1393/3/21 ۱۰:۲۲
سالهاست در یکی از نقاط مرکزی تهران ساختمانی متفاوت با معماری اطراف خود، نفس میکشد؛ بنایی قدیمی که چنار کهنسال آرمیده در آن حکایت از قدمت آن منطقه مرکزی شهر را دارد. این محل از سال 1358 کتابفروشی آزاد و آتلیه نقاشی شیرین اتحادیه را در خود جای داده است. شیرین اتحادیه عضو نقاش خانواده اتحادیه از همان تاریخ در همین مکان پیشه نقاشی و کتابفروشی را برای خود برگزیده.
سالهاست در یکی از نقاط مرکزی تهران ساختمانی متفاوت با معماری اطراف خود، نفس میکشد؛ بنایی قدیمی که چنار کهنسال آرمیده در آن حکایت از قدمت آن منطقه مرکزی شهر را دارد. این محل از سال 1358 کتابفروشی آزاد و آتلیه نقاشی شیرین اتحادیه را در خود جای داده است. شیرین اتحادیه عضو نقاش خانواده اتحادیه از همان تاریخ در همین مکان پیشه نقاشی و کتابفروشی را برای خود برگزیده. او تا به امروز نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی در داخل و خارج از ایران برپا کرده که آخرین آنها سال گذشته در گالری «حنا» برگزار شد. اتحادیه اینروزها بخشی از فضای مجاور کتابفروشی را به نگارخانهای اختصاص داده است. این نگارخانه که همنام کتابفروشی است از 22خرداد الی هشتم تیر قرار است اولین نمایشگاه خود را به هنرمندان زن و نقاشیهای پرترههای آنها اختصاص دهد. رعنا فرنود، سهیلا امیرابراهیمی، مینا نوری، پرییوش گنجی، فاطمه چاووشی، فرشته غازیراد، مینا غازیانی، شهلا حسینی، گیلدا بریمانی، سهیلا حقیقت، آریا شکوهیاقبال، نوریمان منوچهریفرد، معصومه مظفری و میترا کاویان 14نقاشی هستند که در کنار شیرین اتحادیه اولین نمایشگاه گروهی نگارخانه آزاد را افتتاح خواهند کرد. بهانه گفتوگویمان با اتحادیه برپایی این نمایشگاه بود.
***
پس از سالها فعالیت حرفهای در نقاشی، اینروزها شاهد افتتاح گالری آزاد با مدیریت شما در یکی از نقاط مرکزی تهران هستیم. قبل از گفتوگو تاکید داشتید این گالری فضایی برای نمایش آثار هنرمندان زن خواهد بود. طبعا این سوال به ذهن میرسد که چرا قرار است این گالری روی هنر زنان متمرکز شود؟
در رابطه با اینکه چرا هنرمندان زن، جواب اولیه من ارجنهادن به زنان نقاش همدوره خودم و سادهترین جواب اینکه بیشتر وقتها بهدنبال حسهایم رفتم در حالیکه در طول زمان برایم ثابت شده پشت حسها همیشه مسایل عمیقتری پنهان بوده است. حس اولیه آنکه آن لحظه و آن اتفاق را ارج بگذارم حتی اگر شکستن آینه برحسب تصادف باشد که آن موضوع سالهای نقاشیهای من در آینه و آینههای شکسته بوده است. همان نگاه در آینده مرا به جاهایی دورتر در ضمیرم برد که بعدها تمام نقاشیهای بهاصطلاح انتزاعی را حاصل شدند. یعنی در آینه وجود و چشم درونم تمام مناظر لمس میشوند و بهوجود میآیند اینها همه از دیدن آن قاب آینه قدیمی، خریدن آن، ارتباطم با آن قاب قدیمی و سپس شکستن آینه و نگاه در آن پدید آمدند. مبحث دیگر کار من لمس و حس اشیا و افراد نزدیک و دوروبرم بوده است.
از آشنا شروع کردم، از گلدانهای عبایی باغ پدرم تا... و دیگر اینکه زنان نقاش به من نزدیکترند. عمیقتر که به مساله نگاه کنیم خاک، کوه و گیاهانی که از درون خاک میرویند مبحث دوره طولانی نقاشیهای من بودهاند و زنان سیاه آفریقایی که به نمایش درآمدند و زنان عشایر ایران که شامل 35تابلو هستند و بلکه موضوع بعدی نمایشگاه نگارخانه آزاد باشند. همه اینها به زمین نزدیکترند و خلاصه اینکه زنان هنرمند نقاش هم به کل این زنجیره وصل میشوند.
شما برآمده از خانوادهای اهل فرهنگ و هنر هستید، مادربزرگتان خانم زهرا نظاممافی گویا زنی علاقهمند به هنر و موسیقی بودهاند. در زمینه هنر از ایشان تاثیر گرفتهاید؟
نه فکر میکنم از مادر خودم و هنرهای او تاثیر بیشتری گرفتهام. البته مادربزرگم پیانو مینواخت و شنیده بودم که شاهزاده همسایه که علاقهمند به صدای نواختن پیانوی مادربزرگم شده بود به خواستگاری او میرود و بعد از فوت زودهنگام شاهزاده او هرگز پیانو ننواخت. در ضمن او کارهای بزرگی در جهت رسیدگی، تعلیم، تربیت و نگهداری بچههای بیسرپرست و احداث مسجد و کارگاههای آموزشی که همه آنها موجود است انجام داده است. علاوه بر آن نگهداری یکصد کودک ناشنوا از کارهای او است که البته این مرکز همچنان دایر است. همه اینها در کتاب «حکایت یک زن در زیروبم روزگار» مستند موجود است ولی باید بگویم در احداث کتابفروشی هزینه قفسههای چوبی که هنوز مثل روز اول پابرجاست را او پرداخته است.
چرا وارد کار کتابفروشی شدید؟
فکر میکنم زندگی مثل رشتهای است که همیشه به سرآغازها برمیگردد. کتابخانه بینظیر پدرم مسلما روی ناخودآگاه من تاثیر داشت. من رشته ریاضی و سپس معماری داخلی خوانده و علاقهمند به آگاهی عمیقتر در زمینه ادبیات و فرهنگ فارسی بودم. این فضا که از طرف پدرم به من واگذار شده بود مرا بر آن داشت که یک کتابفروشی که مثل یک دانشگاه برایم بود و نیازهایم را در زمینه ادبیات فراهم کند دایر کنم.
وقتی کتابفروشی را راهاندازی کردید چه کسانی به اینجا رفتوآمد داشتند؟
اوایل انقلاب به دلیل انقلاب فرهنگی که دانشگاههای تهران تعطیل شده بود، استادان، نویسندگان و دانشگاهیان به این کتابفروشی رفتوآمد داشتند.
اشاره کردید که در پاریس هم تحصیل کردهاید درست است؟
همزمان با دایرکردن کتابفروشی اجبارا دوسال در فرانسه بودم و در آن مدت تعدادی از کلاسهای تاریخ طراحی مدرسه لوور را دنبال کردم که کارهای استادان نقاشی مثل دورر و همدورهایهایش را به ما نشان میدادند و باید تجزیه و تحلیل میکردیم.
از سال 58 کتابفروشی دایر شد، قبل از آن کجا بودید؟
قبل از آن در لندن معماری داخلی میخواندم و سپس در برگشت به ایران ششماه قبل از افتتاح فرهنگسرای نیاوران به استخدام آن موسسه درآمدم و در زمان شروع انقلاب آن موسسه را ترک و کتابفروشی را دایر کردم. همزمان با کار کتابفروشی به نقاشی هم پرداختم. نظر به اینکه گالریها در تهران بسته شده بود اولین نمایشگاه نقاشی خودم را با راهنمایی آقای قاسم حاجیزاده در همین مکان به نمایش درآوردم و با درخواست دانشجویان رشته عکاسی دانشگاه تهران که مرحوم صادق تیرافکن و مهران مهاجر جزو آن بودند عکسهایشان را در همین مکان به نمایش گذاشتم. بعدها گالریها باز شدند و اولین کارهایم را در مبحث آینهها در گالری گلستان به نمایش گذاشتم و در این سالهای اخیر حدودا 26 نمایشگاه انفرادی در گالریهای مختلف برپا کردهام.
کار شما در حوزه انتزاعی میگنجد، گاهی به سمت فیگوراتیو میرود و گاهی طبیعت آبستره، این نوسانی است که در کارهای چندساله شما میبینم. گاهی آبستره محض و کارهای صرفا فیگوراتیو هم شما داشتهاید مثل دوره معروف زنان آفریقایی... .
نقاشی انتزاعی یک وادی بیدروپیکر است و همیشه بالاخره در یک جایی آدم را به شک میاندازد. من همیشه این رفتوآمدها را در کارهایم دارم. همیشه به طراحی برگشتهام از آغاز هم با طراحی شروع کردم؛ طراحی انار، گلدان، آینه و حیات. بنابراین برای اینکه در انتزاع گم نشوم برمیگردم به قلمزدن و طراحی، یکی از علاقههای اصلی من از آغاز شروع کارم طراحی پرتره از بچههای مدرسه جنب کتابفروشی بوده است، پرتره همواره موازی با کار طبیعت بیجان و نقاشیهای انتزاعی بودهاند. البته در طول زمان در ذهنم این سوال پیش آمده چگونه میتوانم پرترههایی کار کنم که مثل نقاشیهای انتزاعی راحت بتوان در کنار آن زندگی کرد زیرا خیلی دشوار است که پرتره شخص دیگری را روی دیوار خانه خود نصب کرد. در من این میل درونی وجود دارد که روزی این پرترهها را به ارزش وسیعی برسانم که از حالت سنتی پرتره عمه و خاله جدا شود و فراتر رود و مثل یک نقاشی انتزاعی بتوان کنارش زندگی کرد.
چرا همواره در پی تغییر و دگرگونی در سبکتان بودهاید؟
من هنوز بعد از 35سال کار نقاشی مقابل هر بوم تازهای احساسم شبیه روز اول است. کنجکاوی جزء اصلی و پایه خلاقیت است، باید آزاد برخورد کرد. درست است که هماهنگ با طبع خودم موضوعها بیحد نبودهاند، آنچه که مرا به خودش جذب کرده در اصل انسان، طبیعت خصوصا خاک و عواملی از طبیعت بیجان (انار، گیاهان خاص مثل تیغ و نی، مهرهها، گوشماهیها و زنبق) بوده است. از انسان چون ارایه بدن امکانپذیر نبوده بیشتر به سر پرداختهام و گاهی وقتها کوهها. واقعا اگر خوب نگاه کنیم خیلی وقتها بدنهای انسان را در آن میتوان دید، کلا اینها موضوعات من بودهاند. همه این تلاشها و نمایش آثار نقاشی خانمها همهوهمه تلاشی است برای درک هرچند مختصری از آنچه جهان هستی و خلاقیت در خود دارد و به نظر من هر کسی به اندازه توان خود آن را به جلوه میکشاند.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید