منگزی، در مقام فیلسوفی کنفوسیوسی، جایگزینی جذاب برای تلقیِ ارسطویی از فضیلت انسانی پیش نهاده است.
کنفوسیوس یکی از بزرگان فرهنگ جهانی چین است. اطلاعات ما درباره چین خیلی زیاد نیست؛ درباره هند کمی بیشتر و درباره مغربزمین بسیار بیشتر است. علت آن این است که در دوران اسلامی به علت نزدیکی فکری و دینی به مغرب زمین ارتباط بیشتر بوده و آثار و ترجمههای بسیاری از مراکز فرهنگی مسیحی و حتی یهودی انجام شده است. این خاصیت درباره هند و چین چندان اتفاق نیفتاده است.
فانگ یولان کتابی به نام «تاریخ فلسفه چین» دارد که فرید جواهرکلام آن را سال 1380 ترجمه کرده است. او گزارش میدهد که «سرزمین قاره مانند چین در دید مردم آن قرنها خود دنیا بود و دو عبارت «هر چه زیر آسمان است» و «هر چه درون چهار دریاست» مصداق واحدی داشتهاند، گواینکه از چین بیرون رفتن، از دنیا بیرون رفتن بوده است. به عقیده کنفوسیوس کوه که از جای خود تکان نمیخورد، نمونه انسان خوب و خوبان آرام بر جای میمانند و اهل تاملند. اما سعدی که در اقسام عالم از بر و بحر گردش میکرد نظر دیگری دارد.»
اینکه سعدی و کنفوسیوس چه نسبتی با هم دارند، ماجرایی دشوار و آسان است. دشوار از این جهت که جهان کنونی شرق را به دشواری میشناسد و تفسیری که از تفکر چینی و تفکر شرق دور بهطور کلی میشود، تفاسیری است که جای حرف و بحث دارد یا لااقل برای من جای تامل دارد. اگر بخواهم بیان فلسفی این حرف را بگویم باید اشاره کنم که جهان متجدد از لایههای متفاوت تجدد، قرون وسطی، تفکر یونانی و... باید بگذرد تا به تفکر شرقی برسد و این مساله بسیار دشواری است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید