مکبث خنجربهدست به اتاق پادشاه رفت، در همان لحظه خنجری را در هوا دید که معلق است و از آن خون میچکد، وقتی دست به سوی آن دراز کرد خنجر ناپدید شد. مکبث آن را خیال پنداشت، لذا با یک ضربه خنجر خود پادشاه خفته را به قتل رساند. در مکبث خون ریختهشده نه استعاره که واقعی است که از خود بر دست و چهره لکه بر جای میگذارد، اما شاید بتواند لکه خون را با مقداری آب شست. این توصیهای است که لیدی مکبث به همسر خود که پادشاه تازهبهتخترسیده است میکند «برو، آبی بیاب و این شاهد ناپاک را از دستانات بشوی»١
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید