همدلی از همزبانی خوشتر است در گفت وگو با ویلیام مونتگُمری وات

1397/3/6 ۰۸:۴۲

همدلی از همزبانی خوشتر است در گفت وگو با ویلیام مونتگُمری وات

ویلیام مونتگُمری وات (۲۰۰۶ ـ ۱۹۰۹)، استاد رشتۀ زبان و ادبیات عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند بود. او برجسته‌ترین مفسر غیرمسلمانِ اسلام در غرب به حساب می‌آمد و تأثیر عظیمی در رشتۀ مطالعات اسلامی بر جای نهاد، به گونه‌ای که بسیاری از مسلمانان در سراسر دنیا با احترام از او یاد می‌کنند.

 

ترجمه: مرضیه سلیمانی

اشاره: ویلیام مونتگُمری وات (۲۰۰۶ ـ ۱۹۰۹)، استاد رشتۀ زبان و ادبیات عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند بود. او برجسته‌ترین مفسر غیرمسلمانِ اسلام در غرب به حساب می‌آمد و تأثیر عظیمی در رشتۀ مطالعات اسلامی بر جای نهاد، به گونه‌ای که بسیاری از مسلمانان در سراسر دنیا با احترام از او یاد می‌کنند.

او در اسکاتلند متولد شد. رسالۀ دکتری‌اش را دربارۀ «جبر و اختیار در صدر اسلام» گذراند و چهار سال به تدریس فلسفه در دانشگاه اشتغال داشت. سپس به مطالعات بیشتر دربارۀ اسلام علاقه‌مند شد و به عنوان یکی از دستیاران اسقف انگلیکن (وابسته به کلیسای پروتستان انگلیس) در بیت‌المقدس به پژوهش پرداخت. مونتگمری‌وات در سال ۱۹۴۷ به سمت «رئیس بخش مطالعات عربی و اسلامی» دانشگاه ادینبورگ برگزیده شد و سالها این سمت را حفظ کرد تا اینکه در اوایل دهۀ ۱۹۸۰ بازنشسته شد.‏

به اعتقاد مونتگمری وات، اسلام دینی است توحیدی که بر پایۀ وحی الهی به پیامبر واحد استوار است و به نظر می‌رسد که قرآن نیز می‌پذیرد که دیگر ادیان (خصوصا یهودیت و مسیحیت) هم بر پایۀ وحی الهی به پیامبر واحد استوار بوده‌اند. او معتقد است بازگشت به اسلام از ویژگی‌های مهم دو دهۀ اخیر است و یکی از جنبه‌های احیای اسلامی، طرد رسوم معین و پذیرفته شده از غرب است: نه ربا، نه مشروب و نه لباس غربی برای زنان؛ اما نباید چنین مواردی را اساسا ضد غربی یا ضدمسیحی تلقی کرد، بلکه باید آن را هواخواهی از عقاید اسلامی و زندگی معاصر مسلمانان دانست: مسلمانان در احیای اسلامی، احتمالا با تکیه بر ضمیر ناخودآگاه، اصرار دارند که با آنان، از نظر انسانی و مذهبی چنان رفتار شود که با غربیان و مسیحیان رفتار می‌شود؛ اما دستیابی به این خواسته دشوار است، زیرا مسیحیان فکر می‌کنند مذهبشان از مذاهب دیگر برتر است.

به نظر وات در چارچوب احیای اسلامی و به‌‌رغم قوت گرفتن بنیادگرایی در این سو و آن سو، در میان برخی از گروه‌های مسلمان، علائمی از حرکت به سوی گفت‌و شنود با سایر ادیان و به‌ویژه مسیحیت دیده می‌شود. به اعتقاد وی شاید برخی از مسیحیان احساس کنند که شرکت در گفتگو به معنای سرپیچی از حکم مسیح است که گفته: «جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید»؛ اما این احساس مبنای درستی ندارد. در تبادل نظر، هر طرف، مذهب دیگری را تصدیق می‌کند و شرکت در گفتگو، در واقع اعلام این تصدیق است.‏ از مونتگمری وات آثار متعددی بر محور اسلام شناسی باقی‌مانده است که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ـ محمد[ص] در مکه، ۱۹۵۳

ـ محمد[ص] در مدینه، ۱۹۵۶

ـ ایمان و عمل غزالی، ۱۹۵۳

ـ محمد[ص]، پیامبر و سیاستمدار، ۱۹۶۴

ـ تاریخ اسپانیای اسلامی، ۱۹۶۵

ـ اندیشۀ سیاسی در اسلام، ۱۹۶۸

ـ تاثیر اسلام بر اروپای قرون وسطا، ۱۹۷۲

ـ دورۀ شکل‌گیری اندیشۀ اسلامی، ۱۹۷۳

ـ اسلام و مسیحیت جدید، ۱۹۸۴

ـ تاریخ مکه براساس قرآن، ۱۹۸۸

ـ بنیادگرایی و نوگرایی اسلامی، ۱۹۸۸‏

ـ اسلام نخستین، ۱۹۹۱

ـ برخورد اسلام و مسیحیت، ۱۹۹۱

ـ بخشی از مجله دنیای مسلمان (شمارۀ ۶۲، سال ۱۹۵۲) با عنوان «نامش احمد است»

ـ فصلی از کتاب «جنگ مقدس» به ویراستاری توماس پاتریک مورفی، ۱۹۷۶ با عنوان «مفاهیم اسلامیِ جنگ مقدس»

گفتگوی زیر را بشیرمان و اَلستیر مکینتاش انجام داده‌اند و در تابستان سال ۲۰۰۰ در نشریۀ ‏The Coracle‏ به چاپ رسیده است.‏

‏ ***

‏پروفسور وات، چگونه به اسلام و مسیحیت علاقه‌مند شدید؟

در دانشگاه ادینبورگ دروس سنتی می‌خواندم و در دانشگاه اکسفورد، فلسفه و تاریخ باستان خوانده بودم. از سال ۱۹۳۴ تا سال ۱۹۳۸ در دانشگاه ادینبورگ فلسفۀ اخلاق خواندم. در سال ۱۹۳۷ هنگامی که مادرم دار فانی را وداع گفت، از یک مسلمان هندی (بعداً پاکستانی) خواستم که به عنوان مستأجر میهمان به خانه‌ام بیاید و در کارهای خانه کمک حالم باشد. خواجه عبدالمنّان دانشجوی دامپزشکی بود. در آن زمان بیست سال داشت و عضو «جامعۀ احمدیه» بود؛ اما بعدها که سرهنگ ارتش پاکستان شد، مجبور شد از آن جامعه جدا شود. منّان یک مسلمانِ اهل جدل بود و بحث و گفتگوهای ما، زمان صرف صبحانه و شام، مرا به اسلام علاقه‌مند ساخت. فکر می‌کنم هنوز زنده است و در لاهور زندگی می‌کند.‏

وقتی شنیدم که اسقف انگلیکن در بیت‌المقدس در پی کسی است که در حوزۀ روابط اسلام و مسیحیت به فعالیت بپردازد، درخواستم را برای پذیرش آن سمت مطرح کردم. پس از مطالعۀ الهیات و انتصاب به کشیشی، در لندن به آموزش زبان و ادبیات عربی پرداختم. بین سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۳ در ادینبورگ دوره دکتری را دربارۀ «جبر و اختیار در آغاز اسلام» گذراندم. استاد راهنمایم ریچارد بُل بود که ترجمۀ قرآنش مشهور است. بین سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۶ در فلسطین و تحت نظر اسقف بیت‌المقدس به کار پرداختم. امیدوار بودم که با مسلمانان به گفتگو بپردازم؛ اما معلوم شد که بیت‌المقدس، برای تماس با مسلمانان روشنفکر، جای خوبی نیست.

در سال ۱۹۴۶ مسائل دشواری پیش رویم قرار گرفت. در جریان انفجار هتل کینگ دیوید یکی از دوستانم را از دست دادم و هنگامی که آنجا را ترک گفتم، تصمیم گرفتم که دیگر بدانجا بازنگردم. در سال ۱۹۴۷ به ریاست گروه مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه ادینبورگ منصوب شدم و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۷۹ و در ۷۰ سالگی همانجا مشغول فعالیت بودم. در سال ۱۹۶۴ به درجۀ استادی رسیدم؛ اما همچنان در کلیسای اسقفیِ اسکاتلند کشیش بودم و اکنون مشغول نگارش کتابی دربارۀ «ایمان مسیحی در جهان جدید» هستم. ‏

 

شما زندگی خود را به گفتگوی بین اسلام و مسیحیت اختصاص داده‌اید. چرا این مسئله اینقدر برایتان مهم بوده؟

در سال ۱۸۰۰، زمانی که فعالیت‌های تبلیغی شدت یافته و در جریان بود، ایده‌آل این بود که به بخشهای غیرمسیحی جهان برویم و دیگران را مسیحی کنیم و آرمان برخی از مسیحیان هنوز هم همین است؛ اما واقعیت این بود که در میان کسانی که تغییر کیش داده بودند، عده بسیار اندکی مسلمان بودند. تبلیغات مذهبی قرن ۱۹، دستاوردهای مثبت ادیان بزرگ در پیش رو قرار دادن زندگی معنادار و تساهل مدار را به رسمیت نمی‌شناختند. در آن سالها بسیاری از دوستانم را از میان مسلمانان انتخاب کردم و اتفاقا برخی از آنها مقام و موقعیت پرنفوذی داشته یا دارند. این اشخاص عمیقا از دین خود تأثیر پذیرفته‌اند و کارهای بسیار مهمی انجام داده‌اند، نه تنها برای همدینان خود، بلکه برای جوامع دیگر.

من می‌پذیرم که تغییر کیش گاه برای رشد و سلامت روحی یک فرد ضروری است، اما استثنائاتی هم وجود دارد. به همین دلیل، برای اینکه بتوانم آینده را در افقهای بهتری درک کنم، لازم بود که برای برقرار گفتگوی بین اسلام و مسیحیت بیشر تلاش کنم؛ زیرا معتقدم دو چیز هست که پیروان هر دو دین را تهدید می‌کند: سکولاریزم و ماتریالیسم.‏

 

بسیاری از غربی‌ها اهمیت و ارزش گفتگو با اسلام را زیر سؤال برده‌اند؛ برای مثال آنها شریعت را ظالمانه می‌دانند، فکر می‌کنید این امر حقیقت دارد؟

در «عهد عتیق» هم با مجازات‌هایی مشابه آنچه در فقه اسلامی آمده مواجه می‌شویم؛ مثلا در عبارت ۲۵ «سفر تثنیه» از قطع دست زنان سخن رفته است. در آموزه‌های اسلامی، چنین مجازات‌هایی در برخی جوامع و برخی زمان‌ها مناسب بوده؛ اما به موازات پیشرفت جوامع و برقراری صلح و نظم، دیگر کاربردی ندارند و همه جا هم اجرا نمی‌شود. اگر دائما یکدیگر را شیطان و کارهای یکدیگر را اهریمنی قلمداد کنیم، اصلا نمی‌توانیم دربارۀ این مسائل گفتگو کنیم؛ بنابراین گفتگو ضروری است. گفتگو به ما کمک می‌کند که نه تنها به معنای متون مقدس پی ببریم، بلکه مناسبت و ربط آنها به زمان خودمان را که البته خواستۀ خداست نیز درک می‌کنیم. ‏

 

دربارۀ رویکرد پیامبر[ص] نسبت به زنان برایمان سخن بگویید. می‌دانید که در غرب، نسبت به این موضوع حساسیت زیادی وجود دارد و یکی از مسائل انتقادی مخالفان اسلام، معمولا همین موضوع بوده است. ‏

برخی معتقدند که اسلام هنوز در برخی جهات دینی مردانه است؛ اما من اسنادی از منابع نخستین پیدا کرده‌ام که نشان می‌دهد محمد]ص[‏ مسائل را برای زنان بهتر و آسان‌تر می‌ساخت. واضح است که در برخی قسمت‌های عربستان به‌ویژه در مکه گونه‌ای نظامِ پدرسالاری رایج بود که در زمان پیامبر]ص[‏ به نظام مادرسالاری تبدیل شد. رشد ثروت و رفاه که محصول تغییر مسیرهای تجاری بود، با رشد فردگرایی همراه بود. مردان ثروت شخصیِ هنگفتی گرد آورده بودند و می‌خواستند مطمئن شوند که این ثروت به پسران خودشان می‌رسد و نه (در یک خانوادۀ گسترده) به پسران خواهرشان. این موضوع وضعیت حقوق زنان را بدتر می‌کرد.

اسلام در زمانی ظهور کرد که وضعیت زنان وحشتناک بود. آنها حقی بر ثروت و دارایی خود نداشتند و اصلا خودشان جزء دارایی‌های مرد به حساب می‌آمدند. اگر مردی می‌مرد، همه ‌چیز به پسرانش می‌رسید. محمد‏]ص[‏ تاحد بسیار زیادی اوضاع را بهبود بخشید. او حقِ مالکیت، ارث، آموزش و طلاق را بنیان نهاد و از زنان محافظت کرد. در چنین بستر تاریخی، باید گفت محمد]ص[‏ فردی بود که بر حق زنان گواهی داد. ‏

اما بخش زیادی از ماجرا بستگی به این دارد که شما چگونه به جوامع مسلمانان نگاه می‌کنید. امروزه بسیاری از غربی‌ها فکر می‌کنند که اسلام به سخت‌ترین شکلی زنان را سرکوب می‌کند. موارد نادر نباید ملاک قضاوت قرار گیرد. آنها به بخشهای کوچکی از جهان اسلام نگاه می‌کنند که قوانین خاصی را به موقع اجرا می‌گذارند. در پاکستان، بنگلادش و ترکیه زنان ریاست مقام‌های بالای دولتی را برعهده داشته‌اند؛ بنابراین فکر می‌کنم که درصد بالایی از غربیان در این موضوع خطا کرده‌اند.‏

 

درباره جهاد در مقابل جنگهای صلیبی چه می‌گویید؟ مثلاً تروریسم هم غیر اسلامی است و هم غیرمسیحی، اما در جوامع افراطی مثل مصر یا ایرلند شمالی توجیهاتی برای آن مطرح می‌کنند. آیا خشونت می‌تواند بخشی از دین باشد؟

فکر می‌کنم بنیادگرایی در هر دینی، چیزی به جز اصل آن دین است. اما بگذارید از «عهد عتیق» خودمان مثالی بیاورم. این کتاب مرا بسیار متعجب می‌سازد؛ زیرا بخش معتنابهی از آن غیرمسیحی است. من هر روز قطعه‌ای از آن را می‌خوانم و هرچه بیشترمطالعه می‌کنم، بیشتر به این نکته پی می‌برم. این مسئلۀ بسیار مهمی است که از خلال برخی ترجمه‌ها به دست نمی‌آید. در ترجمه، مفهوم اصلی از دست می‌رود. کتاب مقدس اورشلیم که من از آن استفاده می‌کنم، از عبارت «نفرینِ نابودی» استفاده می‌کند و این در مورد شهرهایی به کار می‌رود که عبریان در هنگام ورود به فلسطین با آنها مواجه شدند. آنها به هر کسی که برمی‌خوردند، او را می‌کشتند: مردان، زنان، کودکان و حتی گاه حیوانات! در آیۀ ششم از «کتاب یوشع» می‌خوانیم که این مسئله در مورد اریحا هم اتفاق افتاده و تقریبا در ده دوازده شهر دیگر، نفرین نابودی متحقق شده است. مثال‌های دیگری هم هست. اینها دقیقاً غیرمسیحی هستند. ‏

مسیحیت به طور کلی دینی ضدجنگ است، اگرچه درگذشته مسیحیان از جنگ دفاع می‌کردند. در کنار این امور، فکر می‌کنم اسلام نیز اساسا ضدمسیحی نیست، اما برخی از افراطیون چنین دیدگاهی اتخاذ کرده‌اند. ‏

چند سال پیش، بعد از جنگ خلیج فارس، در کلیسای ملی آشتی در ادینبورگ همایشی رسمی میان مسلمانان و مسیحیان اسکاتلند برگزار شد. رهبران کلیسای اسکاتلند از خواستۀ دولت مبنی بر این که این کلیسا را «شکرگزاری» بنامند، امتناع ورزیدند و در عوض آن را کلیسای «آشتی» نامیدند. یکی از جلسات با اذان مغرب همزمان شد. ابتدا مسلمانان فکر کردند که این ماجرا مانع از شرکت آنان در جلسه خواهد بود؛ اما در نهایت، برای جلوگیری از هر گونه مشکلی، نماز خود را در کلیسای جامع سَن‌ژیل، در مقابل محراب و درحالی که جماعت مسیحی خاموش ایستاده بود، برگزار کردند. هفتۀ بعد مسیحیان در مسجد و مرکز اسلامی گلاسکو به عبادت پرداختند. این بازتابی از سنت محمد]ص[‏ است. او به هیأت مسیحی ]نجران[‏ اجازه داد که در هنگام نماز، در مسجد با وی دیدار کنند. چنین رویدادی در اسکاتلند مدرن،‌ حتی پس از وقوع یک جنگ، نشان‌دهنده آن است که دین می‌تواند زخمهای جنگ را ترمیم نماید؛ بنابراین مطمئناً فکر نمی‌کنم که غرب با اسلام درگیر یک جنگ یا جهاد شده است، هرچند اگر به بنیادگراها میدان بدهیم، چنین می‌کنند.

اگر ایران به آمریکا می‌گوید «شیطان بزرگ»، به خاطر مسیحی بودنِ این کشور نیست. ‏آمریکا در قبال خاورمیانه،‌ سیاست خطرناکی در پیش گرفته است. اصل ماجرا به این برمی‌گردد که آمریکا از اسرائیل حمایت می‌کند. به این کشور اجازه می‌دهد که سلاح‌های اتمی داشته باشد، گرچه این کار برخلاف شریعت یهود است. خانواده‌های یهودی خانۀ مسلمانان را اشغال کرده‌اند؛ این دزدی است. آمریکا باید نسبت به اسرائیل سختگیرتر باشد و فشار بیشتری وارد کند، اگرچه به دلیل وجود گروه‌های فشار (لابی) قدرتمند یهودی کار دشواری است. اگر کاری انجام نشود، اوضاع خاورمیانه همچنان خطرناک خواهد بود؛ اما اگر سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام به سخنان خدا دربارۀ زندگی با یکدیگر احترام بیشتری بگذارند، این خطر احتمالاً کم خواهد شد.‏

 

اسلام معتقد است که کلام خدا تغییرناپذیر و نهایی است. مسیحیت با استنباطی که از حضور پویای روح‌القدس در پیش می‌نهد، دائماً در تحول است. دربارۀ این تفاوت چه می‌گویید؟ ‏

مایلم بگویم که قرآن کلام خداست، اما مسلمانان باید در این‌باره به فهمی تازه دست یابند. البته مقایسۀ قرآن با کتاب مقدس مسیحی کمک چندانی نخواهد کرد. قرآن ظرف مدت ۲۳ سال نازل شد، درحالی که از موسی(ع) تا پولس مقدس حدود ۱۳۰۰ سال فاصله بود. شاید مسیحیان بر مبنای کتاب مقدس بگویند که در رابطۀ ما بین خداوند و ابنای بشر گونه‌ای توسعه صورت گرفته است؛ مثلاً به موسی گفته شد: «هر که قانون شبات(سبت) را به جا نیاوَرَد، سنگسارش کن.» به یوشع گفته شد: «تمام جمعیت شهرهای گوناگون، از زن و مرد و کودک را نابود کن.» آیا خدایی که عیسی از آن سخن می‌گفت ـ خدای عشق ـ این قوانین خشن و خونریز را مقرر فرموده بود؟ اگر بگوییم خیر (و دوست داریم بگوییم خیر)، درحقیقت بر جریان اولیه کتاب مقدس سایه‌ای از تردید افکنده‌ایم. ظاهراً باید بگوییم که خدا قوانینش را بسته به نوع جامعه‌ای که انبیا در آن زندگی می‌کردند، مقرر می‌فرماید. مسلمانان از جاودانگی خدایی سخن می‌گویند که دستوراتش تغییرپذیر نیست. گویا باور ندارند که جوامع در حال تغییرند! پس قرآن و کتاب مقدس، هر دو، حاوی دستوراتی هستند که اولا برای جوامع و مردم زمان خودشان معتبرند، ثانیا اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که جوامع دائما در حال تغییر و تحولند، باید اعتبار برخی از این دستورات را از شمول زمان و مکان خارج کنیم؛ یعنی همه جا و همه وقت معتبرند. اما برخی دیگر، در جوامع فعلی کاربرد ندارند. با وجود این، معتقدم که محمد]ص[‏ تجربۀ ناب دینی را از سرگذرانده است. معتقدم مستقیما چیزی را از خدا دریافت کرده است. به معنی دقیق کلمه، معتقدم که قرآن از جانب خدا آمده است، وحی الهی است. محمد]ص[‏ بدون رحمت و برکتی که از جانب خدا به او افاضه شده بود، قادر به ایجاد چنین تغییرات وسیعی نبود. ‏

 

دربارۀ این آیۀ قرآن که می‌گوید تورات تحریف شده و توجیهی دربارۀ اختلاف ادیان ابراهیمی به دست می‌دهد، چه نظری دارید؟

خوب فکر می‌کنم نوشته‌های جدیدتر گاه آثار قدیمی‌تر را تغییر می‌دهند تا آنها را برای زمان‌های جدید مناسب‌تر کنند. فکر می‌کنم در مورد تورات بازنویسی‌های زیادی صورت گرفته هرچند آنچه امروز در اختیار ماست، از زمان مسیحیت بدین سو تغییری نکرده است. من عهد قدیم یا تورات را گزارش‌های یک دینِ در حال توسعه می‌دانم. به موازات اینکه یک دین توسعه می‌یابد، برخی از قوانین قدیمی‌تر به کلی کنار گذاشته می‌شود، اما برخی موارد جاودانه‌اند. مثال بارز این مسئله رباخواری در اسلام است که قوانین آن هیچ تغییری نکرده. ‏مسئلۀ دیگر نگاه علمی به آیات کتاب مقدس است. در مورد تورات این مسئله بسیار جدی و مهم است. در عهد قدیم آیات و عبارات زیادی هست که دربارۀ خشم خدا سخن می‌گوید و فکر می‌کنم بر شالودۀ عقاید غلطی استوار شده که مردم آن عصر دربارۀ خدا داشته‌اند. می‌بینید که آنها فکر می‌کردند خدا مانع یا مزاحم قوانین طبیعت است. فکر می‌کردند خدا خورشید را به مدت یک روز کامل فروزان نگاه می‌دارد تا یوشع به پیروزی دست یابد. خوب این غیرممکن است. فکر می‌کردند که خدا در قوانین طبیعی خودش دخالت می‌کند و بدین وسیله مردم را مجازات می‌نماید. بسیار خوب! کار بد مجازات در پی دارد، اما حتی در کتاب مقدس هم می‌توان تشخیص داد که برخی اعمال گاه ظالمانه هستند! ‏

 

اسلام بر آن است که باور به خدا که در «کتب پیشین» آمده، وحی است و می‌گوید این مختص قرآن نیست. در حقیقت این ادعا،‌ کتب مقدس مسیحی و یهودی را به یکدیگر ضمیمه می‌کند، فکر می‌کنید این سه دین باید چه چیزی به یکدیگر بیاموزند؟‏

فکر می‌کنم مسلمانان باید کار مسیح را جدی بگیرند. عیسی پیامبر و انسان بود. براساس اعتقادات ما، عیسی ابَرمرد نبود. به نظر من معجزات او هم با دیگر انبیا فرقی نداشت. فکر می‌کنم بسیاری از معجزات که به او نسبت داده‌اند، به راستی رخ نداده است، مثلا تبدیل آب به شراب در عروسی که در انجیل چهارم (یوحنا) آمده است! این عبارت را باید به طور نمادین تفسیر کرد، یعنی تبدیل یک چیز عادی به چیز گرانبها. این کار عیسی(ع) بود، وگرنه فراهم‌کردن حجم زیادی از شراب ربطی به اناجیل ندارد. نباید فهمی ظاهری از آن به دست داد. آن‌گونه که در انجیل آمده، تقریباً ۹۰۰ بطری شراب آماده شده و من فکر نمی‌کنم عیسی یا جماعتی که با آنها مرتبط بود، الکلی بودند! اگرچه قرآن درباره مسیحیت و یهودیت اطلاعاتی به دست می‌دهد اما همه باورهای آنان را در بر نمی‌گیرد. دربارۀ موسی و ابراهیم و دیگران اطلاعاتی در قرآن وجود دارد، اما دربارۀ استقرار بنی‌اسرائیل در فلسطین و تأکید سایر انبیا بنی‌اسرائیل بر عدالت سخنی نمی‌شنویم.‏

 

با این اوصاف، اسلام چه می‌تواند به مسیحیت بیاموزد؟

اگر نظر شخصی‌ام را بخواهید، مهمتر از هر چیز، یکتایی خداست. اصلاً با آموزۀ تثلیث و تجسد خدا در سه اقنوم (پدر، پسر و روح‌القدس) راحت نیستم! اسلام که صفات گوناگون و نامهای متعددی برای خدا قائل است، می‌تواند به مسیحیت کمک کند که تلقی خود از سه شخص را عوض کند. مسیحیان از واژۀ ‏Person‏ استفاده می‌کنند که از ‏Persona‏ لاتین گرفته شده و چهره یا نقاب معنی می‌دهد (همان که مورد استفادۀ بازیگران است). تثلیث چهره‌ها یا نقشهای متفاوت خدای واحد است.‏

 

از نظر شما وحی با تنزیل چه تفاوت‌هایی دارد؟

من واژۀ ‏revelation‏ را معادل «وحی» و «تنزیل» در زبان عربی می‌دانم. از نظر من این دو اصطلاح مهم دینی، معانی نزدیکی دارند و برخی نیز آنها را مترادف می‌پندارند، ولی معانی اصلی‌شان متفاوت است.‏ Revelation‏ به معنای «خود آشکارسازی» یا «تجلی» خداوند است و «تنزیل» به معنای «فرو فرستادن» پیام‌ها از آسمان به زمین است. به اعتقاد من «وحی» که اصطلاح فنی اسلامی برای ‏revelation‏ است، جز در این معنای خاص چندان به کار نمی‌رود و تشخیص معنای اصلی آن دشوار است. در دین اسلام آنچه وحی می‌شود، «سخن خدا» نیز نامیده می‌شود. واژۀ عربی آن «کلام» است که ترجمۀ صحیح قرآن به انگلیسی ‏Speech‏ است؛، زیرا «کلام» به معنی «صفت سخنگویی خداوند» نیز به کار می‌رود.‏

 

شما در کتاب «محمد، پیامبر و سیاستمدار»، همصدا با بارون فردریک فن هگل می‌گویید: «هر جا حقیقتی باشد، اصولا از طرف خداست.» این گفته در مورد وحی الهی چه مصداقی دارد؟

در بعضی اشخاص نیرویی هست که آن را «تخیل خلاق» می‌گویند. این اشخاص آنچه را دیگران حس می‌کنند ولی نمی‌توانند بیان کنند، به شکل محسوس درمی‌آورند. انبیا و رهبران دینی جزو کسانی هستند که تخیل خلاقشان، مبیّن احساسات و تمایلات تمام نسلهاست. البته همۀ آنها تخیلی نیستند، زیرا با مسائل واقعی و حقیقی سر و کار دارند، ولی آنان تخیلات را چه به صورت مصوّر و چه در قالب کلمات، برای بیان مطالبی به کار می‌برند که ورای فهم و عقل بشر است.‏

 

دربارۀ تخیل خلاقی که دروغ و نادرست است، چه باید گفت؟

بارون فردریک می‌گوید حقیقت فقط از طرف خداست. سنتهای دینی نیز بر این باورند که بعضی از افکار ممکن است از طرف شیطان باشد. حتی اگر تخیل اخلاق ابزاری باشد که به وسیلۀ خدا یا «حیات» به کار می‌رود، باز نشانۀ این نیست که تمام افکار بیان شده از جانب آن آن صحیح و سالم است. به نظر من در حضرت محمد‏]ص[‏ تخیل خلاق عظیمی وجود داشت و افکاری که او به وجود آورد به میزان چشمگیری صحیح و سالم است. از سوی دیگر او عاری از تکبر و غرور بود و به همین دلیل افکاری را بیان کرد و قواعدی به وجود آورد که با مسائل اساسی بشر ارتباط داشت. او به فیض و عنایت خدا توانست میلیون‌ها بشر را به دینی درآورد که از دین سابق آنها بهتر است و همگی شهادت داده‌اند: لااله الاالله و محمد رسول‌الله.‏

 

شما دعای معروفی دارید که زیاد از آن استفاده می‌کنید و در آن مسلمانان و مسیحیان را در کنار هم در محضر خدا قرار می‌دهید. می‌توانم خواهش کنم که گفتگویمان را با این دعا خاتمه بخشیم؟

‌ای پدر، پسر و روح‌القدس٫‌ ای خدای واحد، به ما مسیحیان و مسلمانان یاری ده که تو را بهتر بشناسیم، به تو نزدیکتر شویم، و صمیمانه‌تر به تو عشق بورزیم. آمین. ‏

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: