آرتور دانتو در کتاب دگرگونی شیء معمولی (The Transfiguration of the Commonplace , 1981)1، سبک فردی را چیزی"داده شده" ،"ذاتی" و "غیر قابل تفکیک" می داند كه به هنرمند متعلق است. در طرف دیگر، نظریه پایانِ هنر او قرار دارد که در كتاب پس از پایان هنر (1997) و جاهای دیگر2، آزادی هنرمندان را از الزامات سبک مطرح می کند. چگونه این دو نظریه با همدیگر جور در می آیند؟ آیا پس از پایان هنر سبکهای فردی وجود خواهد داشت؟ این مقاله تلاش دارد با بررسی سازگاری میان نظریه پایان هنر و مفهوم ذات گرایانه سبک فردی، پاسخی به این پرسشها ارائه دهد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید