چندی پیش در میان جمعی از دوستان فرهیخته بعد از مطالعه بخشهایی از تاریخ مشروطه احمد کسروی، بحث به مقایسه انقلابهای معاصر در ایران کشیده شد. سنجش وقایع تاریخی با یکدیگر، خواه این رویدادها مربوط به یک جامعه و جغرافیا باشند، مثل مقایسه کودتای سوم اسفند 1299 با کودتای 28 مرداد 1332، و خواه این رویدادها مربوط به دو جای متفاوت باشند، مثل مقایسه انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 میلادی با انقلاب فرانسه در سال 1789 میلادی، امری رایج و آشنا برای علاقهمندان و پژوهشگران تاریخ است، همچنان که مقایسه شخصیتهای تاریخی(اعم از آدمهای شاخص یا گروهها) امری شایع است.
18 ژوئن(28 خرداد) یورگن هابرماس، متفکر بزرگ آلمانی، نود ساله میشود. بدون اغراق میتوان گفت که هابرماس، مشهورترین فیلسوف زنده آلمانی نزد ما ایرانیان است. اهل اندیشه و کتابخوانهای ایرانی سالهاست که با این جامعهشناس برجسته آشنا هستند.
«نوروز» بدون تردید مشهورترین سنت كهن ایرانی است كه سراسر جهانیان با آن آشنایی دارند. این جشن قدیمی در عنوانش، یعنی روز نو، به امر تازه و جدید اشاره دارد، در واقعیت هم تجدید حیات طبیعت است. هزاران سال است كه مردمانی كه در حوزه فرهنگی ایرانی زندگی میكنند یا به هر دلیل به آن تعلق خاطر دارند، این سنت درازآهنگ و دیرپا را برپا میدارند، با جشن و سرور و شادی و شادمانی. هیچ زمان هم نشده كه احساس كهنگی و فرسودگی به آنها دست دهد، سنتی در ستایش تجدد و برای آن.
بلز پاسكال، فيلسوف عقلگراي فرانسوي قرن هفدهمي، تعبير مشهوري دارد بدين مضمون كه «دل دلايلي كه عقل از آن بيخبر است». اين تمايز و بلكه تقابل ميان عقل و دل از قديمالايام شهرت دارد و آنچه پاسكال ميگويد را صدها شاعر و حكيم و فيلسوف، به بيانهاي مختلف تكرار كردهاند. رويارويي و ناهمزباني عقل مالانديش با قلب شورانگيز در باور همگاني نيز ريشه دوانده و بر اين اساس، آدمها از فردي كه اهل منطق و فلسفه است و در نتيجه قوه عاقله نيرومندي دارد، انتظار ندارند كه ميانه خوبي با شعر و شاعري داشته باشد
عموم ایرانیان لابد با نام بزرگانی چون ابنسینا و سهروردی و ملاصدرا آشنا هستند و آنها را دست كم به عنوان متفكرانی تراز اول و برجسته میشناسند. نام این بزرگواران بر سر در مدارس و موسسات و خیابانها میدرخشد و عامه مردم حتی اگر ندانند كه این متفكران دقیقا در چه حوزه یا حوزههایی تخصص دارند یا مهمترین اندیشهها و افكارشان چیست، لااقل اسمشان به گوششان خورده است.
در آستانه فصلی سرد تنها زادروز فروغ فرخزاد(8 دیماه) شاعر موثر معاصر نیست؛ بلکه پنج روز پیش از آن، تولد شخصیت تاثیرگذار دیگری از سازندگان فکر و فرهنگ ایران جدید است. محمد ابراهیم باستانی پاریزی، 9 سال پیش از فروغ به دنیا آمد و تقریبا نیم قرن بعد از او نیز در قید حیات بود و به کار تدریس و تحقیق و نوشتن پرداخت.
27 آذرماه را روز عرس مولانا میخوانند: «روز درگذشت مولانا جلالالدین محمد» یكی از اركان شعر و ادب فارسی و بلكه یكی از بزرگترین متفكران جهان. مشهور است كه مولانا با فلسفه و فلسفهورزی میانه خوبی نداشت. در آثاری كه از او به جا مانده نیز تعابیر چندان مساعدی درباره فلسفه نمییابیم. مثل: از سینه پاك كردم افكار فلسفی را/ در دیده جای كردم اشكال یوسفی را (غزلیات)؛ فلسفی منكر شود در فكر و ظن/ گو برو سر را بر آن دیوار زن// فلسفی كو منكر حنانه است/ از حواس اولیا بیگانه است (مثنوی)؛ بند معقولات آمد فلسفی/ شهسوار عقل عقل آمد صفی (مثنوی)؛ فلسفی خود را از اندیشه بكشت/ گو بدو كور است سوی گنج پشت (مثنوی)؛ هم چو آن مرد مفلسف روز مرگ/ عقل را میدید بس بیبال و برگ.
ثبات و پایداری و رفاه نسبی فضای جامعه ایران بعد از جنگ هشت ساله و گسترش فزاینده و كمی دانشگاهها، در كنار افزایش شمار جوانان، نیاز به خوراك فكری و معرفتی را افزایش بخشید. روند پرشتاب و روزافزون ترجمه و تالیف آثار گوناگون در حوزه علوم انسانی به نحو عام و در حیطه فلسفه بهطور خاص، از سالهای آغازین دهه 1370 شاهدی بر این مدعاست. واكنش روشنفكران و اندیشمندان به وقایع یك دهه پیش از سویی و اتفاقات سیاسی و اجتماعی روز در ایران و جهان از سوی دیگر، محتوای این كالاهای معرفتی را مشخص كرد.
جنبش مشروطه خواهی (1285 خورشیدی/1324 قمری) نقطه عطفی در تاریخ ایران است و صد البته سرآغاز فصل مهمی در فقه سیاسی شیعه. فقه را اگر مسامحتا «علم به حکم شرعی»(1) تعریف کنیم، آن گاه فقه سیاسی تفصیل این علم در حوزه سیاست است. بنابراین با تحول ژرفی که در سیاست ایران در اثر جنبش مشروطه خواهی رخ داد، فقه سیاسی نیز دچار چالشی اساسی شد.
فلسفه چیست و به چه دردی میخورد؟ اینها سوالهایی رایجند كه معمولا وقتی به یك ناآشنا به فلسفه میگویید، فلسفه میخوانید از شما میپرسد. در پاسخ به سوال اول، یعنی «فلسفه چیست؟» به دو صورت میتوان جواب داد. یكی پاسخ رایج و عامی است كه معمولا در كتابهای مقدماتی و آموزشی فلسفی میخوانیم مثل اینكه فلسفه مطالعه مسائل عمومی و بنیادینی مثل وجود، دانش، ارزشها، عقل، ذهن و زبان است یا اینكه فلسفه به صورت تحتاللفظی به معنای دوستداری دانایی و معرفت است یا فلسفه تلاش عقلانی بشر برای تبیین رابطه انسان با هستی در معنای عام است یا ... در كنار این تعاریف كلی و در عین حال درست، بسیاری از فیلسوفان، متناسب با فلسفه خودشان، آن را تعریف كردهاند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید