آفرینش الهی دلیل حضور ما در جهان است. اما آیا براستی می دانیم از کجا آمده ایم؟ و زبهر چه آمده ایم؟ یا انجام کار چیست؟ دغدغه این چرایی ها در ذهن و زبان بسیاری موج می زند و پاسخ آنان حکایت از تلاشی است که برای تخفیف دلنگرانی های بشری داشته اند.
نظری بر نخستین داستان دفتر اول مثنوی با تکیه بر تفسیر دکتر زرینکوب داستان «شاه و کنیزک» جلالالدین محمد بلخی در بین تمام داستانهای دفترهای ششگانه مثنوی شریف از ویژگیهای ممتاز عرفانی، اخلاقی، روان شناسی، فلسفی و علمی برخوردار است و لذا این داستان ۲۱۱ بیتی، فضل تقدم بر همه داستانها را به خود اختصاص داده و بعد از «نینامه» در صدر دفتر اول قرار گرفته است
مسئله شرور یکی از بارزترین موضوعاتی است که بسیاری از منکران خداوند آن را چالشی جدی در برابر خداباوران می دانند و مدعی هستند در برابر این پرسش که با وجود خدای مهربان و قادر مطلق، چرا چنین شروری وجود دارد یا باید داشته باشد؟ نمی توان پاسخ شایسته ای نهاد و این دلیل محکمی بر ضعف مدعای خداباوران مبنی بر رحمت و قدرت مطلق خدا می باشد و نتیجه آن نفی وجود خداوند است.
بایسته مینماید دستنوشتههای کهن شماری از متون پرآوازة ادبی، همچون مثنوی، کلیله و دمنه، منطقالطیر، کلیات شمس، کلیات سعدی و... به صورت عکسی منتشر شوند.
لازم است در ابتدای مقاله این نکته را یادآور شوم که بیت فوق در بعضی نسخ مثنوی با مصراع «ماهی از سر گَنده گردد» آمده که به نظر من صحیح آن «… از سر گُنده» است و در نسخه های معتبر از جمله مثنوی نیکلسون نیز به همین معنی نقل شده است. این بیت در دفتر سوم مثنوی از ابیات قصه ای است که با عنوان «حکایت امیر و غلامش که نماز باره بود ….» آمده و در آنجا مولانا می خواهد بگوید که فرمان اصلی اعمال و رفتارهای ما از هوشمندی و عقل «هستی» یا از اراده حاکم بر تکوین و تحولات عالم منشأ می گیرد که ما عمدتاً نسبت به ریشه آنها وقوف نداریم.
عقلای مجانین یا فرزانگان دیوانه نما که گاه بهالیل نیز خوانده می شوند، جایگاه ویژه ای در ادبیات عرفانی دارند. در برخی از حکایات مثنوی، اقوال و احوال حکیمانه و در عین حال رازآلود این شوریدگان با ظرافت خاصی در قالب حکایات عامیانه بیان شده است. مولانا با آوردن تمثیل های پرمعنا، در پی نشان دادن حکمت و معرفت عمیق این دسته از اولیای الهی، خلاف ظاهر غیرعادی و دیوانه وار آنان و تبیین لایه های عمیق شخصیت آنهاست.
صاحبان معرفت برای انسان دو نوع تولّد قائلند: یکی تولّد صوری و دیگری تولّد معنوی یا تولّد ثانی که از آن به عنوان «عروسی ابد» یا «تولّد آسمانی» یاد می کنند. مرگ نفسانی از مبانی عمیق عرفان و ادب تعلیمی مولانا است. مولانا همچون سایر عرفای اهل بسط و سکر پدیده مرگ دوستی در آثارش تجلّی خاصی دارد و مرگ و مرگ نفسانی را در مسیر چرخة تکامل می داند و از آن به عنوان انتقال از عالم کثرت و طبیعت به عالم وحدت و ماوراءالطبیعه تعبیر می کند.
«ثبت مثنوى مولانا با مشاركت تركيه به هيچ وجه به معنى تأييد ادعاى تركيه مبني بر تُرك بودن مولوى نيست. حتی اگر نسخهای از مثنوی در آكسفورد بود، ایران برای ثبت آن به صورت مشترک با انگلستان وارد مذاكره میشد.»
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت ‘ سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس ‘ الگوی سالکان و مریدان بحر صفا گشته است . مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی ‘ به ذکر سرگذشت شیخ کاملی می پردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز ‘ مراحل فنای فی الله را پشت سر می گذارد و با اطمینان کامل به مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی می رسد . ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی عارف است .
الف – در مثنوی مولانا ((چشم )) تعبیرهای گوناگونی دارد ‘ یا دیده ظاهری است که تنها مظاهر و تعینات جهان مادی را می بیند و از جهان غیب بی خبر است ‘ و یا دیده باطنی که ابزار شهود و ادراک حقایق است . ب- پیامبران الهی نمونه های کامل دیده وران باطنی محسوب می شوند . ج- تلقی مولانا از شور چشمی با برداشت عوام تفاوت دارد ... د- جمادات نیز از دیدگاه مولانا نوعی ادراک و دیده وری دارند . و- معانی ((نظر )) در مثنوی با ((چشم )) یکسان نیست ‘ و مولانا برداشت خاصی از آن دارد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید