«مسکوب اقلیم حضور بود، او از آثارش بزرگتر بود.» این را داریوش شایگان در وصف شاهرخ مسکوب گفته است. چنین توصیفی را اگر از متن معمول و متداول یک تعارف یا اظهار محبت دوستی به دوست دیگر جدا کنیم و در متن زندگی و آثار خود مسکوب بخوانیم به معنایی متفاوتتر از معنای ظاهری و دمدستی آن میرسیم؛ به اینکه آری، شاهرخ مسکوب بهراستی بزرگتر از آثارش بوده است نه به این معنا که آنچه از مسکوب مانده فاقد ارزش است بلکه به این معنا که مسکوب بسیاری از آثارش را بهمثابه حاشیههایی بر متنهایی بزرگ نوشته است.
«برای دانته کافی نیست که بگوید وقتی یک مرد و یک مار به هم میپیچند مرد به مار و مار به مرد تبدیل میشود. او این دگردیسی متقابل را به آتشی تشبیه میکند که برگ کاغذی را میبلعد و پیشاپیش آن حاشیهای سرخگون است که در آن سپیدی، قبل از پیدایش سیاهی، میمیرد... برای او کافی نیست که بگوید دوزخیان برای دیدن او در تاریکی دایره هفتم، چشمانشان را تا نیمه میبندند. او آنها را به کسانی تشبیه میکند که در مهتاب کم فروغ همدیگر را مینگرند یا به خیاط پیری که تلاش میکند سوزنش را نخ کند...»
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید