دهه ٥٠ هجری شمسی به اعتبار بحث ترجمه بیش از هر چیز دوره غلبه گرایشهای سیاسیایدئولوژیك در جامعه ایران بود. در واقع بیشتر كتابها بر اساس ادبیات چپ نوشته یا ترجمه میشد. به میزانی نیز توجه به هگل وجود داشت كه البته بیشتر با رویكرد خوانش چپ انجام میگرفت. كتب فلسفی بسیار كم و آثار ایدئولوژیك به طور گسترده ترجمه و منتشر میشدند. گاه نیز ترجمههایی صورت میگرفت مثل ترجمه «مسائل فلسفه» اثر راسل یا دیگر آثاری كه مترجمانی مثل مرحوم منوچهر بزرگمهر صورت میدادند. در آن سالها به هیچوجه چنین گستردگیای كه امروز در ترجمه آثار فلسفی و دیگر رشتههای علوم انسانی دیده میشود وجود نداشت. آثار فلسفی بسیار كمی وجود داشت كه بیشتر پیرامون فلسفه كلاسیك تالیف یا ترجمه میشدند. فلسفه یونان نهایتا كارت و كانت اندكی محل امعان نظر بودند. میتوان گفت در خصوص فلسفههای معاصر آثار ترجمه شده بسیار اندكی وجود داشت. دلیل آن نیز عدم احساس نیاز جدی به تفكر فلسفی در آن دههها بود. آنچه بیشتر مورد نیاز بود یك ایدئولوژی برای مبارزه با رژیم پهلوی بود نه فهم حقیقی، حكمی و فلسفی مسائل. مسائل و پرسشهای جامعه بیشتر پیرامون موضوعات سیاسی آن هم بر اساس خوانش و قرائت جریانات جنبش چپ به معنای كلی آن و خوانش ایدئولوژیك از اسلام (آن هم در افق تفكر چپ) شكل میگرفت.
مطابقت جغرافیای اعتقادی ایزدیان با مازندران کهن و حکایت اسارت کاووس در شاهنامه به دست «دیو» در مازندران و توضیح آنچه درباره پرستندگان نیروهای طبیعی که باید مغان و ادامه آنها ایزدیها باشند، هویت تاریخی و اساطیری و اعتقادی کُردهای ایزدی را تا حدودی از مه غلیظ آمیختگیها و تطورات آیینی متوالی به درآورده، روشن میسازد؛ زیرا با این نمونههای واضح که برمیشماریم:
در سیره امیرالمؤمنین مىخوانیم که امیرالمؤمنین غلامش رامىبرد به بازار، لباس بهتر را براى او مىخرید و لباس کهنهتر را براىخودش، مىگفت: «چون تو جوانى و من پیرمرد هستم.» یا راجع به حضرتزهرا مىخوانیم که کار را میان خودش و کنیز خود تقسیم مىکند؛ به او مىگوید: «یک روز تو استراحت کن من کار مىکنم، یک روز تو کار کن من استراحت مىکنم»؛ یعنى او در این خانواده در عمل هیچ فرقى میانخودش و آن کنیز قائل نمىشود.
«صلح و جنگ» از جمله مسائلی است که قدمتی به طول عمر بشریت بر کره ارض دارد. تقابل این دو مفهوم، به تقابل خیر و شر در وجود انسان بازمیگردد. از سویی، انسانها موجوداتی کمال جو و خیرخواهند که برای کسب سعادت دنیوی و اخروی از انجام هیچ خیری دریغ نمیورزند. از سوی دیگر، تزاحمات و تضادهای درونی انسانها و برخورد منافع آنها با یکدیگر، آنان را به موجوداتی تبدیل کرده است که به قول هابز همچون گرگ در مقابل یکدیگر میایستند تا برای رسیدن به اهداف خود همدیگر را بدرند.
بر طبق نظر علامه جعفری، تمدن اسلامی میباید تمدنی انسانگرا باشد که به وجوه معنوی و روحانی انسان اصالت می دهد و او را در مسیر اقتضائات فطری و جاذبه الهی به تحرک و تلاش متمایل میسازد.
دهه ٥٠ هجری شمسی به اعتبار بحث ترجمه بیش از هر چیز دوره غلبه گرایشهای سیاسیایدئولوژیك در جامعه ایران بود. در واقع بیشتر كتابها بر اساس ادبیات چپ نوشته یا ترجمه میشد. به میزانی نیز توجه به هگل وجود داشت كه البته بیشتر با رویكرد خوانش چپ انجام میگرفت. كتب فلسفی بسیار كم و آثار ایدئولوژیك به طور گسترده ترجمه و منتشر میشدند. گاه نیز ترجمههایی صورت میگرفت مثل ترجمه «مسائل فلسفه» اثر راسل یا دیگر آثاری كه مترجمانی مثل مرحوم منوچهر بزرگمهر صورت میدادند. در آن سالها به هیچوجه چنین گستردگیای كه امروز در ترجمه آثار فلسفی و دیگر رشتههای علوم انسانی دیده میشود وجود نداشت. آثار فلسفی بسیار كمی وجود داشت كه بیشتر پیرامون فلسفه كلاسیك تالیف یا ترجمه میشدند. فلسفه یونان نهایتا كارت و كانت اندكی محل امعان نظر بودند. میتوان گفت در خصوص فلسفههای معاصر آثار ترجمه شده بسیار اندكی وجود داشت.
وضعیت انتشار كتاب در دهه ٥٠ به طور كلی و در حوزه ادبیات وضعیت مناسبی بود. به ویژه فعالیت نشریات مختلف ادبی و كتاب هفته به سردبیری احمد شاملو و مدتی هم به سردبیری دكتر محسن هشترودی واقعا به تنهایی توانستند نسلی را با ادبیات جهان اعم از ادبیات روسی یا ادبیات اروپای غربی ودیگر كشورها آشنا كنند و از این لحاظ رهگشا باشند. دكتر مصطفی رحیمی نیز در آن زمان بسیاری از آثار ادبی ژان پل سارتر یا دكتر حسن هنرمندی آثار زیادی از آندره ژید را ترجمه كردند یا مترجمان دیگر مثل محمد قاضی، حسن لطفی و نجف دریابندری واقعا كار ترجمه را در سطح بسیار خوبی انجام میدادند اما آثاری كه منتشر نمیشدند در دو دسته قرار میگرفتند؛
نگاهی به جمهوری ذهن آرنت به بهانه ترجمه جلد دوم «حیات ذهن: اراده» آدمی هیچگاه به اندازه وقتیکه عملی انجام نمیدهد، اهل عمل نیست و هرگز به اندازه زمانیکه با خویشتن بهسرمیبرد از تنهایی فاصله نگرفته است.
بسیاری از دانشجویانی که برای بار اول به رشته فلسفه میآیند، تصور روشنی از رشته مورد مطالعه خود ندارند. وجه ممیز فلسفه و فیلسوفبودن چیست؟ چه چیزی فلسفه را از سایر رشتهها متمایز میکند؟ در این گفتار، مری وارناک(١٩٢٤) چندینویژگی مهم برمیشمارد که برازنده فیلسوف بهمعنای واقعی کلمه است. رسمیبودن عنوان حرفهای مهم نیست؛ شرط اصلی این است: فیلسوف کسی است که در حدی بسیارکلی فکر کند، «هدفی تبیینی» داشته باشد و از همه مهمتر برای اثبات نظر خود دلیل و حجت بیاورد. نشان بارز یکفیلسوف واقعی در این ویژگیها خلاصه میشود. (بهنقل از: فیلسوفان زن، به کوشش مری وارناک)
تلاش تاریخنگاری را میتوان با یکتناقض درونماندگار دید: از یکسو، میکوشد تغییر و حرکت را شرط ضروری پیدایش تاریخ نشان دهد، اما از سوی دیگر، یکی از مقاصد خواسته یا ناخواسته تاریخ را جلوگیری از تغییر و حرکت میداند؛ کافی است جای «نظم و قاعده» را با «منع و نهی» عوض کنید تا تضاد درونی آن روشن شود، اما این تضاد برآمده از روح تاریخ است یا میل فاتحان و تاریخنگارانشان؟ نخستین ارادهای که در این میان بروز کرد تمایل انسان برای تفسیر وقایع و ربطدادن آنها به یککل واحد بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید