ترکمن، قوم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/224199/ترکمن،-قوم
دوشنبه 16 تیر 1404
چاپ شده
15
در تاریخ حیات اجتماعی هر قوم و ملت اسطورهها و افسانههایی میان مردم آن رایج است که به خاستگاه قومی و تبارشناسی و چگونگی پیدایی آن قوم و ملت اشاره دارد. در این میان، اقوام ابتدایی بیشتر تبار خود را به یک نیای افسانهای یا حتى حیوانی میرسانند. مردم ترکمن بنابر اسطورهای، تبار 3 طایفۀ بزرگ تکه، یموت و گوکلان را به ترتیب، از 3 حیوان گوناگون: قوچ کوهی، گرگ و گوسفند میدانند و بر آناند که 3 همسر نیای شکارچی آنان از گوشت آنها خورده بودند. از اینرو، باور دارند که نسل تکهها چون قوچ، مردمانی با فکر و هنرمند، نسل یموتها چون گرگ، مردمانی جسور و دلیر و گوکلانها مثل گوسفند نرم و عاشق پیشهاند (گلی، 292).
بنابر روایتها، نسب یموت به شرف و دو برادر ناتنی (مادری) او چونی و قُجُق یا قوجوق میرسد که اعضای خاندان قجق بعداً به شرف میپیوندند. فرزندان شرف و چونی به دو نیای خود فخر میکنند، اما مردم ترکمن منزلت تباری فرزندان شرف را بالاتر از فرزندان چونی میانگارند (رابینو، 154-155؛ گرگاننامه، 113؛ قورخانچی، 34). ییت (ص 280) طایفههایی را که مدعی بودند از شرف و چونی نسب بردهاند، یاد کرده است.بنابر پژوهشهای مردم شناختی نامهای شِرِپ (شرف) و چُنی (چونی)، هر دو عنوانهایی بودند که هم به گروههای نسبی و هم به دستههای متحد سیاسی در اتحادیههای ایلی ترکمن اطلاق میشده است. هرچند که این اتحادیهها گروههای ترکمنی را هم که بیرون از اعضای گروههای نسبی شرف و چونی بودند، در بر میگرفتند. درنتیجه، در جامعۀ ترکمن شرف از سویی نام یک طایفه، اصطلاحی به مفهوم تبارشناسی، و نیز دربرگیرندۀ گروههایی بود که از شرف نسب میبردند، و از سوی دیگر عنوان ایل، اصطلاحی به مفهوم سیاسی، و متشکل از گروههای نسبی دیگری نیز چون قجق، سالیق و دوجی بود (آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 49، نیز برای نمودار تبارشناسی یموت، نک : ص 42، شکل 7، برای چگونگی زیستگاه ایلهای شرف و چونی، نک : ص 64، شکل 16، و برای توضیح آن، نک : ص 63-65). از اینرو، میتوان ترکمنها را بهطور کلی یک گروه نسبی بسیار بزرگ تصور کرد که به گروههای نسبی بزرگ و کوچک دیگر تقسیم میشود. بنابر تبارشناسی مکتوب، نسب اصلی ترکمنها به شخصیتی به نام اغوزخان میرسد. دو گروه نسبی بزرگ گوکلان و چاودور اولاد دو تن از نوادگان بیست و چهارگانۀ اغوزخان، یعنی قایی و جاوولدر و بقیۀ گروههای نسبی بزرگ اولاد اغورجیق، فرزند سالور، یکی دیگر از نوادگان اغوزخان بودند (همان، 40، نیز برای نمودار کوتاه شدۀ فرزندان اغورجیق، نک : ص 41، شکل 6). نیای بزرگ یموتها برحسب شجرهنامۀ مکتوب مورد قبول مردم محلی، شخصی به نام یموت بوده که گروههای فرعی معتدد یموت از او نسب بردهاند (برای شجرهنامۀ گروههای نسبی بزرگ فرعی یموت و شجرهنامههای گروههای منشعب از داز و آق ـ آتابای، نک : همانجا، شکلهای 7, 8, 9، برای توضیح تبارشناسی ترکمنها، نـک : ص 40-46؛ برای صورت خط پدری قبایل بیست و چهارگانۀ ترکمن، نک : رشیدالدین، 1/ 58-61).
برای ترکمن بودن 3 ملاک در نظر گرفته میشد: نخست، عضو یکی از گروههای همتبار رسمی، یا از اعقاب بردهای متعلق به یکی از اعضای گروههای همتبار بودن؛ دوم و سوم، زبان مادری ترکمنی داشتن و مسلمان سنی بودن (آیرونز، «کوچندگی»، 636). یموتها افرادی را که از پدر و مادر یموت بودند، «ایگ»، یعنی نجیب، و افرادی را که پدرشان یموت و مادرشان غیریموت و از ولایت بود (یا به قولی پدر یا مادرشان فارس بودند) (شوقی، 16) «غول»، یعنی نانجیب مینامیدند (گرگاننامه، 115؛ قورخانچی، 44).بنابر تحقیق آیرونز، اعقاب بردگان در یک گروه اجتماعی معین به نام «غول» قرار میگرفتند که در تقابل با یموتهای بیرون از تبار غیر برده، یعنی «ایگ» بودند. همتای زن در گروه غول «قرنیق» و همتای زن در گروه ایگ «بیکه» نامیده میشدند. گروه نسبی بزرگی که تبارشان تا 7 نسل به بردگان میرسید، تا 40 سال پیش در میان ترکمنها شناخته شده بودند. در میان یموتها، گروههایی که نسب از برده و غیر یموت میبردند، درهم ادغام شده بودند. یموتهایی که از ولایتهای همسایه، یا روستاهای گوکلاننشین زن میگرفتند، همسرانشان همه قرنیق و فرزندان پسر و دخترشان غول و قرنیق بهشمار میآمدند. دو گروه اجتماعی غول و ایگ در جامعۀ ترکمن تابع مقررات حاکم بر شیوۀ انتخاب شریک زندگی در ازدواج و قوانین حاکم بر سنت قصاصهای خونی بودند. در قانون مربوط به قصاص اساساً دو غول برابر با یک ایگ بود. بدینگونه که در پاکسازی خون ریخته شده، به جبران کشته شدن یک ایگ بایستی خون دو غول ریخته میشد (آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 121-122، نیز برای شکل ازدواج ترجیحی و چگونگی انتخاب همسر میان دو گروه ایگ و غول، نک : ص 130-132).
در جامعههای ایلی عشیرهای ایران اشکال گوناگون خانواده، از خانوادۀ زن و شوهری یا هستهای ساده و مرکب تا خانوادۀ گسترده و گسسته و ناقص وجود داشته است. در میان ترکمنها خانواده معمولاً به صورت گسترده است و پسران خانواده پس از ازدواج تا زمانی که برای کار مستقل در جامعه آمادگی نمییافتند، از چادر و خانوادۀ پدر جدا نمیشدند (تاپر، 22). مردان کانون خانوادگی پدر را زمانی ترک میکردند و استقلال مییافتند که پسرانشان به سنی رسیده بودند که میتوانستند همچون بزرگسالان به تنهایی در تولید اقتصادی عمل کنند. خانوادههای تازه شکل یافته، نخست به صورت خانوادۀ زن ـ شوهری بودند، اما با گذشت زمان به صورت خانوادههای گستردۀ پدر ـ بومی توسعه یافتند (آیرونز، «تنوع در سازمان»، 91). ترکمن خانواده را «گروه افرادی که برای تهیۀ نان به هم پیوستهاند»، وصف میکند (همو، «ترکمنهای یموت»، 83). در خانوادۀ ترکمن مرد یا شوهر، عضو مقتدر خانواده است و بر اعضای خانواده، بهویژه همسر، نفوذ بسیار دارد. نقش زن به عنوان همسر مانند نقشهای دیگر اجتماعیاش تابع اعمال ماهرانۀ او ست. فرمانبُرداری زن ترکمن از شوهر مانع تأثیر و نفوذ او بر شوهر نمیشود. بهطور کلی، در جامعۀ ترکمن تأثیر و نفوذ زن بر شوهر در خانواده امری شناخته شده است (همان، 104، نیز برای اطلاعات بیشتر دربارۀ خانواده و مدار توسعه و انواع آن در یک ابه،نک : ص 83-85, 87-94؛ برای ساختار خانواده در میان ایلات و عشایر ایران، ازجمله ترکمنها، نک : بلوکباشی، 57-60).
نهاد ازدواج در هر جامعه تابع و متناسب با مجموعهای ملاکها و معیارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رایج در آن جامعه است. در میان جامعۀ ترکمن پیوندهای زناشویی در بیرون از دو گروه خانوادههای درگیر، نقش و اهمیت اجتماعی چندانی نداشته است. نهاد ازدواج در این جامعه برخلاف برخی از جامعههای عشایری دیگر، یک وصلت سیاسی میان دو گروه را شکل نمیدهد، بلکه نقش و اهمیت آن در سطح دو خانواده و میان خاندانهایی که سران آنها از طریق پدر یا پدربزرگ به یکدیگر میپیوندند، آشکار می گردد (آیرونز، همان، 127).وقتی پدری پسرش را زن میداد، یک اوی (آلاچیق) برای او در کنار آلاچیق خود برپا میداشت. آلاچیق پسر ارشد در سمت راست و آلاچیقهای پسران کوچکتر در جانب چپ آلاچیق پدر افراشته میشد. آخرین پسر خانواده که او را «کُرْپه اوغلی» مینامند، معمولاً در آلاچیق پدر باقی میماند. این فرزند نزد پدر و مادر از پسران دیگر عزیزتر بود (شوقی، 27).سن ازدواج دختران و پسران در گذشته پایین، و معمولاً 15 یا 16 سال برای پسران و 9 یا 10 سال برای دختران بود. ارزش زن در میزان پرداخت شیربها آشکار میگردید. شیربهای دختران معمولاً کمتر از شیربهای زنان بیوه بود. شیربها را معمولاً به صورت مال (اسب، شتر یا گاو) و گاهی نیز نقد همراه با چند سر مال به پدر دختر میپرداختند (رابینو، 152-153؛ نیز نک : ییت، 217؛ قورخانچی، 43، 44). ارزش بیوگان به سبب داشتن تجربه و مهارت در امور خانهداری و نگهداری گله بود (ییت، همانجا). در میان یموتها، اشخاصی که دختران بیشتری داشتند، از ارزش و اعتباری بیشتر برخوردار بودند و اهل ولایت به آنها بیشتر قـرض و نسیه مـیدادند، اما آنها پشت نـداشتند و دامادانشان از آنها حمایت نمی کردند ( گرگاننامه، 119؛ قورخانچی، 43).مقدار شیربها برحسب دام تعیین میشد. شیربهای دختر معمولاً 10 مال بود. هر مال برابر یک حیوان اهلی بزرگ مانند شتر، اسب یا گاو، یا برابر 10 گوسفند یا 10 بز بود. خانوادۀ داماد افزون بر پرداخت شیربها به پدر عروس، یک مال هم به نام «ایچر پول» (پول اندرونی) به مادر عروس میپرداخت. وقتی قرار بود شیربها به صورت پول نقد پرداخت شود، مقدار آن با بهای حیوانهای بالغ در بازار روز حساب میشد. در زناشوییهای میان خویشاوندان پدری درجۀ یک عموماً از میزان شیربها مقداری میکاستند (آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 135، «تنظیم اجتماعی...»، 7-8؛ نیز نک : بلوکباشی، 69).
شیربها همچون نهادی اجتماعی ـ اقتصادی در جامعۀ ترکمن عمل میکرد. پرداخت شیربها درواقع، جبران نیروی کار و رشد اقتصادی بالقوهای بود که خانوادۀ دختر از دست میداد و خانوادۀ پسر به دست میآورد. به این طریق، دو خانواده هریک چیزی داده، و چیزی گرفته بودند. همچنین شیربها اثرات دیگری نیز در جامعۀ ترکمن میگذاشت که یکی اعتبار بخشیدن به زن و بالا بردن شأن او در جامعه و دیگری دوام بخشیدن به پیوند زناشویی بود (همو، 71؛ برای توضیح بیشتر در نقش و اهمیت شیربها، نک : آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 163-167).دختر در سالهای آغاز ازدواج چند نوبت به خانۀ پدر باز میگشت تا هنرهای خانهداری و گلهداری و تولید صنایع دستی را تکمیل کند. در نوبت نخست، پس از 2 یا 3 روز پس از مراسم عروسی به خانۀ پدر بازمی گشت و 3 سال در آنجا میماند. نوبت دوم یک سال را به تناوب در خانۀ شوهر و پدر می گذراند (همو، «تنظیم اجتماعی»، 6-7؛ نیز نک : قورخانجی، 44). آیرونز دربارۀ سنت پرداخت شیربهای سنگین و رسم چند سال جدا ماندن زن از شوهر در آغاز زندگی زناشویی، فرضیهای را مطرح میکند که بنابر آن، اِعمال چنین رسم و سنتی در جامعۀ ترکمن، نه تنها از میزان باروری میکاهد، بلکه با کاهش یافتن سرانۀ ثروت و به کار بردن شدت عمل در این رسوم، موانع ایجاد باروری افزایش مییابد و سن ازدواج نیز به سبب عدم امکان پرداخت شیربها بالا میرود (برای تفصیل این فرضیه، نک : همان، 10-13).بنابر قوانین و مقررات حاکم در جامعۀ ترکمن گروه اجتماعی غول نمیتوانست زن خود را از گروه اجتماعی دیگر انتخاب کند. افراد گروه غول برای گزینش همسر به نواحی استراباد، جوین، جاجرم، بجنورد و قوچان میرفتند و دختر میخریدند. اهالی این نواحی (ولایتیها) نیز به رضا و رغبت دختر به آنها میدادند تا برای خود پشت و پناهی بیابند ( گرگاننامه، 115؛ قورخانچی، همانجا). مردان ایگ که از نیای خالص یموت بودند، فقط از نسل خالص یموت، یعنی «بیکه» زن میگرفتند. زنان بیکه را هرگز به مردان بیرون از گروه دیگر شوهر نمیدادند (برای شکل ازدواج ترجیحی در میان ترکمنهای یموت و چگونگی انتخاب همسر میان دو گروه دیگر و غول، نک : آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 130-132).
اقتصاد معیشتی ترکمنهای یموت به دو گروه شغلی چاروا (کوتاه شدۀ چاروادار فارسی: مال و حشمدار) و چُمور (واژهای ترکی به معنای خانۀ گلی، مجازاً رعیت و زارع) تقسیم میشدند. چارواها در صحرای کویر و میان اترک و گرگان به دامچرانی مشغول بودند و چمورها بیشتر به زراعت دیمی گندم و جو و اندکی هم به پرورش گوسفند و بز اشتغال داشتند ( گرگاننامه، 106-107؛ قورخانچی، 34؛ نیز: رابینو، 153-154؛ ییت، 242؛ آیرونز، «تنوع در لایهبندی»، 144). گوکلانها برخلاف یموتها همه کشاورز بودند و کوچندگی و دامداری از عادات آنها نبود (ییت، 217).چارواهای بادیهنشین یموت که ییلاق و قشلاق میکردند، تابستان را در شمال گرگان، حدود اترک، و زمستان را در جنوب و مجاورت گرگان و در یورتهای مخصوص بهسر میبردند. آنها هر روز برای جمعآوری هیزم به جنگلهای ولایت میرفتند و برای آرد و سوخت و خرید به ولایتیها نیاز داشتند ( گرگاننامه، 118). چارواها معمولاً در فصل خشک تابستان و پاییز در پیرامون چاههای آب دائم تجمع میکردند و اردو میزدند و در فصل زمستان و بهار به صورت پراکنده در قلمرو محدودی اردو می زدند. زایش گله در زمستان و شیر دادن گله در بهار مواظبت بیشتری را طلب میکرد؛ از اینرو، گله را در این دوره نزدیک اردو نگه میداشتند (آیرونز، «تنوع در سازمان»، 89). چارواها چون در محل ثابتی توقف نمیکردند و غالباً دور از هم و بیشتر به استقلال زندگی میکردند، باج یا مالیات هم به حکومتها یا اصلاً نمیپرداختند، یا کم میپرداختند (رابینو، 154؛ ییت، 246). برخی از چارواها که به هنگام کوچ فصلی به بیرون از قلمرو ایران میرفتند، پس از پایان فصل چرا به گرگان و نواحی اترک بازمیگشتند تا محصولاتشان را درو، و در زیرزمین انبار کنند (همانجا). این گروه تا حدودی تحت نظارت حکومتها بودند. چمورها که قلمروی دور از مرکز اداری دشت گرگان را در تصرف خود داشتند، تحت نظارت حکومت نبودند. چمورهای نزدیک به مرکز شهر گرگان نیز مالیاتی سبکتر از مالیات گوکلانها به حکومت میپرداختند. آنها رهبرانی نیز داشتند که به هزینۀ حکومتها سوارهنظام فراهم میآوردند (آیرونز، «ترکمنهای یموت»، 11).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید