گفت‌وگو با نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر اركستر

1393/11/8 ۰۹:۰۶

گفت‌وگو با نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر اركستر

تعطیلی اركستر سمفونیك تهران كه حالا چند سالی است به درازا كشیده شده و حتی دولت تدبیر و امید هم نتوانسته با امیدی كه در دل اصحاب موسیقی كاشته تدبیر درستی برای آن بیندیشد، نهادها و سازمان‌های دیگر كشور را به هیاهوی تشكیل اركستری تازه انداخته است. اركستر «شهر تهران» كه نام درخشان نادر مشایخی را به عنوان رهبر یدك می‌كشد به همت شهرداری تهران و خانه هنرمندان پنجشنبه گذشته كار خود را به طور رسمی آغاز كرد تا در این زمستان پرهیاهوی موسیقی تفریحی، مجالی هم برای ارایه قطعات هنری آهنگسازان كلاسیك غربی باشد.

 

در ایران رهبر اركستر عمیق‌ترین نقطه تحمل فشار است

تعطیلی اركستر سمفونیك تهران كه حالا چند سالی است به درازا كشیده شده و حتی دولت تدبیر و امید هم نتوانسته با امیدی كه در دل اصحاب موسیقی كاشته تدبیر درستی برای آن بیندیشد، نهادها و سازمان‌های دیگر كشور را به هیاهوی تشكیل اركستری تازه انداخته است. اركستر «شهر تهران» كه نام درخشان نادر مشایخی را به عنوان رهبر یدك می‌كشد به همت شهرداری تهران و خانه هنرمندان پنجشنبه گذشته كار خود را به طور رسمی آغاز كرد تا در این زمستان پرهیاهوی موسیقی تفریحی، مجالی هم برای ارایه قطعات هنری آهنگسازان كلاسیك غربی باشد. مجالی هرچند اندك اما با تفكری والا تا نگذارند سازهای نوازنده‌های اركسترال خاموش بماند و شهر از این موسیقی محروم شود. مشایخی از جمله موزیسین‌هایی است كه با وجود بیماری‌اش هیچگاه از تكاپوی حركت تازه و خلق ایده‌ای نو باز نمانده است. او در نخستین اجرایی كه با اركستر «شهر تهران» داشت قطعات متفاوتی را از سیبیلیوس، پركوفیف، ژان باتیست لولی تا نی داوود و «كجایید ‌ای شهیدان خدایی» اجرا كرد. او معتقد است رنگ‌های متفاوت موسیقی، سلیقه‌های متفاوت مردم را نشانه می‌گیرد. تفاوتی كه ذات اصلی موسیقی از آن بهره می‌گیرد و به تفسیر می‌رسد. حالا نادر مشایخی در میانه دهه پنجم زندگی‌اش چوب رهبری اركستری را به دست گرفته كه امید می‌رود در این بی‌نوایی موسیقی ایران، نوایی تازه سر دهد. برای او زندگی تا وقتی كه كار باشد در جریان است...

***

 دو اركستر مهم ایران چند سالی است كه تعطیل است حالا شما چوب رهبری اركستری را به دست گرفته‌اید كه امید می‌رود جای خالی این دو اركستر را تا حدودی پر كند. حضور نوازنده‌های جوان در این اركستر نقطه مثبتی است چطور شد كه به فكر بهره‌گیری از نسل جوان نوازنده‌ها افتادید؟

اركسترسمفونیك تهران همچنان وضعیتش نامعلوم است و موسیقی هنری مورد توجه قرار نمی‌گیرد. به عقیده من موسیقی یك نیاز است و همان طور كه موسیقی تفریحی در كشور وجود دارد و اجرا می‌شود، موسیقی كلاسیك و هنری نیز به عنوان یك نیاز فرهنگی و ابزاری برای ارتباط با جهانیان مهم است و نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. ما منتظر بودیم كه اركسترسمفونیك تهران فعالیتش را خیلی زود با روی كار آمدن دولت جدید از سر بگیرد اما متاسفانه هنوز هم مشكلات زیادی بر سر راه این اركستر وجود دارد. من نیز به این مشكلات واقفم اما در این میان «خانه هنرمندان» هم به عنوان یكی از نهاد‌های هنری ایران كه اعضای بسیاری دارد می‌تواند این امكان را فراهم كند كه اركستری مستقل داشته باشد. به عقیده من موسیقی در هر كشوری به دریایی می‌ماند كه موج‌هایش تمامی ندارد. این امواج نوازنده‌های جوانی هستند كه می‌آیند، تجربه می‌كنند و تجربیات‌شان را انتقال می‌دهند. به همین دلیل از هنرمندان مطرحی كه در اركسترسمفونیك تهران حضور داشتند (مثل ارسلان كامكار) خواهش كردم تا در شكل‌گیری این اركستر به ما كمك كنند. خوشبختانه آنها هم پذیرفتند و در حال حاضر به تك‌تك بچه‌ها انگیزه داده‌اند. این نوازنده‌ها به‌واسطه حضوری كه در اركسترهای مختلف داشته‌اند تجربیات زیادی دارند كه می‌توانند آنها را در اختیار نسل جوان و تازه كار موسیقی قرار دهند. دلیل اینكه من از جوان‌ها برای همكاری با این اركستر دعوت كردم این بود كه كار با اركستر حالت چرخشی داشته باشد و همه نوازنده‌ها به یك اندازه در اجرای آثار دخیل باشند و بتوانند استعداد خود را نشان دهند.

 

 شما همیشه به حضور جوان‌ها تاكید داشته‌اید و قبلا هم عنوان كرده بودید كه باید اركستری از نوازنده‌های جوان در كنار اركستر سمفونیك حضور داشته باشد، مثل تیم ملی جوانان كه در كنار تیم ملی ایران است. اما متاسفانه در چند دهه گذشته ما در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت نسل جدید نوازندگان دچار مشكل بوده‌ایم و سطح آموزش موسیقی خصوصا در زمینه موسیقی كلاسیك به مراتب از موسیقی ایرانی پایین‌تر بوده است. حالا كه جوانان را به این اركستر دعوت كرده‌اید سطح نوازندگی آنها را چطور ارزیابی می‌كنید؟

ما برای این اجرا نتوانستیم بیشتر از ٨ یا ٩ جلسه تمرین داشته باشیم اما با همین تعداد تمرینات اندك هم قطعات دشواری را از آهنگسازان مطرح دنیا اجرا كردیم كه نوازندگان به خوبی توانستند از عهده اجرای آنها برآمدند و حداقل ٧٠ درصد از توقع من را در این اجرا برآورده كردند. من همیشه تاكید كرده‌ام كه اعضای اركستر باید مدام دركنار هم تمرین و اجرا كنند چرا كه نوازندگی و سینك شدن افراد با یكدیگر به زمان احتیاج دارد. اما به هر حال من در این اجرا به چشم دیدم كه جوان‌ها چقدر آمادگی و انگیزه كار دارند. من زمانی در مدارس مختلف به بچه‌های ٣ تا ١١ ساله موسیقی مدرن (از جنس موسیقی جان كیج) آموزش می‌دادم، وقتی فیلم‌های این كلاس‌ها را در اتریش به افراد درگیر موسیقی نشان می‌دادم هیچ كس باور نمی‌كرد كه یك كودك ٣ ساله با دو ماه تمرین بتواند آنچنان ساز بزند كه به راحتی قطعاتی از «جان كیج» را اجرا كند. من فكر می‌كنم باید موسیقی را دراختیار این بچه‌ها گذاشت و اجازه داد كه هركس كار خودش را بكند.

 

  در اجرای اخیر قطعات مختلفی را با گستره متفاوت اجرا كردید. از «كجایید ‌ای شهیدان خدایی گرفته» تا «نی‌داوود» و «سیبلیوس» و «لولی» و... انتخاب قطعات برای این اجرا بر چه اساسی بود؟

دیدگاه من در موسیقی بر مبنای ساخت و آهنگسازی نیست. برای من شنونده بسیار مهم است. من نمی‌خواهم با موسیقی حرف خاصی بزنم. اگر بخواهم حرفی بزنم ترجیح می‌دهم حرفم را با كلام بیان كنم! بنابراین موسیقی هم تا وقتی كه شنیده نشود، موسیقی نیست. وقتی موسیقی به مغز می‌رسد و تفسیر می‌شود تازه شكل اصلی‌اش را پیدا می‌كند. در این میان تفسیر یك موسیقی به شنیدن برمی‌گردد، نه گوش كردن. به عقیده من اختلاف شنیدن و گوش‌كردن در همین تفسیر است! وقتی ما چیزی را گوش می‌كنیم آن را تفسیر می‌كنیم. حال این تفسیر یا اخباری است یا عاطفی. اما موسیقی سراغ جنبه عاطفی تفسیر می‌رود.

از سوی دیگر مردم ایران تصور می‌كنند كه موسیقی كلاسیك، دوره تاریخی چند صد ساله دارد. اما هیچ‌وقت به این موضوع پرداخته نمی‌شود كه در این دوران تاریخی مختلف اتفاقات بی‌شماری افتاده كه عادات شنیداری از آن بهره گرفته‌اند و نیز روی آن تاثیر گذاشته‌اند. همه آدم‌ها عادات شنیداری مختلف دارند. مثلا ما نمی‌توانیم در تالار رودكی موسیقی محلی شمالی اجرا كنیم. این موسیقی، موسیقی اكتیوی است كه باید با آن خواند و رقصید. این اكت‌ها و حتی پرفورمنس‌ها جزیی از این نوع موسیقی بشمار می‌روند. ضمن اینكه موسیقی محلی برخلاف سایر موسیقی‌ها مدام در حال تغییر نیست چراكه مردم به دلیل میان كنشی كه در این گونه از موسیقی وجود دارد، باید بخشی از آن را بلد باشند. به عقیده من موسیقی محلی، موسیقی نیست، در واقع یك نوع روش زندگی است.

بنابراین شكل شنیدن موسیقی محلی با موسیقی كلاسیك متفاوت است. شما نمی‌توانید شوبرت گوش كنید و همزمان با آن بخوانید! تا وقتی این شنیدن به عنوان یك فعالیت درك نشود، ضرورت آن به‌هیچ‌وجه كشف نمی‌شود. برای اینكه بتوانیم درست گوش كنیم و بشنویم به سكوت نیاز داریم. من بر همین اساس سعی كردم از عادات شنیداری مختلفی كه هنوز در ایران شناخته شده نیستند، بهره گیرم. از جمله ژان باتیست لولی- آهنگساز قرن ١٧ میلادی - كه در این كنسرت اجرای قطعه آن با دف همراه شد. دغدغه اصلی من در انتخاب قطعات به هیچ‌وجه شباهت‌های بین فرهنگ‌های موسیقایی نیست؛ این اختلاف‌ها هستند كه برای من جالب توجهند.

 

 از دل این اختلاف‌ها و شباهت‌ها كه قرار نیست موسیقی سومی تولید شود؟

نه به هیچ‌وجه؛ ما وقتی می‌نشینیم یك موسیقی می‌شنویم، برداشتی متفاوت می‌كنیم. این برداشت ما ایرانی‌ها از آن نوع موسیقی است. خوشبختی در زندگی من این است كه امكان مشاهده داشته باشم. همیشه سعی می‌كنم، با دقت پدیده‌های پیرامونی‌ام را مشاهده كنم. برای من مشاهده كردن یعنی زندگی كردن.

 

 انتخاب این قطعات و اجرای آنها در كنار بی‌شك كمی چالش‌برانگیز است. از طرف دیگر استفاده سازهای ایرانی در اركستراسیون غربی در طول سالیان گذشته نه‌تنها اقبال مواجه نشده بلكه بعضا نقدهای جدی هم متوجه آن شده است. بسیاری از منتقدان تاكید دارند استفاده از ساز ایرانی در اركستر غربی و آثار سمفونیك ماهیت اصلی این نوع موسیقی زیر سوال می‌برد. نظر شما دراین باره چیست؟‌ آیا فكر می‌كنید ورود سازهای ایرانی به اركسترسمفونیك به ماهیت موسیقی سمفونیك لطمه‌ نمی‌زند؟

من اعتقاد به دسته‌بندی‌های اینچنین ندارم. این یك دیدگاه محدود است كه اتفاقا موسیقی را از ماهیت اصلی‌اش دور می‌كند. من فكر نمی‌كنم كه نباید موسیقی ایرانی را وارد موسیقی سمفونیك كرد. یادم هست با آرووپتر درباره یك اثر صحبت می‌كردیم و به او گفتم كه باید این قطعه را با یكی از سازهای موسیقی ایرانی اجرا كنی كه او هم بسیار استقبال كرد.

 

 یعنی فكر می‌كنید این محدودیت‌ها را خود ما -ایرانی‌ها- می‌گذاریم؟

بله. این محدودیت‌ها را ما می‌گذاریم. من فقط از یك جهت مخالفت دارم و آن اینكه بخواهیم بافت موسیقی ایرانی را تغییر دهیم یعنی تمام ربع پرده‌ها را كنار بگذاریم تا با اركستر سمفونیك قابل اجرا باشد، در صورتی كه تمام ظرافت و لطافت‌های موسیقی ایرانی را همین‌ ربع پرده‌ها تشكیل می‌دهند. چیزی كه به گوش غربی‌ها فالش می‌آید اما ما با آن ارتباطی عاطفی برقرار می‌كنم. چه الزامی دارد كه ما این ویژگی‌ها را كنار بگذاریم؟ حال در این میان سخن از موسیقی علمی زده می‌شود. من واقعا نمی‌دانم تعریف موسیقی علمی چیست؟ اگر چنین چیزی وجود هم داشته باشد من تاكنون آن را نفهمیده‌ام. ٦٠٠ سال تئوری موسیقی علمی را مورد بررسی قرار دهید در آخر باز هم مشخص نمی‌شود منظور از موسیقی علمی چیست.

 

 البته واژه «موسیقی علمی» در ایران به واسطه فعالیت‌های علینقی وزیری و آرا و نظریات او وارد موسیقی ایرانی شد...

وقتی از آن دوره سخن به میان می‌آید باید این را هم در نظر گرفت كه در آن دوره موسیقیدان‌ها چه ویژگی‌هایی داشتند و به آنها چطور نگاه می‌شد. مردم موسیقیدان‌ها را به چشم مطرب نگاه می‌كردند. تمام تلاش‌های علینقی وزیری هم برای این بود كه این دیدگاه را تغییر دهد. در اصل محتوای كتب تئوری موسیقی مهم نبود. مهم این بود كه نشان داده شود موسیقیدان‌ها هم كتاب دارند و كارشان مطربی نیست.

 

 اما به هر حال استفاده از موسیقی ایرانی در آثار سمفونیك آهنگسازان ایرانی تا امروزه نقدهای زیادی را متوجه خود كرده است. چنان كه تا چندی پیش درباره سوئیت سمفونی خلیج فارس ساخته شهداد روحانی هم همین انتقادات را مطرح می‌كردند...

من معتقدم كه هر نوع موسیقی پنجره‌هایی دارد كه باید این پنجره‌ها را پیدا كرد چرا كه اگر این پنجره‌ها باز كنیم، می‌توانیم به جهان موسیقی‌های دیگر سرك بكشیم. در همه مكاتب موسیقی این مساله وجود دارد. مكتب موسیقی مدرن پنجره‌هایی دارد كه حتی می‌تواند وارد موسیقی محلی شود. شما به آثار هایدن یا موتزارت توجه كنید! آنها هم دنبال این پنجره‌ها هستند. موسیقی سمفونیك به آن معنایی كه شما می‌گویید اصلا برای من وجود خارجی ندارد. اركستر یك ابزار است و مهم این است كه چطور از آن بهره بگیریم. من معتقدم كه هر موزیسینی باید در مرحله اول برای خودش تعریفی از موسیقی داشته باشد.

 

 و تعریف شما از موسیقی صرفا بیان احساسات است؟

خیر. احساس بخشی از كار آهنگساز است و ربطی به تعریف موسیقی ندارد. موسیقی جنبه عاطفی صداست و این شنونده است كه تعیین می‌كند چه چیزی موسیقی است. هر فردی برای خودش تعریفی از موسیقی دارد و در این میان شنیدن و گوش كردن جزیی از موسیقی هستند. به نظرم یكی از بهترین تعریف‌ها از موسیقی را حافظ ارایه داده است: «به وقت سرخوشی از راه ناله عشاق/ به صوت نغمه چنگ و چغانه یاد آرید» یعنی مخاطبان و شنونده‌های موسیقی هستند كه با شنیدن‌شان صداها را به موسیقی تبدیل می‌كنند.

 

 با توجه به اینكه دیدگاه شما نسبت‌به موسیقی ایرانی و استفاده از تم‌های این موسیقی در ساخت آثار كلاسیك متفاوت است خودتان تا به امروز تا چه حد از موسیقی ایرانی در ساخت آثارتان الهام گرفته‌اید؟ و آثار كدام یك از موسیقیدان‌های ایرانی بیشتر روی كار شما تاثیر گذاشته‌اند؟

روح‌الله خالقی در موسیقی ایران شاهكار است. تم قطعه «تا بهار دل نشین...» از لحاظ كوالیته و كیفیت در حد آثار بهترین آهنگسازان دنیاست و حتی حاضرم این مساله را با آنالیز دقیق ثابت كنم. ملودی این‌ قطعه آنچنان كامل است كه كوچك‌ترین دخل و تصرفی در آن، كار را خراب می‌كند.

 

 در یكی از گفت‌وگوهای‌تان اشاره كرده بودید كه دلیل اصلی مهاجرت شما برای ادامه تحصیل شیفتگی نسبت به كار یكی از آهنگسازان اتریشی بود اما هیچ‌وقت از تاثیر این آهنگساز بر زندگی هنری خود چیزی نگفته‌اید...

اسم این آهنگساز « رومن هاوبن اشتوك» است. او فیلسوف موسیقی مدرن بود. وقتی برای تعلیم آهنگسازی نزد او رفتم، گفت تو را قبول می‌كنم. من هم خوشحال شدم. اما وقتی نخستین جلسه شروع شد. قبل از اینكه تدریس را آغاز كند به من گفت كه «بكت را می‌شناسی؟» گفتم بله، پرسید: «چیزی از او خوانده‌ای؟» گفتم نه. بار دیگر پرسید «جویس را می‌شناسی؟» گفتم نه. او هم گفت برو آثار اینها را بخوان و بعد به كلاس‌های من بیا. من رفتم و مدتی شبانه‌روز آثار بكت و جویس خواندم و دوباره به كلاس‌هایش رفتم و گفتم كه كتاب‌ها را خوانده‌ام. او هم گفت «خب حالا می‌شود با شما موسیقی كار كرد» این روش او بود. آنقدر دامنه تدریسش وسیع بود كه فقط خود را محدود موسیقی نمی‌كرد. بسیار عمیق بود و این برای من شانس بزرگی در زندگی بود. شش ماه اول كلاس‌ها كاملا ناامید شده بودم و مدام با خودم فكر می‌كردم كه استعداد آهنگسازی ندارم اما رفته رفته توانستم خودم را با این روش تدریس تطبیق دهم. رومن اشتوك در ابتدا همه‌چیزهایی كه بلد بودم را زیر سوال می‌برد. برای او دانش هارمونی اهمیت نداشت بلكه فقط می‌خواست كه ما بیان موسیقایی خودمان را داشته باشیم. همین مساله هم به من كمك كرد تا دریابم چه چیزی از موسیقی می‌خواهم. بی‌شك در این میان تقلید هم مهم‌ترین اصل و امكان یادگیری است اما وقتی كسی این فن را یاد گرفت دیگر كار خود را انجام می‌دهد و حرف خود را می‌زند.

 

  بنابراین می‌توان گفت ایشان تاثیرگذار‌ترین فرد در زندگی هنری شما بوده. پدرتان چطور؟

خیلی زیاد... پدر من در رابطه با موسیقی تاثیری روی من نداشت اما مدام در زندگی به من گوشزد می‌كرد كه یك كار را پیش بگیرم و ادامه دهم تا در آن موفق شوم. من، هم به سینما علاقه‌مند بودم و فیلم می‌ساختم و هم موسیقی و آهنگسازی اما این پدر بود كه مدام به من تاكید می‌كرد، یكی را یاد بگیر! یادم هست همیشه می‌گفت: «پارو هرچه باریك‌تر باشد سرعتش بیشتر است. » اگر در یك كار هنری جلو بروی و پیشرفت كنی آن وقت می‌توانی به كارهای دیگر هم برسی.

 

 سال ٨٤ كه علی رهبری از رهبری اركسترسمفونیك استعفا داد شما به جای او رهبر این اركستر شدید اما خیلی زود شما هم از این سمت كناره‌گیری كردید. دلیل این كناره‌گیری چه بود و اگر امروز دوباره از شما بخواهند اركسترسمفونیك تهران را رهبری كنید، به این اركستر برمی‌گردید؟

به عنوان رهبر مهمان برمی‌گشتم اما رهبر دایم نه. چون در ایران رهبر اركسترسمفونیك عمیق‌ترین نقطه اركستر برای تحمل همه فشارهاست. از یك طرف مسوولیت كیفیت بالای اجراهای اركستر را برعهده دارد و از طرف دیگر باید به تعهدات دولت عمل كند. نمی‌توانستم بپذیرم كه كسی به من بگوید فلان نوازنده مشكل اخلاقی دارد و نمی‌تواند دیگر با اركستر همكاری كند. در اصل به نوعی من را مسوول نظم و انضباط اخلاقی و شخصی اعضای اركستر كرده بودند كه مثلا چرا فلانی سیگار می‌كشد؟ مساله مهم دیگر این بود كه قرار بود به پیشنهاد خود من شورایی برای اركستر تشكیل شود اما بنا بود كه اعضای این شورا، برخی اعضای اركستر باشند چون آنها مشكلات اركستر را بهتر از هر كس می‌دانند و در بطن ماجراهای آن هستند؛ اما متاسفانه افرادی را برای این شورا انتخاب كردند كه نه حتی یك بار در اركستر ساز زده بودند، نه آهنگسازی می‌دانستند و نه رهبری. پیدا بود كه كار این شورا در نهایت به بن‌‌بست می‌رسید كه رسید و نتیجه آن را دیدید.

بنابراین اگر الان بخواهند كه من به اركسترسمفونیك بازگردم باید تعهد كنند كه رهبر دایم وظیفه‌اش تعیین برنامه‌های اركستر و حضور در شورای سیاستگذاری اركستر است. در تمام كشورهای دنیا وضعیت اركسترها به این صورت است. آنها حواس‌شان جمع است و می‌دانند چه كسی رابرای چه كاری انتخاب كنند. در صورتی كه در ایران دیده‌ایم بارها و بارها كه همین انتخاب‌های نامناسب نتایج بدی را رقم زده است. ایران یك كشور در حال توسعه است و امكانات لازم برای زندگی بهتر را داریم اما باید یاد بگیریم چگونه از این امكانات بهره‌مند شویم. با پارتی بازی كاری پیش نمی‌رود. دوره این حرف‌ها گذشته است. ما امروزه جوانانی داریم كه فردیت و شخصیت خود را كشف كرده‌اند. این مهم‌ترین مساله‌ای است كه تا پیش از این در ایران مشهود نبود. همین فردیت كشف شده باعث پیشرفت می‌شود؛ پیشرفتی كه نمی‌توان جلوی آن را گرفت و با سرعت بالایی در جریان است.

 

 یكی از مهم‌ترین مسائلی كه اركستر سمفونیك تهران طی سال‌های اخیر با آن مواجه بوده اجرای آثار سفارشی و مناسبتی در جشن‌ها و برنامه‌های مختلف دولتی بوده است. این اجراها اركستر سمفونیك را از ماهیت اصلی خودش دور كرده و آن را به ورطه تكرار انداخته بود تا جایی كه نوازنده‌ها هم انگیزه كمتری برای حضور در اركستر و اجرای قطعات را داشتند. حالا كه هنوز وضعیت اركستر سمفونیك مشخص نیست و پیدا نیست كه مشخصا از چه زمانی كارش را دوباره از سر می‌گیرد، شما به عنوان یكی از رهبران این اركستر چه پیشنهادی برای شیوه مدیریتی اركسترسمفونیك تهران دارید؟

٧٠، ٧٥ درصد كار اركستر سمفونیك كار هنری است اما ٢٥،٣٠ درصد باقیمانده فقط به برنامه‌ریزی‌ها و هزینه‌های اركستر برمی‌گردد. این اركستر نمی‌تواند خودكفا باشد. هیچ اركسترسمفونیكی در هیچ جای دنیا خودكفا نیست. همه یا حامی مالی (اسپانسر) دارند یا خودشان به تنهایی بنیاد هستند. اركسترسمفونیك تهران هم باید خودش یك بنیاد شود نه اینكه زیر مجموعه بنیادی دیگر قرار بگیرد. اگر این اركستر یك بنیاد مستقل باشد ساختار اداری آن می‌تواند از وزارت ارشاد جدا شود و اسپانسر بگیرد. این خیال واهی است كه تصور كنیم زمانی اركسترسمفونیك خودكفا می‌شود. حتی ١٠ درصد اجاره سالن را هم فروش بلیت تامین نمی‌كند. اركستر فیلارمونیك اتریش سالانه ٣٥ میلیون یورو ضرر مالی می‌كند اما این ضرر را دولت می‌پردازد چون از این اركستر در اپراهای دولتی استفاده می‌كند. اپراهای دولتی سالانه توریست‌های زیادی را از سراسر دنیا به خود جذب می‌كنند و همین اركسترها و اپراها به عنوان كرد یا سنبلی از وین توریست‌ها را مجذوب حضور و تماشا می‌كند. بنابراین اگر دولت ٣٥ میلیون یورو ضرر مالی اركستر را پرداخت می‌كند، از آن طرف هم ٣٠٠ میلیون یورو درآمدزایی كرده است. من معتقدم اگر الان وضعیت اركسترسمفونیك تهران مشخص شود باید برنامه‌ریزی درست داشته باشد. برنامه‌ای بر مبنای سه بخش كلی از موسیقی دنیا كه بخش اول مربوط به موسیقی كلاسیك جهان باشد، بخش دوم موسیقی معاصر دنیا و بخش سوم (مهم‌ترین بخش) موسیقی معاصر ایران چرا كه متاسفانه در ایران كمتر به آثار سمفونیك آهنگسازان ایرانی توجه شده است. من در كلاس‌های آهنگسازی به شاگردانم می‌گویم شما باید حتما قطعه‌تان را اجرا كنید و تا وقتی اثرتان اجرا نشود اصلا وجود خارجی ندارد.

 

 در جشنواره موسیقی فجر امسال شما با همین اركستر شهر تهران اجرا خواهید داشت. این برنامه تا چه اندازه شبیه همین اجرایی است كه به تازگی در خانه هنرمندان داشتید؟

اگر زمان تمرین باشد شاید دو قطعه از این اجرا را تغییر دهیم. چون آنقدر این عادات شنیداری زیاد هستند كه هیجان دارم همه را با این اركستر اجرا كنم و ببینم بازده آنها به چه صورت است. من از مردم هم نظر می‌گیرم تا متوجه شوم از كدام قطعه و چرا خوش‌شان آمده است. در این اجرا هم خیلی‌ها از باخ خوش‌شان آمده بود و خیلی‌ها با بتهوون احساس نزدیكی می‌كردند. خوشبختانه سلیقه شنیداری مردم ما با هم تفاوت دارد و این جالب است. با این تفاوت‌ها می‌توان جهان‌های مختلف و آدم‌های مختلف را دید و از آنها آموخت. مساله موسیقی هم در همین تفاوت‌هاست حتی در تكرار. با تكرار بهتر می‌توان تغییرات را احساس كرد. به عنوان مثال در این اجرا ما در كنار آثار كلاسیك دنیا قطعه «كجایید‌ ای شهیدان خدایی» را هم اجرا كردیم كه به عقیده من رنسانس در موسیقی ایران است. رنسانسی كه اوایل انقلاب را برای ما یادآوری می‌كند و ما را یاد اهداف و آرمان‌هایی می‌اندازد كه اوایل انقلاب وجود داشت و می‌گوید كه یادتان باشد چه می‌خواهید.

 

 در زمینه موسیقی كلاسیك بین موزیسین‌های ایرانی تجربه‌های زیادی شده است و از آنجا كه این موسیقی به اندازه اروپای مركزی در ایران پیشینه تاریخی ندارد این تجربه‌ها یا محدود به تقلید از آهنگسازان مطرح دنیا بوده یا اینكه سعی شده از تم‌های موسیقی ایرانی در آثار كلاسیك استفاده شود. تا به امروز كه چندین سال از ورود موسیقی كلاسیك غربی به ایران می‌گذرد شما فكر می‌كنید آهنگسازان ایرانی این نحله از موسیقی تا چه اندازه توانسته‌اند در كار هنری خود موفق شوند؟

آن تلاش‌هایی كه در آنها سعی شده هویت ایرانی را وارد موسیقی كلاسیك كند به نظرم كاملا با شكست مواجه شده است. چون در دستگاه‌های موسیقی ایرانی فاصله «می كرن» و «فا دیز» را داریم اما «می بمل» و «فا دیز» نداریم. اینكه بگوییم «می كرن» همان «می بمل» است و در آهنگسازی از آن بهره ‌گیریم در اصل از ماهیت اصلی موسیقی ایرانی دوره شده‌ایم و آن را نادیده گرفته‌ایم. این دو با هم تفاوت دارند. اصلا مساله موسیقی بحث همین تفاوت‌هاست نه شباهت‌ها! این اشتباه است كه فواصل موسیقی ایرانی را برای اینكه بتوانیم اثر كلاسیك بسازیم، نادیده بگیریم و مثلا خواب‌های طلایی بسازیم. اتفاقا این خواب طلایی مردم است. ما با این كار سعی می‌كنیم مردم در خواب‌های طلایی‌شان بمانند و فكر كنند همه‌چیز خوب است. ماهیت موسیقی این نیست. موسیقی، مردم را به مشاهده وادار می‌كند. مشاهده از دریچه‌ها و دیدگاه‌های مختلفی كه باید از آنها استفاده كرد. اینكه «دِلِی دِلِی» راه بیندازیم و بگوییم همین است، به نظر من ساده‌لوحی است. ما متاسفانه بی‌هدف شده‌ایم. همه می‌گویند «شهرزاد» ریمسكی كورساكف چنان است و چنین است، درصورتی كه كورساكف در «شهرزاد» به ما ایرانی‌ها می‌گوید شما گوش‌تان درست نمی‌شنود، «می كرن» فالش است و «می بمل» درست است. او یك فرهنگ اروپایی را به ما القا می‌كند و ما به عنوان موسیقی ایرانی از آن استفاده می‌كنیم. غرب‌زدگی همین چیزهاست. متاسفانه مردم فكر می‌كنند موسیقی یك امر یا یك ابزار اجتماعی است. در صورتی كه مساله تفسیر كاملا متفاوت است. ما به عنوان شنونده‌های موسیقی می‌توانیم هر تفسیری از آن داشته باشیم. زیبایی موسیقی در همین مساله است. به همین دلیل هم حافظ برای ما هنوز ارزش هنری دارد چون بعد از گذشت ٧٠٠ سال از زمان سرودن غزلیاتش هنوز هم تفسیرهای متفاوتی از بیت او می‌شود. تفسیر كاملا یك امر شخصی است.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: