گفت و گو با فرید مرجایی: مصدق یك فرآیند است

1393/5/28 ۰۹:۲۱

گفت و گو با فرید مرجایی: مصدق یك فرآیند است

نفت، مصدق، كودتا؛ كلماتی كه در تاریخ معاصر ایران در هم تنیده شده‌اند. البته بیراه هم نیست چراكه هم نفت در دوران زمامداری مصدق ملی شد و هم دولت وی طی كودتایی سقوط كرد و او را تا آخر عمر خانه‌نشین. درباره علل و دلایل سقوط دولت مصدق نظرات متفاوتی مطرح هست. برخی تحلیلگران تنها كودتا را عامل سقوط دولت وی می‌دانند و برخی دیگر وضعیت اقتصادی دولت و مشی سیاسی‌اش را. فرید مرجایی، تحلیلگر و پژوهشگرتاریخ معاصر ایران معتقد است مجموعه‌یی از عوامل داخلی و خارجی موجبات سقوط دولت دكتر مصدق را فراهم كردند.

 

علی طجوزی/ نفت، مصدق، كودتا؛ كلماتی كه در تاریخ معاصر ایران در هم تنیده شده‌اند. البته بیراه هم نیست چراكه هم نفت در دوران زمامداری مصدق ملی شد و هم دولت وی طی كودتایی سقوط كرد و او را تا آخر عمر خانه‌نشین. درباره علل و دلایل سقوط دولت مصدق نظرات متفاوتی مطرح هست. برخی تحلیلگران تنها كودتا را عامل سقوط دولت وی می‌دانند و برخی دیگر وضعیت اقتصادی دولت و مشی سیاسی‌اش را. فرید مرجایی، تحلیلگر و پژوهشگرتاریخ معاصر ایران معتقد است مجموعه‌یی از عوامل داخلی و خارجی موجبات سقوط دولت دكتر مصدق را فراهم كردند.

وی همچنین درباره مصدق می‌گوید: مصدق پیشوای نهضت ملی است اما متعلق به شخص یا حزب خاصی نیست بلكه متعلق به كشور ایران است. ضمیر ناخودآگاه جامعه ایران هم این باور را قبول دارد. ایشان برجسته‌ترین نماد گفتمان ضد استعماری است.

آنچه در پی می‌آید گفت و شنود «اعتماد» با فرید مرجایی است. او كودكی و جوانی‌اش را به واسطه دایی‌اش محمد نخشب، بنیانگذار «نهضت خدا پرستان سوسیالیست» گره خورده با مصدق و نهضت ملی می‌داند.

***

دكتر مصدق به واسطه چندین سال حضور در مجلس ملی، از فضای سیاسی كشور آگاه بود، زمانی كه سمت نخست‌وزیری را قبول كرد چه رویه‌یی در پیش گرفت كه به تدریج بحران‌سازی علیه دولتش آغاز شد؟

بحران‌سازی در مقابل دولت مصدق یك جریان سیستماتیك بود یعنی مخالفان با برنامه پیش می‌رفتند. به این معنا كه در وهله اول مطبوعات را در اختیار می‌گیرند و بعد از نظر اقتصادی كشور را در شرایطی قرار می‌دهند كه مردم در مضیقه قرار بگیرند و بعد شرایط نابسامان اقتصادی را در مطبوعات منعكس می‌كنند و با تشدید آن، یأس عمومی ایجاد می‌كنند تا ضمیر جامعه احساس كند كه شرایط بحرانی است و اگر دولت دیگری بیاید (حتی غیر دموكراتیك و نظامی)، اوضاع بهتر می‌شود. پس بحران‌سازی قبل از 30 تیر شروع شده بود. وقتی نفت در ایران ملی شد، انگلیس نفت ایران را تحریم كرد و شرایط به گونه‌یی پیش رفت كه دیگر هیچ كشوری از ایران نفت نمی‌خرید. انگلیسی‌ها می‌خواستند با این تحریم‌ها، دولت دكتر مصدق را از نظر اقتصادی عقیم كنند. این خیلی مهم است چرا كه وقتی دولتی از نظر اقتصادی ناتوان می‌شود به تدریج و به شكلی طبیعی سقوط می‌كند. اما با وجود همه اینها، گویی معجزه‌یی رخ داده بود كه دولت دكتر مصدق می‌توانست در مقابل همه این بحران‌سازی‌ها مقاومت و از سقوط خود جلوگیری كند. این یعنی اینكه دولت مصدق از نظر معنوی پیروز شده و به واسطه پشتیبانی مردم، همچنان پابرجا باقی مانده بود. باید توجه داشت كه دكتر مصدق پیش از پذیرفتن این سمت گفته بود كه به شرطی نخست‌وزیری را قبول می‌كند كه بتواند قانون ملی شدن نفت را اجرا و انتخابات آزاد برگزار كند. در واقع پس از حركت به سمت اجرایی كردن خواسته‌هایش كسانی كه منافع خود را از دست رفته می‌دیدند، اقدام به ایجاد بحران برای دولت وی كردند.

 

‌در دولت چطور، آیا افراد و گروه‌هایی بودند كه به این بحران‌سازی‌ها دامن بزنند؟

هر چند شبكه مظفر بقایی در ساختار دولت مصدق سمتی نداشت اما در جریان بحران‌سازی‌ها و از طریق مجلس مشاركت داشت. بقایی در ابتدا از حامیان مصدق به شمار می‌رفت اما به تدریج با او زاویه گرفت. دولت‌های بیگانه به شكلی جدی سعی می‌كردند با پایگاه‌هایی كه در اختیار داشتند، بین اعضای نهضت ملی و حامیان آن اختلاف‌افكنی كنند، چرا كه به این اطمینان رسیده بودند تا زمانی كه اعضای نهضت ملی اتحاد خود را حفظ كنند، انگلیس، امریكا و ستون پنجم آنها كاری از پیش نخواهند برد. این اختلاف‌افكنی‌ها به تدریج كارساز افتاد و شخصیت‌های مهمی چون آیت‌الله كاشانی كه احساس می‌كرد حیطه نفوذش در تصمیم‌گیری‌ها كاسته شده است از دكتر مصدق فاصله گرفتند و به این شكل، شكاف در نهضت ملی آغاز شد.

 

‌به نظر می‌رسد دكتر مصدق در برخی مواقع به قانون و رسوم مرسوم ومعمول عمل نمی‌كرد و راه دیگری پیش می‌گرفت. به عنوان مثال گزارش دادن از طریق رادیو به مردم و نادیده گرفتن مجلس. این اقدامات عوام‌گرایی و تهییج مردم یا عملی پوپولیستی نبود؟

در آن مقطع نوعی طرز تفكر جبری حاكم شده بود و ناتوانی‌های اجتماعی به همراه بحران‌سازی‌های متعدد برای دولت، شرایط ویژه‌یی را برای كشور به وجود آورده بود. در این شرایط، چندین طرز فكر فضای سیاسی ایران را شكل می‌داد. نوعی طرز تفكر به امثال رزم‌آرا برمی‌گشت كه در مقابل ایده ملی شدن نفت بیان می‌داشتند كه ایران حتی نمی‌تواند آفتابه بسازد! طرز تفكر دیگر متعلق به حزب توده بود كه البته برای ما قابل احترام‌اند چون آنها هم آرمان‌هایی را دنبال می‌كردند. توده‌یی‌ها معتقد بودند كه جهان دو گزینه دارد و آن اینكه اگر با استعمار همراه نیستید پس لاجرم گزینه دیگری جز قرار گرفتن در گروه شرق ندارید. پراكسیس دكتر مصدق به عنوان الگو این بود كه اسیر قضا و قدر نیستیم، بلكه با ابتكار مهار زندگی اجتماعی- سیاسی خود را به دست می‌گیریم و اینكه چه چیزی امكان‌پذیر است. به نظر من دكتر مصدق كار بزرگی را صورت داد كه در این شرایط دو قطبی، طرز تفكر دیگری را تعریف كرد. اینكه وابستگی نه به شرق و نه به غرب را از اصول اساسی برای رسیدن به توانمندی ایران نامید. در واقع شعار «نه شرقی و نه غربی» از همان جا می‌آید. جنبش غیرمتعهد‌ها هم دقیقا مدلی از طرز تفكر دكتر مصدق است. نوع برخورد دكتر مصدق با مجلس هفدهم نیز از حجم بحران‌سازی‌ها و كارشكنی‌های مخالفان بر می‌آمد. از یك سو مطبوعاتی كه تحت‌نفوذ سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه بودند (مثل شبكه بدامن)، مدام تبلیغات می‌كردند و از سوی دیگر ایران نمی‌توانست نفتش را بفروشد. در این میان گروه‌های دیگر مدام بر بحران‌ها می‌افزودند اما باز هم دولت پابرجا بود و سقوط نمی‌كرد چون هم مردم پشتیبان دولت بودند و هم دكتر مصدق سیاستمداری هوشیار بود. بگذارید واقعی بگویم كه دكتر مصدق برای ما یك شخصیت صرف نیست و به یك فرآیند وسیع تبدیل شده و وقتی می‌گوییم مصدق، گویی داریم به تجلی آرمان‌های عدالت‌خواهانه ایران و حیثیت تاریخی و مهم‌تر اینكه به یك الگو فكر می‌كنیم.

 

‌منظور از به كار بردن ضمیر «ما» ملی مذهبی‌ها هستند؟

خیر. من این باور را تنها به ملی مذهبی‌ها محدود نمی‌كنم. استقلال، دموكراسی و عدالت اجتماعی از اصول مصدقی است. دكتر مصدق هم در سخنرانی‌هایش این مبناها را داشت و هر فردی كه به این اصول باور داشته باشد، در زمره حامیان مصدق قرار می‌گیرد. برای بررسی اقدام دكتر مصدق در دادن گزارش به مردم از طریق رادیو ابتدا به ساكن باید به بررسی اجمالی مجلس هفدهم بپردازیم.

 

‌ملی مذهبی‌ها خودشان را وارث بلافصل مصدق می‌دانند؟

مهم آن است كه شما به دو اصل «ملی» و مصدقی كه استقلال و دموكراسی است، پایبند باشید. نمی‌شود یك اصل را فدای دیگری كرد. تمسك‌جویی یا ارتباط غیرمستقیم با نهادها یا قدرت‌های استعماری و بیگانه در راه حصول آزادی، نفی مقوله استقلال است. مذهبی بودن یا نبودن الزاما آن را نمی‌رساند. در زمان مبارزات نهضت ملی صنعت نفت، تعداد زیادی از روحانیون یا عضو شورای جبهه ملی بودند، یا از آن حمایت مستقیم معنوی می‌كردند. از طرف دیگر، بودند روحانیونی كه یا از كودتای 28 مرداد حمایت كرده، یا در مقابل آن سكوت كردند.

مصدق پیشوای نهضت ملی است اما متعلق به شخص یا حزب خاصی نیست بلكه متعلق به كشور ایران است. ضمیر ناخودآگاه جامعه ایران هم این باور را قبول دارد. ایشان برجسته‌ترین نماد گفتمان ضد استعماری است.

مسلما نمی‌توان با جهان پیرامون قطع رابطه كرد. شاید سخن افرادی كه از پوپولیست بودن دكتر مصدق می‌گویند این باشد كه می‌باید با حفظ استقلال ملی، به تعامل با غرب كه بسیاری از مصداق‌های زندگی اجتماعی از آنجا ناشی شده است هم پرداخت.

بله، منتها «جهان پیرامون»، با تعداد معدودی از كشورهای زورگو و فزون‌طلب غربی متفاوت است. رابطه ایران با اكثر كشورها باید حسنه باشد كه همین‌طور هم هست. اگر آنهایی كه با تحریم‌های گسترده هدف و برنامه‌های بحران‌سازی و فروپاشی جامعه مدنی ایران را در نظر دارند، به «استقلال ملی» احترام نگذاشته‌اند. در بعد دیگر، ما می‌توانیم در این خصوص به دیدگاه جلال آل‌احمد در كتاب «در خدمت و خیانت روشنفكران» رجوع كنیم. او در این كتاب مورد دیگری را می‌گوید و می‌نویسد: «روشنفكر – منظور روشنفكر عرفی است – در ایران كسی است كه به اسم برداشت علمی اغلب برداشت استعماری دارد و آزادی‌اندیشی را نه در قبال حكومت‌ها بلكه درقبال اسطوره‌های ملی و مذهب و اخلاق و آداب اعمال می‌كند. بیش از اینكه متوجه باشند كه در یك حوزه نیمه استعماری عمل می‌كنند گمان كرده‌اند كه در حوزه متروپل به سر می‌برند و بی‌توجه به مقاصد استعماری غرب و بی‌توجه به اصالت‌های سنتی و بومی كه اغلب هدف اصلی هجوم استعمار بوده گام بر می‌دارند.»

 

‌در میان اندیشه‌های مصدق و انقلاب اسلامی نقطه اشتراكی وجود دارد؟

ما در انقلاب 57 به یكی از آرمان‌های مصدق یعنی «استقلال» رسیدیم اما هنوز به دموكراسی عمیق نرسیده‌ایم. البته دخالت‌های چند كشور سلطه‌طلب شرایط را برای جوامع در حال انتقال به دموكراسی امنیتی و بسیار مشكل می‌كند. به عبارت دیگر، دخالت سلطه جهانی، عامل مزاحم برای دینامیسم درونی و سیر روند طبیعی توسعه دموكراسی در منطقه ما و امریكای لاتین بوده است. در سال 2001 دولت بوش در كودتا علیه چاوس ونزوئلا دست داشت. دقیقا به خاطر شرایط دفاعی و امنیتی، بعد از چند روز چاوز توانست به قدرت بازگشته و جنبش بولیواری را رهبری كند. دولت امریكا در سال 2009 دولت كودتایی هندوراس را به رسمیت شناخت، ولی سازمان منطقه‌یی امریكای لاتین، دولت كودتایی هندوراس را به رسمیت نشناخت. 25 سال بعد از كودتا تا انقلاب 57 هیچ فردی حتی نمی‌توانست اسمی از مصدق ببرد اما نام و منش او زنده ماند چرا كه در وجدان‌آگاه و بیدار و انتقادی جامعه وجود داشت. مصدق، بروز بیرونی آمال‌های رهایی‌بخش ما نسبت به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی بود. من یقین دارم كه جامعه ایران به این اهداف استقلال و دموكراسی با گرایش بومی دست خواهد یافت و تا آن زمان، «نهضت ادامه دارد.»

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: