1393/3/13 ۱۱:۱۷
حجت الاسلام والمسلمين مسعود اديب، استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت سالروز ارتحال حضرت امام (ره) از بحث تاثيرات و شرايط فقدان ايشان آغاز و نهايتا به موضوع قانون كشيده شد: موضوعي كه در سال هاي اخير صحبت هايي زيادي در ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن صورت گرفته است. با اين همه وقتي حجت الاسلام اديب روايتي از تبعيت حضرت امام (ره) از قوانين كشورهاي غيراسلامي چون فرانسه را بيان مي كند، مشخص مي شود كه بحث نسبت بنيانگذار انقلاب با قانون و قانونگرايي از جمله بحث هايي است كه مي تواند بيش از اين مورد توجه و پژوهش قرار بگيرد: اينكه حضرت امام(ره) به عنوان شخصيتي تاريخي نهايتا چگونه مناسبات و منويات خود را با توجه به امور قانوني تنظيم مي كرده است.
حجت الاسلام والمسلمين مسعود اديب، استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت سالروز ارتحال حضرت امام (ره) از بحث تاثيرات و شرايط فقدان ايشان آغاز و نهايتا به موضوع قانون كشيده شد: موضوعي كه در سال هاي اخير صحبت هايي زيادي در ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن صورت گرفته است. با اين همه وقتي حجت الاسلام اديب روايتي از تبعيت حضرت امام (ره) از قوانين كشورهاي غيراسلامي چون فرانسه را بيان مي كند، مشخص مي شود كه بحث نسبت بنيانگذار انقلاب با قانون و قانونگرايي از جمله بحث هايي است كه مي تواند بيش از اين مورد توجه و پژوهش قرار بگيرد: اينكه حضرت امام(ره) به عنوان شخصيتي تاريخي نهايتا چگونه مناسبات و منويات خود را با توجه به امور قانوني تنظيم مي كرده است. از نظر شما تاثير فقدان امام (ره) در سال 68 بر نظام و انقلاب چه بود؟ به هر حال در آن برهه انقلاب و نظام كاريزماي اصلي خود را حداقل در ابعاد مادي از دست داده بود و اين در هر جامعه يي مي تواند يك شوك جدي باشد. اين شوك بعد از 14 خرداد 68 چه بود؟ واقعيت اين است كه رهبري امام (ره) بر انقلاب اسلامي بيشتر بر پايه اول شخصيت فردي ايشان استوار بود و ثانيا بر پايه مرجعيت ايشان و قدرتي كه در جامعه از طريق شبكه روحانيت و موقعيت براي ايشان ايجاد مي شد. توفيقي هم كه در انقلاب به دست آورده بودند، جداي از دو عاملي كه عرض كردم از ايشان يك شخصيت محبوب و به تعبير اهل سياست «فرهمند» ساخت كه مي شود گفت موتور محرك بسياري از اتفاقاتي كه در دهه اول انقلاب افتاد، از جمله استقرار خود نظام جمهوري اسلامي و شكل گيري قانون اساسي. حضور مردم و استقبال مردم نيز همه معطوف به ارادتي مي شد كه به امام داشتند. شما در فيلم هايي كه در آن روزگار هست مي بينيد كه گاهي از يك پيرزن يا پيرمردي سوال مي شود كه شما آمده ايد به چه چيزي راي بدهيد و آنها مي گويند آمده ايم راي بدهيم به آقاي خميني. واقعيت اين است كه فرهيختگان نيز وقتي به جمهوري اسلامي و قانون اساسي راي دادند و در بسياري از عرصه ها در اوايل انقلاب وارد شدند عملابه شخصيت امام راي داده بودند. به هر حال شوك اصلي بعد از رحلت امام، شوك پر كردن خلاحضور يك عنصر قدرتمند اجتماعي، سياسي، فرهنگي و مذهبي با اين ابعاد بود. چه ظرفيت هايي در آن دوره تاريخي باعث شد تا كشور خيلي زود تاثيرات منفي اين فقدان را پشت سر بگذارد و از اين مرحله بگذرد؟ به نظر شما آيا خود حضرت امام (ره) اقدام پيشيني خاصي در اين زمينه انجام داده بودند و تدبيري در كار داشتند؟ قطعا تدبير داشتند، امام هم به دليل هوشياري خودشان و هم به دليل توجه واقع بينانه يي كه نيازهاي كشور داشتند و شايد هم به دليل سن بالايي كه داشتند، يك اقدام بسيار خوب و منطقي انجام دادند و آن اين بود كه سعي كردند در كوتاه ترين زمان ممكن كشور را به سمتي ببرند كه نهادهاي قانوني در كشور شكل بگيرد و جا بيفتد و با جا افتادن اين نهادها از نقش خود ايشان كاسته بشود. بر خلاف بسياري از رهبران انقلاب هاي سياسي دنيا كه سعي مي كنند بعد از پيروزي نقش خود را هر روز پر رنگ تر از قبل كنند، امام خميني سعي كردند در ساختار قدرت نقش خود را كم كنند و البته حضور و مداخله گهگاه ايشان با توجه به شرايط جنگي كه در كشور وجود داشت در مقاطعي ديده مي شد، اما در همان شرايط هم خود ايشان اصرار داشتند كه نهادها تصميم بگيرند و حتي پاسخ بسياري از استفتائات شرعي را هم كه به نحوي به مسائل حكومتي مربوط مي شد اگر ملاحظه كنيد مي بينيد توسط ايشان مثلابه دولت ارجاع داده شده است و ايشان فرموده بودند كه دولت بايد پاسخگو باشد و من هم تسليم تصميم دولت هستم. در كل به نظر مي آيد يكي از عللي كه باعث شد امام موفق بشوند كشور را به سمتي ببرند كه با رحلت و فقدان ايشان جامعه و كشور مسير خود را ادامه دهد، همين تلاش ايشان براي نهادينه كردن امور در كشور بود. اما واقعيت هم اين است كه هم به لحاظ عاطفي و هم به لحاظ علمي و معرفتي و هم قدرت نفوذ اجتماعي ايشان يك شخصيت بي نظير در تاريخ ما بوده و هست و من هم فكر نمي كنم تا دهه ها و قرن ها كسي با اين مقدار قدرت نفوذ در جامعه ايران پيدا شود. بعد از امام هم چه رهبر انقلاب و چه مسوولان ديگر كشور هم اعتبار خود را از امام مي گيرند و خود اين بزرگواران هم معترف به اين مساله هستند. شما به خلاوجود امام در برهه 14 خرداد 68 اشاره كرديد. اين خلاخيلي زود پر شد. ولي قطعا پر شدن آن كار راحت و ساده يي نبود. ارزيابي شما از اتفاقي كه در آن برهه براي گذر از آن شرايط و در مدت زمان بسيار كم رخ داد، چيست؟ مساله جانشيني ايشان مساله بسيار سنگين و سهمگيني بود و باعث نگراني هاي زيادي شده بود. اول كه كشور كمتر از يك سال قبل از آن از يك جنگ بسيار طولاني و فرسايشي بيرون آمده بود و ما داشتيم نخستين قدم ها را بعد از انقلاب به سمت آرامش بر مي داشتيم. از يك طرف هم بحث جانشيني آيت الله العظمي منتظري، هم به لحاظ شخصيت انقلابي ايشان و هم شخصيت علمي آن مرحوم و هم اينكه تقريبا از آغاز نهضت امام خميني همواره به عنوان نفر دوم مطرح بودند، در يك موقعيتي قرار داشتند كه اين احساس خطر مي شد كه با كنار رفتن ايشان انقلاب با مشكل مواجه شود. ولي خوشبختانه همدلي مسوولان و حمايتي كه از رهبر منتخب بعد از امام خميني، حضرت آيت الله خامنه اي انجام شد، كمك كرد اين بحران هم به نحوي پشت سر گذاشته شود. همين مساله بود كه باعث شد ميراث امام باقي بماند و جمهوري اسلامي حفظ شود. امروز هم همچنان همدلي همه خدمتگزاران نظام براي حفظ دستاوردها لازم است. با قطع نظر از اختلاف نظرهاي جزيي و با قطع نظر از اينكه ممكن است در جزييات كسي حرفي يا نقدي داشته باشد، به نظر مي رسد اگر مي خواهيم ميراث دار خوبي براي امام خميني باشيم، هنوز هم وظيفه داريم نقاط قوت را ببينيم و همدلي داشته باشيم و از مچ گيري و بهانه جويي هايي كه به اختلاف در جامعه ختم مي شود بپرهيزيم و مهم تر از هر چيز ديگر انتقادات مان خيرخواهانه باشد. يك بحث كه طي سال هاي اخير بسيار طرح شده بحث آرمان هاي حضرت امام (ره) است. الان فكر مي كنيد چه نسبتي با واقعيت جامعه امروزي و اين آرمان ها وجود دارد؟ ميزان تحقق آنها از ديد شما چقدر بوده است؟ اولابه شما عرض مي كنم كه از نظر من آرمان چيزي است كه خيلي نمي توان در مقام عمل منتظر فعليت يافتن كامل آن بود. در همان زمان پيغمبر اسلام(ص) و ائمه اطهار نيز چنين بود. آرمان نقطه يي است كه براي حركت جامعه ترسيم مي شود. شايد هيچ روزي نباشد كه يك سري آرمان ها را در جامعه محقق كرد، همين كفايت مي كند كه ببينيم به سمت اين آرمان ها حركت مي كنيم يا نه. در واقع مي توانم بگويم كه جامعه ما به سمت آرمان هاي امام خميني افتان و خيزان حركت كرده و مي كند. در يك سري مراحلي حركت سريع تر و در راستاي آرمان بوده و در يك سري مراحل هم حركت كند يا حتي منحرف مي شود. اگر بخواهم عناصر اصلي آرمان امام خميني را در اين فرصت كوتاه خلاصه كنم، مي توانم بگويم امام تلاش داشتند كه ما جامعه يي داشته باشيم كه در عين حالي كه با دنياي امروز ارتباط دارد و تمدن جديد را مي شناسد و انكار نمي كند و از نقاط مثبت آن استقبال مي كند، در عين حال تعهد و پايبندي به اسلام، ارزش هاي اسلامي و سنت هاي اسلامي را هم حفظ مي كند. خب ما متاسفانه در طول اين مسير چه 25 سالي كه امام در جمع ما نيستند و چه حتي در دوران حيات ايشان بعد از انقلاب گاهي دچار كندروي و تندروي شده ايم و گاهي رنگ گرايش ما به ارزش هاي ديني به رنگي شده است كه به نظر مي آيد منطقي نيست. به اشتباه فكر كرده ايم كه ظواهر و قالب ها بايد مورد حمايت ما باشد و روح دين مورد غفلت ما قرار گرفت. گاه رنگ پيروي و استفاده ما از ارزش هاي دنياي جديد به شكلي شده كه گويا به تقليد صرف ختم مي شود. نه افراط و نه تفريط در اين حوزه را نمي توان انكار كرد، حتي در زمان خود حضرت امام هم اين تحولات به چپ و راست منحرف شده است. ولي من گمان مي كنم اين اميد كه آن آرمان را همچنان دنبال كنيم و به سمت جايي روان باشيم اميدي است كه در دل ملت ما وجود دارد.
اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید