1393/10/13 ۰۹:۴۸
در دنیای امروز پدیده «مهاجرت نخبگان» به امری متعارف بدل شده است و به نظر میرسد کشورهای گوناگون درصدد تعریفی جدید و مشترک و بسط طرحی جهانی برای این پدیده هستند. گویا هر چه میگذرد، بازار کشورهای نخبهپذیر داغتر شده و جذب مغزهای خلاق رونق میگیرد.در کشور ما نیز «مهاجرت نخبگان» پیشینهای تاریخی دارد و فرآیندی است که در هر دورهای به شکلهای متنوعی سر برآورده است، اما آیا این فرآیند، آسیبی اجتماعی محسوب میشود یا پدیدهای مثبت و از جنس چرخش نخبگان و کسب دانش و مهارت برای ارتقای کیفیت زندگی است؟
آذین آقاجانی: در دنیای امروز پدیده «مهاجرت نخبگان» به امری متعارف بدل شده است و به نظر میرسد کشورهای گوناگون درصدد تعریفی جدید و مشترک و بسط طرحی جهانی برای این پدیده هستند. گویا هر چه میگذرد، بازار کشورهای نخبهپذیر داغتر شده و جذب مغزهای خلاق رونق میگیرد.در کشور ما نیز «مهاجرت نخبگان» پیشینهای تاریخی دارد و فرآیندی است که در هر دورهای به شکلهای متنوعی سر برآورده است، اما آیا این فرآیند، آسیبی اجتماعی محسوب میشود یا پدیدهای مثبت و از جنس چرخش نخبگان و کسب دانش و مهارت برای ارتقای کیفیت زندگی است؟ چرا نخبگان مهاجرت میکنند و مصائب رفتن را بر ماندن ترجیح میدهند؟ چرا برخی از آنها رفتنی بیبازگشت دارند؟ آیا جاده مهاجرت نخبگان در ایران یکسویه است؟ پرسشهایی از این دست ما را بر آن داشت تا میزگردی را با حضور سه نفر از استادان و محققان این حوزه برگزار کنیم و ارزیابی آنان را درباره «روند مهاجرت نخبگان در ایران» جویا شویم. دکتر تقی آزاد ارمکی عضو هیأت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران است. وی بیشتر در حوزه جامعهشناسی فرهنگ فعالیت دارد؛ در زمینه نخبگان دانشگاهی نیز در سال 1378 پژوهشی را انجام داده است. دکتر توحید محرمی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، به مدت 11 سال در زمینه مدیریت سیاستگذاری و برنامهریزی فعالیت کرده است. وی کتابی با عنوان «امنیت و مهاجرپذیری» در دست نگارش دارد. دکتر فرهنگ ارشاد نیز استاد بازنشسته جامعهشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز است و بیشتر در زمینه مهاجرتهای داخلی تحقیق کرده و تخصص دارد و کتابها و مقالاتی چند نیز در این زمینه تألیف و ترجمه کرده است. حاصل نشست ما با این سه صاحبنظر، پیش روی شما است:
***
آقای دکتر ارشاد! کشور ما سالها است با پدیده «مهاجرت نخبگان» روبهرو است و این نوع مهاجرت به فرآیندی رو به رشد تبدیل شده، آیا این روند مهاجرت میتواند به عنوان یک «آسیب اجتماعی» تلقی شود؟
دکتر فرهنگ ارشاد: مهاجرت یک «غربال نخبهگزین» است؛ اگر افراد در نقطهای از جهان، توانایی کار و نیروی فکری و جسمی نداشته باشند، هیچ گونه جذبی صورت نخواهد گرفت؛ بنابراین «مهاجرت نخبگان» امری مسلم تلقی میشود و اگر هم نخواهیم از کلمه غربال استفاده کنیم، در هر صورت مهاجرت امری گزینشی است و گزینشی بودن مهاجرت یکی از چارچوبهای نظری مهم برای تبیین مهاجرت به شمار میرود؛ گزینشی به آن معنا که مهاجرت، افرادی را برمیگزیند و افرادی نیز مهاجرت را برمیگزینند. ترکیب مهاجرت نخبگان، با توجه به شرایط، موقعیت، حرفه و تخصص آنان مقداری مسألهدار است و مسألهداری آن از نظر من نخست به این جهت است که مهاجرت اصولاً نخبهگزین است و مهاجرت غیر نخبه وجود ندارد؛ البته بجز آنان که مهاجر تبعی هستند و به دنبال مهاجر اصلی، مهاجرت میکنند؛ دوم اینکه اصولاً واژه «نخبه» به خودی خود پروبلماتیک است و نیاز به تعریف دقیق دارد. به عنوان مثال، درباره مریم میرزاخانی که اخیراً برنده مدال فیدلز شد، برخی این گونه گمانهزنی میکردند که اگر وی از کشور خارج نمیشد، به این مقام نمیرسید؛ در حالی که این قضاوت خیلی قطعی نیست، چرا که اگر در داخل هم شرایط فراهم بود، این اتفاق میافتاد. بیتردید این گمانهزنیها با اشکال اساسی مواجه هستند. نمیتوانم بگویم «رفتن» بهتر است یا «نرفتن»؛ ای کاش شرایط در داخل به گونهای باشد که نخبگان ما نروند! اما فرد خودش به تنهایی در خلأ عمل نمیکند و در یک ساختار عمل میکند. ای کاش ساختارها آن گونه مهیا باشند تا افرادی که استعداد، توانایی و انگیزه کار کردن دارند، هر چه دارند در همین جا ارائه دهند و امکان ارائه آن در سطح ملی و بینالمللی فراهم باشد. با وجود این اگر مهاجرت دو طرفه و متعادل باشد، میتوانیم بگوییم که مؤثر واقع میشود و آسیب اجتماعی نیست؛ مهاجرت ذاتاً آسیب اجتماعی نیست اما چون در کشور ما «مهاجرت نخبگان» یکطرفه است، آسیب محسوب میشود و باید برای آن چارهای بیندیشیم.
مهاجرت، نشانهای یا گواهی بر آزادی است؛ هر انسانی آزاد است و هر کجا که بخواهد میتواند برود؛ روح قانون اساسی ما نیز این نکته را تصدیق میکند.
دکتر توحید محرمی: در بحث «مهاجرت نخبگان» آنچنان قائل به لفظ «فرار مغزها» نیستم. در خلق و ایجاد برخی از واژهها تعمد و انگیزه خاصی وجود دارد که به نفع کشورهای کمتر توسعه یافته نیست. امروزه الگوی مهاجرتها بنا به اهداف و انگیزه مهاجران نسبت به گذشته تغییر کرده است. واقعیت آن است که مهد برخی از علوم، کشور ما نیست؛ بنابراین نباید برای کسانی که میخواهند علمی را از سرچشمه بگیرند، ایرادی قائل شویم.
موضوع «مهاجرت» در سه حوزه «جامعه مبدأ»، «جامعه مقصد» و «اجتماع مهاجران و خود مهاجر» قابل بررسی است، اما به لحاظ کشورداری، هیچ دولتی به این اندازه منابع ندارد که به آسانی موضوعات گوناگونی را در«مهاجرت» تحت پوشش قرار دهد؛ بنابراین «مهاجرفرستی» و «مهاجرپذیری» باید به صورت هدفمند صورت گیرد؛ چه بسا اگر سیاستگذاری درستی در این موضوع نباشد منابع انسانی و مالی کشور به هدر میرود. چرا که اگر دولت آگاهانه و هدفمند به موضوع توجه کند و طبق نیازهای جامعه برنامهریزی نماید، نتیجه بهتری حاصل خواهد شد. نخبگان جامعه و استادان دانشگاهی باید برای جوانانی که با هدف بهبود کیفیت زندگی و کسب مهارت بیشتر میخواهند بروند، رفتن امیدوارانه و بازگشت افتخارآمیز را ترسیم کنند؛ نه اینکه این شائبه ایجاد شود که نخبگان به دلیل آنکه در داخل مورد تهدید هستند، از کشور رفتهاند.
مسألهای که باید بر آن تأکید کرد، این است که باید به بحث مهاجرپذیری نخبگان در کشور هم توجه کنیم و موانعی را که در سر این راه وجود دارد، بررسی کنیم؛ به طوری که ظرفیتها و پتانسیلهای درونی خودمان را نیز برجسته کنیم.
دکتر تقی آزاد ارمکی: ما با دو بحث متفاوت «فرار مغزها» و «مهاجرت» روبهرو هستیم؛ در بحث از فرار مغزها، «جهتگیری» وجود دارد و وقتی مهاجرت را مطرح میکنیم تقریباً سوگیری نداریم. فرار مغزها یک جمعیت خاص را در بر میگیرد، اما در پدیده مهاجرت همه طبقات میتوانند موضوع مطالعه قرار گیرند.
جناب دکتر در اینجا «مهاجرت نخبگان» مورد بحث است.
ارمکی: واقعیت آن است که نمیتوان تنها استاد دانشگاه، صاحب قلم و صاحب کتاب را نخبه به حساب آورد؛ آنوقت تجار و سیاستمداران در کجا قرار میگیرند!
بحث دیگری که باید مورد توجه قرار دهیم، این است که نیروهای تغییرآفرین در درون نظام اجتماعی با برون نظام اجتماعی متفاوت هستند؛ مهاجران ما به نوعی عامل تغییر در درون هستند؛ مانند مهاجران روستایی، حاشیهنشین، مرکز شهرها و... اما بیش از آنکه مهاجران در داخل عاملیت تغییر باشند، در شرایط بیرونی هستند؛ به این معنا که «جهان ایرانی» به لحاظ تاریخی به کمک همین مهاجران است که دامنه عمل، فضای فرهنگی و تاریخی خود را توسعه داده است؛ گذشته ایران به واسطه کسانی که از ایران بیرون رفتهاند، بیشتر معنا پیدا کرده است. امروزه اگر میبینیم مهاجران ایرانی جاهای بسیاری از دنیا را تحت سیطره خود قرار دادهاند، مشکل مهاجران نیست، بلکه مشکل حوزه سیاسی است که آنان را به رسمیت نمیشناسد. ما هنوز جمعیت خارج از کشور خود را به رسمیت نمیشناسیم و آنان را به عنوان خارج شدهها تلقی میکنیم. به عنوان مثال، یک شهروند چینی در هر نقطهای از دنیا که باشد برای کشور مبدأ تلاش میکند؛ دولت چین موظف است که جمعیت خارج از کشور خود را به عنوان شهروند چینی بپذیرد. در حالی که بعضی ایرانی خارجنشین از سوی برخی صاحبان قدرت به عنوان جمعیت ایرانی تلقی نمیشود! نگاه به جمعیت مهاجر نخبه بسیار مهم است و ما در این زمینه مشکل داریم؛ چرا که به آنان به عنوان جمعیت رها شده نگاه میکنیم؛ اما اگر فرد مهاجر نخبه را به عنوان یک «نیروی تغییر در جهان» و نیز به عنوان «عاملیتی برای توسعه جهان ایرانی» بپذیریم، در این صورت مهاجرت او نه تنها آسیبی نخواهد بود، بلکه عاملی برای گسترش دامنه فرهنگ ایرانی محسوب میشود.
چرا به چنین وضعیتی دچار شدهایم؟ و نمیتوانیم از مهمترین سرمایه ملی خود که در جهت نخبه شدن او هزینه صرف کردهایم، بهرهوری انسانی لازم را داشته باشیم؟
آزاد ارمکی: اگر برای نخبهای که حساسیتهای بالایی دارد، مدیریت علمی وجود نداشته باشد، قاعدتاً به کشور خود بازنمیگردد و مهاجرت نخبگان به رابطهای یکسویه تبدیل میشود...
محرمی: بهتر است از دیدگاه سیاستگذاری و کشورداری این مسأله را بررسی کنیم و به اینکه نیروی انسانی بزرگترین سرمایه هر کشور است، توجه جدی داشته باشیم. پدیده مهاجرت در کشور ما مشهود است و این توهم نیست...
ارمکی: سؤال اینجاست که چرا مهاجرت اتفاق افتاده است و در ادامه به چه جهتی پیش میرود؟ جایگاه سیاستگذاران، استادان و هدایتگران جامعه در این مسأله کجاست؟
محرمی: به نظر میرسد بسیاری از مشکلاتی که در این زمینه دیده میشود، ناشی از بیسیاستی و رها کردن موضوع است. به یاد دارم در دوره استقرار دولت اصلاحات، یک بار مطرح شد که این مسأله در قالب نهادی تحت عنوان «سازمان مهاجرت» سازماندهی شود، اما این کار به جایی نرسید و تنها در حد یک اداره کل و در معاونت امنیتی و انتظامی وزارت کشور محدود ماند. نفس اینکه عنوان «امنیتی» روی یک موضوع بگذاریم- حتی اگر رویکرد امنیت ایجابی، امنیت فراگیر یا امنیت اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم- خود، موضوع را محدود میکند.
در کل ما باید جامعه ایرانیان خارج از کشور را به رسمیت بشناسیم و دولتمردان به این مسأله به عنوان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی نگاه کنند. اگر از نیرویی که در خارج است و به هر دلیلی که مهاجرت کرده استفاده نکنیم، کشورهای دیگر بهره آن را میبرند و در مواردی هم دیدهایم که از این نخبگان علیه منافع ملی کشور، سوء استفاده شده است. بنابراین به نظر بنده موضوع باید از بیسیاستی خارج شود و در دایره سیاستگذاری قرار گیرد؛ باید اصل موضوع پذیرفته شود و از قالب عناوینی چون «شورای ایرانیان خارج از کشور» یا «دبیرخانه» خارج شود؛ چرا که این عناوین بیشتر مانند یک تعارف هستند تا واقعیت؛ باید در یک قالب رسمی و منسجم برای موضوعات فرهنگی، اجتماعی، علمی، اقتصادی، و حتی سیاسی- امنیتی مهاجرت برنامهریزی و سیاستگذاری شود تا اینکه با شفافسازی این مسأله بتوان از دل آن قانون، دستورالعمل و آییننامه درآورد.
اگر کسی مدعی شود که چون در کشور با گردش یا چرخش مغزها و نخبگان روبهرو نیستیم، پدیده «شکار مغزها» توسط کشورهای دیگر پیش می آید، شما چه پاسخی برای او خواهیدداشت؟
ارمکی: مهاجرت یک ساحت طبیعی ندارد، اما اگر هم داشت از نوع توطئه نبود؛ بلکه از نوع الزامهای اجتماعی و فرهنگی است و این الزامهای فرهنگی و اجتماعی را هم کسی نمیسازد.
دعوا بر سر «فرار مغزها» یک دعوای جهانی است؛ اما بخش زیادی از سرمایه کشور ما دارد از دست میرود. با رفتن این نخبگان نه تنها سرمایه فکری، بلکه سرمایه مادی هم خارج میشود؛ چرا که در کشورهای دیگر پولی به آنان داده نمیشود و برای مهاجرت خود هزینههای سنگینی را پرداخت میکنند؛ از طرفی خانوادههای آنان هم مهاجرت میکنند و این موضع یک امر نابهنجار تلقی میشود که جامعه را دچار بحران میکند. زمینهها و اساس یک امر نابهنجار، بیتدبیری و بدتصمیمی حوزه مدیریت کشور است. زمانی که نیرو تربیت میکنیم، باید زمینه اشتغال هم فراهم کنیم؛ باید امکان استفاده از دانشی که به نخبگان داده میشود، به وجود بیاید؛ در غیر این صورت افراد دیگری از طرح و ابداع آنان بهره میگیرند؛ کشورهای دیگر دنیا خود به اندازه کافی نخبه دارند و نیازی به نخبگان ما ندارند. نخبگان ما خود به صورت داوطلبانه از کشور میروند؛ بهبود این وضعیت به سازماندهی و برنامهریزی نیروهای داخلی نیاز دارد که متأسفانه در این عرصه، ضعف داریم.
ارشاد: چند پرسش مهم درباره مشکلات بیکاری و اشتغال در کشورهای مهاجرپذیر و نیز برخورد ما با کشورهای «مهاجر فرست» مطرح شد. من فکر میکنم اینکه ما این واقعیت را فرار مغزها، مهاجرت نخبگان، شکار مغزها یا چرخش نخبگان بنامیم، مشکلی حل نمیشود. کشورهای مهاجرپذیر به ارزش اقتصادی و اجتماعی این سرمایه انسانی واقف شدهاند.
آنها بیش از ما به چیستی و هستیشناسی مهاجرت پی بردهاند. به چیستی یا هستیشناسی مهاجرت میپردازم. اگر در حرفهایم گفته بودم که «مهاجرت» ذاتاً امری در جهت آزادی انسان است، صرفاً به علت هستیشناسی آن است، اما در شرایط کنونی این پدیده به مسأله و دغدغه تبدیل شده است که این مسأله یا دغدغه برای ما و کشورهای مهاجرپذیر از جنس واحدی نیست؛ اگر قبول داشته باشیم که مهاجرت یکسویه افراد تحصیلکرده و پرورده برای ما مسأله است، این درست برای آنها حل مسأله است؛ با این وجود مهاجرت موضوعی بینارشتهای است؛ در اقتصاد، جامعهشناسی، مردمشناسی، جمعیتشناسی و... به عنوان موضوعی مشترک محسوب میشود. باید یک اجتماع علمی تشکیل شود تا مشخص شود که دانشجو در کجا قرار گرفته است و کارکرد و تکلیف او چیست، پژوهشگر و کارگزاران علمی چه کارهاند و کجا قرار دارند، و... جایگاه دانشگاه کجا است. کشورهایی چون ایران، هند، مصر و فیلیپین از جمله کشورهایی هستند که نخبگان در آنها مهاجرت بازگشتی ندارند. ما در موضوع مهاجرت قضایای مهمی داریم و فقط به قضیه مهاجرت تحصیلکردهها و مهارتها محدود نمیشود؛ کاهش جمعیت روستایی در ایران شاهدی بر این مدعا است و به وضوح مشخص است که برای این کاهش در داخل هیچ کاری صورت ندادهایم.
زمانی که جمعیتی بدون برنامه و با این تفکر که «هرچه پیش آید خوش آید» جابهجا میشود، بدون تردید مشکل پیش میآید؛ البته مهاجران روستا به شهر چارهای ندارند زیرا در روستا نه کار دارند و نه درآمد و از روی ناگزیری به شهر کوچ میکنند. نمیتوان دل به سیاستگذاران بست و منتظر ماند که بگویند چه کسی مهاجرت کند یا مهاجرت نکند و برای آن دستور صادر کنند؛ مهاجرت یک امر فرآیندی است و تصمیمات حول محور آن امروزه عادی ومتعارف است.
اگر موضوع مهاجرت را در جامعه به عنوان یک پدیده بحرانی در نظر بگیریم، به لحاظ آن است که انتخاب عقلانی در جهت کشف نخبگان صورت نمیگیرد. مهاجرت به دو گونه «مهاجرت فکر» و «مهاجرت ماهیچهای» صورت میگیرد تا از یک برداشت هیجانی و عاطفی برحذر باشیم. مهاجرت در جایی که متعادل و دو طرفه نباشد، همواره مشکلزا است و هیچ گاه ارزیابی درستی از این موضوع به دست نمیآید.
اما کشورهایی که نخبگان را به عنوان مهاجر میپذیرند، خود امروزه با مشکلات زیادی مواجه هستند؛ چرا با وجود تمامی این مشکلات باز به پذیرش مهاجران نخبه ادامه میدهند؟
محرمی: این کشورها سیاستها و مقرراتی را گذاشتهاند که مهاجران برای خود آنان حد اعلای منافع را تأمین کنند.
براساس اطلاعات موجود درصحنه بینالملل برخی از دلایل پذیرش مهاجران توسط کشورهای مهاجرپذیر موارد ذیل میتواند باشد:
- هر شخصی به طور متوسط از زمان تولد تا پایان تحصیلات دانشگاهی یک میلیون دلار هزینه دارد که این کشورها با پذیرش هر متخصص تقریباً یک میلیون دلار صرفهجویی میکنند.
- هر کشور ثروتمند سالانه باید مبلغ مشخصی را به کشورهای فقیر بپردازد (این اصل را یونسکو به اجرا گذاشته است.) اما با پذیرش مهاجر، این مبلغ کم میشود و معامله پر سودی برای کشور مهاجرپذیر است.
- در همه سطوح شغلی تمامی افراد متخصص، تحصیلکرده و قانونمند هستند. مثلاً در کانادا حتی پیشخدمتهای رستوران دارای مدارج بالا هستند که این قبیل مسائل موجب ایجاد اعتبار برای کشور در سطح جهانی میشود.
- مهاجران در سالهای اولیه ورود، شهروند درجه دو به حساب میآیند و تلاش میکنند تا به شهروند درجه یک تبدیل شوند. برای نیل به این مقصد، رعایت قوانین در درجه اول اهمیت است که به مرور زمان تبدیل به عادت میشود.
- پولهای بسیاری اعم از سرمایهگذاری و غیره توسط مهاجران وارد کشور میشود.
ارشاد: همان طور که عرض کردم، آنها با سنجیدگی و محاسبههایی که دارند، افراد تحصیلکرده را به عنوان یک سرمایه که میتواند بخشی از مسائلشان را حل کند، به کشور خود راه میدهند و درست هم حساب میکنند. راه و روش گزینش و پذیرش آنها هم ممکن است اشکال داشته باشد ولی از طریق بازاندیشی و آزمون و خطا اشتباهات خود را همواره اصلاح میکنند.
عواملی چون اعمال معیارهای خاص، نبود شایستهسالاری، کاهش شأن علم و بوروکراسی دولتی چگونه میتواند با موضوع مهاجرت نخبگان مرتبط باشد و میزان تأثیرگذاری این عوامل را چگونه تبیین میکنید؟
محرمی: با وصل کردن مهاجرت نخبگان به این دولت و آن دولت موافق نیستم. مسألهای که در کشور ما اتفاق افتاده است، پیش از اینها هم بوده است. برای تبیین و تحلیل این موضوع باید تولید ادبیات صورت گیرد. اگر اغتشاش اجرایی یا محیطی میبینید، این ناشی از آشفتگی در تعاریف و مفاهیمی است که در نظام دانشی و ارزشی آن محیط دیده میشود. باید مفاهیم، سیاستگذاری و تدابیری اندیشیده شود که خروجی و ورودی افراد مهاجر به طور کامل مشخص شود. در غیر این صورت گرفتاریها و مصائب فرد نخبه و جامعه فزونی میگیرد.
چگونه میتوانیم این فضا را مدیریت کنیم؟
آزاد ارمکی: اگر حوزه مدیریت کشور آمادگی برای جهت بخشیدن به مهاجرت نخبگان نداشته باشد، ما همچنان با تکرار، ادامه و تداوم تاریخی مهاجرت مواجه خواهیم بود.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید