داستانهای عامیانه فارسی گنجینههایی از مضمون، تمثیل، ضربالمثلها و آداب و رسوم فارسیزبانان به شمار میروند. توجه به چنین گنجینههایی در اصل از پاسداشت فرهنگ و ادب كهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی.
انسانها هر آنچه که میآفرینند، کدگذاری کرده و برای آن «رمزگان» ایجاد میکنند؛ به تعبیری، هر کاری که انسان میکند، نتیجهاش «ساخته شدن نشانههای تازه» است. بنابراین، انسان یک موجود «نشانهساز» است و نشانهها عمدتاً از دل فرهنگها برگرفته میشوند. به این معنا، نشانهسازی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است و هرکس با توجه به تعلق فرهنگی که دارد، نشانههای خاص خود را ایجاد میکند. از همین رو، با دیدن صنایعدستی هر سرزمینی بسرعت میتوان دریافت که به چه فرهنگی تعلق دارد؛ هندی، ایرانی، چینی، اروپایی و...
شنیدن موسیقیهای امروزی از جمله اشعار عاشقانه و گاه حماسی، آدم را یاد آهنگهای محلی و تصنیفهای قدیمی میاندازد كه بر پیوندهای انسانی تاكید میكردند. بسیاری از آهنگهای جدید و عامهپسند، تشابه عجیبی با آواهای محلی دارند.
من شخصاً اصطلاح «فولکلور» را برای اولین بار در سالهای کودکی و نوجوانیام در نوشتههای صادق هدایت دیدم و میدانیم که کلمهای است مرکب از دو واژه «فولک» (folk) به معنای مردم و توده، طبقات و به قول رایج امروز اقشار مختلف و «Lore» به معنای دانش، عقیده، اطلاع و آگاهی. و گویا نخستینبار توسط آمبرویز مورتن (Ambrois morton) در سال ۱۸۸۵ میلادی به کار رفته و از آن زمان به بعد کمکم بر زبانها و قلمها جاری شده و شهرت در خوری نیز پیدا کرده است. البته قبل از هدایت، پژوهندگان دیگری ـ چه خارجی و چه ایرانی ـ نسبت به گردآوری ادبیات شفاهی مردم کوششهایی داشتهاند که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید