1393/7/12 ۱۲:۵۵
طبقه متوسط ستون فقرات جامعه است سیف الله سیف اللهی که آثار مختلفی را در حوزه ی جامعه شناسی به رشته تحریر در آورده در گفت و گو با ایرنا به نقش بی بدیل طبقه متوسط در روند رشد و توسعه ی جوامع اشاره و تاکید کرد: تاثیرگذاری مثبت طبقه ی متوسط مشروط به رشد و توسعه متوازن و ساختارمند آن است. سیف اللهی عضو هیات علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و دانش آموخته ی دانشگاه های تهران، میشیگان و ادینبورگ، محقق و مدرس مطالعات توسعه، گروه های قومی، مسایل توسعه و مسایل اجتماعی ایران است.
طبقه متوسط ستون فقرات جامعه است
سیف الله سیف اللهی که آثار مختلفی را در حوزه ی جامعه شناسی به رشته تحریر در آورده در گفت و گو با ایرنا به نقش بی بدیل طبقه متوسط در روند رشد و توسعه ی جوامع اشاره و تاکید کرد: تاثیرگذاری مثبت طبقه ی متوسط مشروط به رشد و توسعه متوازن و ساختارمند آن است.
سیف اللهی عضو هیات علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و دانش آموخته ی دانشگاه های تهران، میشیگان و ادینبورگ، محقق و مدرس مطالعات توسعه، گروه های قومی، مسایل توسعه و مسایل اجتماعی ایران است.
او همچنین مدیر پژوهشکده ی جامعه پژوهی و برنامه ریزی المیزان و موسسه انتشارات جامعه پژوهان سینا است و بیش ترین وقت خود را به راه اندازی و انتشار فصلنامه تخصصی «جامعه پژوهی»، تالیف کتاب های خود و ارایه ی مشاوره های پژوهشی به سازمان ها و موسسات دولتی و غیر دولتی و راهنمایی رساله های دانشجویی دوره کارشناسی ارشد و دکتری اختصاص داده است.
وی در این گفت و گو به بررسی قشرها و طبقات اجتماعی ایران، ویژگی ها و تحولات آن در ادوار مختلف، نقش طبقه ی متوسط در توسعه، آسیب شناسی طبقه ی متوسط و نقش برنامه ریزی در توسعه پرداخت.
در ادامه مشروح گفت و گوی ایرنا با سیف الله سیف اللهی را می خوانید؛
***
به نظر شما جامعه ی ایران را چطور می توان قشربندی کرد؟
قشربندی، به معنای شکل گیری ساختارمند طیف های لایه بندی شده ی افراد جامعه بر اساس وضعیت اقتصادی و سبک زندگی آنهاست و پیامد چنین لایه بندی اجتماعی، شکل گیری گروه های اجتماعی است. شکل گیری گروه های اجتماعی از بُعد موقعیت اقتصادی و سبک زندگی و تداوم آن در جوامع انسانی به پیدایش طبقه ی اجتماعی(Social Class) منجر می شود. طبقه ی اجتماعی که به عنوان یکی از گروه های اجتماعی مهم جامعه محسوب می شود، از بطن و متن روابط و مناسبات اجتماعی، در فرآیند تقسیم کار اجتماعی شکل می گیرد.
جامعه ی ایران از یک طرف به دلیل ویژگی های جوامع توده یی (Mass Society) و از طرف دیگر به دلیل وجود روابط و مناسبات اجتماعیِ یک سویه، فاقد گروه های اجتماعی ساختارمند است؛ بنابراین طبقات اجتماعی نیز به صورت یک پدیده ی متناقض نما در می آید. نتیجه ی سخن آن که در جامعه ی ما قشربندی اجتماعی به دلیل موانع و تنگناهای تاریخی و تحولات اجتماعی نامتوازن از روند و فرآیند پایدار و ساختارمند برخوردار نبوده است. پیامد چنین روند و فرآیندی است که در زمان حاضر هم، مرزهای طبقاتی مشخص و شفاف نداریم.
طبقه ی متوسط را چطور می توان تعریف کرد و عناصر و مولفه های آن بویژه در ایران چیست؟ **سیف اللهی: در جوامع انسانی، قشربندی اجتماعی دارای لایه های اجتماعی، سلسله مراتب منزلتی همراه با موقعیت اقتصادی و سبک زندگی متفاوت است. چنین لایه های اجتماعی با داشتن سلسله مراتب منزلتی، موقعیت اقتصادی و سبک زندگی، از ساختار، کارکرد و عملکرد مشخصی برخوردار هستند. این واقعیت اجتماعی در قالب چارچوب نظری و مفهومی «طبقات اجتماعی» مورد تحلیل، تبیین، تعبیر و تفسیر قرار می گیرد. به طور معمول صاحب نظران علوم اجتماعی و انسانی، قشربندی اجتماعی را در سه مقوله ی وسیع و گسترده ی طبقه ی بالا، طبقه ی متوسط و طبقه ی پایین مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند. همچنین هر طبقه دارای لایه ها و هر لایه دارای عناصر و مولفه هایی است.
طبقه ی متوسط با توجه به شرایط زیست محیطی، جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی هر جامعه دارای ساختار، کارکرد و عملکرد گوناگونی است. کارمندان دولت، شرکت ها و موسسات خصوصی و همچنین اهل کسبه و پیشه وران، صنعتگران، کشاورزان صاحب زمین و تولیدکنندگان خرده پا، روشنفکران، نویسندگان، ناشران و ... را طبقه ی متوسط گویند. طبقه ی متوسط ستون فقرات جامعه محسوب می شوند. هر اندازه این طبقه از پایداری، امنیت، ثبات اقتصادی، درآمدی و شغلی برخوردار باشد و همچنین در اداره ی جامعه نقشی مشخص و شفاف داشته باشد، حقوق و تکالیف شهروندی مورد لحاظ و توجه قرار می گیرد و به همان اندازه نیز جامعه از پایداری، ثبات و امنیت برخوردار می شود.
در جامعه ی ما، طبقه ی متوسط مانند سایر طبقات اجتماعی وجود دارد، اما از ساختار، کارکرد و عملکرد مشخص و شفافی برخوردار نیست و حتی مرزها، حدود، لایه ها و مولفه های آن قابل شناسایی عملی و علمی نیست. همچنان که خیلی از لایه های طبقه ی پایین جامعه، خود را جزو طبقه ی متوسط می دانند و برعکس خیلی از لایه ها و مولفه های طبقه ی متوسط خودشان را یا جزو طبقه ی پایین یا طبقه ی بالا می دانند. این ویژگی ها در قشربندی اجتماعی پس از انقلاب اسلامی بیش تر نمود پیدا کرده است. به عبارت دیگر، حد و حدود مرزهای طبقاتی از انقلاب به بعد، به هم ریخته و از نظر مطالعات اجتماعی و نظری یک وضعیت آشفته در جامعه مان پدید آمده است.
پیش از انقلاب مشروطه، دو طبقه ی مشخص در جامعه نمود عینی پیدا می کرد؛ طبقه ی پایین و طبقه ی بالا. اما با انقلاب مشروطه، جوانه های شکل گیری طبقه ی متوسط در جامعه نمود پیدا کرد. طبقه ی متوسط در دوره ی رضاشاه شامل کارمندان اداری، نظامیان، بازاری های سنتی و خرده بورژواهای تازه به دوران رسیده بود. در دوره ی محمدرضا شاه، طبقه ی متوسط را صاحبان کارخانه، کارگاه ها، صنعتگران، تکنوکرات(فن سالار) ها، بوروکرات(دیوان سالار) ها، روشنفکران، جوانان و دانشجویان تشکیل می دادند. از ویژگی های این قشرها که در طیف طبقه ی متوسط رده بندی می شوند، وجود روحیه ی اعتراض، احساس نارضایتی، افزایش خواسته ها و نبود امکان مشارکت در فعالیت های سیاسی است.
برخی از صاحبنظران طبقه ی متوسط را به دو گروه سنتی و جدید تقسیم می کنند؛ نظر شما در این ارتباط چیست؟
در فرآیند رشد و توسعه ی اقتصادی-اجتماعی، گروه های اجتماعی و همین طور لایه ها و طیف های طبقات اجتماعی دگرگون می شوند و در جریان این فرایند قرار می گیرند. برخی از لایه ها و طیف ها و به طور کلی طبقات با این فرایند همراهی می کنند و همسو می شوند و برعکس برخی نیز در مقابل آن از خود مقاومت نشان می دهند.
لایه ها و طیف هایی که همراه با رشد و توسعه اقتصادی-اجتماعی حرکت می کنند و با آن همسو می شوند، لایه ها و طیف های جدید یا طبقه ی متوسط جدید نام می گیرند و طیف ها و لایه هایی که در برابر چنین فرایندی مقاومت می کنند و از حرکت باز می مانند، طیف ها و لایه های سنتی لقب می گیرند.
به طور کلی، برخی از لایه ها و طیف هایی که در زیر مجموعه ی طبقه ی متوسط قرار می گیرند به دلیل رشد و توسعه ی نامتوازن از سایر لایه ها و طیف ها عقب می مانند و از مزایای به اصطلاح «مدرنیته» بهره نمی برند؛ اینها همان طبقه ی متوسط سنتی هستند. به طور معمول این لایه ها و طیف ها، گذشته گرا هستند و به نظرم، باید اذعان کرد که اساس و بنیان حرکت های اجتماعی بر ساختار،کارکرد و عملکرد توسعه استوار است.
جامعه شناسان در هر دوره یی، مولفه های متفاوتی در ارتباط با طبقه ی متوسط در نظر می گیرند. به نظر شما آیا طبقه ی متوسط در ایران هویت مستقلی پیدا کرده است یا نه؟ وجوه تفاوت و تشابه این طبقه با طبقه ی متوسط در سایر کشورها چیست؟
همان طور که بیان شد طبقه ی اجتماعی در ایران ساختارمند نیست. بنابراین طبقه ی متوسط، لایه ها و طیف های آن نیز استوار و ساختارمند نیست. از ویژگی های طبقه ی متوسط و لایه ها و طیف های آن این است که بسیار سیال، لرزان و چون ریگ های کویر در حال جابه جایی هستند. پیامد چنین ساختاری، شکل گیری ذهنیت غیرشفاف و نامشخص از نظر بیان موقعیت خود، دفاع از حقوق و تکالیف خود، وابستگی به لایه ها و قشرهای بالای جامعه و دل نگرانی از ریزش به لایه ها و طیف های پایین جامعه است. به عبارت دیگر، طبقه ی متوسط در درون خود و در لایه ها و طیف های خود هویت مستقلی ندارد و از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جایگاه و پایگاه اقتصادی-اجتماعی مشخص و شفافی را دارا نیست. دلیل ناپایداری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی طبقه ی متوسط که ستون فقرات جامعه هستند در همان رشد و توسعه ی نامتوازن و پیرامونی است که نصیب جامعه ما شده است.
بنابراین شما طبقه ی متوسط را به صورت طیف هایی می بینید که در نوسان بین طبقه ی فرادست و فرودست است. این طور نیست؟
بله؛ طبقه ی متوسط به صورت طیف ها و لایه های لرزان و ناپایدار هستند که نقطه ی ثقلی ندارند؛ چرا که به دلیل ناپایداری توسعه در ایران، طبقه ی متوسط سنتی نگران از دست دادن داشته های خود است و طبقه ی متوسط جدید هم دل نگران آن است که جای خود را از دست بدهد و به طبقه ی فرودست، فرو نشیند.
خیلی ها معتقدند طبقه ی متوسط موتور توسعه ی کشور است. آیا شما هم به این مساله اعتقاد دارید؟
همان طور که پیشتر گفتم، طبقه ی متوسط در جوامع بشری ستون فقرات جامعه است. از این رو طبقه ی متوسط به عنوان عامل و دگرگون ساز جامعه، نقش مهم و بی بدیلی در توسعه ی کشور دارد؛ به شرط آن که طبقه ی متوسط از رشد و توسعه ی متوازن و ساختارمند برخوردار باشد.
طبقه متوسط چطور می تواند در فرایند توسعه نقش آفرینی کند؟
طبقه ی متوسط در جوامع انسانی موتور حرکت و رو به پیش دارد. از یک طرف می خواهد در طبقه ی بالا قرار گیرد و از این نظر آرام ندارد و به طور دایم پویا است و از طرف دیگر نگران ریزش به طبقه ی پایین است و از این بابت دل نگران است. این دو از مشخصه های مهم طبقه ی متوسط است. در ایران نیز به طور ذهنی و عینی، طبقه ی متوسط چنین وضعیتی را داراست. اهرم های بوروکراتیک(دیوان سالارانه) و تکنوکراتیک(فن سالارانه) رشد و توسعه در جامعه ی ما در دست لایه ها و طیف های طبقه ی متوسط است؛ بدون آنکه بتواند استفاده ی شایسته یی از آن بکند.
به نظر شما گره ها و موانعی که باعث می شود طبقه ی متوسط نتواند در توسعه نقش ایفا کند در چیست؟
مانند سایر گروه های اجتماعی و طبقات اجتماعی، برای قوام طبقه ی متوسط و نقشی که دارد باید اقتصاد تولیدی مبتنی بر توسعه ی پایدار را مورد توجه قرار دهیم. همچنین این نکته را در نظر بگیریم که توسعه ی انسانی و ابعاد و شاخص آن موجب تقویت طبقه ی متوسط می شود. با فراهم شدن زمینه های توسعه ی انسانی، گروه ها و طبقات اجتماعی از جمله طبقه ی متوسط، نیاز های زیستی، اجتماعی و روانی شان برطرف شده و احساس امنیت و مشارکت بیش تری می کنند و در رشد و توسعه ی اقتصادی کشور نقش فعال تری را ایفا می کنند.
چه راهکارهایی برای توسعه ی کشور پیشنهاد می کنید و چه نوع توسعه یی را دارای اولویت می دانید؟
مدیریت جامعه ی ما باید به این اصل اعتقاد داشته باشد که تا زمانی که اقتصاد مصرفی، تجاری و دلالی تبدیل به اقتصاد تولیدی و تولید محور نشود، مشکل ما حل نخواهد شد. اقتصاد تولیدی مبتنی بر برنامه ریزی توسعه است. برای برنامه ریزی توسعه از یک سو باید تحقیقات دانش محور راه بیفتد و از سوی دیگر نیروی انسانی، عوامل اقتصادی، سرمایه ی اجتماعی، قانون مداری، شایسته سالاری و رعایت حقوق و تکالیف شهروندی مورد توجه قرار گیرند.
پس از پایان جنگ تحمیلی، موضوع توسعه ی اقتصادی در دستور کار دولت ایران قرار گرفت. با وجود این برخی معتقدند برنامه های دولت پس از جنگ طبقه متوسط را بیشتر تضعیف کرد تا تقویت؟ آیا شما هم این دیدگاه را قبول دارید؟
بله؛ در واقع رشد اقتصادی این دوره بر الگوی نوسازی مبتنی به رشد و توسعه ی سرمایه داری غربی بود؛ بنابراین در جامعه بدون زیرساخت ما جواب نداد و باعث تضعیف طبقه ی متوسط شد. همچنان که در قبل از انقلاب اسلامی، به این روند رشد و توسعه ی اقتصادی ایراد گرفته شد. این روند نامیمون پس از پایان جنگ به طور چشم بسته یا به اجبار در ایران پیاده شد. در دنیای امروز بدون برنامه ریزی و آینده پژوهی نمی توان قدم برداشت. باید واقعیت های جامعه را دید و شناخت؛ آن ها را تحلیل و تبیین کرد، راهکار ارائه داد و برپایه ی چنین راهکارهایی، برنامه ریزی کرد.
عده یی معتقدند به دلیل سیاست های دولت احمدی نژاد طبقه ی متوسط در ان هشت سال ضعیف شد. نظر شما در این ارتباط چیست؟
در آن 8 سال دو طیف شکل گرفت؛ طیف «ندارها» که روز به روز بر تعدادشان افزوده شد و طیف «داراها» که فربه شده و روز به روز قوی تر شدند. در این میان طبقه ی متوسط به عنوان ستون فقرات جامعه بیشتر آسیب دید و فلج شد. البته ناگفته نماند در هشت سال گذشته رفاه اجتماعی و اقتصادی به طور نسبی در روستاها پدید آمد بدون اینکه به تولید توجه شود.
از سوی دیگر انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی یکی از تصمیمات ناپخته و نادرست و به نوعی یک اشتباه تاریخی بود که دولت قبل انجام داد. در واقع به جای آنکه مساله و موضوع را حل کنند، صورت مساله را پاک کردند.
به نظر شما طبقه ی متوسط، بعد از انتخابات سال 92 رو به گسترش و پیشرفت است؟
امیدوارم که چنین باشد. تقویت یا تضعیف گروه ها و طبقات اجتماعی در یکی دو سال خود را نشان نمی دهد. باید به طبقه ی متوسط به طور بنیادی و ساختاری توجه بیشتری کرد؛ چرا که طبقه ی متوسط دارای لایه های گوناگون و مهمی است. جامعه ی ما آمادگی ذهنی و آرمانی رشد و توسعه ی پایدار را دارد. اما باید به زیرساخت ها و عوامل شکل دهنده ی چنین جامعه یی توجه کرد که به طور معمول کمتر توجه می شود.
چه راهکارهایی برای پیشرفت طبقه ی متوسط پیشنهاد می کنید؟
پرداختن به تولید، توجه به قانون مداری و شایسته سالاری، پرداختن به تحقیق و توسعه، پرهیز از تظاهر و عوام فریبی، ایجاد امنیت اجتماعی و فراهم کردن مشارکت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گروه های اجتماعی.
در آستانه ی اتمام برنامه ی پنجم و نوشتن برنامه ی ششم توسعه هستیم؛ به نظر شما باید به چه ایده هایی در برنامه ی ششم توسعه پرداخته شود؟
اول باید ببینیم مشکلاتمان کدام است؟ عناصر تشکیل دهنده ی آن کدامند؟ چه عناصری پیش برنده هستند؟ چه گروه های اجتماعی را باید بیشتر مورد توجه قرار دهیم؟ آیا تحقیقی در این باره شده است؟ آیا توانمندی ها مشخص شده است؟ به نظر من باید شاخصه های توسعه ی اقتصادی پایدار، توسعه ی فرهنگی و توسعه ی انسانی در برنامه مورد توجه قرار بگیرد. متاسفانه به این کارها و فعالیت ها کمتر توجه می شود.
می توانید مصداق ها یا ویژگی هایی از شاخصه های فرهنگی و توسعه ی انسانی را نام ببرید؟
بهره گیری از دانش فنی و دانش امروزین، دستیابی به بینش علمی، بهره یابی از ارزش ها، هنجارها و باورداشت های علمی و بومی، احترام به انسان و انسانیت و توسعه ی اقتصادی-اجتماعی، توجه به سرمایه ی اجتماعی و ارتقای سطح اعتماد عمومی، پرهیز از فرقه گرایی فکری، عقیدتی و ... .
آیا جامعه شناسان ایرانی در زمینه ی پرداختن به مفهوم طبقه ی متوسط، فعالیت نظری خوبی داشته اند؟ آیا در این زمینه نظریه ی بومی داریم؟
جامعه شناسی در ایران بیشتر در حوزه ی مطالعات و سیر تحولات اجتماعی در گذشته است و در این زمینه ها گام برمی دارد تا این که از جامعه شناسی به عنوان علم روابط و مناسبات اجتماعی و علم کاربردی بهره لازم گرفته شود. جامعه شناسی از یک سو علم شناخت روابط و مناسبات اجتماعی است؛ یعنی شناخت نبض پرنوسان جامعه و از سوی دیگر علمی کاربردی است. در ایران متاسفانه جامعه شناسی توجه عمیق به این تعریف ندارد و نقل قول دیگران را بیشتر می پسندد؛ زیرا کم تر دردسرساز است.
در ایران چندان به مباحث طبقه و قشربندی پرداخته نشده است. اگر مباحثی مطرح می شود بیش تر مطالب تکراری و صوری است. متاسفانه نظریه های بومی مبتنی بر دستاوردها و یافته های تحقیقاتی را در این زمینه کمتر داریم.
امروزه چه نظریه های جامعه شناختی در مورد طبقه ی متوسط شکل گرفته است؟
امروزه نظریه های «انتقادی»، «جامعه شناسی رادیکال» و «نظریه های کانون و پیرامون» به این مباحث می پردازند. اندیشمندانی مانند «یورگن هابرماس»، «سمیر امین» و «امانوئل والرشتاین» کسانی هستند که طبقات را از دیدگاه نوین مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند. امروزه در کشورهای توسعه یافته مثل سوئد، هلند، نروژ و انگلستان مسایل اجتماعی در قالب مبارزه ی طبقاتی کمتر مطرح می شود بلکه بیش تر گروه های اجتماعی زنان، جوانان و گروه های قومی پرچم اعتراض و انتقاد را برافراشته اند؛ زیرا این گروه ها زیر فشار اقتصادی قرار دارند.
از نظر شما کدام ویژگی های طبقه ی متوسط در ایران قابل توجه تر است؟
طبقه ی متوسط در ایران دارای منشا و خاستگاهی روستایی است. ویژگی های اصلی طبقه ی متوسط در ایران از یکسو ناپایداری، حاشیه نشینی و آشفتگی فکری است و از سوی دیگر اعتراض های نهفته، نارضایتی ها و احساس عدم امنیت است.
شما معتقدید طبقه ی متوسط دارای خاستگاهی روستایی است اما خیلی ها هم معتقدند طبقه ی متوسط خاستگاه شهری دارد؛ در این باره بیشتر توضیح دهید. همچنین این ویژگی هایی که برای طبقه ی متوسط در ایران بیان کردید بیشتر جنبه ی سلبی داشتند تا ایجابی؛ نظرتان درباره جنبه های ایجابی آن چیست؟
جامعه ی ایران، جامعه ی ناشناخته یی است. عوامل و عناصر متشکله ی این سیستم نیز در یک حالت ناپایداری در کنار هم آمیخته شده و با هم کنار می آیند. ولی یک زمان این عناصر و مولفه ها با پرخاشگری، این سیستم را به هم می ریزند. طبقات اجتماعی ناپایدار و شکل گرفته نیز از این قانون مندی تبعیت می کند. طبقه ی متوسط نه تنها نیروی محرکه جامعه ی ماست بلکه عامل دگرگونی، اعتراضات و نافرمانی های مدنی است. اما از آنجا که این طبقه با طیف ها و لایه های خود از انسجام پایدار و نظام مند برخوردار نیست، این پارادوکس اجتماعی در وجود و ماهیت طبقه ی متوسط و حتی در وجود سایر طبقات اجتماعی هست. سلسله ی قاجار با ساختار ایلی خود شهرنشین می شود و قدرت را در دست می گیرد. سلسله ی پهلوی با اصالت روستایی و فرهنگ روستایی قدرت سیاسی را از دست هیات حاکم می گیرد و نیروهای انقلاب اسلامی قدرت را از هیات حاکم می گیرد و صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی می شود. تمام این ها تا ریشه دار و ساختارمند شوند به زمان زیادی نیاز دارند.
طبقه ی متوسط به دلیل نارضایتی و نداشتن استحکام اجتماعی و اقتصادی نگران و دلواپس است. این طبقه چیستی و کیستی خود را نمی داند. برای تقویت طبقه ی متوسط باید به تولید و اقتصاد تولیدی و زمینه های فرهنگی رشد و آگاهی طبقه ی متوسط توجه شود. نقطه ی ضعف طبقه ی متوسط در ایران آن است که به طبقه ی بالا تکیه کرده و از طبقه ی پایین هم سوء استفاده می کند. پس جامعه ی ما، نیازمند یک تحول زیربنایی است که همان توسعه ی اقتصادی-اجتماعی پایدار است.
شما چه شکلی از توسعه را برای ایران مفید می دانید؟
توسعه نوعی دگرگونی آگاهانه یا ناآگاهانه است؛ توسعه ی آگاهانه به توسعه ی متوازن منجر می شود و برعکس توسعه ی ناآگاهانه، نتیجه یی جز توسعه ی نامتوازن نخواهد داشت. در ایران توسعه بیشتر ناآگاهانه، تلقینی و پذیرفته شده از دیگر جوامع توسعه یافته است. امروزه پیشرفته ترین نگرش ها در دنیا مبتنی بر توسعه ی انسانی(Human Development) است. برنامه های توسعه ی جامعه باید در چنین مسیری قرار گیرد. توسعه ی اقتصادی-اجتماعی پایدار زمانی تحقق می یابد که برنامه های توسعه و مدیریت توسعه مبتنی بر بهره گیری از دستاوردهای تحقیقات توسعه باشد.
با توجه به آنچه گفتید، به نظر شما کدام یک از گفتمان های توسعه ی اقتصادی(هاشمی)، توسعه ی سیاسی(خاتمی) و عدالت(احمدی نژاد)، کارآمدتر و مبتنی بر توسعه ی انسانی بودند؟
به نظرم هیچکدام. اما مشکل در وجود چنین مدیریت ها و برنامه ها نیست. مشکل کلاف سردرگم ما در ساختارها و زیرساخت های بنیادین جامعه است که کمتر کسی به آن توجه دارد.
به نظر شما چه زمانی طبقه ی متوسط ضعیف می شود؟
زمانی که احزاب، سندیکاها، اتحادیه و نهادهای مردم فعال نباشند و نگرش های پوپولیستی بر جامعه حاکم باشد، طبقه ی متوسط و همچنین سایر طبقات و گروه های اجتماعی از رشد و تحول پایدار باز می مانند. یادآوری می کنم که حضور فعال سازمان های مردم نهاد در زمینه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زمینه ساز رشد و توسعه ی گروه های اجتماعی، به ویژه طبقه ی متوسط است.
خبرگزاری ایرنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید