1393/2/28 ۰۸:۰۷
نمایش فیلم «ظهور یک امپراتوری» که به نبرد جنگجویان اسپارت در برابر حملات سپاه خشایارشاه پادشاه هخامنشی اختصاص یافته است بهانه گفتگو نشریه با آقای ماکرویاناکیس استاد تاریخ یونان گردید که متن کامل این گفتگو را میخوانید:
اشاره:
***
در سالهای اخیر هالیوود با مراجعه به تاریخ یونان باستان تلاش دارد مناسبات بینالمللی را در جهان فعلی به دوره یونان باستان ارجاع دهد. پس از فیلم 300 که بخشهایی از ترموپیل را بصورت فانتزی به تصویر کشیده است، فیلم دیگری با عنوان «ظهور یک امپراطوری» جنگهای ایران و یونان در دو منطقه ماراتن و سالامیس را در آمیزهای از واقعیت و خیال به تصویر کشیده است. البته این امر به صنعت سینما و فیلمسازی اختصاص ندارد و در نوشتههای ادبی و تاریخی برخی از نویسندگان غربی این تصویر نادرست و یک سویه حضور پررنگی دارد و گفته میشود که جنگهای ایران و یونان در دوره باستان در واقع مبارزه میان ارزشهای غربی و شرقی است. شرقی که مظهر بردگی، خشونت، دیکتاتوری و سلطه گری نام خوانده میشد. در این جنگها رو در روی غرب قرار گرفته است که ادعا میکند برای دستیابی به آزادی، برابری، صلح و عدالت مبارزه میکند. برای ورود به بحث، این تصویر دو قطبی و پرمناقشه را چگونه ارزیابی میکنید؟ برداشت شما از واقعیات تاریخی و بویژه ایرانیان در این دوره تاریخی چیست؟
در دوران باستان حکومتها و ملتهای بزرگی وجود داشتند، ولی در این میان ایران مقتدرترین امپراطوری به حساب میآمد. در همان زمان بحث جهانی شدن و یکدست شدن نیز مطرح بود. پارسیها به این ویژگی علاقه زیادی داشتند. یکی از مهمترین پادشاهان ایران در تاریخ یونان، کوروش محسوب میشود که شش سده قبل از میلاد در ایران حکمرانی میکرد. با درنظر گرفتن شخصیت متعالی و ویژگیهای منحصر به فرد این پادشاه بزرگ ایران، بسیار مورد توجه مورخان یونانی است. یکی از مورخان سرشناس یونانی به نام «گزوفون» کتابی تحت عنوان «کوروش نامه» مینویسد که منحصرا بر ویژگیهای برجسته این پادشاه پارسی تمرکز دارد. در این کتاب این مساله مطرح میشود که چگونه شکاف میان ایران و یونان باستان به چنین ژرفایی ختم شد و اینکه جهان به تسخیر وی درآمده و چگونگی فرمانروایی بر آن مطرح است. کوروش، داریوش و خشایارشاه پادشاهان ایرانی، قصد داشتند امپراطوری مقتدر خود را وسعت بیشتری بخشند، یعنی یک امپراطوری جهانی بدون مرز ایجاد کنند. بیتردید این پادشاهان بزرگ ایران براستی بدنبال جهانی شدن و یکپارچه کردن جهان بودند. وقتی زندگی کوروش را مورد مطالعه دقیق و کارشناسانه قرار میدهیم به این واقعیت تاریخی پیمیبریم که چگونه پادشاه بزرگ ایران در تعلیم و تربیت یونانیان عصر خود نقش مهم و تاثیرگذاری داشت. سخنان و رفتار کوروش برای همه هم عصران خود تعلیم و تربیت بود. کودک و بزرگ، زن و مرد یاد گرفتند که چگونه خوب بنویسند، چگونه همیشه حقیقت را بگویند و چگونه جنگجویان وفادار و ماهری برای سرزمین مادری خود باشند. بطور طبیعی شخص اسکندر پاسخی به پارسیها در آن دوره تاریخی بود.
ارزیابی شما از اهداف پارسها و دستاوردهای آنان چیست؟
هدف بنیادی پارسیها، ذاتا ایجاد صلح و آرامش بود. جهانی سازی یعنی جهان باید طوری تشکیل و اداره شود که قسمتی از جهان مرکز و بقیه جهان در صلح، آرامش و تحت کنترل باشد. امروزه نیز همین گونه است. بخشی از جهان، مرکز انتخاب میشود و از منظر آن منطقه، بقیه جهان باید بصورت مسالمت آمیز تحت کنترل باشد. پس اگر کشوری برای استقلال تلاش کند از منظر مرکز به معنای نوعی شورش، یاغی گری و ناسازگاری است و میبایستی آن امپراطوری بزرگ به آنجا صلح و آرامش بیاورد. بدین ترتیب است که یکی از مورخان انگلیسی مدعی میشود «اختلاف یونان و ایران باستان نه تنها بزرگ نبوده بلکه اختلافی حاشیهای بوده است». بنابراین، چنانچه صلح و آرامش امری پسندیده است ولی باید به این مساله توجه شود که این صلح از نگاه چه کسی است. البته این مساله نیز حائز اهمیت است که ایجاد امپراطوری بزرگ، تسخیر جهان و جهانی شدن مزایا و فوائدی به همراه دارد.
از دیدگاه اینجانب، هم پارسیها و نیز رومیها در پیشرفت جوامع یونانی نقش موثر داشتند. مسائل فرهنگی و اجتماعی در یونان در تمامی ادوار در حال پیشرفت روزافزون بود. تمدن یونان به گونهای بود که به غیر از دوره اسکندر، یونان از دولت شهرهای مستقل تشکیل شده بود که دارای وحدت و یکپارچگی اجتماعی بودند. امپراطوری ایران نیز تلاش داشت تا یکپارچگی خود را به یونان بیاورد. بنابراین، هدف از تسخیر یونان توسط پادشاهان ایرانی، ایجاد صلح، ثبات و آرامش بود. در قرن پنجم قبل از میلاد و پس از جنگهای ماراتن، ایرانیان در جنگهای پلوپونزی با اسپارتها همکاری نزدیکی داشتند و بدین ترتیب زمینه تسلط آنان بر جزایر پلوپونزی نیز فراهم گردید.
ممکن است درباره طرح صلح بین یونان و ایران باستان هم توضیح دهید؟
در قرن چهارم قبل از میلاد «اندرکیداس» طرحی را بعنوان طرح صلح تهیه کرد و ابتدا به فرماندهی نظامی آسیای صغیر رفت و پس از گفت و گو با فرماندهان برای دیدن خشایار شاه دوم راهی شوش شد. او در دیدار با پادشاه ایران، طرح صلحی را به وی ارائه کرد که مورد قبول پادشاه ایران قرار گرفت و بعنوان طرح صلح پادشاه معرفی گردید. خشایار شاه دوم، طرح را آنچنان طراحی کرد که تمام شهرهای یونانی در آسیای صغیر تحت حاکمیت ایران درآیند و تمام شهرها و جزایر یونان بخصوص شهرها و جزایر بزرگ بصورت خودمختار و مستقل اداره شوند. بدین ترتیب براساس این طرح، یونانیان نمیتوانستند به صورت واحد عمل کرده و یا کشور مستقلی باشند. پادشاه ایران در این متن قید کرده بود که این طرح میبایستی بدون ابهام و تردیدی پذیرفته شود. این طرح اگرچه مورد قبول یونانیان واقع شد و علیرغم آنکه دیدگاههای مشابهی درباره آن وجود نداشت اما برای مدت 50 سال اجرا گردید.
از دیدگاه اینجانب خشایارشاه که در این فیلم تصویر شده، با آن شمایل برهنه و زنجیرها و آرایش چهرهاش، هیچ شباهتی به یک پادشاه مقتدر بزرگترین امپراتوری جهان در عصر خود ندارد. تغییر ماهیت او به موجودی فراطبیعی (انسان- خدا)، بعد از غسل کردن در درون حوضچهای در یک غار، نیز روایتی کاملا تخیلی و مغایر با تاریخ است. از دیدگاه اینجانب تحریف تاریخ ملتها پذیرفتنی نیست و مقابله با آن بیش از گذشته احساس میشود.
سرانجام این طرح چه بود؟
این طرح کاملا با منافع یونان منافات داشت چرا که اجازه داشتن کشور واحدی را به آنان نمیداد. شهرهای یونانیان در آسیای صغیر به دست ایرانیان میافتاد. سرانجام 50 سال بعد، اسکندر این طرح را مردود دانست و از طریق جنگ، یونانیان را علیه پادشاه ایران متحد کرد و به ایران لشکر کشی نمود.
منبع:نشریه رواق (رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید