1394/2/29 ۱۱:۰۲
مصاحبه با یک ریاضیدان، بسیار دشوار است و به همین دلیل، کمتر پیش میآید رسانهای با یک ریاضیدان گفتوگو کند. در سینما هم که سرآمد هنرها و رسانهست، کمتر پیش آمده ریاضیدانی شخصیت اصلی ماجرا باشد. دلیلش هم تا حدودی واضح است، نه ریاضی برای ما جذابیتی دارد و نه ریاضیدانها علاقه دارند درباره چیزی غیر از ریاضی گفتوگو کنند. اما ماجرای پروفسور «سدریک ویلانی » تا حدودی متفاوت بود. از زمانی که قرار شد پروفسور «ویلانی» به ایران بیاید، تصمیم گرفتیم گپی کوتاه و چند دقیقهای با او داشته باشیم که با همکاری سفارت فرانسه فرصت این کار فراهم شد. البته پروفسور «ویلانی» آنقدر خوشصحبت بود که گفتوگوی چند دقیقهای به مصاحبهای مفصل تبدیل شد.
مصاحبه با یک ریاضیدان، بسیار دشوار است و به همین دلیل، کمتر پیش میآید رسانهای با یک ریاضیدان گفتوگو کند. در سینما هم که سرآمد هنرها و رسانهست، کمتر پیش آمده ریاضیدانی شخصیت اصلی ماجرا باشد. دلیلش هم تا حدودی واضح است، نه ریاضی برای ما جذابیتی دارد و نه ریاضیدانها علاقه دارند درباره چیزی غیر از ریاضی گفتوگو کنند. اما ماجرای پروفسور «سدریک ویلانی » تا حدودی متفاوت بود. از زمانی که قرار شد پروفسور «ویلانی» به ایران بیاید، تصمیم گرفتیم گپی کوتاه و چند دقیقهای با او داشته باشیم که با همکاری سفارت فرانسه فرصت این کار فراهم شد. البته پروفسور «ویلانی» آنقدر خوشصحبت بود که گفتوگوی چند دقیقهای به مصاحبهای مفصل تبدیل شد. در جذابیتهای سخنان «ویلانی» همین بس که در جلسه سخنرانی او در دانشگاه شریف و دانشگاه تهران، تمام تالار پر شد و بسیاری روی زمین نشستند و بسیاری ایستاده سخنان او را شنیدند، بقیه هم که نتوانستند وارد تالار سخنرانی شوند، بیرون تالار و از صفحه نمایشگر، برنامهها را پیگیری کردند. در ادامه، بخشهایی از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
*****
من گزارش سخنرانی شما در دانشگاه صنعتی شریف را خواندم. برایم جالب بود که شما با تاریخ علم ایران آشنا هستید و در سخنرانی خود به آن اشاره کردید. آنجا که گفتید «ایران برای مدتهای بسیار طولانی مخزن هوش و فرهنگ پیشرفته بوده است»، موجبات خرسندی و افتخار ما شد. از تاریخ ریاضیات در ایران چه میدانید؟
ایران نقش پررنگی در تاریخ علم و ازجمله ریاضیات داشته است. ریاضیات در طول تاریخ، عامل آمدورفتهای بسیار و درحقیقت، تبادل فرهنگی بین کشورها و ملتهای مختلف بوده است. این تبادل بهویژه در اطراف مدیترانه بسیار پررنگ بود. از یک طرف یونانیها بودند، از طرف دیگر اعراب، ایرانیها و... . بعدها هم رنسانسی روی داد، هرچند این رنسانس کمی دیرهنگام بود، ولی شرایط را تغییر داد. من میخواهم روی این نکته تأکید کنم که رنسانس وضعیت آن روزگار را تغییر داد. درباره نقش دانشمندان گذشته هم روی این موضوع تأکید میکنم که خوب است یادی از آنها کنیم، اما خوب نیست گرفتار روزگار گذشته بمانیم. من خودم دوست دارم که همیشه به آینده فکر کنم. من به گذشته نگاه میکنم و برای آینده برنامهریزی میکنم. ما نباید زیاد در گذشته متوقف بمانیم. ایران هماکنون دانشمندان برجسته زیادی دارد، اما باید در نظر داشت امروزه تنها داشتن منابع انسانی قدرتمند شرط موفقیت نیست، بلکه ایران باید در توسعه دانشگاهها و مراکز علمی خود نیز بکوشد تا در سطح جهانی بهتر بتوانند رقابت کنند.
من قبل از اینکه پرسش دوم را بپرسم، از شما تشکر میکنم که در پاسخ پرسش قبلی، بین ایرانیان و اعراب تمایز قائل شدید. برخی از اروپاییها به دلایل مختلف، ازجمله نزدیکی جغرافیایی، یکسانبودن خط یا بهدلیل اینکه دانشمندان نامدار ایران در زمان گذشته به زبان عربی مینوشتند، ایرانیها را عرب تصور میکنند، اما شما بین ایران و اعراب تمایز قائل شدید که من از این بابت از شما تشکر میکنم. شما بر تأثیر متقابل علم و فرهنگ اشاره کردید. اگر امکان دارد، درباره این موضوع، بیشتر توضیح دهید.
علم از فرهنگ و جامعه جداییناپذیر است. علم همیشه تحتتأثیر فرهنگ و شرایط جامعه بود و از طرف دیگر، بر جامعه خود تأثیر گذاشته است. در طول تاریخ اتفاقهای غمانگیز بسیاری روی داده است که یکی از این رویدادهای غمانگیز، جنگها بودند، البته پس از جنگها، بین ملتها ارتباطهایی شکل گرفت. یکی از زمینههای این ارتباط و همکاری، علم بود. علم یکی از زیباترین شاخههای فعالیتهای انسانی است که باعث شناخت بهتر طبیعت میشود. به نظر من تاریخ جهان را باید از نو نوشت و در این مرتبه باید به نقش علم و دانش، بیشتر از قبل توجه کرد.
مگر به نظر شما علم و بهویژه ریاضیات، چه اهمیتی برای جامعه بشری دارد؟
به نظر من علم یک زبان بینالمللی است که همه مردم جهان با هر فرهنگ و تمدن یا دین و آیینی، آن را درک میکنند. یک پیوند برادری بین تمام ریاضیدانهای دنیا برقرار است، یک نشانهاش این است که من به هر کجای دنیا سفر میکنم، از من بهعنوان یک همکار استقبال میکنند. من میخواهم بین دو موضوع متفاوت تمایز قائل شویم. علم کارش شناخت طبیعت است و یکی از جنبههای دنیای انسانی است و این موضوع مستقل از مباحث سیاسی است.
ولی به نظر من در بسیاری از موارد، علم و تا حدودی ریاضی، در خدمت موضوعات نظامی و سیاسی بود.
نمیخواهم به موضوع خاصی اشاره کنم، اما درمجموع میتوان پذیرفت اختراعات انسان و درکل، علم، در خدمت قدرت نظامی بودند. یادم هست زمانی با دوستی که مثل خودم انسان صلحطلبی است، گفتوگو میکردم. او از من پرسید اینطور نیست که اختراعهای علمی و کشفهای ریاضی در خدمت قدرت نظامی بودند. راستش در آن زمان حس بدی به من دست داد و نتوانستم با او مخالفت کنم، چون تا حدودی حق با او بود. فکر میکنم این یک تراژدی انسانی است که از اختراعات علمی برای حل مسائل نظامی استفاده میکنند و دستاوردهای علم و فناوری در جنگها بهکار میرود. البته من فکر میکنم این موضوع ویژگی و خصوصیت انسانی است و باید تا حدودی آن را پذیرفت و با آن کنار آمد.
در مورد ماهیت علم، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی معتقدند علم حقیقتی ثابت است که در همهجا به شکل یکسان ظاهر میشود، اما برخی دیگر معتقدند علم وابسته به فرهنگ و تمدن مکانی است که در آنجا متولی میشود. شما با کدام نظر موافق هستید؟
من میخواهم روی دو موضوع تأکید کنم؛ یک موضوع، حقیقت علم است که در همهجا یکسان است و مطلب دیگر، نظر و دیدگاه شخص یا برداشت او از علم است که وابسته به فرهنگ است. در چند دهه اخیر جریانی مطرح شده که عینیت علم را زیر سؤال ببرند و بگویند علم کاملا وابسته به فرهنگ است که من با این موضوع کاملا مخالفم، چون هرچند تفسیر ما از پدیدههای پیرامون ما وابسته به فرهنگ است و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر میکند، اما حقیقت علم، موضوعی ثابت است.
اتفاقا من هم میخواستم درباره انواع تفسیرها از علم یا نتیجهگیریهای اخلاقی از علم بپرسم. یکی از استادان شیمی استدلال میکرد در یک دمای مشخص مثلا ٢٠درجه سانتیگراد، سرعت همه مولکولها یکسان و برابر نیست، برخی سرعت کم دارند، برخی سرعت زیاد و برخی هم سرعت متوسط. در جامعه انسانی هم همینطور است، برخی پول کمی دارند، برخی پول زیاد. ما هم باید از قانون طبیعت پیروی کنیم و نباید با فقر مقابله کنیم یا شعار برابری بدهیم.
در این موارد، تفسیرهای بسیار متفاوتی وجود دارد، اما من میخواهم پیش از همه، روی این نکته تأکید کنم که جامعه انسانی یک سیستم فیزیکی است که خوب توصیف نشده است. رفتار جامعه انسانی بسیار آماری است و تفسیرهای بسیار متفاوتی درباره آن ارائه شده است. شباهتهای مختصری بین جامعه و فیزیک آماری وجود دارد. مسائلی مثل جمعیت و تقسیم ثروت و اختلاط اقوام مختلف را تا حدودی میتوان با استفاده از رابطههای ریاضی بررسی کرد. در برخی از موارد با دقت خوبی به پاسخ میرسیم و در برخی از موارد هم به جواب نمیرسیم. در زمینه تقسیم ثروت هم مطالعات زیادی انجام شده است و دانشمندان و ریاضیدانان در زمینه توزیع ثروت در جامعه، پژوهشهای بسیار خوبی انجام دادهاند. خلاصه آنکه جامعه انسانی پدیدهای است که ما انسانها آن را میسازیم و در عینحال، از آن نیز تأثیر میگیریم، یعنی رابطه ما با جامعهمان، رابطه پیچیده و دشواری است. در هر صورت، من موافق این نیستم که از پدیدههای فیزیکی طبیعت، نتیجهگیری اخلاقی کنیم. طبیعت نمیتواند معلم اخلاق خوبی باشد.
ولی استفاده از پدیدههای طبیعت برای ترویج یک باور خاص، همیشه وجود داشته است.
متأسفانه دولتهایی را میبینیم که میخواهند با تفسیرهای خاص از طبیعت و پدیدههای طبیعی، به نفع خودشان یا ایدئولوژیهایشان بهرهبرداری کنند. یک مثال بارز در این زمینه، حکومت شوروی سابق است. در آن زمان، شخصی به نام «لیزنکو» سعی میکرد اثبات کند طبیعت هم کمونیست است. امروزه که به ادعاهای او دقت میکنیم، میبینیم ادعاهای او نهتنها بیمعنی بود، بلکه باعث شد زیستشناسی در شوروی از بین برود و به مردم هم خسارت وارد شود. خلاصه آنکه، به نظر من وجود رقابت در طبیعت دلیل نمیشود که ما انسانها هم با یکدیگر بجنگیم، برعکس، به نظر من اگر ما انسانها به قدر کافی باهوش باشیم، درمییابیم که میتوانیم بر طبیعت تأثیر بگذاریم. یادمان باشد در طبیعت، خوب و بد وجود ندارد. ثروت در جامعه انسانها به شکلی بسیار نامساوی تقسیم شده است. میدانیم در دنیا حدود هزارو ٨٠٠ میلیاردر وجود دارد. مطمئنا این تقسیم نابرابر ثروت در جامعه، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اگر بتوان ثروت موجود در جامعه را بهطور مساوی بین همه افراد جامعه تقسیم کرد، بسیاری از مشکلات حل میشود؛ هرچند شاید انجام این کار دشوار باشد. «بیل گیتس» یکی از افرادی است که با استفاده از ثروت خود، کاریهای خیریه بسیاری انجام داده که به نفع همه مردم جامعه است. اما اگر او از این ثروت خود استفاده نکند و بهاصطلاح ثروتهای او راکد بماند، میرا میشود؛ یعنی نه برای خودش فایدهای دارد و نه برای جامعه.
شما در جایی به اهمیت کیفیت مقالات اشاره کردید و گفتید بهتر است به جای افزایش تعداد مقالههای علمی، به کیفیت مقاله، بیشتر اهمیت دهیم. شما حتی روی این نکته هم تأکید کردید برخی از دانشمندان بزرگ در تمام زندگی خود فقط یک مقاله منتشر کردهاند که همان یک مقاله تأثیرگذار شد. میتوانید توضیح دهید چرا کیفیت تا این اندازه نزد شما اهمیت دارد؟
کیفیت، درواقع، مفهومی است مانند زیبایی و مثل آن بهشدت وابسته به نظر و سلیقه شخصی است، به بیان دیگر، کیفیت هم مانند زیبایی چیزی عینی نیست، یعنی چیزی نیست که بتوان با استفاده از معیارهایی خاص، آن را اندازه گرفت. مفاهیم اینچنینی به عوامل بسیاری وابستهاند؛ ازجمله به دیدگاه پدران و نیاکان ما. در حقیقت، میتوان مقاله باکیفیت را مقالهای دانست که اجتماع دانشمندان، آن را مقاله باکیفیت میدانند. درواقع، برای آنکه بدانیم مقالهای باکیفیت است، باید پرسید آیا این مقاله از دیدگاه دانشمندان، مقالهای باکیفیت است یا خیر. مهمترین چیز در مورد کیفیت مقالههای علمی، نظر جامعه علمی بینالمللی است.
ما چگونه میتوانیم به نظر جامعه علمی درباره یک مقاله پی ببریم؟
به روشهای مختلف، برای مثال مجلههای علمی در رشته ریاضی شناختهشده هستند و همه ریاضیدانان درجه اعتبار هر مجله یا ژورنالی را میدانند. چاپ مقاله در نشریات معتبر، بسیار دشوار و در مجلههای دیگر آسانتر است. به همین دلیل چاپ فقط یک مقاله در یک نشریه خاص و معتبر، به اندازه چاپ ٥٠ مقاله در نشریات دیگر اعتبار دارد.
گفتید اعتبار یک مقاله علمی را جامعه علمی همان رشته تعیین میکند. آیا این روش با اصول دموکراتیک همخوانی دارد؟
بله، حق دارید این پرسش را مطرح کنید. اما اگر بخواهم بهطور خلاصه بیان کنم، میتوانم بگویم علم تا حدود زیادی دموکراتیک است، زیرا همه مردم میتوانند در آن مشارکت کنند. اما در زمینه ارزیابی کیفیت یک مقاله یا داوری درباره علم، چندان هم دموکراتیک نیست و این موضوع در ماهیت علم ریشه دارد. میخواهم مثالی بزنم که شاید شما را شگفتزده کند. در مسابقات مربوط به انتخاب دختران شایسته، همه داوران یا حتی مردم عادی با یکدیگر همعقیده نیستند.
گفتید داور نهایی درباره علم، خود جامعه علمی است، ولی من میتوانم مثالهای بسیاری برایتان بگویم که نشان میدهد یک نظریه غلط مطرح میشود و این نظریه، طرفداران بسیاری پیدا میکند و سالها هم دانشمندان آن را قبول دارند، اما بعد از مدتها مشخص میشود این نظریه درست نبود و باید آن را تغییر داد یا بهکل باید آن را کنار گذاشت، مثل نظریه فلوژیستونی سوختن، یعنی جامعه علمی هم اشتباه کرده است. این موضوع مرجعبودن جامعه علمی در مورد نظریههای علمی را زیر سؤال نمیبرد؟
مثال خوبی را مطرح کردید، ولی به این نکته هم توجه داشته باشید که همانطور که خودتان هم گفتید، پس از گذشت مدتی و انجام آزمایشهای بسیار، زمانی که دانشمندان دیدند نظریههای موجود نمیتواند پدیدههای مشاهدهشده را توصیف کند، یا نظریه را اصلاح میکنند یا آن را کنار میگذارند. در هر صورت بهطور خلاصه میتوان گفت علم به اشتباه خود اعتراف و خود را کاملتر میکند، اما افراد به اشتباه خود اعتراف نمیکنند و این مهمترین ویژگی دموکراتیکبودن علم است.
در مورد اینکه گفتید افراد به اشتباه خود اعتراف نمیکنند، ضربالمثلی علمی هست که میگوید یک نظریه غلط زمانی بهطور کامل کنار گذاشته میشود که همه طرفداران آن نظریه بمیرند.
کسی که چنین سخنی را گفته حس شوخطبعی زیادی داشته و کمی در این زمینه اغراق کرده است، ولی در هر صورت، رگههایی از واقعیت هم در این سخن دیده میشود.
خانم «مریم میرزاخانی» ریاضیدان جوانی است که او هم مثل شما برنده مدال «فیلدز» شده است. آیا خانم «میرزاخانی» را میشناسید؟
من از قبل خانم «میرزاخانی» را میشناختم و با ایمیل با یکدیگر در ارتباط بودیم، اما حدود دو ماه پیش بود که او را در کالیفرنیا ملاقات کردم. مقدمات سفر من به ایران را نیز او فراهم کرد و باعث شد من با افراد بسیاری در ایران آشنا شوم. او یکی از بزرگترین ریاضیدانان زمان ماست و سالها نام او بهعنوان یکی از نامزدهای مدال فیلدز مطرح بود که درنهایت هم آن را دریافت کرد. کل جامعه ریاضی بسیار خوشحال شدند که «مریم میرزاخانی» توانست در بالاترین سطح علمی قرار گیرد. خانم «میرزاخانی» ریاضیدان برجستهای است، اما در نظر داشته باشید او اولین بانویی است که توانسته جایزه فیلدز را دریافت کند و این موضوع اهمیت جایزه او را چند برابر میکند. علاوه بر این، خانم «میرزاخانی» شخصیت بسیار مهربان و حساسی دارد و همواره تلاش میکند تا به دیگران کمک کند. «مریم میرزاخانی» توانست هوشمندی ایرانیها را بیشازپیش در میان دانشمندان به نمایش بگذارد. من برای خانم «میرزاخانی» احترام فوقالعادهای قائل هستم. به نظر من کشور ایران باید بسیار خرسند باشد که توانسته است سفیری اینچنین کارآمد در عرصه جهانی داشته باشد.
------------------------------------------------------------
ریاضیدانی با افتخارات بسیار
پروفسور «سدریک ویلانی»، (متولد پنجم اکتبر ١٩٧٣) ریاضیدان برجسته فرانسوی و برنده مدال فیلدز در سال ٢٠١٠، بیستم اردیبهشت به ایران آمد و تا بیستوسوم اردیبهشت در ایران ماند. او در طول اقامت خود، هم به پژوهشگاه دانشهای بنیادی تهران رفت و هم در دانشگاه صنعتی شریف و دانشکده علوم دانشگاه تهران به سخنرانی علمی ترویجی پرداخت. عنوان سخنرانی او در دانشگاه تهران «سیارهها، ستارهها و ابدیت-پایداری و رفتار درازمدت در مکانیک سماوی کلاسیک» بود. زمینه کاری «سدریک ویلانی»، معادله دیفرانسیل با مشتقات پارهای و فیزیک ریاضی است. «ویلانی» هماکنون استاد ریاضی دانشگاه لیون و مدیر مؤسسه پژوهشهای ریاضی هانری پوانکاره در پاریس است. او تاکنون برنده جوایز بسیاری شده است ازجمله: جایزه هانری پوانکاره (٢٠٠٩)، جایزه فرما (٢٠٠٩)، جایزه انجمن ریاضی اروپا (٢٠٠٨) و جایزه هربرند (٢٠٠٧).
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید