چشمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/240535/چشمه
دوشنبه 16 تیر 1404
چاپ شده
3
ترکیب اضافی چشمۀ خورشید هرچند بهصورت استعاری در ادبیات فارسی بهفراوانی آمده است، اما در افسانهها نیز چشمهای به این نام وجود دارد که تقدیر و سرنوشت همه را میداند (عزیزی، 24- 28). هانری ماسه دربارۀ این چشمه مینویسد: خورشید هر شب در آب آن، آبتنی و تجدید قوا میکند (I / 172). در تاریخ طبری نیز در وصف دو شهرستان جابلقا و جابلسا، از چشمهای نام برده شده است که آفتاب هر شب در آن فرو میرود و بامداد بیرون میآید (1 / 44). همچنین در تاریخ بلعمی آمده است: « ... چنان است آن چشمه به مغرب که آبی است اندر آن چشمه سیاه چون قطران و جوشان» (1 / 710).
در کتابهای تاریخی، به نحوۀ پیدایش چشمۀ زمزم در زیر پای اسماعیل (ع) اشاره شده است؛ بدینترتیب که وی از فرط تشنگی پاشنۀ پایش را به زمین سایید و در همانجا چشمهای جوشید (طبری، 1 / 192-193؛ بلعمی، 1 / 208). این چشمه افزون بر شگفتیهایی که به پیدایش آن نسبت میدهند، در فرهنگ مردم، بهویژه در آیینهای زیارتی، اهمیت بسیاری دارد و مردم از آب آن به نیت بهرهمندی از شفا، سلامت و برکت در نوشیدنیها و غذاها، بهویژه غذاهای نذری خود میریزند.
از این چشمه با نامهای دیگر چون چشمۀ سار، چشمۀ مرغان، چشمۀ ایوب، عین الجراد و آب سار یاد شده است (باستانی، تعلیقات بر جغرافیا ... ، 246، خودمشت ومالی، 76-77؛ هدایت، صادق، 157؛ حسینی منشی، 34؛ شاملو، 140-143). چندین چشمه در ایران وجود دارند که از آب آنها، برای دفع آفات نباتی، بهویژه ملخ و کفشدوزک استفاده میشود. خاصیت این چشمهها بهگونهای است که پرندگانی شبیه سار را با رایحهای که دارند، به خود جلب میکنند. ازآنجاکه غذای این پرندگان ملخ است، کشاورزان از آب این نوع چشمهها برای دفع آنها استفاده میکنند. در ریاض الفردوس (1082 ق)، در وصف این پرندگان آمده است: اگر فوج طیور مزبور از عهدۀ ملخها برنیایند، شماری از آنها میروند و فوجی دیگر را به کمک خود میآورند (حسینی منشی، همانجا). معروفترین چشمۀ آب ملخ در سمیرم واقع است که قزوینی در عجایب المخلوقات (ص 182)، هانری ماسه در معتقدات و آداب ایرانی (I / 232)، حمدالله مستوفی در نزهة القلوب (ص 280) و رضاقلیخان هدایت در انجمنآرای ناصری (ص 314) به آن اشاره کرده، و شرح مفصلی از خواصش را آوردهاند؛ البته، از اینگونه چشمهها با ویژگیهای یادشده در قزوین (ماسه، همانجا)، مرودشت فارس (همایونی، فرهنگ، 317؛ پرتوی، 2 / 841-842)، پادنا (پشتکوه دنا) (مجیدی، 575) و شهر بابک (وزیری، 167- 168) نیز نام برده شده است. در باورهای مردم، برای دفع ملخ با این آب الزاماتی نیز وجود دارد؛ ازجمله اینکه دو شخص مؤمن که جنب نباشند و شراب ننوشیده باشند، با مشک آب از چشمه بردارند، در رفتوبرگشت به پشت سر نگاه نکنند، مشک را بر زمین نگذارند و با کسی صحبت نکنند (مجیدی، 575-576). اهالی سروستان نیز برای دفع رَهَه (کفشدوزک) از آب چشمۀ ایوب استفاده میکنند. آنها در پیشواز اشخاصی که به همین منظور آب از چشمه میآورند، گوسفند قربانی میکنند و با آن آبگوشت میپزند. کشاورزان پس از صرف غذا، اندکی از آب را برمیدارند و در نوبت آبیاری بر کشت خود میریزند (همایونی، همان، 317- 318). شاردن از انتقال آب چشمۀ «آب ملخ» به قبرس یاد کرده است که پرندگانی در پی حاملان آب پرواز میکنند و آب این چشمه ملخ را نابود میکند. به گفتۀ او، ترکان عثمانی و ایرانیان این پرندگان را مسلمان مینامند (4 / 128- 129). حمدالله مستوفی در نزهة القلوب، علت این شگفتی را شرط حضرت سلیمان (ع) با ملخها برای جلوگیری از خرابی مزارع یاد کرده است (همانجا). در قصص الانبیاء، شرح مفصلی از زندگی حضرت ایوب (ع) و نحوۀ جوشیدن دو چشمه از زیر پای او و جوان شدنش به سبب شستوشو در آن چشمه نقل شده است (نیشابوری، 261-263)؛ ازاینرو در برخی مناطق، اینگونه چشمهها را به معجزۀ حضرت ایوب (ع) نسبت میدهند (همایونی، همانجا). حاج ملا اسماعیل سبزواری در «کتاب الطیور»، نکتۀ تازهای دربارۀ آب سار عنوان کرده است: « ... آب در جویهای آنجا جاری میکنند که سار منقارش را به آب بزند تا منقارش به هم نچسبد. ملخها را که تمام کردند، خونچه از خوردنیها ــ مثل مویز و نخود و توت خشکه و مغز گردو ــ میبرند. رعیتها میگذارند و ساز شادیانه میزنند. سار[ها] آن پیشکشیها را میخورند، آن وقت ساز میزنند، سارها میروند» (ص 284).
چشمۀ باد یا چشمۀ بادخانی ( لغتنامه، ذیل واژه؛ اعتمادالسلطنه، 4 / 2204)، که اهالی محلی آن را «گندیو» (گنداب) هم میگویند، چشمهای است نزدیک به چشمهعلی دامغان (شاهحسینی، دیباج ... ، 50). در شگفتی این چشمه در ریاض السیاحة (1248 ق / 1832 م) آمده است: «چون قاذورات [اصل: قازورات] در او اندازند، چنان باد برخیزد که مجموع درختان بشکند ... و چون نجاست را بیرون آرند، باد ساکن شود» (زینالعابدین، 522). ملگونف روسی نیز در سفرنامۀ خود آورده است: «محمدشاه اول آزمایش خواست، باد لشکریان او را از یکدیگر پاشید» (ص 138). در تحفة الغرائب، ضمن این مطالب آمده است که آب آن سبب بادکردن شکم میشود و اگر آن را به دور از چشمه ببرند، سنگ میشود؛ همچنین آمده است: « ... و ایشان را چون باد باید از بهر خرمن، رگوی پلید زنان حائض بدان چشمه اندر فگنند، همان ساعت بادی برخیزد» (ص 212). اشخاصی چون رضاقلیخان هدایت، شیندلر (نک : شاهحسینی، همان، 50-53) و هانری ماسه (I / 233-234) نیز این چشمه را وصف کردهاند. اعتمادالسلطنه این چشمه را مرکب از گوگرد و آهن دانسته است (4 / 2203). گفتنی است بهجز چشمۀ بادخانی، چشمهای در راه شیروان در بالای کوهی در ده غورک وجود داشته که از نجاست، به جوش میآمده است (پیشاوری، 105).
چشمۀ سبز که از آن با نامهای سبزرود و رود سبز نیز یاد میشود، در خراسان بوده است؛ البته دربارۀ جای دقیق آن اتفاق نظر وجود ندارد؛ ابوریحان بیرونی (ص 353-354)، فردوسی (6 / 383- 388)، صاحب تاریخ جدید یزد (کاتب، 29) و نویسندۀ مجمل التواریخ و القصص (ص 68- 69) مکان آن را در توس، و حمدالله مستوفی ( نزهة، 148- 149) و اعتمادالسلطنه (4 / 2208- 2209) در نیشابور دانستهاند. چشمۀ سبز از دیرباز عبادتگاه بوده است (مؤیدثابتی، 28- 29). حمدالله مستوفی در نزهة القلوب، در تأیید این موضوع نوشته است: «پارسیان در شب برکنار آن چشمه [چشمۀ سبز] احیا داشتهاند» (ص 149). برخی مرگ یزدگرد اول را بهصورت شگفتآوری با چشمۀ سبز مرتبط میدانند؛ بدین شرح که منجمان مرگ یزدگرد بزهگر را در چشمۀ سبز پیشبینی کردند و او قسم خورد که هرگز آنجا نرود تا آنکه بیماری رعاف گرفت و پزشکان علاج او را غسل در چشمۀ سبز تجویز کردند؛ بنابراین، یزدگرد به آنجا رفت. اسب سفیدی از آب بیرون آمد، او خواست اسب را زین کند، اما حیوان لگدی زد و او را کشت و ناپدید شد (مجمل، اعتمادالسلطنه، همانجاها؛ حمدالله، تاریخ ... ، 111؛ فروتن، گنبدکاووس، 1 / 79؛ مؤیدثابتی، 28-30). برخی مرگ یزدگرد را در جاهای دیگری چون چشمۀ گلسب یا چشمۀ گیلاس (ییت، 288) و یا دربار خود یزدگرد (ثعالبی، 261) دانستهاند. از شگفتیهای این چشمه گزارش میرمنشی در خلاصة التواریخ است. براساس این گزارش، در 967 ق / 1560 م، آب چشمۀ سبز چنان فوران کرد که درختان پانصدساله را از بیخ برکند و از درون آن، ظروف نقره و طلای فراوانی به دست آمد که احتمالاً از آن مردمان پیش از اسلام بوده است که برای نذر به چشمه هدیه کرده بودند (نک : گلچین، 46- 48).
برخـی چشمـههـا ــ کـه از آنهـا بـا نـام چشمههای سنگزا نام برده میشود ــ به سبب افزونی املاح و مواد معدنی، پس از زمان کوتاهی رسوب میکنند. این واکنشها درگذشته، یکی از شگفتیهای چشمهها به شمار میآمده است (دبا، 1 / 63)؛ ازجمله چشمههای اردند در سیستان (قزوینی، 179؛ حمدالله، نزهة، 279)، عمارلو در گیلان (عباسی، 17) و چشمههایی در اورمیه و طارم. اما ابودلف (341 ق / 952 م)، علت سنگزایی چشمههای اخیر را وجود سنگهای جیوهای دانسته است (ص 44، 48- 49). جوشش برخی چشمهها متناوب بوده است؛ مثل چشمۀ جاجرم که جوشش آن وابسته به آفتاب بوده (طوسی، 106)، یا چشمۀ وقت ساعت شمسآباد چهارمحالوبختیاری که هفتهای یکبار فوران میکرده (ماسه، I / 232)، و یا چشمۀ رودخاره در شبانکاره که 30 سال جاری بوده، و 30 سال بند میآمده است (حمدالله، همان، 282). شماری از این چشمهها ــ که از آنها با نام چشمۀ بانگ نام برده شده ــ با درخواست و صدای انسانها به جوشش میآمده، پس از رفع نیاز، قطع میشدهاند. بوی مشک و عنبر، بوی تعفن، رنگ خون یا رنگهای دیگر، داغیِ بیش از حد و پسزدن نجاست از دیگر عجایبی است که به برخی از چشمهها منسوب است. برخی چشمهها خاصیتی متناقض داشته، در یک طرف سرد و در طرف دیگر گرم بودهاند. در باور مردم، برخی چشمهها مخزن طلا و نقره به شمار میآمدند و اگر آن طلا یا نقره دزدیده میشدند، دوباره به جای خود بازمیگشتند. از برخی چشمهها در شبهای مهتابی، آدم آبی (پری) سر بلند میکرده؛ برخی چشمهها نیز مال را افزایش داده، و برخی دیگر حیوانات را بیمار میکردهاند. پیشاوری در نگارستان عجایب و غرایب، چشمههای شگفتانگیزی را از کتابهای غرایب الدنیا، تحفة الغرائب، اقبالنامۀ تیموری، عجایب البلدان، صور الاقالیم، هفت اقلیم و عجایب المخلوقات جمعآوری کرده است (ص 105- 115). برخی پژوهشگران نیز به شماری از آن چشمهها اشاره کردهاند (طوسی، 104-115؛ قزوینی، 178- 185؛ اعتمادالسلطنه، 4 / 2200 بب ؛ ماسه، I / 228-234؛ بیرونی، 354؛ سایکس، 192). در کتابهایی مانند ذخیرۀ خوارزمشاهی، نزهة القلوب، احسن التقاسیم، عرایس الجواهر، نفایس الاطایب و نیز در سفرنامههای مستشرقان و پژوهشهای پس از آن، برای برخی چشمهها، خواص درمانی متعددی آمده است. مهمترین آن درمانها عبارتاند از: درمان بیماریهای پوستی و مفصلی، بریدن تب و نوبه، بازکردن دملهای چرکین، بهبود نرمی و شکستگی استخوانهای زیر زخم، درمان هاری، خارش اندام، قولنج و رفع خماری و جز آنها (جرجانی، کتاب سوم، ص 28؛ ابوالقاسم، 210؛ مقدسی، 660-661؛ حمدالله، همان، 278؛ ماسه، I / 230-232؛ ابودلف، 49؛ مکنزی، 45-46؛ حمیدی، 25-26؛ مختارپور، 265؛ پوراحمد، 74؛ صداقتکیش، آبها، 95؛ مجیدی، 576).
آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ آزادیخواه، محمدعلی، «لغات و اصطلاحات سیرجان در زمینۀ آب و آبیاری»، کرمان، کرمان، 1370 ش، س 1، شم 3؛ آلاحمد، جلال، اورازان، تهران، 1333 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابودلف، مسعر، سفرنامه، به کوشش ولادیمیر مینورسکی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، 1342 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه و ترانهسرایی در ایران، تهران، 1376 ش؛ احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 ش؛ اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ ادیبالملک، عبدالعلی، سفرنامه، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ ارداویرافنامۀ منظوم، ترجمۀ رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اشراقی، محمد، آذربایجان آغیز ادبیاتی، تبریز، 1388 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368 ش؛ اکرمی، رضا، «ترانههای تیرماسینزه»، کتاب ماه هنر، تهران، 1383 ش، شم 67- 68؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1355 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تعلیقات بر جغرافیای کرمان (نک : هم ، وزیری کرمانی)؛ همو، حاشیه بر تذکرۀ صفویۀ کرمان محمدسعید مشیزی (بردسیری)، تهران، 1369 ش؛ همو، خودمشتومالی، تهران، 1378 ش؛ بختورتاش، نصرتالله، «گرامیداشت آب، گیاه و درخت»، فروهر، تهران، 1377 ش، س 33، شم 371؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، جشنها و آیینهای مردم گیلان، رشت، 1385-1387 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ بلوکباشی، علی، «یادداشتی دربارۀ گاهشماری و چند جشن در مازندران»، پیام نوین، تهران، 1345 ش، شم 7؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1390 ش؛ بهرنگی، صمد و بهروز دهقانی، افسانههای آذربایجان، تهران، 1379 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، «آبریزگان و آخرین جشن آبپاشان در گیلان و دیلمستان»، گیلهوا، رشت، 1371 ش، س 1، شم 1؛ پرتوی آملی، مهدی، ریشههای تاریخی امثال و حکم، تهران، 1365 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ پوراحمد جکتاجی، محمدتقی، فرهنگ عامیانۀ زیارتگاههای گیلانی، رشت، 1387 ش؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، 1385 ش؛ پیشاوری، نگارستان عجایب و غرایب، تهران، 1341 ش؛ تائب، حسن، «مقدمهای بر طب سنتی گیلان، گیلتجربه»، گیلاننامه، به کوشش محمدتقی پوراحمد جکتاجی، رشت، 1366 ش، ج 1؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1391 ش؛ تونجی، محمد، یزیدیان یا شیطانپرستان، ترجمۀ احسان مقدس، تهران، 1380 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، شاهنامۀ کهن (غررالسیر)، ترجمۀ محمود هدایت، تهران، 1328 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1363 ش؛ حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علیآباد کتول، تهران، 1370 ش؛ حسینی منشی، محمدمیرک، ریاض الفردوس، به کوشش ایرج افشار و فرشته صرافان، تهران، 1385 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، 1328 ق / 1910 م؛ همو، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ حمیدی، جعفر، فرهنگنامۀ بوشهر، تهران، 1380 ش؛ دانای علمی، عبـاس، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1387 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327- 1329 ش؛ دبا؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1378-1380 ش؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، قصههای عامیانۀ ایرانی، تهران، 1387 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ راعی اسکی، مصطفى، اسک در گذر تاریخ، تهران، 1387 ش؛ رجبی، پرویز، کاشان، نگین انگشتری تاریخ ایران، تهران، 1390 ش؛ رضی، هاشم، ادبیات سنتی زرتشتی، تهران، 1353 ش؛ همو، جشنهای آب، تهران، 1391 ش؛ زینالعابدین شیروانی، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد (ربانی)، تهران، 1339 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانههای اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سبزواری، اسماعیل، جامع النورین، چ سنگی، 1349 ق؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، بندرعباس و خلیجفارس، به کوشش احمد اقتداری و علی ستایش، تهران، 1342 ش؛ سروشیان، جمشید سروش، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335 ش؛ سعدی، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1366 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357 ش، حرف «آ»؛ شاهحسینی، علیرضا، افتر سرزمین گلهای زنبق، سمنان، 1384 ش؛ همو، ایل سنگسری، سمنان، 1390 ش؛ همو، دیباج (چهارده کلاته)، گوهری در شمال دامغان، سمنان، 1387 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صداقتکیش، جمشید، آبهای مقدس ایران، شیراز، 1379 ش؛ همو، آرامگاه کوروش و باورهای مردم فارس، تهران، 1380 ش؛ همو، «قناتهای مقدس ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1382 ش، شم 57- 58؛ طبری، تاریخ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1362 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عارف، محمد، کمیجان سرزمین شگفتانگیز تاتها و مادها، تهران، 1391 ش؛ عباسی، هوشنگ، گیلان در سفرنامههای سیاحان ایرانی، رشت، 1386 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عزیزی بنیطرف، یوسف و سلیمه فتوحی، افسانههای مردم عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386-1387 ش؛ عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، تهران، 1374 ش؛ عناصری، جابر، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، مرند، 1374 ش؛ غلامی، قاسم، زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ فرمانفرما، عبدالحسین، مسافرتنامۀ کرمان و بلوچستان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1383 ش؛ فروتن، اشکان، علیآباد کتول، تهران، 1390 ش؛ همو، گنبد کاووس، تهران، 1390 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1340 ش؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1313 ش؛ کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1357 ش؛ کوهی کرمانی، حسین، هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، تهران، 1317 ش؛ کیایی، علیرضا، دودانگه (ساری) و آداب و رسوم و مردم آن، ساری، 1391 ش؛ گلچین معانی، احمد، «واقعۀ چشمۀ سبز»، فرهنگ خراسان، مشهد، 1342 ش، شم 1-2؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای کوهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1371 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرادی، عیسى، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مکنزی، چ. ف.، سفرنامۀ شمال، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، 1359 ش؛ ملکزاده، محمدجعفر، فرهنگ زرقان، تهران، 1380 ش؛ ملگونف، گ.، «سفرنامۀ نواحی شمال ایران»، ترجمۀ پطرس، سفرنامۀ ایران و روسیه، به کوشش محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران، 1363 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1363 ش؛ مؤیدثابتی، علی، تاریخ نیشابور، تهران، 1355 ش؛ میرشکرایی، محمد، انسان و آب در ایران، تهران، 1380 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظامی گنجوی، کلیات خمسه، تهران، 1384 ش؛ همو، مخزن الاسرار، به کوشش رستم علیاف، تهران، 1374 ش؛ نوبان، مهرالزمان، «چشمهها، قدمگاهها و درختان نظرکرده»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380 ش، شم 31-32؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1359 ش؛ واعظ تقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، تهران، 1363 ش؛ وازیگاه، به کوشش جهانگیر نصری اشرفی، تهران، 1390 ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، جغرافیای کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1354 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمنآرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی، تهران، 1288 ق؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، ترانههایی از جنوب، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ هنرمند رحقی، مهدی، «جشن تکریم و احترام عروس و مادرشوهر، جشن عروسان در چشمۀ گلشاخاتون»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1391 ش، شم 31؛ هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، تهران، 1383 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1369 ش؛ یعقوبی، احمد، البلدان، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، 1356 ش؛ ییت، چارلز ادوارد، سفرنامۀ خراسان و سیستان، ترجمۀ قدرتالله روشنی زعفرانلو و مهرداد رهبری، تهران، 1365 ش؛ نیز:
Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Sykes, P. M., Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1677.علی آنیزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید