اخبار

نتیجه جستجو برای

خواندن شعرهاي شاملو نخستين برخورد من با ذهن و زبان مردي بود كه از مفتول كلمات، زره داودي مي‌بافت و شعرش سراسر جريحه و عصب بود. كلمه‌ها جا افتاده و خوش نشسته‌اند،اما رام و آرام نيستند. مثل دو رشته سيم لخت‌اند كه دائماً جرقه مي‌پراكنند. شاملو دو مشت كلمه را مانند دو گلّه ابر پربار و پرباران [باران‌زا] به هم مي‌كوبد و هرگز هيچ جاي شعرش بي‌نبض و بي‌ضربان نيست.

( ادامه مطلب )

شعر معاصر ایران بعد از نیما مدیون چندین چهره است که بدون شک یکی از این افراد احمد شاملو است که با قلم زدن در شعرسپید ظرف بزرگتری را برای شعر به‌خصوص شعر سیاسی فراهم کرد. دوم مردادماه سالمرگ احمد شاملو بهانه‌ای شد تا به سراغ هاشم اکبریانی برویم و با او درباره ویژگی‌های فکری شاملو و مجموعه «کوچه» صحبت کردیم که در ادامه می‌خوانید.

( ادامه مطلب )

علی باباچاهی با بیان اینکه با شاملو مشکلی نداشته و فقط با شیوه چاپ شعر در خوشه مشکل داشته است، می‌گوید:شاملو در «خوشه» بذل و بخشش بسیاری می‌کرد و گاهی شعرهایی را چاپ می‌کرد که شاید خودش هم آن‌ها را نمی‌خواند و دوست نداشت. در آن زمان شاملو کتاب شعر «خوشه» را هم چاپ کرد که در آن کتاب شعرهایی از من و از آن شاعرانی که اصلا من قبول‌شان نداشتم آورده بود و به همین دلیل با توجه به اینکه کتاب پرفروشی بود و در هر خانه‌ای پیدا می‌شد اما من آن کتاب را تحریم کردم و نخریدم.

( ادامه مطلب )

سال‌ها پیش، پس از درگذشت احمد شاملو، كتابی با عنوان «بامداد در آینه» به قلم نورالدین سالمی منتشر شد كه شرح گپ‌وگفت‌های خصوصی نویسنده كتاب با شاملو و همسرش آیدا بود؛ گپ‌وگفت‌هایی كه گاه در حضور و با مشاركت میهمانان شاعر صورت گرفته بود و قلمی شدن آنها، شاملو را «در خلوت» نشان می‌داد. پس از انتشار كتاب نورالدین سالمی، شیفتگان شاملو برآشفتند كه «شاملو این نبود». كسانی كه منصف‌تر بودند و حداكثر محب شاملو بودند نه مرید او، قبول داشتند كه آن حرف‌ها، حرف‌های خود شاملو است ولی پرده‌برداری از خلوت شاعر را غیر اخلاقی دانستند.

( ادامه مطلب )

شماره خانه مورد نظر ما زیر سبزی پیچك‌ها پنهان شده است. كنار می‌زنیم این سبزها را و... درست است. همین جاست. بعد از یك شب توفانی، حالا آرامشی دل‌انگیز حاكم است. چند بزرگراه طولانی و چندین خیابان و محله را طی كرده‌ایم تا رسیده‌ایم به این‌ جا كه انگار دنیای دیگری است، پر از آرامش و سكوت و رویا. بانوی میزبان در سفید آهنی را می‌گشاید و نگاه‌‌مان می‌چرخد بین زیبایی او و ضیافت رنگین گل‌ها در باغچه خانه. بانوی میزبان سیاه‌جامه است با موهایی خاكستری كه نگاهی دارد به روشنی صبح، با قامتی همچنان استوار و چهره‌ای كه از جوانی پرشكوهی حكایت دارد. برای لحظاتی مهمان ضیافت گل‌ها می‌شویم با تمام رنگ‌های‌شان و می‌نوشیم آفتابی را كه درخشان است و چشم‌نواز اما آنچه در نهایت نگاه ما را می‌گیرد، سردیس فلزی بزرگی در ایوان، كنار پنجره است. سردیس «بامداد» ما و اینچنین است كه از حیاط با تمام رنگ‌هایش گذر می‌كنیم تا برسیم به خانه‌ای كه احمد شاملو در آن زیسته و زیسته و زیسته...

( ادامه مطلب )

همان طور که پیش از این در دو اطلاعیه به آگاهی عموم رسیده است، دبیرخانه دومین دوره جایزه شعر شاملو از اردیبهشت ماه سال‌جاری کار خود را آغاز کرده است. از زمان برگزاری نخستین دوره این جایزه تا کنون، جمع زیادی از شاعران، منتقدان و دوستداران شعر فارسی، در فضای مجازی، مطبوعات و محافل ادبی، نسبت به این جایزه و نحوه برگزاری آن واکنش نشان داده و نظرات خود را بیان کرده‌اند.

( ادامه مطلب )

امیری اسفندقه گفت: احمد شاملو صاحب آوازه و مهدی اخوان ثالث صاحب آواز و آوازه است؛ اگر ترازوی مقایسه داشته باشد، با همه احترامی که برای اشعار بامداد قائل هستم اما رای‌ام را به اخوان می‌دهم.

( ادامه مطلب )

هیأت امنای موسسه‌ی الف. بامداد فراخوان نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو را منتشر کرد. موسسه‌ی الف. بامداد اعلام کرده، در نظر دارد به منظور ارج نهادن به شعر امروز فارسی و گرامی‌داشت یاد شاعر معاصر احمد شاملو ( ا. بامداد ) هرساله در سال‌روز تولد او ( 21 آذر ماه ) به بهترین کتاب‌های شعر نو منتشرشده در طول سال قبل جایزه‌ای اعطا کند.

( ادامه مطلب )

همزمان با سالروز درگذشت احمد شاملو، باقر رجبعلی قسمتی از کتاب منتشر نشده «فراز و فرود داستان‌نویسی شاعران ایران» را که به بررسی ماحصل تلاش‌های نامنظم و ناکام این شاعر پرآوازه در حوزه داستان‌نویسی اختصاص دارد، منتشر کرد.

( ادامه مطلب )

در یکی از جلسات سخنرانی سیدسهیل رضایی روان تحلیل‌گر یونگی داستانی را تعریف کرد که دستمایه نگارش این مقاله شد و به پرسشی که درباره شاملو سال‌ها در ذهنم جوانه زده بود پاسخی قابل قبول داد. داستان این‌گونه شروع می‌شود که پادشاهی به همراه سربازانش عازم شکار می‌شوند. در میان جنگل پادشاه به دنبال گوزنی با اسبش می‌تاخت که خود را در میان جنگل تنها دید و متوجه شد که سربازانش را گم کرده و به هر راهی می‌رفت نتیجه‌ای برای او نداشت. نمی‌توانست به درستی راه را پیدا کند، آنقدر در جنگل گشت تا به کلبه‌ای برخورد.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: