1395/4/26 ۱۰:۵۰
در دههها و سدههای گذشته، یکی از مواردی که ایرانیان بابت آن به دیگر ملل جهان فخر میفروختهاند، هوشمندی و بالابودن آیکیو میان آنها بوده است گواینکه دلیل آنها برای داشتن هوش بالا و برتری نسبت به دیگر جوامع، حضور ایرانیان در سطوح بالای علمی و اجرائی دنیا مانند ناسا (سازمان فضایی آمریکا) و نیز حضور در دانشگاههای معروف بهعنوان دانشجو و استاد بوده است
هوش تنها دلیل کسب جایگاههای برتر جهانی نیست نگار حسینی : در دههها و سدههای گذشته، یکی از مواردی که ایرانیان بابت آن به دیگر ملل جهان فخر میفروختهاند، هوشمندی و بالابودن آیکیو میان آنها بوده است گواینکه دلیل آنها برای داشتن هوش بالا و برتری نسبت به دیگر جوامع، حضور ایرانیان در سطوح بالای علمی و اجرائی دنیا مانند ناسا (سازمان فضایی آمریکا) و نیز حضور در دانشگاههای معروف بهعنوان دانشجو و استاد بوده است. با این حال، هر از گاهی فهرستی از میانگین آیکیو کشورهای جهان منتشر میشود و رؤیای هوشمندی ایرانی را زیر سؤال میبرد. در فهرستهای منتشرشده، نهفقط ایرانیان آیکیو چشمگیری ندارند که در ردیف کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا میانگین آیکیویی حولوحوش ٨٥ دارند. درباره این تناقض و شیوه نگرش درست به مقوله هوش در اجتماع، با آذر تشکر، جامعهشناس و عضو اندیشکده «رخداد تازه»، گفتوگو کردهایم:
*** مدتی قبل فهرستی از عدد آیکیو در کشورهای مختلف منتشر شد که در آن ایران جایگاه متوسطی داشت. در آن زمان این سؤال ایجاد شد که اگر فرض معمول، جامعه ایرانی را در نظر بگیریم که خود را بسیار باهوش میپندارد، این هوش متوسط را چگونه میتوان توجیه و تحلیل کرد؟ برای پاسخ سؤال شما بد نیست اول ببینیم این آیکیو چه معنیای میدهد و از چه زمینهای برخاسته و منطق آن چیست. در روانشناسی مدرن شاخصهای عددی و کمی مبنای سنجش برخی قابلیتهای انسانها شده است. این هم درواقع مربوط به گرایش علوم انسانی است که برای آنکه خود را هرچه بیشتر به علوم تجربی نزدیک کند، سعی میکردند واقعیتهای انسانی را به عددورقم دربیاورند تا بهنوعی به یافتهها و شناخت خودشان اعتبار علمی دهند؛ اعتبار علمی به آن معنایی که در علوم تجربی مطرح است. آیکیو هم در همین مسیر تبدیل توانایی ذهنی آدمیان به مقادیر کمّی و یک عدد مشخص است. از این اتفاقات در روانشناسی مدرن زیاد داریم. مثل بحث بلوغ. در فلسفه روشنگری بلوغ در برابر کودکی تعریف میشد. کانت در «رساله روشنگری چیست» میگوید ترس و تنبلی دو چیز است که کودکی را در انسان همیشگی میکند و مانع بلوغ انسان است. در اینجا سن فرد مهم نیست. احراز مجموعهای از ویژگیهاست که انسانها را به بلوغ میرساند. بنابراین ممکن است انسان در سنین بالا هم به بلوغ نرسد. بهاینترتیب از دید کانت، بلوغ مفهومی سیال است. میشود تصور کرد کودکی در سنین پایین بالغانه رفتار کند و فرد کهنسالی در سنین بالا کودکانه و... اما گرایش به کمّیکردن در روانشناسی باعث شد برخلاف این نگاه، بلوغ هم، به سنین خاص و دورهای از زندگی اطلاق و هم بسیار جسمی و بدنی تعریف شود. در این نگاه تحولات، علائم و تظاهرات جسمی خاصی به بلوغ تعبیر و گفته شد از این سن تا این سن دوره بلوغ است. با چنین تعابیری این پژواک به ذهن آدمها میآید که آدمی بعد از مثلا ١٨سالگی دوره بلوغش تمام شده و دیگر انسان بالغی است. از او انتظار یک انسان بالغ میرود و نقش بالغانه به او داده میشود و همواره از او انتظار پختگی میرود درحالیکه در واقعیت اینگونه نیست. همین ماجرای خامی- کودکی و بلوغ- پختگی، درباره هوش هم وجود دارد. هوش هم به تواناییهای خیلی کمّیشده مربوط شده است. در روانشناسی مدرن هوش ادراکی سنجیده و به عددی تبدیل میشود که اسمش آیکیوست و آدمها براساس این عدد قضاوت میشوند که باهوش هستند.
قبل از اینکه وارد بحث ایرانیان و فرهنگ ایرانی شویم، میخواهم درباره این موضوع بحث کنید هوش به چه چیزهایی اطلاق میشود؟ و اساسا هوش اندازهگیریشده و کمیشدهای که به آن آیکیو گفته میشود، چقدر مهم است؟ برای ساختن و اعلام عدد آیکیو، هوش شما با تستهای مشخصی سنجش میشود. به شما میگویند آیکیو خودتان یا فرزندتان فلان عدد است. تستها مشخص و قالببندیشده است. معماهایی است که با توجه به سرعت، تمرکز و دقت پاسخگو چیزهایی را میسنجد. هوشی که این تستها میسنجند، هوشی ایزوله و بدون ارتباط و بدون موقعیت است. در این تستها با وجود تلاشهای بسیاری که شده تا نسبتا بادقت و وسعت کافی تواناییهای ذهنی آدمها را بسنجند، جوانب بسیاری از توانایی و ناتواناییهای آدمها سنجیده نمیشود. مثلا این تستها هوش موقعیتی انسانها را نمیسنجند، قدرت ریسک بالا یا پایین، قدرت تصمیمگیری یا ضعف در تصمیمگیری مناسب، قدرت انطباق با ناخوشایندی پدیدههای جهان خارج، قدرت یا ضعف در چانهزنی و مذاکره، تابآوری و پایداری، توانایی یا ضعف در برقراری ارتباط انسانی درست، توانایی متقاعدسازی دیگران و... هیچکدام از این تواناییها یا ضعفها سنجیده نمیشوند. همه این موارد و موارد بسیار دیگر از ایندست فراموش میشوند و فقط هوش ادراکی شما سنجیده میشود. بنابراین همانطور که مشخص است، آیکیو یک معیار ناقص است و معیاری است که یک جنبه خاص از ماجرا را پوشش میدهد نه همه جنبههای شخصیت یک انسان را. تکبُعدی است؛ یعنی شما میتوانید آیکیو بالایی داشته باشید ولی این آیکیو بالا در موقعیتهای مختلف اجتماعی به شما کمک نکند. ممکن است آیکیو شما بالا باشد ولی نتوانید مثلا در روابط اجتماعی و خانوادگی خود انسان دلنشین و توانایی باشید، قدرت مذاکره با اطرافیان نداشته باشید یا در کار تیمی که مستلزم تحمل، مدارا و قدرتهای مختلف، از جمله قدرت مديريت است، موفق نباشید. یا قدرت ریسک بالایی نداشته باشید یا در موقعیت بحران و خطر قدرت تابآوریتان کم باشد و... یا همه اینها؛ جامعه به این معیار عددی ناقص یعنی آیکیو اعتبار زیادی میدهد. واقعیت این است در ذهن ما آیکیو معیار مهمی است و تبدیل به یک درجه افتخار شده است. به لحاظ فرهنگی، ما بدون اینکه فکر کنیم آیکیو از چه عناصری تشکیل شده، آن را به درجه افتخار و امتیاز تبدیل کرده و روی شانههای برخی سوار میکنیم.
با این اوصاف، اینکه میگوییم هوش ایرانیان بالاست، خودبهخود قضاوتی ناقص است. اما این قضاوت از کجا آمده است؟ ما ایرانیان معتقدیم و باور داریم هوش ایرانیان بالاست. برای چنین قضاوتی استدلالها و نشانههایی هم داریم. مثلا دائم میشماریم چه تعداد دانشمند ایرانی در ناسا، در دانشگاههای برتر دنیا، مؤسسات تحقیقاتی بزرگ یا کاخ سفید، اتحادیه اروپا و مراکز سیاسی و علمی با اعتبار جهانی مشغول به کارند. تصورمان این است موقعیتهای خاصی وجود دارند و حضور کسی که یا در ایران متولد شده یا والدینش ایرانی است، به منزله این است که این فرد آیکیو بالایی داشته. با توضیحاتی که دادم بهخوبی روشن است این قضاوت نادرست یا دستکم میشود گفت ناقص است؛ هم به دلایل بالا و هم به این دلیل که شرایط و موقعیت زندگی آدمها بسیار با هم متفاوت است. کسب یک موقعیت بالا فقط متأثر از هوش آدمها نیست. بسیاری اوقات وقتی به زندگی افرادی نگاه میکنیم که در ذهن ما در موقعیتهای ارزشمند قرار دارند، متوجه میشویم آنها بیش از آنکه آدمهای باهوشی باشند، سختکوش هستند؛ آدمهای متمرکز، هدفدار و سختکوشی هستند که توانستهاند به این موقعیتها دست پیدا کنند. ولی ما در اعتباری که به هوش ایرانی میدهیم، این سختکوشی را حذف میکنیم. تجربه سختکوشی، تمرکز و هدفمندبودن را تقریبا نادیده میگیریم برای اینکه به خودمان ثابت کنیم هوش بالاتر از متوسط دنیا داریم. راستش را بخواهید گاهی که نتیجه میگیریم فلانی موفق است چون آیکیو بالایی دارد، به این هم غبطه میخوریم که طرف قرار نیست در زندگی زحمت زیادی بکشد. بیرنج و زحمت پلههای موفقیت را طی میکند. هوش به او هدیه شده است. این میشود که گویی هوش و آیکیو بالا از نظر ما با تنبلی و بدون زحمت روزگار را گذراندن یکی میشود؛ آدمهای با آیکیو بالا لازم نیست زحمت بکشند. با این تعبیر هوش و آیکیو بالا و تنبلی و خوشباشی در اذهان ما دو روی یک سکهاند. البته من منکر جنبههای ژنتیک هوش نمیشوم، اما در اینجا تعمدا به جنبههای اجتماعی میپردازم گواینکه اگر بخواهیم از جنبه ژنتیک هم ماجرا را ببینیم، نکات جالبی جلبنظر میکند. جالب است وقتی شما میگویید هوش ایرانیان بالاست و ته ذهنتان هم جنبههایی از ژنتیک را مدنظر دارید، درواقع آنچه با کلمه «ایرانیان» به ذهن میآید، مرزهای ملی فعلی است و به همه آدمهایی اشاره دارید که در داخل مرزهای جغرافیایی فعلی با همین نقشه جغرافیایی که برای ما آشناست، متولد شده یا بهسر بردهاند. درحالیکه از منظر علم ژنتیک منطقهای بسیار وسیع از شرق بینالنهرین تا سرزمین هند و تا آسیای مرکزی باید مدنظر باشد. همه مردمان این حوزه جغرافیایی منطقا باید همانندیهای ژنتیکی با ما داشته و از این نظر هوششان با ما شباهتهایی داشته باشند. اما ما در باور به «هوش ایرانی» بهشدت ملیگرایانه و در چارچوب مرزهای جغرافیایی فعلی حرف میزنیم.
اما گاهی ایرانیانی که به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند یا در ارتباط قرار میگیرند، تجارب و دلایل بسیاری دارند که به این نتیجه برسند ایرانیان باهوشتر از افراد مثلا جوامع غربی هستند. درست است. اما اجازه دهید قبل از آن به این باور عمومی بپردازم که مهاجران را باهوشتر از دیگران تلقی میکند. دراینباره باید گفت یکی از موضوعات خیلی مهم این است که آدمها وقتی از کشور خودشان قصد مهاجرت میکنند و قرار است با محیط ناشناخته دیگری تطابق پیدا کنند، خواهناخواه به دلیل تغییر شرایط و اینکه تصمیمی بزرگ در زندگیشان گرفتهاند، همه استعدادها و نیروهایشان متمرکز شده و برای این تطابق فراخوانده و به کار گرفته میشود. اگر تصور کنیم شرایطی بود که در وطن خودشان هم همین هدفمندی و تمرکز را به خرج دهند و سختکوشی را پیشه کنند، چهبسا آنجاها هم میتوانستند تا حد زیادی موفق شوند. منکر مسائل ساختاری نیستم، اما مسائل ساختاری میتواند تسهیلکننده باشد. در آن ساختار نسبتا مناسب افراد سختکوشتر میشوند و درنتیجه هر دو دستبهدست هم میدهند و از ایرانیهای مهاجر، افراد موفقتری میسازند. این هم دلیل باهوشتربودن ایرانیان نیست. همانطور که شما هم اشاره کردید، ایرانیان وقتی خود را با مردم کشورهای دیگر مقایسه میکنند، به نظرشان میرسد خودشان باهوشترند. اما این هم به آیکیو به آن معنیای که ذکر کردم، ربطی ندارد یعنی یک مقدار عددی مشخص. واقعیت این است جامعه ایرانی جامعه پیچیدهای است و مردم ناچارند برای بقا به نحو مؤثری دائم تاکتیک عوض کنند و استراتژیهای فردی خود را در موقعیتهای اجتماعی مختلف تغییر دهند. این است که سن تقویمی و تجربی در جامعه ایرانی فاصله پیدا میکند، یعنی ممکن است یک ایرانی ٢٢ساله با یک جوان ٢٢ساله غربی که در یک جامعه غیرپیچیده با روابط نسبتا روشن به دنیا آمده و رشد کرده است، بسیار متفاوت باشد. این هم یک دلیل دیگر است که آیکیو معیار کافی نیست و جنبههای اجتماعی بسیار در این میان مهم هستند. اینکه شما در چه جامعهای به دنیا میآیید و بزرگ میشوید، مهم است و تواناییهای شما را محدود میکند یا باعث رشد آنها میشود. اتفاقا این پیچیدگی ذهنی و تجربه زیسته ما در ایران، گاهی هم دردسرساز میشود. ما سادگی تفکر و تجربه زیسته و مناسبات جوامع دیگر را بهسختی میفهمیم. اغلب ایرانیانی که در جامعه غربی کار آکادمیک میکنند، در ابتدای ورود خود تا مدتها در نوشتن و فهماندن منظور خود مشکلات بسیار دارند. چون مسائل در ذهن ما پیچیده است، یعنی منطق تفکر ما در منطق پیچیدهای شکل میگیرد چهبسا به دلیل این پیچیدگیهاست که هوش موقعیتیمان بالاست. هوش موقعیتی عبارت از این است که در لحظه بتوانی تصمیم بگیری، ریسک کنی، مذاکره کنی و خودت را از موقعیت به در ببری و... این بخش هوش ما که اصلا در محاسبه آیکیو اندازهگیری نمیشود، اتفاقا بالاست. این ربطی به ساختار مغز ما ندارد. به تجربه زیسته ما مربوط است. همین چیزی که در دنیای غربی باعث دردسر است، اینجا یک تجربه زیسته غنی و پیچیده است که اگر نظم داده شود، میتواند مبنای درست و منطقی پیدا کرده و کنشهای فردی- اجتماعی ما را خلاقانهتر کند. در این صورت نیازی نداریم با هوش کسی در دنیا مقایسه شویم. ما موقعیت اجتماعی داریم که یک هوش موقعیتی به ما میدهد؛ هوشی که اگر خوب تئوریزه و جمعبندی شود، چهبسا قدرتهایی به ما دهد که ما را در موقعیتهای مختلف تابآورتر و پایدارتر کند. در این صورت استدلال و نگرانی درباره میزان آیکیوی ایرانیان بیمورد میشود. همانطور که افتخار میکنیم ایرانیان باهوشترین مردم جهان هستند، گاه هم نگران شدهایم هوش ایرانیان دارد پایین میآید. به نظرم هر دو این یادآوریها بر مبنای معیارهای قلابی شکل میگیرد و دو روی یک سکهاند: اوجگرفتن بر مبنای یک معیار قلابی، این حس حقارت و مغبونشدن را هم در روی دیگر خود دارد.
یعنی به گفته شما فهرست منتشرشده آیکیو که در آن جایگاه ایران جایگاه متوسطی است، نمیتواند مبنای قضاوت اجتماعی درستی از هوش ایرانی باشد؟ قصد من این است در این باورهای فهرستشده شکوتردید ایجاد کنم. این باورها نمیتوانند در افراد قضاوتی شکل دهند، یعنی مبنای قضاوت محکمی نیست که شما به ذهن خود و جامعه پژواک دهید که باهوش هستیم یا کمهوش.
اما این فضا وجود دارد و بهویژه میان خانوادههای ایرانی بسیار مهم تلقی میشود. درست است و تأثیر بسیار نامطلوبی هم دارد. رقابتی هم برای کشف آیکیو در کودکان و اثبات اینکه بچه کدام خانواده آیکیو بالاتری دارد شکل میگیرد. خانوادهها در این فضا در رقابت کشف آیکیوهای بچهها و ثابتکردن آیکیوها به هم قرار میگیرند. این رقابت، بیرحمانه، ناجوانمردانه و خطرناک است. چون به کسانی که آن عدد قلابی آیکیو را احراز نکردهاند، پژواک میدهیم آدمهای ناتوان و بهدرد نخوری هستند. این موضوع افسردگیهای بسیار جدی برای والدین و فرزندانی ایجاد میکند که عدد لازم را احراز نکردهاند. همین تصور، خود باعث بازتولید کمتوانیها و ناتوانیهای بسیار در افراد جامعه میشود.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید