1393/10/27 ۱۰:۵۸
در سالهای اخیر برخی اسناد و نوشتهها از برخی گفتارها و اقدامات شهید سید مجتبی نواب صفوی منتشر شده كه ضرورت بازنگری و تحقیق دوباره در كردار سیاسی او را ایجاب میكند. به مناسبت سالگرد شهادت نواب، همین امر را دستمایه تحقیق قرار دادیم و به این پرسش اساسی پرداختیم كه آیا میتوان برای زندگی سیاسی نواب دورههایی را در نظر گرفت یا خیر؟
در سالهای اخیر برخی اسناد و نوشتهها از برخی گفتارها و اقدامات شهید سید مجتبی نواب صفوی منتشر شده كه ضرورت بازنگری و تحقیق دوباره در كردار سیاسی او را ایجاب میكند. به مناسبت سالگرد شهادت نواب، همین امر را دستمایه تحقیق قرار دادیم و به این پرسش اساسی پرداختیم كه آیا میتوان برای زندگی سیاسی نواب دورههایی را در نظر گرفت یا خیر؟ آیا تغییری در دیدگاههای او پیدا شد یا نه؟ مجید تفرشی از محققان و سندپژوهان تاریخ معاصر معتقد است كه تغییر در حال شكلگیری بود كه ناشی از اشتغال نواب در كار سیاست بود. محمد مهدی عبدخدایی از همرزمان و همفكران نواب كه از نزدیك او را میشناخت، منكر این تغییر است. در صفحه پیش رو دیدگاهها و استدلالهای هر یك از این صاحبنظران را میخوانید با این توضیح كه هیچ اظهارنظری درباره تاریخ، حرف نهایی نیست و نسلهای آینده هر یك با توجه به نگرشها و دیدگاههای خود به بازخوانی تاریخ میپردازند.
عاطفه شمس: تنها بازمانده نسل نخست فداییان اسلام، نواب صفوی را نخستینبار وقتی دیده بود كه فقط ١٠ سال داشت، زمانی كه نواب صفوی پس از مجروح كردن احمد كسروی به مشهد و به منزل آنها پناه برده بود. ١٥ ساله بود كه برای كار كردن به تهران آمد و به خاطر تعلق خاطری كه به نواب صفوی پیدا كرده بود مرید او شد و به عضویت فداییان اسلام درآمد. میگوید زمانی كه رزمآرا ترور شد در بازار ناصرخسرو صابون فروشی میكرده است اما طولی نمیكشد كه خود او در بیستوپنجم بهمن ۱۳۳۰ اقدام به ترور نافرجام دكتر فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق میكند. عبد خدایی پس از گذشت ٦٠ سال از این واقعه گفته خوشحال است كه دكتر فاطمی در آن حادثه كشته نشد بلكه ماند و با عزت مرد.
روایتی وجود دارد كه شهید نواب صفوی زمانی كه در زندان بودند تغییر عقیده پیدا میكنند.
من این مطلب را كاملا رد میكنم چه تغییری كردند.
گفته شده است كه ایشان در نامهیی به آیتالله كاشانی میگویند كه اگر آزاد شوند با ایشان و دولت وقت یعنی دولت دكتر مصدق همكاری خواهند كرد. شما تا چه حد این روایت را درست میدانید؟
مرحوم نواب صفوی یك نامه در زندان قصر نوشته است در خرداد سال ١٣٣٢ و آن هم متعلق به زمانی بود كه مرحوم آیتالله كاشانی با دكتر مصدق همكاری نمیكرد. علت این نامه هم دو ملاقات بین شهید سید عبدالحسین واحدی و دكتر فاطمی بود كه در ماشین وزارت خارجه انجام گرفت. آقای وزیر خارجه دكتر مصدق از فداییان میخواهد كمك كنند حكومت دكتر مصدق باقی بماند و ایشان بشود نخست وزیر و دكتر مصدق بشود رهبر، نه اینكه جای شاه را بگیرد بلكه رهبر جبهه ملی شود چون دكتر مصدق قسم خورده بود كه به سلطنت وفادار باشد. این حرفها را بیطرفانه میگویم. دلیل یكی از ملاقاتها جلوگیری از اعدام نصرتالله قمی بود، نصرتالله قمی كسی بود كه دكتر زنگنه، وزیر فرهنگ رزم آرا را جلوی دانشگاه كشته بود و در دادگاه جنایی محكوم به اعدام شده بود. این عمل در هجدهم اسفند سال ١٣٢٩ انجام گرفته بود. ایشان در زندان كاخ بود، درخواست میكند و نزد نواب صفوی میرود. وقتی نزد نواب صفوی میرود دادگاه او را محكوم به اعدام میكند و بعدها نیز اعدام میشود. پیش از این مرحوم نواب صفوی نامهیی به دكتر مصدق مینویسد كه كاری كنند كه آقای نصرتالله قمی اعدام نشود. در رابطه با این جریان نامه را سید عبدالحسین واحدی به وسیله دكتر فاطمی به دكتر مصدق میرساند. در این ملاقاتها قول میدهند كه اگر دكتر فاطمی نخست وزیر بشود حكومت اسلامی اعلام كنند. شهید نواب صفوی نامهیی در چند خط به دكتر مصدق مینویسد كه اگر شما از مواضعتان برگردید و قول بدهید كه احكام اسلام را اجرا كنید ما با همه توان برای حكومت اسلامی آمادهایم. نامهیی را كه میگویند از زندان نوشته و تغییر مواضع داده اصلا اینطور نیست، اصل نامه هم موجود است.
در برخی منابع آمده است كه فداییان در نامهیی به شاه كه توسط عبدالحسین واحدی نوشته شده بود از مصدق به او شكایت میكنند. محتوای این نامه چه بود؟
اینطور نبود. آقای واحدی یك نامه نوشت كه در نبرد ملت هم چاپ شده است با این تیتر «محمدرضا شاه پهلوی بخواند و جواب گوید». هیچكس با این لحن به شاه نامه نمینویسد. بعد میگوید آیا راست است كه میگویند شما فداییان اسلام و نواب صفوی را زندانی كردهاید یا نه. عین نامه در نبرد ملت الان هست میتوانید مراجعه كنید و ببینید كه این نامه اولا شاه را تحقیر كرده و به گونهیی خواسته است بگوید كه میگویند شما اینها را زندانی كردهاید، علت هم دارد. در اردیبهشت ماه سال ١٣٣٠ مرحوم نواب صفوی یك مصاحبه مخفیانه با خبرنگار آسوشیتدپرس یوسف مازندی دارد. ایشان در آن مصاحبه و در مخفیگاهشان دقیقا میگوید كه قرار بود برادران من آزاد شوند. در آن زمان تقریبا ٣٠ نفر از فداییان دستگیر شده بودند. میگوید قرار بود برادران مرا به قید كفیل آزاد كنند. كفیلشان هم آقای محمدحسن شمشیری صاحب چلوكبابی شمشیری بود. وقتی ایشان به دادگستری مراجعه كرده بود در آخرین لحظات گفته بودند كه به سفارش خصوصی دربار اینها را زندانی كردهاند. مرحوم واحدی نامهیی به شاه نوشته كه آیا شما اینها را زندانی كردهاید یا دولت زندانی كرده است، جواب بدهید. با تیتر «محمدرضاشاه پهلوی بخواند و جواب دهد». اینطور كه نامه به شاه نمینویسند. میدانید كه آن زمان افراد با چه لحن و القابی برای شاه نامه مینوشتند.
بهرام شاهرخ كه بود؟ شما چه اطلاعاتی راجع به این شخص دارید؟
آقای بهرام شاهرخ را سال ١٣٣١ در زندان دیدم. او گوینده رادیو برلن بود و دین زرتشتی داشت. وقتی كه جنگ دوم جهانی پیش آمد و متفقین پیروز شدند بهرام شاهرخ به ایران آمد و به دربار نزدیك شد. بعضیها او را متهم میكردند كه گوینده بخش فارسی رادیو برلن با انگلیسیها سر و سری داشته است. بهرام شاهرخ در سال ١٣٢٩ مخفیانه درخواست ملاقات با نواب صفوی را میكند. آنجا ایشان مسلمان شدند. بعد وقتی ثریا همسر شاه میشود ایشان به دربار دعوت میشود و روزنامهها عكس او را چاپ میكنند كه با همسر شاه میرقصد. مرحوم نواب مقالهیی مینویسد با عنوان عروس هزار داماد. كسی كه همه جا میرود كارهای خلاف شرع انجام میدهد و ادعا میكند كه مسلمان است. این بهرام شاهرخ است كه زرتشتی هم بوده است. حتما اطلاع دارید كه زمان پهلوی اول، رضا خان دستور داده بود هر زرتشتی كه بخواهد با شاه ملاقات داشته باشد نیاز به گرفتن وقت قبلی ندارد. حتما میدانید كه زمینهای تهرانپارس را هم رضاخان به زرتشتیها هدیه كرده بود. در زمان رضاخان عدهیی زرتشتی از هندوستان میآیند با رضاخان ملاقات میكنند و رضاخان تقریبا از كسانی بوده كه تمایل زیادی به زرتشتیها داشته است.
گفته میشود كه ایشان همزمان كه با خارج از كشور در ارتباط بوده با برخی از نیروهای میانی فداییان اسلام نیز ارتباطاتی داشته است.
اینكه میگویند بهرام شاهرخ با فداییان اسلام ارتباط داشته است اصلا درست نیست و ایشان هیچ ارتباطی با فداییان و نواب صفوی نداشته است. از آن روزی كه من نواب صفوی و واحدیها را شناختم یعنی از اوایل ١٣٣٠ البته من نخستینبار نواب را اوایل سال ١٣٢٤ در منزلمان دیدم، هیچ ارتباطی بین بهرام شاهرخ و نواب صفوی وجود نداشت.
اختلافات شهید نواب صفوی و آیتالله كاشانی بیشتر بر سر چه مسائلی بود؟
مرحوم آیتالله كاشانی یك استعمار ستیز بود و سمبل استعمار ستیزی به حساب میآمد فلذا همه ناراحتیها را از استعمار میدانست. به همین جهت معتقد بود باید ابتدا استعمار از كشور بیرون رانده شود بعد كاری صورت گیرد. مرحوم نواب صفوی آرمانگرا بود، میگفت قبل از هر كاری باید حكومت اسلامی تشكیل دهیم. به همین جهت در جریان معدوم كردن رزمآرا اشكال نواب صفوی هم این بود كه میگفت باید اجرای حكومت اسلامی شود و دكتر مصدق باید حكومت اسلامی اعلام كند. لذا آیتالله طالقانی كه من فكر میكنم از او صادقتر كسی را نداریم كه هم از مصدق حرف بزند هم از آیتالله كاشانی، چهاردهم اسفند سال ١٣٥٧ در احمد آباد و بر سر قبر مصدق اینگونه گفت كه آنها یعنی فداییان اسلام یك اقدام انقلابی كردند، وكلای مردم به مجلس رفتند. منظور ایشان هم انتخابات دوره شانزدهم بود. دومین انقلاب را انجام دادند نفت ملی شد، منظور ایشان هم كشته شدن رزمآراست. بین فداییان و دكتر مصدق اختلاف افتاد، من خواستم واسطه شوم و اختلاف را از بین ببرم به همین خاطر برای دیدن نواب صفوی به زندان قصر رفتم. نواب صفوی گفت احكام اسلامی را اجرا كنند یا برادرانم را آزاد كنند ما سكوت میكنیم، اما جبهه ملی قول بدهد كه حكومت اسلامی اعلام كند. نزد دكتر مصدق رفتم، ایشان در جواب گفت من آخرین دولت نخواهم بود، آقایان درخواست حكومت اسلامیشان را بگذارند برای دولتهای بعد. لذا وقتی بین دكتر مصدق و اعضای جبهه ملی مثل بقایی، مكی و حائریزاده اختلاف افتاد فورا نواب صفوی را آزاد كردند. نواب صفوی در بهمن ماه ١٣٣١ آزاد شد.
آیتالله كاشانی در دستگیری شهید نواب صفوی چه نقشی داشتند؟
آیتالله كاشانی نقشی نداشتند. حتی ایشان با دستگیری فداییان اسلام با امیرعلایی وزیر كشور دولت مصدق آن زمان كه وزیر حسین علاء بوده برخورد میكند و میگوید كه چرا اینها را زندانی كردهاید. بعضیها معتقدند آیتالله كاشانی عصبانی میشود و توی گوش وزیر كشور میزند، البته نمیدانم این گفته تا چه حد صادق است در آن شك دارم ولی آیتالله كاشانی اعتراض میكند اما بعدها كه مرحوم آیتالله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق با هم بودند آیتالله كاشانی معتقد بودند اول باید نفت ملی شود بعد آرمانهای اینها اجرا شود چون مرحوم آیتالله كاشانی یك قانونگرای مشروطهخواه استعمارستیز و دكتر مصدق هم یك استعمارستیز لاییك بوده است، شهید نواب صفوی یك آرمانگرای اسلامی بود و اینها از نظر تفكر تفاوت میكنند. لذا این تفاوت تفكر بعد از روی كار آمدن دكتر مصدق بیشتر نمایان میشود. دكتر مصدق در اردیبهشت ماه سال ١٣٣٠ با پیشنهاد آقای امامی نخست وزیر میشود. آقای امامی كه میگفتند وكیل دربار است در مجلس دوره شانزدهم پیشنهاد میكند كه دكتر مصدق نخست وزیر شود. حتی دكتر مصدق اعتماد نداشته است به اینكه دوره وكالتش تمام شود و میگوید با حفظ سمت وكالت،
نخست وزیری را میپذیرد در حالی كه آن زمان دوره وكالت دو سال بوده است. من دقیق مسائل را یادم است به همین جهت میگویم من تاریخ معاصر را خوب میدانم.
وقتی نواب صفوی اعدام شدند شما كجا بودید؟
من در تبریز مخفی شده بودم. من با نواب صفوی چند شب در منزل آیتالله طالقانی مخفی بودیم. علت مخفی شدنمان مساله پیمان نظامی بغداد یا سنتو بود. حسین علاء، نخست وزیر وقت به بغداد میرفت تا به عنوان سیاستمدار با جلال بایار، رییسجمهور تركیه و وزارت خارجه مك میلان، نخستوزیر محافظهكار انگلستان و بهطور كلی با تركیه، پاكستان، عراق، انگلستان و امریكا پیمانی را منعقد كنند تا پیمان اروپای غربی یا پیمان ناتو را به پیمان سنتو متصل سازند. به همین جهت فداییان علیه آن اقدام و علاء را ترور كردند كه نافرجام ماند. از آن پنج نفری كه مخفی شدیم من فقط ماندم. ما پنج شب منزل آیتالله طالقانی بودیم، شب ششم مرحوم نواب صفوی از ما جدا شد و به مكان دیگری رفت. قرار شد فردا شب من و خلیل طهماسبی به ایشان ملحق شویم. فرداشب كه ما رفتیم تا به ایشان ملحق شویم او را دستگیر كردند و من هشت ماه فراری بودم و در تبریز مخفی شده بودم. بعد از هشت ماه به تهران آمدم و دستگیر شدم و با گروه دوم فداییان اسلام كه ١٠ نفر بودیم محاكمه شدم. من نوه عمه رییس بدوی دادگاه ارتش بودم، او به من چهار سال زندان داد به هشت نفر سه سال و یك نفر را هم تبرئه كرد. رییس دادگاه تجدیدنظر ما سرگرد والی بود چون آیتالله بروجردی خاطره بدی از اعدام نواب صفوی داشت پیغام داده بود دلم نمیخواهد دوباره اینها محكوم شوند. لذا ٩ نفر را تبرئه كرد اما حكم مرا از چهار سال به هشت سال تبدیل كرد و من از سال ٣٥ تا ٤٣ زندان بودم.
دلیل تفاوت حكم شما با بقیه اعضای گروه چه بود؟
برای اینكه من جزو گروه پنج نفری نواب صفوی بودم. به علاوه بازجوی من سرلشكر كیهان خدیو بود. از من سوال كرد كه شما در جریان پیمان بغداد و كشته شدن علاء جزو تصمیمگیرها بودید؟ معمول این بود كه افراد انكار میكردند من هم انكار كردم. گفت اگر نواب صفوی را بیاوریم و ایشان بگوید شما هم بودهاید حرفی دارید؟ من در عالم نوجوانی یا جوانیام فكر میكردم اینها نواب صفوی را نكشتهاند. گفتم مگر میشود، گفت من میآورم. فردا مرا آوردند و خط مرحوم نواب صفوی را به من نشان دادند. ایشان نوشته بودند این آقایان حضور داشتهاند؛ سید عبدالحسین واحدی، سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی و عبدخدایی. گفت این را چه میگویی؟ من خط شهید نواب صفوی را كه دیدم كاملا به خاطر دارم در بازجویی نوشتم من نواب صفوی را دروغگو نمیدانم و ایشان راستگو است. كیهان خدیو به من گفت از اول اعتراف میكردی قبل از اینكه آزارت بدهند. با خودم گفتم ٥٠ سال دیگر پروندهها را نگاه میكنند و میگویند یك علاقهمند نواب صفوی تا به خطر افتاد او را انكار كرد. به بازجو گفتم نخواستم این كار را بكنم. به همین جهت در دادگاه، هم از خودم و هم از نواب صفوی دفاع كردم و در نهایت حكمم از چهار سال به هشت سال تبدیل شد و آن ٩ نفر دیگر تبرئه شدند. از آن ٩ نفر یك نفر به نام حسن سلیمانی الان زنده است، ٩٠ سال دارد و در كاشان زندگی میكند.
شهید عراقی در كتاب خاطرات خود میگوید زمانی كه شما دكتر فاطمی را ترور كردید نواب صفوی در زندان بوده و از این ماجرا اطلاعی نداشته و در واقع دستور ترور را واحدی صادر كرده است.
شهید عراقی در جریان نبود چون اگر همه میفهمیدند كه نمیشد كاری انجام داد. من خودم در زندان قصر به ملاقات نواب صفوی رفتم آن زمان ١٥ سال داشتم. نواب به من گفت به شما ماموریتی داده میشود انشاءالله درست انجام دهید. در بهمن سال ١٣٣١ وقتی نواب صفوی آزاد شد فردای روز آزادیاش به دیدن من آمد. نواب صفوی برای من دسته گلی آورد كه كارت آن دسته گل در حال حاضر در سازمان اسناد انقلاب اسلامی موجود است. روی این كارت نوشته كه گل دوستان، گل بوستان اسلام به عزیزم محمدمهدی عبدخدایی تقدیم میشود و وقتی هم كه من از زندان آزاد شدم، فردای آن روز نواب صفوی به دیدن من آمد عكس آن هم موجود است كه من وسط نشستهام و نواب صفوی و عبدالحسین واحدی دو طرف من ایستادهاند. اگر نواب صفوی اطلاع نداشت كه این جریانات پیش نمیآمد. خود مرحوم مهدی عراقی هم كه احترام زیادی برایش قایل هستم به ملاقات من آمد. مهدی عراقی در یك دوره به همراه اكبر پوراستاد، حاج ابوالقاسم رفیعی، مشیری كه مجموعا هشت نفر بودند از فداییان اسلام بیرون رفته بودند بنابراین در جریان این قضیه نبود.
فكر میكنید نكتهیی باقی مانده است كه باید گفته شود؟
متاسفانه طرفداران جبهه ملی با شهید نواب صفوی شدیدا مخالف هستند و دلشان نمیخواهد نواب صفوی مطرح شود و نمیخواهند از اختلافات بروز یافته صحبت كنند. من همچنان معتقدم آقای دكتر مصدق خائن نبود، وابسته نبود اما اشتباهكار بود. آن هم بر اساس مفاهیمی بود كه به واسطه شاهزاده بودن در مغز ایشان شكل گرفته بود كه البته اینها بحث مفصلی است و نیاز است در فرصتی دیگر خود دكتر مصدق هم مقطع به مقطع بررسی شود.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید