1393/6/30 ۰۹:۳۲
نظریه «گفتوگوی تمدنها» را سیدمحمد خاتمی نخستین بار طرح کرد که با استقبال نهادهای بینالمللی روبهرو شد و در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیهای، سال ۲۰۰۱ را «سال گفتوگوی تمدنها» نامید. متأسفانه پس از پایان دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، ظرفیت این نظریه از سوی دولتهای نهم و دهم مغفول واقع شد و حتی در سال ۱۳۸۹ روز گفتوگوی تمدنها (۳۰ شهریور) به دلیل «منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران حذف شد.
گفتوگو از سوفی بخاری / ترجمه سیدامین موسویزاده
نظریه «گفتوگوی تمدنها» را سیدمحمد خاتمی نخستین بار طرح کرد که با استقبال نهادهای بینالمللی روبهرو شد و در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیهای، سال ۲۰۰۱ را «سال گفتوگوی تمدنها» نامید. متأسفانه پس از پایان دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، ظرفیت این نظریه از سوی دولتهای نهم و دهم مغفول واقع شد و حتی در سال ۱۳۸۹ روز گفتوگوی تمدنها (۳۰ شهریور) به دلیل «منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران حذف شد. این در حالی بود که مرکز گفتوگوی تمدنها نیز در دیماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد، با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شده بود. با وجود این نامهربانیهای داخلی، این نظریه همچنان به حیات سیاسی و فرهنگی خود در عرصه بینالمللی ادامه میدهد به گونهای که به عنوان نمونه «خوزه لوئیز رودریگز ساپاترو» نخست وزیر سابق اسپانیا سخنرانی اردیبهشت ماه سال جاری خود را با همین عنوان ارائه داد.[1]
گفتوگوی حاضر را «سوفی بخاری» روزنامهنگار فرانسوی، به سفارش یونسکو با پروفسور ادگار مورن (Edgar Morin) درباره گفتوگوی تمدنها انجام داده است.مورن، فیلسوف و جامعهشناس پیشرو فرانسوی، متولد 1921 پاریس است. او در سه رشته تاریخ، اقتصاد و حقوق مدرک دانشگاهی دارد و به گستردگی و تنوع حوزه مطالعاتش مشهور است. وی هماکنون در مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه، CNRS، فعالیت دارد. جالب است بدانید که پروفسور مورن سال ۱۳۸۲ به ایران آمد و در دانشگاه شهید بهشتی پیرامون گفتوگوی تمدنها و حقوق بشر سخنرانی کرد. از کارهای مهم ترجمهشده او به فارسی میتوان به اثر بنام و مشهورش با عنوان «روش» اشاره کرد که در 6 جلد توسط علی اسدی و امیر نیکپی به نشر سپرده شد. «درآمدی بر اندیشه پیچیده/ افشین جهاندیده»، «آموزش برای دوران جهانی/ عباس باقری» از دیگر آثار اوست که به فارسی ترجمه شده است.
***
پروفسور مورن! آیا میتوانید برای مفهوم «گفتوگوی تمدنها» یا معنای «تمدن» بویژه در مقابل «فرهنگ» تعریفی ارائه کنید؟
بنابر یک تعریف سنتی که در جامعهشناسی آلمانی سده نوزدهم ارائه شده است، «فرهنگ» را چیزی میدانیم که به یک قومیت، ملت یا اجتماع تعلق دارد؛ به عبارت دیگر «فرهنگ» همان آیینها، باورها، آداب، رسوم، جشنها، خدایان و اساطیر است. در حالی که «تمدن» چیزی است که از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر منتقل میشود. برای مثال پرورش سیبزمینی از سرزمین امریکا به اروپا و سپس دیگر نقاط جهان منتقل شد، درست مانند استفاده از گاوآهن که در یک گوشه آغاز شده و سپس در همه جا پخش شده است. به عبارت دیگر، تمدن فنی و مادی است و این چیزی است که میتواند منتقل شود.
با این همه، وجود اندیشه گفتوگوی تمدنها واژه«تمدن» را بیشتر در معنای «فرهنگ» به کار میبرد زیرا به مجموعهای از ویژگیهای متمایز و ظاهراً امتزاجناپذیر اشاره دارد. هنگامی که ما از گفتوگو میان تمدنها در معنای معمول سخن میگوییم، به طور ساده به تمدن غربی، چینی، اسلامی، مسیحی، ایرانی، آفریقایی و مانند آن میاندیشیم. اما اگر من از تمدن چینی حرف بزنم، به تائو یا کنفسیوسگرایی میاندیشم که هر کدام خود میتوانند به گردش درآیند. یا برای مثال تمدن اسلامی، کشورها و جمعیتهایی را دربرمیگیرد که حتی اگر آشکارا در نقاط دیگر جهان پراکنده شوند، فرهنگهای مختلفی دارند. به طور خلاصه تمدن و فرهنگ مفاهیمی مبهم و موضوعاتی غیرقطعی هستند.
با این همه ، نظر من همان معنای یونسکو است که «ما متفاوتیم، باورها و دینهای متفاوتی داریم، اما ویژگیهای خاص ما مانع از گفتوگو کردن ما نخواهد بود.»
در رابطه با تمدن، «گفتوگو» به چه معنا است؟ در واقع گفتوگو میان تمدنها چگونه عملی است؟
از دیدگاه من تمدنها یا فرهنگها گفتوگو ندارند. تنها افراد میتوانند به گفتوگو بپردازند؛ همه کسانی که بخشی از یک فرهنگ هستند، آزادند و میتوانند وجود دیگران را به رسمیت بشناسند. با استفاده از اختلافات به عنوان سرآغاز، آنان میتوانند بیندیشند که ما زمینه و زبانی مشترک یافتهایم. به عنوان مثال «ما همگی به دنبال صلح هستیم.» اگر جهان مسیحی سدههای میانه را در زمان جنگهای صلیبی در نظر بگیرید، گفتوگو با مسلمانان یا یهودیان ممکن نبود. امروزه نیز گفتوگو با یک بنیادگرای متعصب امکان ندارد زیرا برای او دیگران همگی «کافر» هستند. به محض اینکه «دیگری» را مجرم یا کافر بدانیم، گفتوگو غیرممکن خواهد شد.
آیا امروز تمدن غرب آماده گفتوگو است؟
در حال حاضر یک امپراتوری «خیر» و یک امپراتوری «شر» از سوی طبقه حاکم امریکا تعریف شده است؛ در حالی که در نگاه القاعده این دقیقاً برعکس است. هر کدام ادعا میکنند که «خود» نماینده خیر و «دیگری» نماینده شر است. اما این «وضعیتهای دوگرایانه»[2] گفتوگو را غیرممکن میکند. با این حال برخی از غربیها که تمدنهای دیگر را مطالعه کردهاند، بر آن هستند که اسلام را نمیتوان به بنیادگرایی فروکاست، بلکه اسلام دینی بزرگ است که نقشی برجسته در ساخت تمدن گذشته ایفا کرده است؛ بویژه در دوران بغداد و اندلس. وانگهی آنان اشاره میکنند که اسلام تنها تمدن بزرگ سدههای میانه بود و نیز تفاسیر مختلفی از اسلام وجود دارد. به محض اینکه شما تنوع در فرهنگ یا تمدن داشته باشید، مردمانی دارید که آماده گفتوگو هستند.
گفتوگو در چه زمانی اتفاق میافتد؟
گفتوگو زمانی رخ میدهد که هر فرد بتواند اندیشه خود را تنظیم کند و استدلالهای خود را تهیه کند و شخص دیگر از انجام همین امور منع نشده باشد.
شرایط گفتوگو کدام است؟
نخست باید دیگران را به عنوان یک مخاطب با حقوق برابر با خود به رسمیت شناخت. گفتوگوی واقعی زمانی است که شما منزلتی مشابه را برای «دیگری» قایل شوید. گفتوگو میان ارباب و برده ممکن نیست و معنایی هم ندارد. گفتوگو برابری را فرض میگیرد که این دیدگاهی نسبتاً تازه در فرهنگ اروپا است. اروپای غربی با فتح امریکا استعمار و استثمار جهان را آغاز کرد و به تجارت برده و بردهداری مشغول شد که خود طولانیترین و خشنترین سلطه در تاریخ است. با این وجود در همان اروپا در اوایل این فتوحات، ذهنهای متفاوتاندیش برخی از مفاهیم کلیدی را پدید آوردند تا گفتوگو مقدور شود. مانند بارتولمه دلاس کاساس[3]، کشیش اسپانیایی که میگفت بومیان امریکایی مردمی همانند دیگر مردمان هستند اما مثلاً میشل دو مونتین[4] یادآور میشد که ما دیگر تمدنها را «بربر» مینامیم. این تفکرات با مونتسکیو دنبال شد که با نگاه یک ایرانی به بررسی فرانسه پرداخت و به شیوه یک انسانشناس، فلسفه حقوق بشر را مطرح کرد[5] به عبارت دیگر، اروپای غربی به طور همزمان هم میزبان «استیلا» بود و هم میزبان تفکراتی درباره «رهایی» و با چنین اندیشههایی بود که مردم مستعمرات توانستند نسبتاً به رهایی دست یابند.
چه تفاوتی میان «گفتوگو» و «مذاکره» وجود دارد؟
«مذاکره» چانهزنی درباره منافع برای رسیدن به توافق است. در حالی که «گفتوگو»ی حقیقی فهمیدن دیگران است. برای فهم دیگری، نخست باید بکوشیم او را در تمامیت خود بشناسیم؛ باورهای او، آیینهای او، آداب او و تمدن او را بشناسیم که پیشفرضهای فضیلت یا تعالیم مشخص هستند. ما باید درک کنیم که دیگری شخصی مانند خود ما است یعنی یک فرد مستقل که شایسته احترام است. پس از آن، شما نیاز به انگیزه ذهنی برای علاقه و همدلی دارید. بدون این هیچ درکی وجود نخواهد داشت. امروز ما در شرایطی از دوگرایی قرار داریم که مانع از همدلی و در نتیجه مانع از درک میشود. ما در دورهای هستیم که زمینه درک به خاطر جنگ و پیامدهای آن از دست رفته است.
چگونه میتوانیم انگیزه همدلی را تقویت کنیم؟
به عنوان مثال آلمان و فرانسه یک قرن و نیم با یکدیگر جنگیدند. در مدارس فرانسه این گونه آموزش داده میشد که آلمانیها تندخو هستند و در آلمان اینکه فرانسویها بیارزشاند. پس از جنگ دوم جهانی تصمیم گرفته شد تا کتابهای تاریخ بازنگری شود و چشماندازی گستردهتر جایگزین نگاه جامعهمحور شود. اما در سوی دیگر، امروزه در اروپای غربی ما به تاریکنگری به بخشهای معینی از تاریخ هنگام مطالعه آن سرزمینها ادامه میدهیم. برای مثال ما فراموش میکنیم که امپراتوری عثمانی تا مجارستان و یوگسلاوی سابق پیش رفت و در طول سدهها نقشی تمدنساز را ایفا کرد. شما باید پسزمینهای در تاریخ داشته باشید تا بتوانید با دیگران همدلی کنید.
به عبارت دیگر پیش از گفتوگو بسیاری از شرایط باید تحقق یابد. برخی افرادی که نقشی کلیدی در حکومت یا جامعه مدنی دارند میتوانند روند تولید کتابها و راهنماها را به منظور کمک به درک دیگران تسهیل کنند. شرط گفتوگو درک متقابل است.
آیا شما با هانتینگتون موافقید که پس از جنگ سرد، برخورد بین تمدن غربی و تمدن اسلامی گریزناپذیر بود؟
خیر. این قابل اجتناب بود. اما من میگویم که این برخورد امروز در جریان است، حتی اگر تاکنون واقعاً رخ نداده باشد. چندین عامل آن را نشان میدهد. برای مثال تا زمان مداخله در عراق، پدیده «کامیکازی»[6] محدود به گروهی کوچک از مبارزان ژاپنی بود. اما اکنون در عراق در حال گسترش است. حتی کسانی که بنیادگرا نیستند، آمادهاند تا جان خود را برای کشور خود فدا کنند.
به محض این که ما درگیر تشدید جنگ، سرکوب تروریسم و ترور نظامی شویم، دور باطلی از نفرت، تحقیر، عدم پذیرش و انزجار به راه میافتد و شاید در یک لحظه جنگ میان تمدنها آغاز شود که باید با آن مبارزه کنیم.
چگونه میتوان با آن مبارزه کرد؟
با واژهها، خرد و وجدان. ما میدانیم که چه اصولی را باید رعایت کنیم: درک دیگران و به رسمیت شناختن حقوق آنان.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید