دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • چک | (اصطلاحی حقوقی)، واژه‌ای فارسی بـه معنی قباله، براتِ وظیفه و مواجب و مانند آن (نک‍ : نخجوانی، صحاح ... ؛ نیز لغت فرس؛ برهان ... ).
  • چلبی | اصطلاحی در میان ترکان آسیای صغیر، که به طورکلی به افراد طبقۀ تحصیل‌کرده و فرهیختۀ جامعه اطلاق می‌شد و به‌تدریج به صورت لقبی خاص در آمد.
  • چلبی، حسام‌الدین |
  • چلبی، فتح‌الله | فتح‌الله عارف (د 969ق / 1562م)، متخلص به عارف یا عارفی ( ایرانیکا، V / 120-121)، مشهور به «شهنامه‌جی» (= شهنامه‌گو) و «عجمی» (= ایرانی) (قنالی‌زاده، 2 / 596؛ سامی، 4 / 3039)، از شاعران و خوش‌نویسان روزگار سلیمان قانونی (سل‍ 926-974ق / 1520-1566م)، که دربارۀ لشکرکشیهای او اشعار بسیاری به زبان فارسی سروده است (...
  • چگنی | یا چگینی، یکی از ایلات بزرگ لُر لرستان که گروههایی از آن به نقاط مختلف ایران، ازجمله کردستان، خراسان، فارس و قزوین کوچیده‌اند.
  • چلبی، مصطفى پاشا |
  • چگور | یا چُئگور / چغور، سازی زهی ـ زخمه‌ا‌ی که اوزانهای قدیم (اجداد عاشقهای کنونی) می‌نواخته‌اند. به این ساز قوپوز نیز می‌گویند. سازی که امروزه در دست عاشقهای آذربایجان دیده می‌شود، «ساز» نام دارد و به ساز عاشیقی نیز معروف است.
  • چلبی‌زاده | اسماعیل عاصم (1096- 1173ق / ‌1685-‌1760م)، مورخ، شیخ الاسلام و شاعر و ادیب عثمانی. پدرش کوچوک (کوچک) چلبی محمد افندی (د 1118ق / 1706م)، رئیس الکتّاب (رئیس منشیان دربار که در سمت وزارت خارجه نیز کار می‌کرد، نک‍ : پاکالین، III / 25)، در دربار سلطان مصطفى دوم (سل‍‍ 1107- 1115ق / 1695-1703م) بود.
  • چلبی عارف | امیر جلال‌الدین فریدون (670- ذیحجۀ 719ق / 1272- ژانویه 1320م)، مشهور به امیر عارف، عارف‌چلبی و اولو عارف چلبی، نوۀ مولانا جلال‌الدین و پسر سلطان ولد، سومین پیر طریقۀ مولویه پس از درگذشت مولانا.
  • چلیپا |
  • چل سرو |
  • چمن | روزنـامۀ سیـاسی ـ اجتمـاعی و خبـری بـه صاحب امتیازی و مدیریت شمس‌المعالی دادستان که در فاصلۀ سالهای 1333-1354ق / 1293-1313ش در مشهد چاپ و منتشر می‌گردید (صدر هاشمی، 2 / 187؛ سلطانی، 58؛ صالحیار، 273).
  • چلبی اوغلو، مجموعه | آرامگاه و خانقاهی واقع در شهر کوچک سلطانیه در 35 کیلومتری شرق زنجان، که در کنار دو مجموعۀ مستقل تاریخی گنبد سلطانیه و بقعۀ ملاحسن کاشی سبب اعتبار این شهر است. این مجموعه در 500 متری جنوب غربی گنبد سلطانیه، بر سر راه قیدار قرار دارد.
  • چنابی پنجابی | پزشک و شاعر پارسی‌گوی شبه‌قارۀ هند در سدۀ 12ق / 18م. نام او میتا / مسیتا و تخلصش چنابی، منسوب به رود چناب ــ یکی از 5 رود پنجاب ــ است (خواجه عبدالرشید، 112؛ محمدباقر، 109).
  • چله | مخفف چهله و منسوب به چهل، به معنای یک دورۀ 40 روزه یا 40 ساله و روز چهلم پس از یک واقعۀ معین. در بافندگی به تار، در مقابل پود و نیز به نخی که از «پهنای کار جولاهگان» در بافت زیاد می‌آید؛ همچنین به زه کمان ( لغت‌نامه ... ؛ برهان ... ؛ نیز نک‍ : لغت‌نامه، ذیل چله‌افشاندن، چله‌بستن، چله‌کردن و چله‌گیر) و در زبان...
  • چنار | نام درختی از خانوادۀ چناریان و از درختان بومی مناطق جنوب و غرب اروپا و فلات ایران که از دیرباز ارزشی ویژه نزد مردم جوامع مختلف داشته است. این درخت با نام علمی پلاتانوس اُرینتالیس معروف است و در زبان عربی الدُلب (خلیل بن احمد، 8 / 41؛ جوهری، 1 / 125؛ مظفریان، 584) و صِنار، مُعَرّب چنار نامیده می‌شود ( تاج ... ...
  • چهارمقاله | نام و عنوان مشهور کتاب مجمع النوادر و یکی از بهترین نمونه‌های آثار منثور زبان فارسی (همایی، 100؛ صفا، 2 / 961-962)، تألیف ابوالحسن نظام‌الدین ــ یا نجم‌الدین ــ احمد بن عمر بن علی سمرقندی معروف به نظامی عروضی، نویسنده و شاعر سدۀ 6 ق / 12م.
  • چهره‌نما | نشریـۀ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به مدیریت و سردبیری میرزا عبدالمحمد ایرانی، ملقب به مؤدب‌السلطان، و سپس فرزندش منوچهر مؤدب‌زاده که از 30 محرم 1322ق / 15 آوریل 1904م در مصر منتشر می‌شد.
  • چهارمضراب | یکی از قالب‌های اصلی آهنگ‌سازی و اجرا در موسیقی کلاسیک ایران. چهارمضراب قطعه‌ای موزون، بدون کلام و سازی است و مهارت در نواختن آن یکی از معیارهای مهم سنجش توانایی نوازندۀ موسیقی کلاسیک ایرانی به‌شمار می‌آید.
  • چهل دختران | نام چند بنا در برخی شهرهای ایران، که از میان آنها می‌توان به مناری در اصفهان (گدار، آندره، II(1) / 27)، برج آرامگاهی در سمنان (مخلصی، 61)، مقبره‌ای در قزوین ( لغت‌نامه ... )، 3 بقعه در کاشان (شریف، 29-31)، حسینیه‌ای در نائین («نائین ... »، 1)، و برج آرامگاهی در دامغان اشاره کرد.
  • چهل طوطی | یا طوطی‌نامه، از متون داستانی و کهن هند به زبان سنسکریت که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. دو متن معتبر از این کتاب به زبان فارسی در دست است.
  • چهل ستون، اصفهان | (اصفهان)، کاخی تشریفاتی متعلق به دورۀ صفویه (ح905- 1135ق / 1500-1723م) در اصفهان، واقع در میان بـاغی بـه همین نـام بـه وسعت 000‘ 67 مـ‍ 2 در حـد فاصل میدان نقش جهان و خیابان چهارباغ. این باغ براساس متون تاریخی، در اصل بخشی از باغ نقش‌جهان بوده، و شاه‌اسماعیل دوم صفوی (سل‍ 984- 985ق / 1576-1577م) عمارتی در آن ...
  • چهل ستون، قزوین | (قزوین)، کاخی از دورۀ صفوی واقع‌در باغ سعادت‌آباد و دولت‌خانۀ قزوین.
  • چهرآباد، مردان نمکی | بقایای اجساد و اشیائی از هزارۀ 1 ق‌م تا سدۀ 3م، مدفون در معدن نمک چهرآباد. این معدن در منطقه‌ای نیمه‌کوهستانی در حدود 8 کیلومتری شمال روستای چهرآباد، و حدود 75 کیلومتری شمال‌غرب شهر زنجان قرار دارد (عالی، «معدن ... »، 26-27).
  • چهل کلید، جام | کاسۀ کوچکی برنجین یا مسین که به آن چهل قطعۀ فلزی کلیدمانند آویخته شده است و بر دیوارۀ بیرون و درون آن آیات و دعاهایی نوشته‌اند و آن را همچون طلسم و تعویذ برای دفع شرّ و بلا و باطل کردن سحر و جادو و دور کردن آسیب چشم‌زخم به‌کار می‌برند (شریعت‌زاده، 2 / 517).
  • چیتاگنگ | استان و شهری بندری در جنوب شرقی بنگلادش: استـان چیتاگنْگ بـا 6 منطقۀ بندربـان، چیتـاگنْگ، چیتاگنْگ H. T، کومیلا، نوخالی و سیهلت، پس از استان داکا بزرگ‌ترین استان کشور بنگلادش است (فرزین‌نیا، 174).
  • چیستان | واژه‌ای مرکب از دو جزء «چیست» و «آن» و مترادف لُغَز در معنای پیچیدگی، پوشیدگی و کژمژی.
  • چین (مسلمانان) |
  • حابس صعدی | شمس‌الدین احمد بن یحیى (د 1061ق / 1651م)، فقیه، متکلم و قاضی زیدی یمنی. در منابع به تاریخ ولادت او اشاره‌ای نشده است، اما ازآنجاکه وی کتاب شرح التکملة للاحکام را در 1019ق و در 18 سالگی به رشتۀ تحریر درآورده است، می‌توان تولد او را حدود سال 1001ق / 1593م رقم زد (ابن ‌ابی الرجال، 227).
  • حاتم بلخی |
  • حاتم بن غشیم |
  • چهارمحال و بختیاری | استانی در حدود نواحی جنوب غربی ایران. این استان بـا وسعتی حـدود 190‘16 کمـ‍ 2 ناحیه‌ای است کوهستانی در بخش مرکزی رشته‌کوههای زاگرس میان °31 و ´10 تا °32 و ´45 عرض شمالی و °49 و ´35 تا °51 و ´21 طول شرقی. استان چهارمحال و بختیاری از سمت شمال و شرق به استان اصفهان، از غرب به استان خوزستان، از جنوب به استان کهگی...
  • حاتم اصم | ابوعبدالرحمان حاتم بن عنوان، معروف به اصم (د 237ق / 851 م)، از عارفان بنام خراسان. تذکره‌نویسان نام پدر حاتم را عنوان، یوسف، و عنوان بن یوسف یاد کرده‌اند (ابونعیم، 8 / 83).
  • حاتم بن هرثمه | (د ح 201ق / 816 م)، از رجال دورۀ خلافت امین و مأمونِ عباسی. وی فرزند هرثمة بن اعین سردار مشهور دورۀ خلافت هـارون الرشید و مأمون است (دربارۀ او، نک‍ :EI2, V / 297-298).
  • ح، | حرف هشتم از الفبای فارسی و ابجدی، و ششم از حروف هجای عربی و ابتثی. نام آن در مآخذ گوناگون به‌صورت حِ، حا، حی، حای حُطّی و حای جیمی ضبط شده، و از اصوات صامت یا جامد است و به‌سبب نداشتن نقطه به حای مهمله، بی‌نقطه و غیرمنقوط نیز مشهور است.
  • حاتم طایی | شخصیت نیمه‌‌افسانه‌ای پیش از اسلام، شاعر و نماد بخشندگی. در ادب اخلاقی «سخاوت»، هیچ‌کس در جهان عرب به پای حاتم نمی‌رسد و عباراتی مانند «اجود من حاتم» و «جود حاتم» به‌صورت مثل سائر رواج یافته است (میدانی، 1 / 253).
  • حاجب |
  • حاتمی | ابوعلی محمد بن حسن بن مظفر، ادیب، شاعر، لغوی و ناقد نامور سدۀ 4ق / 10م. ثعالبی او را محمد بن حسین معرفی کرده، و ابوعلی را کنیۀ پدرش دانسته است (3 / 103).
  • حاجب بن برزال |
  • حاجب بن حبیب | فرزند خالد، معروف به ابن‌المضلل، شاعر جاهلی. خاستگاه وی قبیلۀ بنی‌ثعلبۀ اسدی بود (بلاذری، 11 / 202؛ زرکلی، 2 / 152).
  • حاجب‌الدوله |
  • حاجری | حسام‌الدین ابویحیى عیسی بن سنجر بن بهرام اربلی (582-632 ق / 1186-1234م)، شاعر و نویسندۀ عصر ایوبی. کنیۀ وی را ابوالفضل نیز گفته‌اند (ابن‌شعار، 5 / 479؛ ابن تغری ـ بردی، 6 / 290؛ ضیف، 390).
  • حاجت، نماز | منسکی فردی و مستحب، رایج در میان عموم مسلمانان، به‌ویژه شیعیان به منظور حاجت‌خواهی از خداوند؛ این خواسته بیشتر بعد از نمازی خاص طلب می‌شود. در روایات اسلامی، برای نماز حاجت آدابی از قول بزرگان دین نقل شده، و تنوع روایات به پدید آمدن گونه‌های مختلفی از منسک انجامیده است که در کیفیت نماز و حاجت‌خواهی، یا عبادات...
  • حاج علی پاشا | (ح 1050-1110ق / 1640- 1698م)، صدراعظم عثمانی در دوران سلطان احمد دوم (سل‍ 1102-1106ق / 1691-1695م).
  • حاج علی خان مقدم مراغه‌ای | (ح 1221-1284ق / 1807-1867م)، از دولتمردان عصر قاجار. سلسله نسب حاج علی خان را فرزند بزرگش، عبدالعلی خان ادیب الملک (نک‍ : ص 1580)، به واسطۀ 7 پشت به بردی بیگ، نوادۀ جوجی، پسر چنگیزخان مغول رسانده، و آورده است
  • حاج علیلو | یا «حاج ال لو» از طایفه‌های مهم ایلات قره داغی ساکن در قره داغ (نام کوه و منطقۀ اطراف آن) ارسباران. ایل یا ایلات قره‌داغی یا قره‌داغلو منتسب به این محل‌اند و مدتها به تمام طوایف ساکن در این منطقه، ازجمله طایفۀ حاج‌علیلو، قره‌داغلو اطلاق می‌کردند.
  • حاج سیاح | (1252-1344ق (1304ش) / 1836-1925م)، میرزا محمدعلی (ولی‌الله) محلاتی، روشنفکر، سیاح و سفرنامه‌نویس دورۀ قاجار که به واسطۀ سیاحت در بیشتر نقاط دنیا و نیز ارتباط نزدیک با رجال دربارِ قاجار و همچنین روشنفکران و اصلاح‌طلبان آن دوره، از جایگاهی ویژه در تاریخ روشنفکری و اندیشۀ سیاسی ایران در سدۀ 13ق / 19م برخوردار اس...
  • حاج مالک سی | مالک بن عثمان بن معاذ (1272-1341ق / 1855-1922م)، شیخ نامدار طریقۀ تیجانیه در غرب افریقا.
  • حاجی‌آباد، فارس |
  • حاجی‌آباد | شهرستان و شهری در استان هرمزگان، شهرستان حاجی‌آباد، این شهرستان با مساحتی حدود 7 / 955ª10 کمـ 2 در شمال استان هرمزگان واقع شده، و از شمال و شمال غربی به شهرستانهای سیرجان و بافت در استان کرمان، از شرق به شهرستانهای کهنوج (در استان کرمان) و دهبارز (رودان)، از شمال غربی و غرب به شهرستانهای داراب و لارستان (در ا...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: