لذت سیاحت درآفاق تاریک تاریخ در گفت و گو با دکتر یعقوب آژند، تاریخ پژوه

1392/12/14 ۱۰:۵۷

لذت سیاحت درآفاق تاریک تاریخ در گفت و گو با دکتر یعقوب آژند، تاریخ پژوه

ایمان ملکا: دکتر یعقوب آژند یکی از مورخان و مترجمان بزرگ کشور ماست که بیشتر وقت خود را معطوف به پژوهش در حوزه تاریخ هنر ساخته است. از ایشان بیش از 100 اثر در قالب تألیف و ترجمه در حوزه‌های مختلف تاریخ به زیور طبع آراسته شده است. برخی از آثار دکتر آژند برنده جایزه کتاب سال شده و به عنوان مرجع تدریس در بسیاری از دانشگاه‌های کشور مورد استفاده است. صفحه تاریخ روزنامه ایران به سراغ این مورخ و پژوهشگر پرتلاش و برجسته کشورمان رفته است تا مروری بر زندگی و آثار ایشان داشته باشد.

 

  ایمان ملکا: دکتر یعقوب آژند یکی از مورخان و مترجمان بزرگ کشور ماست که بیشتر وقت خود را معطوف به پژوهش در حوزه تاریخ هنر ساخته است. از ایشان بیش از 100 اثر در قالب تألیف و ترجمه در حوزه‌های مختلف تاریخ به زیور طبع آراسته شده است. برخی از آثار دکتر آژند برنده جایزه کتاب سال شده و به عنوان مرجع تدریس در بسیاری از دانشگاه‌های کشور مورد استفاده است. صفحه تاریخ روزنامه ایران به سراغ این مورخ و پژوهشگر پرتلاش و برجسته کشورمان رفته است تا مروری بر زندگی و آثار ایشان داشته باشد.

 

 حضرتعالی بیش از 100 جلد کتاب اعم از تألیف و ترجمه در حوزه تاریخ هنر، ادبیات و تاریخ ایران دارید؛ اساساً چه چیزی شما را به سوی تحصیل و تحقیق در حوزه تاریخ کشاند؟

سؤالت مرا به کوچه‌ پس‌کوچه‌های ذهنم در دوران کودکی می‌کشاند. بدان زمان که پشت نیمکت‌های کلاس‌های ابتدایی، با تشویش و اضطراب می‌نشستم تا لبخندی به مهربانی از معلمی دریافت کنم. ولی چه نایاب و گران بود این نوع لبخندها در آن زمان؛ همنسلان من به خوبی به یاد دارند که ما در کلاس پنجم و ششم ابتدایی دو کتاب نامتعارف، از نظر شکل داشتیم با قد و اندازه خشتی بزرگ و شبیه قطع رحلی به نام کتاب تاریخ و جغرافیا. سرتاسر مطلب بود و تصویر و نقشه و هنوز هم آن تصاویر و نقش‌ها و نقشه‌ها در ذهنم نشسته. ماجرا تنها به تصاویر و مطالب آن کتاب‌ها ختم نمی‌شد. آن سالی که ما در این کلاس‌ها بودیم، این دو کتاب نایاب بودند یا شاید هم تنگنای مادی و پریشانی مالی پدرم و پدرهای دیگر ما را از داشتن این کتاب‌ها بی‌نصیب کرده بود. طوری که چاره را در استنساخ کتاب‌ها یافتم و استنساخ پشت استنساخ. حتی تصاویر و نقشه‌های آنها بخصوص دو ریالی که برای کشیدن نقشه‌ها از هر کدام از همکلاسی‌‌ها می‌گرفتم، بر علاقه و جسارتم می‌افزود. آن مایه‌های ذهنی و عینی که از این کتاب‌ها گرفتم، بذر تاریخ و جغرافیا را در وجودم کاشت و بعدها که برخلاف بعضی از دوستانم، نااهلی کردم و دیپلم ادبی گرفتم، از  اتفاق در کنکور چند رشته از جمله تاریخ اذن حضور در دانشگاه را یافتم، باز آن صحنه‌های جاندار تاریخ به جانم نشست و رفتم سراغ رشته تاریخ و  حسرت به دل ماندم که چرا حقوق قضایی را نخواندم.

 

 ظاهراً شما در کنار مطالعه تاریخ، به تحصیل در رشته حقوق قضایی نیز پرداخته‌ا‌ید. این طیف گسترده از تلاش‌ها ناشی از چه نیازی بود؟

حسرت به دلی و عقده دل که بعدها جبرانش کردم. ولی هر چه جلوتر رفتم، دیدم کار من نیست. نه عرضه قاضی شدن دارم و نه جنم وکالت. بوسیدم و گذاشتم کنار و تاریخ را چسبیدم اما از قیل و قال حقوق قضایی خیلی چیزها گرفتم که شاید تقویت پایه کار در داوری اندیشه‌ها و اسناد و مدارک و پرهیز از لغزش در احقاق‌حق و دریافت‌های درست ذهنی از داده‌ها و یافته‌ها در ردیف آنها باشد. از تاریخ چیزهای دیگری می‌خواستم. صورتی شکسته بسته از آن را در دوره کارشناسی گرفته بودم ولی در دوره کارشناسی ارشد، بویژه در پژوهشکده فرهنگ ایران، خط اصلی ذهنیاتم شکل گرفت و آن هم در سایه استادان خوبی بود که از بخت خوب نصیبم شده بودند.

 

 کتب و مقالات شما در حوزه تاریخ هنر عموماً جزو آثار مرجع در این زمینه تلقی می‌شود و بعضاً به عنوان کتاب درسی نیز در رشته‌های مرتبط استفاده می‌شود. چه اتفاقی افتاد که شما به صورت خاصی به حوزه تاریخ هنر علاقه‌مند شدید؟

برای جواب به این سؤال باز می‌روم سر دوران کودکی‌‌ام؛ همان زمان‌ها که خطوط زیبا توجهم را به خود فرا می‌خواند. ذهن ذوق‌زده‌ام ریتم خطوط زیبا را پی می‌کشید و مرا به تقلید از آن وا می‌داشت. در دوم ابتدایی به قدری زیبا می‌نوشتم که یک بسته جایزه مداد رنگی را از دست مدیر مدرسه نصیبم کرد و همین بسته مداد رنگی جهت دیگری را پیش رویم گشود و مرا وارد یک عالم دیگر کرد یعنی نقاشی. کنجکاو و جویا تصاویر و نقاشی‌های کتاب‌ها بویژه کتاب‌‌های الگوی نقاشی را می‌کاویدم و طرح می‌زدم. من رنگ را در کودکی با تیله‌های رنگی منشوری شناختم. هنوز هم دیدن رنگ اطلسی یا لاجوردی یا فیروزه‌ای رؤیای طرب‌انگیز دوران کودکی را در ذهنم بیدار می‌کند. با رنگ‌ها زندگی کردم و با خطوط و حروف زیبای فارسی بزرگ شدم. در دوره دبیرستان بیشتر کارهای هنری مدرسه را، از روزنامه دیواری گرفته تا پارچه‌نوشته‌ها و تابلوها، من انجام می‌دادم. از مرزهای مدرسه هم فراتر رفتم و در شهر به تابلونویسی و پارچه‌نویسی و تابلونگاری پرداختم.

دو بار فرستادنم به اردوی هنری رامسر، یک بار در دوره دبیرستان و یک بار در دوره دانشگاه، در هر دو بار صاحب عنوان شدم ولی بی مزد و مدال و این طور شد که ساده و بی‌پیرایه وارد عالم هنر شدم. و اما تاریخ؛ تاریخ پر از ورطه است: نازیبا و زیبا، ملایم و ناملایم، ورطه سیاست، ورطه اقتصادی و ورطه‌های دیگر و هنوز هم تاریخی‌ها در ورطه سیاست غوطه می‌خورند و نمی‌خواهند قدمی فراتر بگذارند. من تغییر مسیر دادم و قلمرو هنر را برگزیدم که پر از زیبایی‌ها، زیبانمایی‌ها و زیبانگری‌هاست. آن حس و حال هنری هم مددکار شد و آستین‌ها را بالا زدم و نبض تاریخ هنر را رصد کردم.

 

 تاریخ‌ نگارگری یکی از زیرحوزه‌های مورد علاقه شماست. برای نمونه کتاب‌های شما درباره مکاتب نگارگری تبریز، قزوین، مشهد، اصفهان، شیراز و هرات تقریباً جزو پژوهش‌های منحصر به‌فرد محسوب می‌شود. کتاب نگارگری ایران حضرتعالی هم یک بار به عنوان کتاب برگزیده فصل انتخاب شد. در تاریخ نگارگری چه سری وجود دارد که شما مشتاق به پژوهش در آن هستید؟

خود هنر هم پر از جهت‌های گوناگون است. یک طرف دیدگاه‌های نظری نشسته، طرف دیگر دیدگاه‌های عملی. من طرف دیدگاه‌های نظری را برگزیدم و از هنرمند شدن تن زدم؛ گرچه گاهی برای تلطیف روح و رؤیا، سراغ قلم‌مو و قلم‌نی هم می‌روم. از تنگ‌مایگی‌‌های پژوهش و هنر، ندانستن تاریخ، ادبیات، فلسفه و حتی جغرافیاست. دانستن فرایندهای اقتصادی و دگرسانی‌های فرهنگی نسبت بنیادی با هنر دارد. دیده‌ام بعضی از کسان را که تاریخ نادانسته، به صرف آشنایی با هنر، وارد ورطه هنر شده‌اند و نوشته‌های کم‌مایه و بی‌مقدار برآورده‌اند؛ ادعاها به کنار. هنرپژوهان خارجی اول از همه سراغ تاریخ ما می‌روند و در آن چیره می‌شوند و سپس هنر و فرآیندهای آن را در دل تاریخ می‌پژوهند و کارآیندی کارشان را بیمه می‌کنند. از حیطه‌های هنر ما، یکی نگارگری است. هنری ناب که از بطن این سرزمین جوشیده و سرزمین‌های دیگر را سیراب کرده؛ بی خود نیست که هنرپژوهان جهان و هنرمندان اروپا مجذوب آن شده‌اند و چه بسا داوری‌های نامیمونی هم پیش رو نهاده‌اند. آن سرگی و ناب بودن این هنر ایرانی است که توجه مرا به خود می‌کشد تا در حد توانم ناشده‌ها را انجام دهم یا سهویات را یک‌رویه کنم.

 

 اگر بخواهیم به صورت کلی راجع به تفاوت‌های ماهوی مکاتب نگارگری شهرهای یادشده صحبت کنیم، چه می‌توان گفت؟ اساساً شاخصه‌هایی که موجب ایجاد تمایز برای مکاتب مختلف تاریخی در این زمینه می‌شود، چیست؟

می‌‌دانید که هر هنرمندی سبک خاص خود را دارد. اگر این سبک طوری قوام یابد که دیگران را از پی بکشد، تبدیل به مکتب هنری می‌شود. عنوان‌بندی مکتب‌ها در اروپا، مفهومی است و معناهای نهفته در آنها و فرایندهای فکری- فرهنگی و تکثر آنها را لحاظ می‌کند. ولی در ایران عنوان‌بندی، طبق توافق ضمنی هنرپژوهان ایران و جهان، عنوان‌بندی جغرافیایی است چون تداوم مفاهیم و معانی و سنت‌های فنی از ذوات اصلی آنها برشمرده می‌شود. نگارگری ایران گرچه چیزهایی از محیط پیرامون خود و از متن زندگی گرفته، در بطن و ضمیر  آن نگاهی ماورایی مطلق و کلی مضمر است همچون شعر عرفانی ما که هم این جهانی است و هم آن جهانی. هم در روی زمین سیر می‌کند و هم معناهای نهفته ماورایی را در خود دارد. این تداوم و تعامل ناسوت و لاهوت در مسامات نگارگری ما، آن را از عنوان‌بندی‌های فرنگی‌مآب بی‌نیاز و دور می‌کند. همان بهتر که بار معنایی جغرافیایی به خود بگیرد و با عناوین جغرافیایی صورت‌بندی شود که بیشتر وافی به مقصود است. مکاتب نگارگری ایران حتی در ظاهر هم به لحاظ در کار آوردن آرایش‌های صوری، ترکیب‌بندی‌های سبکی و معنایی و ایجاز و ایهام از لوازم تمایز آنها از یکدیگر تواند بود. شاید مهم‌ترین شاخصه متمایز آنها از یکدیگر، آرایش پوشش پیکره‌ها و حتی فضابندی معماری‌شان باشد که ملهم از زمانه است. تمایز مهم دیگر که کمتر بدان توجه می‌شود، وقایع نهفته در گزینش داستان‌ها و روایت‌هاست. وقتی که با ساز و کارها و رویدادهای تاریخی یک دوره آشنا باشی، آن وقت چرایی انتخاب این داستان‌ها و تصویر آنها برایت معنا پیدا می‌کند. در این قلمرو نظرورزی‌های لازم صورت نگرفته تا هر مکتبی تعریف ویژه خود را پیدا کند. کاری‌ است پررنج که شناخت همه‌جانبه از نظام تاریخی هر دوره را طلب می‌کند.

 

 در میان آثار حضرتعالی، ترجمه‌هایی به نظر «تک‌موضوعی» نیز به چشم می‌آید که با حوزه تاریخ هنر نسبتاً فاصله دارد. اما در عین حال جزو آثار بسیار مهم در ردیف خود هستند. برای مثال «تاریخ اقتصادی ایران» اثر چارلز عیسوی یا همین طور «اسماعیلیان» اثر لویی ماسینیون و دیگران؛ راجع به این آثار و حال و هوای ترجمه آنها توضیح دهید.

گفتم تاریخ پر از ورطه است. یکی از آن ورطه‌ها ‌در معنای منفی و مثبتش، ‌اقتصاد است. به نظر من اقتصاد در تتبعات تاریخی ما مغفول واقع شده،‌ در حالی که کیست که نداند اقتصاد نسبتی بنیادی با نظام تاریخی هر دوره دارد. حضور فعال اقتصاد در هر دوره، نفوذی عظیم در فرایندهای دیگر تاریخی برجا می‌گذارد و بالعکس؛ ضعف اقتصادی هر دوره، فتور و مردگی را در پی می‌کشد. بنیاد علم و فرهنگ و هنر و سیاست را اقتصاد نقش می‌زند. ای کاش ارباب تاریخ زمانه ما، در علم تاریخ فایلی هم به نام «تاریخ اقتصاد» بگشایند و ادوار تاریخی‌مان را از این منظر فحص کنند. آن وقت است که مفاهیم زیرین هر دوره،‌ آشکار می‌شود و جلورفتگی و عقب‌افتادگی دوره‌ای روی آب می‌افتد. من تاریخ را این طور می‌بینم. منظور از طیف‌های گوناگون، کنش‌های انسانی است که هر شعاعش بر شعاع های دیگر نور می‌تاباند و آن را شفاف‌تر می‌کند. ترجمه کتاب «تاریخ اقتصادی ایران» چارلز عیسوی از این نگاه من بر تاریخ، برخاست. یک نگاه بر مطالب این کتاب، پهنه‌های دیگر زندگی دوره قاجار را پیش روی می‌نهد و آنها را معنادار می‌کند حتی روندهای هنری را. در نظر من یکی دیگر از طیف‌های منشور تاریخ، شناخت حرکت‌ها و کنش‌های مردمی است که فهرستی بلندبالا از آنها را در تاریخ‌مان داریم که به چیزی بیش از ده‌ها قیام و جنبش سر می‌زند. واقعیت این است که ما ایرانیان، در کلیت تاریخی‌مان، اندیشه‌ورز بوده‌ایم که از پیش از اسلام شروع می‌شود و در بعد از اسلام تداوم می‌یابد و این اندیشه‌ورزی هر زمان- مثل پیکره‌های نگارگری‌مان- پوشش زمانه به تن می‌کند.

 

 راجع به دو کتاب «سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام» و «تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران» تألیف آن. لمبتن توضیح می‌فرمایید؟ چطور شد که به سراغ ترجمه این کتب رفتید؟ چه اهمیتی در آنها نهفته بود؟

خانم لمبتن که چند سال پیش در 90 و چند سالگی چشم از جهان بربست، از اعجوبه‌های ایرانشناسی انگلیس بود. از یک جهت در حیله و پیله سفارت انگلیس در روزگار دکتر مصدق کار می‌کرد و حتی گفته‌اند و نوشته‌اند که پوشیده و پنهان دستی در کودتای 28 مرداد داشت. این به کنار، جنبه دیگر شخصیت او در سامان و ساختار تحقیقاتش مضمر بود که در عمر طولانی خود دست به بسی تحقیقات در دوره‌های تاریخی ایران زد و بویژه دوره‌های سلجوقی و ایلخانی و قاجار را پژوهید و گزارشی دقیق از تاریخ اجتماعی و دیوانی ایران پیش‌رو نهاد. «مالک و زارع در ایران» وی هنوز تالی پیدا نکرده و همین کتاب «تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران» او نگاهی کاونده در کنج و گوشه‌های تاریخ میانه ما دارد که از دید ما ایرانیان دور مانده. در ترجمه این کتاب، این نکته در ذهنم بود که می‌توان با یک تئوری، پروپوزال و یا فرضیه به سراغ تاریخ رفت و بدون تحریف آن، حرف‌های نو زد و دریچه و دیدگاهی تازه گشود. «سیری در تاریخ ایران پس از اسلام» او هم چیزی نیست جز واکاوی جهت‌های گوناگون تاریخ دیوانی و اجتماعی ایران که از منابع مختلف در یک کتاب گرد آمده. او جستاری دارد در باب جامعه اسلامی ایران که آگاهی و دانش ما را از جامعه ایران در بستر تاریخی‌اش بسی ارتقا می‌دهد. در ترجمه آثار او بیش از ملاحظات سیاسی، به ملاحظات علمی و آکادمیک نظر داشتم و بسط و گسترش افق دانش تاریخی‌مان.

 

بحث ادبیات در دوره مشروطه هم جزو آن حوزه‌های مغفولی است که به رغم جاذبه و اهمیت لا‌اقل در میان مردم خیلی شناخته شده نیست. حتی در میان نخبگان هم خیلی محل بحث و فحص نیست. در حالی که بررسی ادبیات هر دوره‌ای جزو لاینفک تحلیل‌های تاریخی است. شاید بتوان گفت این موضوع کمترین اثر و نشانه را در میان کتب آموزشی تاریخ در مدارس ایران دارد. شما در این حوزه هم صاحب تألیف هستید. درباره این موضوع چه نظری دارید؟

ظاهراً بعضی از ارباب شعر و ادب با نظر شما موافق نیستند که بررسی ادبیات هر دوره‌ای جزو لاینفک تحلیل‌های تاریخی است. به همین دلیل در تخته بند لفظ و معنی گرفتارند و به شیوه استادان قدیم راغب‌تر. ادبیات منظوم و منثور مشروطه در گستره پهناور ادبیات ما چهره‌ای یگانه دارد. پیش از آن، ادبیات گرچه آینه نیک و بد بود، ولی بیدار‌کنندگی اذهان را کمتر هدف می‌گرفت. ادبیات منظوم در دایره قوافی و عروض و ادبیات منثور هم در سیاق انشا و ترسل می‌چرخید و حاصلش هم حواشی مکرر بر کارمایه چند شاعر و نویسنده اصیل بود و نشان از زمانه‌ای داشت که در دایره سنت‌ها یله بود. اما با حضور دنیای نو که نسیمش از دوره صفوی وزیدن گرفت و در دوره قاجار به توفان تبدیل شد، گستره افق ادبیات ارتفاع یافت و عوامل نومایه به میان خزید و ادبیات وجهه نظر مردمی پیدا کرد و تم و ترنم خاصی یافت که برآورده محیط جدید و سبک و روش جدید بود. چه دوستان ادیب ما بپسندند و چه نپسندند، اینها همه بر ساخته تحولات تاریخی زمانه بود. ورود به این موضوع، شکستن و گذشتن از عادت‌ها و انگارهای ادبی گذشته است که ارباب عرصه شعر و ادب آن را خوش ندارند و البته دلایل خاص خود را نیز دارند. ادبیات مشروطه در دوره‌بندی ادبیات ما نرم‌ها و فرم‌های ویژه خود را به صحه گذاشته و مقبولیت عام یافته و نباید - به قول شما - مغفول بماند. می‌باید بی‌هیچ رویکرد سلبی و جذبی، آن را پژوهید و دستاوردهای آن را فحص کرد.

 

در همین راستا در میان تألیفات شما کتاب «تجدد ادبی در دوره مشروطه» وجود دارد که جزو معدود آثار جامع مربوط به ادبیات دوره مشروطه است. چطور شد که به سوی تألیف این کتاب با این موضوع کشیده شدید؟ آیا از آنجا که ادبیات هم جزو هنر است مجذوب این موضوع شدید یا خود مشروطه برای شما اصالت پژوهشی داشت؟

تألیف «تجدد ادبی در دوره مشروطه» از همین نیاز برخاست. سال‌های متمادی بود که با ادبیات معاصر ایران هم‌نفس بودم و آن را در دانشگاه تدریس می‌کردم و نوشتن درباره آن و گزارش رویکردهای همه‌جانبه‌اش در یاد و خاطرم ثبت بود و تک مضراب اصلی آن با یک طرح تحقیقاتی برخاست که تبدیل به کتاب شد. با این‌که دوستان مجله ماه کتاب ادبیات و فلسفه، به حساب خودشان، حسابش را رسیدند، پیدا بود که با سه چاپ متوالی در کانون توجه قرار گرفته و منتظر چاپ‌های بعدی است. پیشتر در سال 1364 «ادبیات نوین ایران» را از دیدگاه‌های گوناگون ادب‌شناسان جهان منتشر کرده بودم. آن کتاب درآمدی بود بر تألیف «تجدد ادبی در دوره مشروطه» و کاش عمری باشد و فراغتی تا جلدهای بعدی آن را طرح بزنم. واقعیت این است که ادبیات در نظام طبقه‌بندی علوم جزو هنرها ارزشگذاری می‌شود و این ارزشگذاری هم مقبولیت عام یافته. شعر در تعاطی آرای متفکران از روزگار کهن تا به امروز، به هر حال در زمره هنرها ثبت شده و نثر بویژه از نوع داستانی و نمایشی آن در چارچوب هنرهای نوشتاری و در همجواری با شعر، وزنی دارد و تحرکات و طبع هنرمندانه‌ای را طلب می‌کند. ادبیات، چه در ایران و چه در جهان، سبک‌ها و اسلوب‌های مختلف را آزموده و در مقارنت تنگاتنگ با سایر هنرها است و بویژه در ایران، هنر و ادب در کلیت خود حاصل دو قلم است: قلم نی و قلمو. در ایران مگر می‌شود کارمایه قلم نی و قلمو را از هم جدا کرد؟ ادبیات و هنر چشم‌اندازی هستند که هر دو از روزنه احساس‌ها و عواطف رؤیت می‌شوند.

 

در این کتاب، حضرتعالی راجع به برخی چهره‌ها مانند طالبوف، آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان یا میرزا آقاخان کرمانی و تأثیر آنها در ادبیات دوران مشروطه مطالبی را بیان فرمودید. چهره‌هایی که از دریچه مسائل سیاسی مورد انتقادهای جدی جریان‌های مختلف خود هستند و شاید از همین‌رو فعالیت‌های ادبی آنها در سایه موضع‌گیری‌های سیاسی آنها قرار گرفته باشد. در این مورد توضیح می‌فرمایید؟

ببینید، ادبیات مشروطه و اصلاً مشروطه ما در تعامل با اندیشه‌های جهانی به وجود آمد. در نگاه من، انسان ایرانی و فرهنگ آن به دلیل دارا بودن جغرافیای خاص جهانی، همواره در تعامل با سایر انسان‌ها و فرهنگ‌ها و هم‌آوا شدن با آنها بوده و در این هم‌آوایی، همواره دچار نوعی دوگانگی ناگزیرانه تاریخی هم شده که در تاریخ جهان منحصر به فرد است. از این دوگانگی‌ها بهره‌ها گرفته و خسران‌ها دیده، ولی همچنان با این نقیضه زیست کرده است. مصداق‌ها زیاد است: تورانیان و ایرانیان، اعراب و ایرانیان، ترکان و تاجیکان (ایرانیان)، مغولان و ایرانیان و این اواخر فرنگیان و ایرانیان. این فرهنگ‌ها به طرزی بارز گاه ملازم هم شده‌اند و گاه مبارز هم. ولی عوامل وحدت‌زا و یگانگی‌بخش ایران همواره در کار آمده و تعادلی بین آنها پدید آورده. داستان مشروطه و کوشندگان آن نیز از همین مقوله برخاسته. کسانی بنا به دلایل عینی و ذهنی به موافقت با آن برخاسته و کسان دیگر، باز بنا به علل دیگر، به مخالفت با آن پرداخته‌اند. داستان مشروطه و مشروعه ثبت تاریخ است. محققی که وارد این حیطه می‌شود، می‌باید بدون شیفتگی و وابستگی به یک‌سو، حق و حد آنها را برگزار کند و از تحریف حقایق و حاشا کردن واقعیت‌ها بپرهیزد. نکته باریک در یک کار تحقیقی برگزاری همین حق و عدالت است. من در بحث از عناصر سازنده ادبیات مشروطه، بویژه در جهت تجدد آن، تلاش کردم مبلغ هیچ یک از این افراد نباشم بلکه نظرگاه‌شان را در چارچوبه رویدادهای ادبی و تاریخی آن روزگار تفسیر کنم و راه را به برداشت‌های سیاسی و سلیقه‌ای ببندم.

 

بخشی از ترجمه‌های شما به بررسی تاریخ هنر در قالب سلسله‌ها، آیین‌ها و نیز تمدن‌ها می‌پردازد. از جمله می‌توان به مجموعه کتب «هنر سلجوقی و خوارزمی»، «هنر هند و ایرانی - هند و اسلامی»، «هنر اسلامی»، «هنر سامانی و غزنوی»، «هنر ایلخانی و تیموری»، «هنر صفوی، زند و قاجار»، «هنر پارتی و ساسانی» و«هنر مانوی و زردشتی» اشاره کرد. این مجموعه ترجمه‌ها چه تفاوتی با سایر آثار شما دارد؟

در هر کار تحقیقاتی که انجام می‌دهم، به نو بودن و علم‌افزایی آن می‌اندیشم. در کار ترجمه هم علم‌پروری و علم‌افزایی را هرگز فراموش نکردم. در دهه 60 بنا داشتم قیام‌های ایران را که اندیشه امامت در پس پشت آنها جریان داشت، فحص کنم و تا یک جایی هم رفتم و چندتایی از آنها هم در تیراژی چشمگیر انتشار یافت، ولی خلف وعده مدیران وقت امیرکبیر این پروژه را آب به آب کرد. معتقدم فرهنگ و اندیشه ایرانی و جلوه‌های گوناگون آن همچون رودخانه‌ای سیال در دل تاریخ جریان دارد، منتهی تحت شرایطی گاهی تبدیل به دریاچه‌ای عظیم و کم‌مانند شده و گاه به آب باریکه‌ای چهره عوض کرده و به هر حال هرجا که موضع و موقع مناسبی یافته، پروپایی گرفته و با شاخه‌های گوناگون رو به دریای دانش بشری جریان یافته است. بن‌مایه‌ها و درونمایه‌های چنین حرکت‌هایی را می‌توان با جستارهای متوالی نشان داد و جهت‌های گوناگون آن را شناساند. ترجمه و تدوین 12 جلدی هنرهای سلسله‌ای ایران هم از این فکر برخاست و با اقبال خوانندگان هم روبه‌رو شد. همین فکر را این اواخر در مورد مفاخر هنری ایران پی گرفتم و 13 جستار محققانه در باب هنرمندان ایران از یاقوت مستعصمی تا کمال‌‌الملک را پژوهیدم تا نظام هنری ایران را با حضور هنرمندان آن در دل تاریخ نشان دهم و تحولات و فراپایگی آن را به ایرانیان و جهانیان بشناسانم.

 

در حال حاضر مشغول تحقیق روی چه سوژه‌ای هستید؟

چند اثر کار شده زیر چاپ دارم که یکی از آن‌ها «هفت اصل هنرهای تزئینی ایران» است. دیگر این‌که بعضی از آثار پیشینم را با ویرایش جدید به چاپ سپرده‌ام از جمله «ادبیات نوین ایران»، «حافظ در غربت»، «تاریخ‌نگاری در جهان اسلام» و... سال‌ها پیش به توصیه فرهنگستان هنر «نمایش در دوره قاجار» را که تکمله «نمایش در دوره صفوی» بود کار کردم و تحویلشان دادم که دارد در آنجا خاک می‌خورد. کی خاکبرداری خواهند کرد، خدا می‌داند. دیگر اینکه من یک نیمه دیگر نیز دارم به نام ی - میاندوآبی (یک نوستالژی زادگاهی) که ناپرهیزی می‌کند و داستان می‌نویسد.

ی. میاندوآبی تاکنون مجموعه داستان‌های «جغاتو»، «خانواده ما» و «خانه سفید» و رمان «حدیث بودن» را منتشر کرده و اخیراً با عنوان «خانواده ما و داستان‌های دیگر» در یکجا انتشار یافته. ی. میاندوآبی از سال‌ها پیش طرح رمانی در ذهنش بود و پاره‌هایی از آن را نیز نوشته بود و حال در حال تکمیل آن رمان است. شاید توفیق ختم آن نصیبش شود. و دیگر اینکه راه به راه و قدم به قدم پایدار و استوار باشید.

 

 منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: