در سالگرد درگذشت مرحوم علامه طباطبایی، پای صحبت شاگرد دانشورش مینشینیم و گزیدهای از سخنانش را که پیشتر به صورت گفتگو چاپ شده، مرور میکنیم:
دکتر دینانی طی مصاحبه ای گفت: اشعریت هر چیزی است که عقل را از اطلاق خودش بیندازد. منتها اشعریت قدیم میگفت که خدا خواسته است و ما با عقل، کاری نداریم اما دنیای امروز می گوید هر آنچه که آزمایشگاه بگوید.
دکتر دینانی طی مصاحبه ای که در سایت وی منتشر شد، گفت: اگر از من بپرسید در بین حکمای اسلامی کدام حکیم به اسلام نزدیکتر بوده است و کدام حکیم با قرآن بیشتر مأنوس بوده بدون تردید میگویم سهروردی.
کلاس درسش شلوغ است، هیچ صندلیای خالی نیست. کلاس درس عمومی است و علاوه بر سالن اصلی دو سالن دیگر را هم صندلی چیدهاند و کسانی که در این قسمت نشستهاند میتوانند با دوربین مداربسته درس استاد را گوش دهند. اگر از نیمه کلاس وارد شوی باید آهسته صندلی خالیای پیدا کنی و بنشینی تا مزاحم آنها که با جدیت و تمرکز یادداشت برمیدارند نشوی.
چهره ماندگار فلسفه با بیان اینکه انسان تنها موجودی است که کنشگر است گفت: انسان کنشگر است چون تعقل می کند و مهمتر اینکه انسان، می داند که می داند. بنیان کج عقل ابزاری را دکارت در چهارصد سال پیش گذاشت.
نشست«ماجراهای فکر فلسفی (رابطه عقل و نقل در جهان اسلام)» به همت انجمن علمی دانش اجتماعی مسلمین با همکاری گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی برگزار می شود.
در ابتدا چند مسئله فلسفی مطرح میشود، اول اینکه روایت به چه معناست؟ دوم اینکه آیا هیچ موجودی میتواند خود را روایت کند؟ کدام موجودی میتواند خودش را روایت کند؟ راوی با روایت شونده متفاوت است؟ میشود موجودی هم راوی باشد و هم روایت شونده؟ روایت شونده غیر از راوی است، ولی راوی میتواند روایت شونده باشد. هیچ موجودی غیر از انسان نمیتواند از خودش روایت کند، چراکه انسان، تنها موجودی است که میتواند از خودش فاصله بگیرد، به این معنا که او سوژه است، اما میتواند خود را به ابژه نیز تبدیل میکند، میتواند از بالا خود را بنگرد.
متاسفانه برخی از سخنرانان ما بین سخن گفتن و باید چقدر سخن گفتن را تشخیص نمیدهند و در واقع بین باید و هست را تشخیص نمیدهند. این گرفتاری جوامع بشری است كه بین هستها و بایدها را تشخیص نمیدهند. سوال اینجاست آنچه باید هست یا آنچه هست باید؟ برای روشن شدن بحث مثالی میزنم؛ آیا ما هرچه كه میبینیم هست یا آنچه كه هست میبینیم؟ خداوند تبارك و تعالی برعكس ما است. آنچه میبیند هست.
متن زیر گفتاری از دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است که در شماره ششم ماهنامه گفتمان الگو منتشر شده است: درباره رابطه گفتوگو و فلسفه باید گفت که گفتوگو ذات فلسفه است و فلسفهای که در آن گفتوگو نباشد، فلسفه نیست. اساساً گفتوگو از فلسفه معنا میگیرد، یا قدری بالاتر برویم: از انسان. انسان را ناطق گویند. از قدیم الأیام، از ارسطو پیش از ارسطو، در تعریف انسان گفتهاند: حیوان ناطق. همچنان، بهترین تعریف انسان همین است. امروزه تعاریف بسیاری برای انسان به دست دادهاند: حیوان صنعتگر، حیوان مخترع، حیوان اقتصادی از نظر مارکسیستها، حیوان اراده کننده و دیگر تعاریف، اما هنوز هم هیچ تعریفی مانند تعریف انسان به حیوان ناطق نیست. اگر انسان ناطق نباشد، اقتصادی نیست؛ اگر انسان ناطق نباشد، خلاقیتی نیست اگر انسان نباشد چه و چه نیست.
«کسانی که با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آشنایی دارند، میدانند «گفتوگو» عنصر کلیدی او در فلسفیدن است تا آنجا که گاهی فلسفه را مساوی گفتوگو میداند و معتقد است در آثارش به گفتوگو با فلاسفه و اندیشمندان قرنهای گذشته میپردازد.» کتاب «خرد گفتوگو» دومین کتاب دکتر دینانی است که با محوریت گفتوگو منتشر شده است. این کتاب مجموعه درسگفتارهای او در سالهای اخیر در دانشگاهها در خصوص موضوعاتی چون، هستیشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی و عرفان، و دینشناسی است. آنچه در ادامه میخوانید، متن سخنان کامل دکتر دینانی در نشست نقد و بررسی این کتاب در شهر کتاب است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید