دهه دوام آورده و همچنان به نقش‌آفريني در حيات سياسي جهان ادامه مي دهد. ريشه‌هاي اين ماجرا در کجاست؟ گفتگوي زير با استاد جعفريان در همين زمينه است كه پيشتر در شماره 79 «همشهري ديپلماتيک» به چاپ رسيده است.

***

آيا شما افراط‌گرايي اسلامي را‌از جنسي که در يک دهه اخير توجه جهانيان را به خود جلب کرده است، پديده‌اي نوظهور مي‌دانيد؟

دو مسأله در دنياي جديد براي اقوام و کشورهاي تحت سلطه رخ داده است: يکي بازگشت به باورهاي خودي که نتيجه‌ فشار زياد فرهنگ غربي بود و همه را بر آن داشت تا داشته‌هاي خود را احيا کنند تا از بين نروند و از صحنه حذف نشوند. اين مسأله شامل حوزه دينداري هم شد. دوم اينکه در جريان اين بازگشت، نوعي افراط رخ داد. عصر بازگشت، با اوج‌گيري ناسيوناليسم آغاز شد؛ اما از دهه 60 متوجه متدينان شد. نشانه عموميت اين جريان، همين است که افراط‌گرايي در ميان هندوها، يهوديان، مسيحيان و مسلمانان ديده مي‌شود. ادبيات انقلابي‌گري هم که از اوائل قرن بيستم به اين سمت رواج يافت، در ايجاد افراط در جهان مؤثر بود.

به پيشينه انديشه‌ها و تحرکات افراطي از اين دست اشاراتي بفرماييد.

دو چيز در اين تحرکات افراطي نقش مهمي دارد: نخست جريان فکري بازگشت به خويش که بسياري از اقوام و طوايف براي حفظ هويت خود، در برابر هجوم فرهنگ جديد، دست به افراط زدند تا ثابت کنند هستند، مهم‌اند و کسي نمي‌تواند آنها را نابود کند. به علاوه، آنها تحقير شدند و طبعاً برابر آن واکنش نشان دادند و به لحاظ روحي آمادگي ورود به عرصه افراط را داشتند. نکته دوم رواج فرهنگ انقلابي‌گري است که نوعي خشونت را در سطح جهان ترويج کرد و سبب پديد آمدن ايدئولوژيهاي افراطي شد. مدلهاي نازيسم و مارکسيسم به شکل جريانهاي ناسيوناليستي در جهان اسلام پديد آمد. انعکاس بعدي آن روي برخي از ايدئولوژيهاي منتسب به اديان بود. اين پديده، ويژة قرن بيستم است که نوع خاصي از تقسيم نيروهاي سياسي و اجتماعي در دنيا شکل مي‌گيرد و زمينه نوعي تقابل و جنگ را در شکل‌هاي مختلف پديد مي‌آورد. ايدئولوژي اخوان و انديشه‌هاي افراطي شخص سيد قطب نمونه روشني از اين ماجراست.

عوامل بروني ظهور پديده افراط‌گرايي اسلامي در عصر ارتباطات، نظير طراحي‌هاي قدرتهاي غيراسلامي را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

جريان افراط‌گرايي مذهبي در دنياي اسلام از دل همين دنياي اسلام پديد آمد و بستر لازم را به لحاظ فکري و سياسي داشته و دارد. بنابر اين نيازي به طراحي خارجي آن نيست. آنچه هست، تلاش براي استفاده از آن در مسيري است که قدرتهاي بزرگ در پي آن هستند. زماني که روسها به افغانستان حمله کردند، يک جريان ديني نيرومند عليه آن پديد آمد که به تدريج هدايت شد و به القاعده رسيد. القاعده ضد امريکا بود و الان هم هست؛ اما قدرتهاي جهاني اين جريانهاي افراطي را که اغلب دچار انشعاب و خودسري‌هاي داخلي مي‌شوند، به گونه‌اي طراحي مي‌کنند که القاعده يا جريانهاي مشابه در مسيري که آنان مي‌خواهند، حرکت کنند.

آيا اکنون مي‌توان تعاريف جامع و مانعي از کليدواژه‌هاي سلفي و وهابي و تکفيري که اين روزها به موضوعات پرکاربرد رسانه‌اي بدل شده‌اند، كرد؟

اين مفاهيم يک وجه مشترک دارند که تمرکز روي باورهاي احمد بن حنبل (م 241) و ابن تيميه (م 728) و محمد بن عبدالوهاب (م 1206) است. اين باورها به نوعي تمرکز روي اسلام نخستين دارد و ناخواسته تعريفي را از اسلام ارائه مي‌دهد که با اسلام تاريخي متفاوت است. با اين حال، نوعي جريان روشنفکري سلفي هم در مصر که روي اسلام اوليه تأکيد داشت، به مرور به اين جريان پيوست. اين جريان که ترکيبي از نوگرايي مذهبي از نوع سيد قطب و مودودي است، با يک جريان سنت‌گراي سلفي پيوند خورد و توانست موج جديد افراط‌گرايي را پديد آورد؛ اما همه اينها به معناي اين نيست که سلفي‌گري يا وهابيت يک پديده ثابت است. هم تحولات دروني آنها، هم تحولات بيروني در جهان اسلام و هم الزاماتي که نظام بين‌الملل بر آنان تحميل مي‌کند، سبب تغييراتي در آنها مي شود.

اکنون سلفيه سعودي با سلفيه جهادي با سلفيه مصريِ پايبند به نظام انتخابات [حزب نور]، سه جريان معمول در ميان سلفي‌هاست. با اين حال مهمترين وجه مشترک آنها، نوعي اسلام‌گرايي افراطي، داشتن باورهاي تکفيري، و رفتارهاي خشن است که در بيشتر آنان شاهد هستيم.

نظر شما درباره کانونهاي توليد انديشه و محتواي مشوق افراط‌گرايي چيست؟ نقش الازهر را در اين ميان چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

در حال حاضر به طور خاص نمي‌توان نقطه معيني را کانون توليد انديشه‌هاي افراطي دانست؛ چرا که در بسياري از جوامع سنتي سني به صورت گسترده، اين قبيل انديشه‌ها توليد مي‌شود. در واقع، شروع اين حرکت از سعودي به خصوص از منطقه قصيم و مدينه بود؛ اما به دليل ارتباط سعودي با کشورهاي مختلف که در جريان تربيت طلبه‌هاي علوم ديني صورت مي‌گيرد، اين افکار و افراد به بيرون از سعودي رفتند.

شبه‌قاره کانون دوم اين قبيل انديشه‌هاست که برخي از مناطق آن از بيش از دويست سال پيش تحت تأثير افکار وهابي بود. در اين اواخر، مدارس ديني پاکستان يکي از مراکز توليد افکار و افراد افراطي است. با اين حال باز هم تأکيد مي‌کنم، در حال حاضر در بسياري از جوامع سني اين قبيل افکار پذيرفته شده و مدام در حال توليد است.

اما الازهر که از قديم به منزلة يک مرکز علمي پذيرفته‌شده براي تسنن رسمي شناخته مي‌شد، در حال حاضر سلطه چنداني روي افکار و انديشه‌هاي سني در جهان اسلام ندارد. دليل اين امر هم اين است که تسلط مرجعيت واحد در تسنن، از قديم ضعيف بوده و در اين دوره، ضعيف‌تر شده و مراجع مياني و متوسط رهبري را در دست گرفته‌اند. با اين حال، تمامي اين مطالب به اين معنا نيست که دنياي سني زير سلطه تفکر افراطي درآمده، بلکه يکي از دلايل اصلي حيات آنها پولهاي سعودي و کشورهاي وابسته است که به طور مرتب به اين جريان تزريق مي‌شود. قطع شدن اين کمک‌ها مي‌تواند تأثير زيادي در تضعيف اين جريان داشته باشد. نبايد فراموش کرد که تسنن سنتي همچنان، زاويه اختلافش با وهابيت، جدي است و به خصوص در شمال افريقا، نفوذ اين جريان سلفي، بسيار محدود است.

چه عواملي را در به ثمر نشستن تبليغات افراط‌گرايي چه در مناطق محروم و عقب‌مانده و چه در مراکز پيشرفته جهاني مؤثر مي‌دانيد؟

بحث سلفي‌ها بحث فقير و غني نيست، بحث آنها اين نيست که يک عده‌اي محروم هستند و بايد شکمشان سير شود. چنان که بحث آنها آزادي و استقلال هم نيست. بحث آنها مسأله جهاد با دشمن است. البته تعريف دشمن در اين جمله و تعيين مصاديق آن متفاوت است. اينکه مسأله اصلي سلفي‌ها، جهاد است، به دليل اين است ‌که زاد و بوم آن در افغانستان بوده، آن هم زماني که جنگ عليه روسها در جريان بود. بعد از آن سعودي بوده که مرکز تسلط امريکا در منطقه و محل پايگاههاي امريکا در اين کشور است؛ دولتي که وابسته به امريکاست.

در چنين شرايطي القاعده و سلفيه جهادي رشد کرد و از دايره يک اعتقاد به يک ايدئولوژي سياسي تبديل شد. بعداً هم در يمن يا هر نقطه ديگر، هدفش مبارزه با خارجي‌ها و وابستگان به خارجي‌ها بوده است. سعودي‌ها با فشار امنيتي و احتمالا قول و قرارهاي زياد با سران القاعده، توانستند آنها را قانع کنند تا در سعودي دست به اقدامي نزنند؛ اما حرکت آنها حتي در مناطق تحت سلطه روس يا چين هم، همين بحث بوده است.

نفوذ سلفي‌گري در اروپا بيشتر براي کمک به سلفي‌هاي جهادي عرب يا افغان و غيره بوده است نه اينکه در آنجا مسأله‌اي وجود داشته است. در مجموع، پيدايش سلفي‌گري، در چهارچوب اين شرايط بوده و تا وقتي که تسلط غرب و نوع مداخلات آن به همين شکل ادامه داشته باشد، القاعده فلسفه وجودي خواهد داشت، هرچند افراط بيش از حد در آن، آن ‌را دچار بحران خواهد کرد.

شما هم با اين‌ باور موافقيد که عصر ارتباطات به کمک تبليغ پيام افراط‌گرايان مذهبي آمده است؟

وقتي جرياني به صورت موج فکري درآمد، بحث وسائل ارتباطي، براي آن يک بحث حاشيه‌اي است و نبايد به آن نقش محوري داد. اين ارتباطات براي همه وجود دارد؛ اما مهم آن است که جرياني به صورت موج درآيد. موج شدن هم بستگي به عوامل فکري و اجتماعي و اقتصادي دارد.

سلفيه طي چند قرن کار فکري کرده، و در بستري که از باور تبديل به ايدئولوژي شده، نيازمند عوامل خاصي بوده که تسلط امريکا بر سرنوشت دنيا مهمترين عامل بوده است. صد البته پول نفت هم مؤثر بوده است. اگر سعودي پولي نداشت، امکان اين‌چنين حمايت همه‌جانبه دولتي يا ملتي از سلفيه جهادي وجود نداشت و امکان اينکه طي پنجاه سال هزاران طلبه علوم ديني به دانشگاه مدينه بروند و از آنجا به مثابه يک کارخانه توليد سلفي جهادي استفاده کنند، وجود نداشت.

يکي از مسايلي که اخيراً بدان پرداخته‌ايد، پيامدهاي نگارش صدها کتاب در باره جهاد توسط سلفي‌هاست. لطفاً برخي از نکات مهم درباره نوشته‌هايي جديد آنها را که مورد توجه قرار داده‌ايد تشريح فرماييد.

يکي از نتايح بسيار مهم نوشته‌هاي جهادي جديد، بيان اين اصل است که جهاد انفرادي بي‌معناست، و از قديم هم اين شرط بوده که جهاد بايد به اذن حاکم و خليفه باشد. آنها اين پرسش را طرح کردند که: «حالا که حکام همه فاسد و دست‌نشانده غرب هستند و خليفه و امير مشروعي وجود ندارد که اذن جهاد دهد، چه بايد کرد؟» نتيجه بحث اين شد که بايد سازمانهايي تشکيل داد که امير و رهبري داشته باشد و در نقش امام شرعي اجازه جهاد صادر کند. در اين آثار توصيه شده که هر کسي مي‌تواند در گوشه و کنار تشکيلات جهادي درست کند تا در نهايت به يک نقطه برسد و امير واحدي داشته باشد، مانند آنچه امروز تحت عنوان حکومت اسلامي شام و عراق (داعش) در سوريه فعاليت دارد. نبايد از نظر دور داشت که القاعده در اصل براي جانشيني آل‌سعود درست شده بود و زودتر از همه هم آنجا فعاليتش را آغاز کرد که به همان نحو که پيشتر اشاره کردم، فعاليتش عليه دولت سعودي متوقف شد.

در اغلب اين آثار جهادي، خشونت به شديدترين وجه ترويج شده و گفته شده که مي‌توان با هر نوع وسيله‌اي دشمن را که مي‌تواند «امريکا، اذناب او در بلاد اسلامي، صوفيان بي‌دين، شيعيان کافر، و حتي لائيکهاي غربگرا» باشند، از صحنه روزگار محو کرد! در اين نگاه، حتي استفاده از سلاح شيمياني و هسته‌اي هم توصيه شده و گفته شده که بر اساس متون، استفاده از هر نوع سلاح کشتار جمعي مجاز است. انفجارهاي انتحاري که در نقاط مورد نظر، حتي معابد و قهوه‌خانه‌ها و مساجد و بقعه‌هاي مشايخ صوفي صورت مي‌گيرد، گاه به مرگ صدها نفر مي‌انجامد. پشتوانه تئوريک اين اقدامات همين رساله‌ها هستند.

در اين کتابها، از اقدامات فدايي يا انتحاري با تعبير «عمليات استشهادي» و با ستايش ياد ‌شده و همه آنها مجاز شمرده شده‌اند. حتي به فقيهاني از سعودي که به اين مباني حمله مي‌کردند، انتقادهاي شديد ‌شد، کساني که مي‌گفتند کار انتحاري خلاف آيه «لاتقتلوا انفسکم» است. البته در دوره نخست، اين رساله‌ها مطالب فراواني عليه سعوديها داشت؛ اما به تدريج سعودي توانست سوار بر موج القاعده شده و نه تنها امنيت سعودي را از دست آنها خلاص و تأمين کند، بلکه از آنها به منزله‌ اهرمي براي ايجاد فشار بر امريکا و روسيه و ساير دولتها استفاده کند.

رواج کار جهاد در جهان وهابي و سلفي سبب شد تا پاي زنان نيز به اين مجموعه باز شود و از تشويقهاي اوليه براي حضور در پشت جبهه جنگ با استناد به برخي از وقايع صدر اسلام، کار به حضور آنان در صحنه‌هاي جدي‌تر هم کشيده شود و شرايطي که اکنون شاهدش هستيم پديد آيد؛ وضعيتي که صداي برخي از مفتي‌هاي سعودي را هم درآورده است.

در رده‌بندي دشمنان در قاموس افراط‌گرايان تکفيري، شيعيان، سني‌هاي ميانه‌رو، مسيحيان، نظامهاي سياسي مختلف در چه جايگاهي قرار دارند؟

اين مسأله منطقه به منطقه تفاوت دارد؛ اما به لحاظ سنتي، از قديم‌الايام شيعيان به منزله‌ يک دشمن سنتي براي آنان بوده‌اند. ابن تيميه در اين‌باره بسيار نوشته و بعدها در آثار وهابيها و تاريخ آنها، شيعيان هميشه يک مشکل اساسي بوده‌اند. با اين‌حال، همان‌طور که گفتم، کليت سلفيه جهادي عليه امريکا شکل گرفت و هر کجا که از مبارزه با آن منحرف مي‌شود، به نوعي از مسير اصلي خارج شده است. بنابر اين وقتي القاعدة عراق در محيط اين کشور، عوض مبارزه با امريکا، به مبارزه با شيعه روي مي‌آورد، تا حدي مورد انتقاد مرکزيت القاعده قرار مي‌گيرد. يکي از بسترهايي که قدرتهاي جهاني، جريان سلفيه جهادي را مديريت کردند، همين بود که آنها را از رويايي با خود، به رويارويي با شيعيان و بقيه اهل سنت کشاندند.

*همشهري ديپلماتيک، ش 79

 

القاعده و بالا گرفتن آتش اختلاف ميان مسلمانان

در ادامه مطلب فوق، توجه خوانندگان گرامي را به نوشتار ديگري از استاد جعفريان جلب مي‌نماييم.

اکنون در مقايسه با پنج سال قبل، اختلافات دروني ميان مسلمانان اهل سنت بيش از هر زمان ديگر در حال شعله‌ور شدن است. رويدادهاي سوريه و مصر و ليبي گواه اين ماجراست و بيم آن مي رود که دامن کشورهايي چون تونس و ترکيه را هم بگيرد. سلفي‌ها در اين ميان چه سهمي دارد؟

از زماني که مذاهب اهل سنت در قرن هفتم با يکديگر متحد شدند، تا زماني که وهابيت در اوائل قرن سيزدهم در نجد پديد آمد، تقريباً بلکه تحقيقاً مي توان گفت اختلاف جدي ميان اهل سنت وجود نداشت و آنان با يکديگر دوستي داشتند. مراجعه به تاريخ نشان مي دهد که سابقه‌اي از منازعه و درگيري فکري جدي ميان اهل سنت به خصوص آنچه منتهي به اختلافات سياسي و نظامي شود، وجود نداشته است. اتفاق مهمي که در نيمه دوم قرن دوازدهم و اوائل قرن سيزدهم هجري رخ داد، اين بود که «وهابيت» اين اتحاد را از بين برد و اختلاف ميان اهل سنت آغاز شد. آنان دولت عثماني را تکفير کردند، بسياري از مسلمانان را به جرم شرک کشتند و تا اين اواخر به صراحت، تنها و تنها خود را مسلمان مي دانستند. در اين باره هيچ ترديدي نيست.

اما آنچه در اين دو دهه رخ داده، سبب شده است تا اختلافات مذهبي بيشتري ميان اهل سنت پديد آيد و اين بار به درگيري و نزاع و کشتار منجر شود. آخرين حلقة اين اختلافات در تحولات سوريه و مصر قابل مشاهده است. از زماني که بحثهاي داخلي سوريه مطرح شد و القاعده وارد آن گرديد، نه تنها اختلاف ميان گروههاي سني مذهب مخالف دولت از دو گروه ارتش آزاد و سلفي‌ها بالا گرفت و قتلها و ترورهايي را از طرفين تدارک ديد، بلکه ماجرا به اختلاف ميان القاعدة عراق و سلفي‌هاي سوريه هم کشيده شد و خبر آن به رسانه‌هاي مختلف القاعده و نيروهاي هوادار آنان کشيده شد.

اکنون ماههاست که سلفي‌هاي سوريه به شدت با القاعده عراق مبارزه مي‌كنند و معتقدند که آنان سلاح و مهمات آنان را دزديده و از سوريه به عراق مي برند. آنان رسماً به اعلان مخالفت و حتي نبرد عليه «داعش» مشغول شده و احساس مي کنند خودشان در سرزمين خودشان هيچ نوع حضوري در آنچه به اسم «امارت شام و عراق» رقم مي خورد، ندارند. نگاهي به نوشته‌هاي طرسوسي ـ که يکي از تئوريسين هاي جهاديهاي سوري است ـ اين اختلافات را کاملا نشان مي‌دهد.

طي اين مدت، اختلاف ميان سلفي‌ها در چهارچوب خيانت تعبير شده و با اطمينان مي‌توان گفت که چندي نخواهد گذشت که آنان نيز يکديگر را تکفير خواهند کرد. در اين منازعه متهم کردن به خيانت، تفاوت زيادي با تکفير وجود ندارد و تنها راه مبارزه آنان عليه مخالفانشان از هر گروه، ترور و حذف و کشتار است که اين گروههاي جهادي به آن عادت کرده و به صورت رويه برايشان درآمده است.

اما اختلافات ميان مسلمانان سني مصر نيز جدي و وارد مرحله خطرناکي شده است. اخوان‌المسلمين از يک طرف و دولت مصر به همراه شمار زيادي از مردمان مسلماني که اعتقاد به اخواني‌ها ندارند يا با روشهاي جهادي و سلفي مخالفند، در حال اوج گرفتن است. انفجار اخير که سبب شد دولت اخوان را يک گروه تروريستي اعلام کند، نوعي اعلان جنگ است که بسا مصر در کام آن فرو رود. برخورد خشن دولت مصر با اخوان، نيروهاي افراطي آنها را به جبهه القاعده متمايل کرده و اين سرآغاز يک دوره سخت در مصر خواهد بود.

شبيه همين جدال را در ترکيه هم شاهد هستيم. مسلمانان لائيک يا کمتر سياسي، از ابتدا دولت را براي جانبداريهايش از القاعده و نيروهاي سلفي و جهادي که از طريق ترکيه به سوريه مي‌رفتند، مورد انتقاد قرار دادند. اين خطر تا آنجا براي ترکيه بالا گرفت و مخالفت مردم را برانگيخت که دولت متوجه خطاي خويش شد؛ اما اکنون اوضاع وخيم‌تر شده و صرف نظر از همه مسائل سياسي، اختلافات مذهبي که بر اساس تجربه‌هاي اخير مي‌تواند بدترين خشونتها را دامن بزند، رو به اوج گرفتن است.

اکنون در دنياي سني، موج ضد تکفيري و سلفي، ميان مسلمانان معتدل بالا گرفته و به خصوص الازهر زير سايه حکومت جديد به رهبري السيسي، نوعي تفکر اسلامي معتدل را ترويج مي کند! نگاهي به سايت الاهرام نشان مي‌دهد که هر روز مصاحبه‌هايي با عالمان الازهر عليه تکفيري‌ها نشر مي‌يابد و تأکيد بر اين نکته مي‌شود که تکفيري‌ها با سوءاستفاده از جوانان و واداشتن آنان به مطالعه جزوه‌هاي جهاد خود که اسلام را از نگاه تنگ‌نظرانه‌اي عرضه مي‌کند، آبرويي براي اسلام نگذاشته‌اند.

بدين ترتيب ملاحظه مي‌شود که القاعده، اکنون پس از دو دهه، به جاي تشکيل خلافت اسلامي يکپارچه و مبارزه با امريکا و دولتهاي غربي، موجي از اختلافات مذهبي را ميان مسلمانان پديد آورده است. ابتدا به دامن زدن اختلاف ميان شيعه و سني پرداخت و حتي همين طرسوسي همچنان بر «القرضاوي» يورش مي‌آورد که به رغم مسائل اخير، چرا همچنان شيعيان را مسلمان مي داند؛ اما اکنون کار اختلاف از ميان شيعه و سني گذشته، و ميان گروههاي سلفي و جهادي و مسلمانان عادي سني کشيده شده و با توجه به روش القاعده در حذف و ترور و کشتن، بيم آن مي‌رود که اين اختلافات روز به روز بيشتر شود. برخي از دولتهاي عربي هم با حمايت از اين گروههاي جهادي، نقش مهمي در توسعه اختلاف ميان مسلمانان سني داشته و دارند و سعي مي‌کنند از اين گروهها در هر منطقه به عنوان يک برگ برنده و کارت استفاده کنند. اين گروههاي جهادي نبايد در اين نکته شک کنند که اين دولتها زير سايه تهديد جدي امريکا يا وقتي به مقصود رسيدند، آنان را رها خواهد کرد.

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: